Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
شنبه 6 مرداد 1403 - 05:39

شعر و داستان

بازدید: 27700

  • با لبخندِ من

    با لبخندِ من

    عصر با بابایی و مادر به خیابان رفتیم. خیابان خیلی شلوغ بود. مادر دستِ مرا محکم گرفت. کنارِ خیابان یک فروشنده آینه‌های قشنگی گذاشته بود. مادر با خوش‌حالی من و بابا را نگاه کرد و گفت: «این هم آینه سفره هفت‌سین.

  • قـنـاری

    قـنـاری

    عروسکم قناریه طلایی رنگه نگاش کنین، نگاش کنین خیلی قشنگه

  • چه راحت!

    چه راحت!

    برف می‌بارید. روی سر جوجه کلاغه پُر از برف شد. جوجه کلاغه با خوش‌حالی به ننه کلاغه گفت: «ننه کلاغه، ننه کلاغه، من پیر شدم.»

  • بچه کانگورو

    بچه کانگورو

    عروسکم کانگورو جونه هی می‌پره روی پاهاش آواز می‌خونه منم براش دس می‌زنم

  • لونه دوست‌داشتنی

    لونه دوست‌داشتنی

    از آسمون می‌باره برفای دونه‌دونه تو دفترم می‌کشم با خوش‌حالی یه خونه

  • گروه‌های غذایی

    گروه‌های غذایی

    هر کدام از غذاها را به گروه غذایی آن وصل کن.

  • آدم برفی

    آدم برفی

    توی کتاب من یک آدم برفی مرا نگاه می‌کند. من می‌پرسم: «پس لبخندت کو؟» آدم برفی می‌گوید: «چرا من باید همیشه لبخند بزنم؟»

  • میوه‌ها و سبزی‌ها

    میوه‌ها و سبزی‌ها

    کدام یک از این مواد غذایی، جزء لبنیات است؟

  • صدایش را می‌شنوی؟

    صدایش را می‌شنوی؟

    کدام یک از تصویرهای زیر، صدا دارند؟

  • یلدا و کُلوچه‌های مادربزرگ

    یلدا و کُلوچه‌های مادربزرگ

    دیشب شب یلدا بود. ما خانه بابابزرگ رفتیم. مادربزرگ یک عالمه کُلوچه کوچولو درست کرده بود. من با خوش‌حالی گفتم: «من کُلوچه‌های کوچولو را خیلی دوست دارم».

  • برگای پرنده

    برگای پرنده

    تو دفترم کشیدم برگای رنگارنگی باد اومد و به من گفت چه برگای قشنگی

  • دوستش دارد

    دوستش دارد

    دیشب وقتی مادرم حمام رفته بود، خواهر کوچولویم توی خواب گریه کرد. پدرم فوری به طرف او رفت. کنارش نشست. موهایش را ناز کرد و آهسته‌آهسته روی شانه‌اش زد.

فیلم روز
تصویر روز