Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
جمعه 2 آذر 1403 - 13:09

29
بهمن
كلاغ مهربان

كلاغ مهربان

كلاغه روی درخت گفت‌ «قارقار» مامان به قاب عكس بابا نگاه كرد. بابا خندید. كلاغه دوباره گفت «قارقار» یعنی مامان تو هم بخند. مامانی با خوشحالی خندید. باز هم كلاغه داد زد «قارقار» وای!

شعر: فریبرز لرستانی «آشنا»؛ تصویرگر: ناهید لشگری فرهادی

 

كلاغه روی درخت گفت‌ «قارقار» مامان به قاب عكس بابا نگاه كرد.

بابا خندید. كلاغه دوباره گفت «قارقار» یعنی مامان تو هم بخند.

مامانی با خوشحالی خندید. باز هم كلاغه داد زد «قارقار» وای!

من یادم رفته بود بخندم. وقتی خندیدم كلاغه با خوشحالی پرید.

 

 

برچسب ها: داستانک، سرگرمی کودک، کوچولوها، داستان کوتاه کودک، داستانک کلاغ مهربان تعداد بازديد: 936 تعداد نظرات: 0

نظر شما در مورد این داستانک چیست؟

فیلم روز
تصویر روز