Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
دوشنبه 5 آذر 1403 - 17:28

28
تیر
داستانك

داستانك

یكی بود یكی نبود. یك زرافه و كبوتر با هم دوست بودند. كبوتر مریض شد. دیگر نمی‌توانست پرواز كند و توی لانه‌اش روی درخت بلندی استراحت می‌كرد.

تحریریه زندگی آنلاین- گروه كودك سالم

 

 

دوستی زرافه و كبوتر

 سروده: فریبرز لرستانی «آشنا»

تصویرگر: سحر حقگو

 یكی بود یكی نبود. یك زرافه و كبوتر با هم دوست بودند. كبوتر مریض شد. دیگر نمی‌توانست پرواز كند و توی لانه‌اش روی درخت بلندی استراحت می‌كرد.

زرافه با گردن درازی كه داشت به خوبی می‌توانست كبوتر را ببیند و برایش غذا ببرد. او با مهربانی به دوستش نگاه می‌كرد و لبخند می‌زد. یعنی تو به زودی خوب می‌شوی.

كبوتر نوكش را باز می‌كرد و آهسته می‌گفت: «بق‌بق‌بقو، بق‌بق‌بقو». یعنی آخه دوست خوبی مثلِ تو دارم.

 

برچسب ها: داستانک، زرافه، کبوتر، دوستی کبوتر، دوستی زرافه، زرافه و کبوتر تعداد بازديد: 810 تعداد نظرات: 0

نظر شما در مورد این مقاله چیست؟

فیلم روز
تصویر روز