شعر و داستان
بازدید: 26289
-
وقتی باد میرقصید
وقتی باد توی حیاط آمد، چرخید و چرخید. لباسها را روی طناب دید. لباسِ مادربزرگ گُلگُلی و قشنگ بود. باد هم مثلِ من از آن خوشش آمد. چون فوری آن را تنش کرد و هِی خودش را تاب داد. انگار داشت میرقصید!
-
الاغ
عروسکم الاغه الاغه توی باغه همیشه اون کار داره تو خورجینش بار داره
-
من و جوجه اُردک
توی کتاب من، یک جوجه اُردک خوابیده است. من برایش لالایی میخوانم. مادرِ جوجه اُردک پیش من میآید و آهسته میگوید: «عزیزم، جوجهام خواب است. نمیخواهد برایش لالایی بخوانی».
-
هاپهاپو
عروسکم هاپهاپو جونه مواظبِ ببعییه چه مهربونه
-
این پرِ کیه؟
توی کتاب من، یک پر توی هوا میچرخد. من پر را میگیرم و میگویم: «این پرِ کیه؟ این پرِ کیه؟»
-
زنگوله پا
عروسکم زنگوله پاس شیطونه و سر به هواس میگم: «بریم رو تپهها قِل بخوریم رو سبزهها؟»
-
آقا کلاغه
آقا کلاغه خسته بود روی درخت نشسته بود خبرهای خیلی زیاد رسونده بود مانندِ باد
-
حوضِ ما
گنجشک کوچولو لبه حوضِ ما مینشیند. تُندتُند نوکش را توی حوضِ ما میکند و آب میخورد. حوض ما میگوید: «عجله نکن کوچولو، من یک عالمه آب دارم».
-
غنچه کوچولوی من
خواب دیدم که یک فیل به خانه ما آمده است. خرطومش را توی حوض کرد و به باغچه آب داد. غنچه کوچولوی من قدش بلند و بلند شد. بالا و بالاتر رفت. شد قدِ درخت توی باغچه. درخت با خوشحالی غنچه را بغل کرد و بوسید.
-
خرگوش شاد
عروسکم یه خرگوشه خیلی قشنگ و باهوشه وقتی که من قایم میشم اینجا و آنجا میکنه زود منو پیدا میکنه
-
خاله جان
عصر خاله به خانه ما آمد. من و مادر خیلی خوشحال شدیم. من یک سیب توی بشقاب خاله گذاشتم. خاله گفت: «مثلِ خودت لُپگُلی و قشنگ است». بعد دفتر نقاشیام را آوردم و نقاشی تازهام را که یک جوجه بود
-
کبوتر
عروسکم کبوتره اینجا و آنجا میپره توی حیاط، روی درخت یه وقت میاد رو بندِ رخت