Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
جمعه 2 آذر 1403 - 15:02

3
فروردین
گل اومد، بهار اومد

گل اومد، بهار اومد

چند روز بود كه خاله رعنا خانه تكانی می‌كرد. بعدازظهر اتاق را جارو كرد. آینه خیلی بزرگ روی طاقچه را پاك كرد. شیشه پنجره را هم پاك كرد .بعد گلدان كوچكش را كنار پنجره گذاشت، و به غنچه‌‌ آن گفت: بهار كه بیاد باز میشی، ناز میشی.».

داستانك: فريبرز لرستانی؛ «آشنا»؛ تصويرگر: سحر حقگو

 

چند روز بود كه خاله رعنا خانه تكانی می‌كرد. بعدازظهر اتاق را جارو كرد. آینه خیلی بزرگ روی طاقچه را پاك كرد. شیشه پنجره را هم پاك كرد.

بعد گلدان كوچكش را كنار پنجره گذاشت، و به غنچه‌‌ آن گفت: بهار كه بیاد باز میشی، ناز میشی.» پروانه‌ای پرپر زنان كنار گلدان آمد.

دور غنچه چرخید و چرخید. خاله رعنا گفت: «بچرخ و بچرخ، تا بهار بیاد.» بعد یك گنجشك آمد. نشست كنار گلدان و برای غنچه جیك و جیك آواز خواند.

خاله رعنا گفت: «بخوان بخوان تا بهار بیاد». بعد خمیازه‌ای كشید و با خودش گفت: «خیلی خسته‌ام. برم یك كم استراحت كنم.» رفت و یك متكا آورد و دراز كشید و به غنچه‌اش نگاه كرد.

اما كم‌كم پلك‌هایش سنگین شد و به خواب رفت.

از آن طرف غنچه باز شد و خندید. پروانه از خوشحالی فریاد زد: «گل اومد، بهار اومد» گنجشك هم روی پاهایش پرید و گفت: «گل اومد، بهار اومد».

خاله رعنا صدای آن‌ها را نشنید. گنجشك و پروانه نزدیك خاله رعنا رفتند. گنجشكه روی پاهایش پرید.

پروانه، روی سر خاله رعنا نشست و با صدای بلند گفتند: «گل اومد، بهار اومد» خاله رعنا، چشم‌هایش را باز كرد. گنجشك را دید، پروانه را دید، غنچه‌ی باز را هم دید و خندید. 


 

برچسب ها: شعر برای بچه ها، داستان و شعر، شعرهای کودکانه، داستان نوروزی، شعر نورورزی، شهر برای بهار، خواندن داستان، انواع شعر برای کودک تعداد بازديد: 1680 تعداد نظرات: 0

نظر شما در مورد اين داستانك چيست؟

فیلم روز
تصویر روز