شعر و داستان - صفحه 8
بازدید: 42818
-
چه جای گرمی
کلاغه میگه: زمستونه برف میباره برید خونه
-
تاثیر قصه گویی در تربیت کودک
قصهگویی سنتی دیرینه است که متاسفانه امروزه والدین با توجه به مشکلات و مشغلههای بسیاری که دارند کمتر فرصت میکنند برای کودکان خود قصه بگویند. وجود تکنولوژی و مشکلات والدین تقریبا باعث شده که هنر قصهگویی به تدریج از بین برود
-
سردم نمیشود
عصر وقتی بابایی به خانه آمد، با خوشحالی به مادر گفت: «چه بلوز گرمی! اصلا سردم نمیشود».
-
عروسکِ من
عروسکم خوابیده تو خواب، چه نازنینه میگم که: «دوستت داره هرکی تو رو میبینه».
-
فکر کن، بنویس
مدادِ شادیک مداد شاد این جا است که از چیزهایی که دوست دارد، مینویسد. مثلا توی دفترش مینویسد:
-
ننـه مـرجان
ننه مرجان دارد چند تا مرغ و خروس جوجه هم دارد او جوجههایی چه ملوس
-
بعبعی
لالا، لالالا گُلم، لالالا فردا بعبعی میاد به اینجا
-
چه قورباغههای خوبی!
توی کتاب من دو تا قورباغه کوچولو روی هم آب میپاشند و با صدای بلند قورقور میکنند. من فوری میگویم: «قورقوریها، پدرم خوابیده یه کم یواشتر». قورباغهها مرا نگاه میکنند و ساکت میشوند. بعد به هم نگاه میکنند
-
درخت توت
ما درختی داریم در حیاطِ خانه کرده چند تا گنجشک توی دستش لانه
-
دعای پدربزرگ
شیشه عینک پدربزرگ شکسته است. او دیگر حوصله هیچ کاری را ندارد و برای من قصه نمیگوید. فقط کنار پنجره مینشیند. به آسمان نگاه میکند و آهستهآهسته زیر لب چیزهایی میگوید که من نمیشنوم.
-
اذان
باز میخواند کسی در دلِ مسجد اذان باز میآید نسیم یک نیسمِ مهربان
-
آسمان و ستاره
توی کتابِ من، یک پرنده آبی روی درخت نشسته است. من با خوشحالی میگویم: «وای تو چه قشنگی! من تا حالا پرنده آبی ندیده بودم». پرنده آبی مرا نگاه میکند. بالهایش را تکان میدهد و میگوید: «وای چه چشمانِ قشنگی داری!