Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
پنجشنبه 6 اردیبهشت 1403 - 08:26

شعر و داستان - صفحه 17

بازدید: 27199

  • عروسك قشنگم

    عروسك قشنگم

    آلوچه آی آلوچه عروسك قشنگم ظهره نرو تو كوچه خورشید‌‌‌ كه د‌‌‌اغه د‌‌‌اغه

  • اسکلت كوچولو

    اسکلت كوچولو

    اسکلت کوچولو همیشه از پشت پنجره به درخت و برگ‌هایش نگاه می‌کرد. وقتی باد می‌آمد برگ‌های درخت را تکان می‌داد. اسکلت کوچولو خوشش می‌آمد و می‌خندید.

  • تاب بازی

    تاب بازی

    تو باغچه‌مون درختی قد بلنده مامان برام یه تاب خوب می‌بنده تابم می‌ده می‌رم هوا پام می‌رسه به شاخه‌ها

  • چه بابای ماهی!

    چه بابای ماهی!

    بابا به موهایم دست كشید و گفت: «چه موهایی! مثل شب است». من دست‌هایم را زیر چانه‌ام گذاشتم، بابا را نگاه كردم و از او پرسیدم: «چشم‌هایم مثلِ چه؟».

  • توی قفسه

    توی قفسه

    صبح، من و مادر به خیابان رفتیم. من از یك بلوز كه روی آن عكس یك گربه خوشحال بود، خیلی خوشم آمد، اما مادر گفت: «قیمت آن خیلی گران است.»

  • خاله‌ جان

    خاله‌ جان

    خاله جانم آمده او شده مهمان ما قصه می‌گوید چه خوب، قصه‌هایی با صفا

  • خواهر كوچك

    خواهر كوچك

    خواهری دارم خیلی كوچك است لُپ‌هایش گلی چون عروسك است

  • پری قصّه‌ها

    پری قصّه‌ها

    لالا، لالا، لالایی پری قصّه‌هایی

  • روستا

    روستا

    خروسه پرید رو دیوار بال‌هاشو هی تكون داد

  • «بازی می‌كنی؟»

    «بازی می‌كنی؟»

    من توی دفتر نقاشی‌ام یه كم آسمان كشیدم.

  • گرگ كلك

    گرگ كلك

    گرگِ كلك شل شده حسابی تنبل شده

  • نان و لبخند

    نان و لبخند

    عصر، من و بچه‌ها توی كوچه بازی می‌كردیم.

فیلم روز
تصویر روز