Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
شنبه 30 فروردین 1404 - 13:37

شعر و داستان - صفحه 8

بازدید: 42818

  • چه جای گرمی

    چه جای گرمی

    کلاغه میگه: زمستونه برف می‌باره برید خونه

  • تاثیر قصه گویی در تربیت کودک

    تاثیر قصه گویی در تربیت کودک

    قصه‌گویی سنتی دیرینه است که متاسفانه امروزه والدین با توجه به مشکلات و مشغله‌های بسیاری که دارند کمتر فرصت می‌کنند برای کودکان خود قصه بگویند. وجود تکنولوژی و مشکلات والدین تقریبا باعث شده که هنر قصه‌گویی به تدریج از بین برود

  • سردم نمی‌شود

    سردم نمی‌شود

    عصر وقتی بابایی به خانه آمد، با خوش‌حالی به مادر گفت: «چه بلوز گرمی! اصلا سردم نمی‌شود».

  • عروسکِ من

    عروسکِ من

    عروسکم خوابیده تو خواب، چه نازنینه میگم که: «دوستت داره هرکی تو رو می‌بینه».

  • فکر کن، بنویس

    فکر کن، بنویس

    مدادِ شادیک مداد شاد این جا است که از چیزهایی که دوست دارد، می‌نویسد. مثلا توی دفترش می‌نویسد:

  • ننـه مـرجان

    ننـه مـرجان

    ننه مرجان دارد چند تا مرغ و خروس جوجه هم دارد او جوجه‌هایی چه ملوس

  • بع‌بعی

    بع‌بعی

    لالا، لالالا گُلم، لالالا فردا بع‌بعی میاد به اینجا

  • چه قورباغه‌های خوبی!

    چه قورباغه‌های خوبی!

    توی کتاب من دو تا قورباغه کوچولو روی هم آب می‌پاشند و با صدای بلند قورقور می‌کنند. من فوری می‌گویم: «قورقوری‌ها، پدرم خوابیده یه کم یواش‌تر». قورباغه‌ها مرا نگاه می‌کنند و ساکت می‌شوند. بعد به هم نگاه می‌کنند

  • درخت توت

    درخت توت

    ما درختی داریم در حیاطِ خانه کرده چند تا گنجشک توی دستش لانه

  • دعای پدربزرگ

    دعای پدربزرگ

    شیشه عینک پدربزرگ شکسته است. او دیگر حوصله هیچ کاری را ندارد و برای من قصه نمی‌گوید. فقط کنار پنجره می‌نشیند. به آسمان نگاه می‌کند و آهسته‌آهسته زیر لب چیزهایی می‌گوید که من نمی‌شنوم.

  • اذان

    اذان

    باز می‌خواند کسی در دلِ مسجد اذان باز می‌آید نسیم یک نیسمِ مهربان

  • آسمان و ستاره

    آسمان و ستاره

    توی کتابِ من، یک پرنده آبی روی درخت نشسته است. من با خوشحالی می‌گویم: «وای تو چه قشنگی! من تا حالا پرنده آبی ندیده بودم». پرنده آبی مرا نگاه می‌کند. بال‌هایش را تکان می‌دهد و می‌گوید: «وای چه چشمانِ قشنگی داری!

فیلم روز
تصویر روز