Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
جمعه 22 فروردین 1404 - 10:47

شعر و داستان - صفحه 17

بازدید: 42436

  • قاقالی قوقو

    قاقالی قوقو

    داستانك: فریبرز لرستانی «آشنا»، تصویرساز: سحر حقگو من یك خروس عروسكی دارم. صبح خروسم را ناز كردم و گفتم: «چه شده؟ چرا امروز آواز نخواندی؟!» خروس گفت: «امروز حوصله ندارم».

  • لالایی بابابزرگ

    لالایی بابابزرگ

    شعر: فریبرز لرستانی «آشنا»، تصویرساز: ناهید لشگری فرهادی لالا، لالالا گلم لالالا بابا بزرگت میاد به این‌جا تورو می‌بینه از پشت عینك میگه: «تو هستی مثلِ عروسك»

  • «ملینا» به كمك تربیت كودكان می‌آید

    «ملینا» به كمك تربیت كودكان می‌آید

    بازی ملینا علاوه بر اینكه برای مخاطب كم سن و سال تولید می‌شود اما جذابیت لازم را برای جذب مخاطبان نوجوان نیز در بر خواهد داشت.

  • گل اومد، بهار اومد

    گل اومد، بهار اومد

    چند روز بود كه خاله رعنا خانه تكانی می‌كرد. بعدازظهر اتاق را جارو كرد. آینه خیلی بزرگ روی طاقچه را پاك كرد. شیشه پنجره را هم پاك كرد .بعد گلدان كوچكش را كنار پنجره گذاشت، و به غنچه‌‌ آن گفت: بهار كه بیاد باز میشی، ناز میشی.».

  • برفی

    برفی

    برفی از تعریف من خوشش آمد، چون با خوشحالی محكم به گلوله‌ برفی چنگ زد. یك دفعه دانه‌های برف به اطراف پاشیده شد، كه بیشتر آنها توی صورت و چشم برفی رفت. باور كنید برفی واقعاً یك گلوله برفی شده بود.

  • قصه‌های كتاب من؛ آدم برفی

    قصه‌های كتاب من؛ آدم برفی

    توی كتاب من یك آدم برفی مرا نگاه می‌كند. من می‌پرسم: «پس لبخندت كو؟» آدم برفی می‌گوید: «چرا من باید همیشه لبخند بزنم؟» من می‌گویم: «چون وقتی بچه‌ها تو را درست می‌كنند، دوست دارند با یك آدم برفی خندان بازی كنند.»

  • لالايی عمو جون

    لالايی عمو جون

    لالا، لالالا گلم لالالا فردا عموجون میاد به این‌جا

  • كلاغ مهربان

    كلاغ مهربان

    كلاغه روی درخت گفت‌ «قارقار» مامان به قاب عكس بابا نگاه كرد. بابا خندید. كلاغه دوباره گفت «قارقار» یعنی مامان تو هم بخند. مامانی با خوشحالی خندید. باز هم كلاغه داد زد «قارقار» وای!

  • گنجشک‌های زرنگ

    گنجشک‌های زرنگ

    صبح دانه دانه برف می‌بارید. من یک مشت دانه پشت پنجره گذاشتم. تا گنجشک‌ها غذا بخورند. وقتی گنجشک‌ها آمدند، تند تند به دانه‌ها نوک زدند.

  • لالایی

    لالایی

    خرسك نازم لالاكن لالایی ساكت خونه نمی‌‌آد صدایی صبح تا حالا ما خیلی بازی كردیم

  • ماجرای سنجاب و خرگوش و کانگورو

    ماجرای سنجاب و خرگوش و کانگورو

    سنجاب و خرگوش و کانگورو کوچولو‌ها با هم قرار گذاشتند که فردا به پارک بروند. صبح که شد سنجاب کوچولو فندق‌هایش را ریخت توی کوله‌پشتی‌اش و گفت: «من آماده‌ام.» خرگوش کوچولو صدای سنجاب کوچولو را شنید.

  • طاووس

    طاووس

    پر دارم و پر دارم پرهای رنگی همه می‌گن طاووس جون خیلی قشنگی

فیلم روز
تصویر روز