شعر و داستان - صفحه 8
بازدید: 27226
-
گل قشنگ
لالا، لالالا اومد کبوتر دور و برِ تو هی پر زد و پر آورده برات یه گُل قشنگ به رنگ لُپات سرخ و گلگلی رنگ گل و میذارم کنارِ موهات عزیزِ دلم چه بهت میاد
-
گنجشک و هندوانه
عصر توی کوچه یک قاچ هندوانه دیدم. گنجشکها با خوشحالی روی پاهایشان میپریدند و از هندوانه میخوردند، و با صدای بلند جیکجیک میکردند.
-
دوستِ باد
هوهوهو، باد اومد خندهکنان شاد اومد دست میکشه به موهام میگه که: «من دوست میخوام» من میگم: «هو و هو» فوری میشم دوستِ او
-
سوی مدرسه
کلاغه میگه: یک و دو و سه بچهها میرن سوی مدرسه توی کیفِشون دفتر و مداد روی لبِشون یه لبخندِ شاد وقتی که میرن میونِ کلاس میاد معلم مثلِ گلِ یاس
-
ماه
دیشب ماه افتاد توی حوضِ خانه ما. من ماه را برداشتم. با خوشحالی پیشِ مادرم رفتم و آن را به او نشان دادم و گفتم: «مادر، مادر، این مالِ تو». مادر لبخند زد.
-
خواب
باز لالایی میخونه گربه دُمدرازم میگه: «بخواب کوچولو پیشیِ خوب و نازم» پیشیِ خوب و نازش خوابه چشاشو بسته گربه دُمدرازم شده حسابی خسته
-
کبوتر
زخمِ تو خوب شد کبوتر * همینجا پیشِ من بزن پر * روی دشت روی گل پر بزن * بیا و به من هم سر بزن
-
راننده های خوب
صبح، من توی حیاط با ماشینهایم بازی میکردم. گربهام روی پشتبام دراز کشیده بود و بازی مرا تماشا میکرد. من به رانندههای ماشین یواشکی گفتم: «گربهام دارد ما را تماشا میکند.
-
لالایی
لالا، لالالا گُل دستهدسته کوچولوی من چشاشو بسته نگاش میکنه ماهِ آسمون با مهربونی با لبِ خندون میگه: «کوچولو چه نازی تو خواب!» میکشه به روت حریرِ مهتاب
-
کفشدوزک
صبح، رفتم کنار باغچه. یک کفشدوزک یواشیواش توی باغچه راه میرفت. با خوشحالی داد زدم: «سلام کوچولو!» کفشدوزک ترسید. تند تند دوید و رفت توی یک سوراخ. من برای کفشدوزک ناراحت شدم.
-
مادر و پرستوها
صبح، مادر با یک دستمالِ بزرگ شیشههای پنجره را پاک میکرد. یک دفعه پرستوهایی که توی آسمان پرواز میکردند به طرف خانه ما آمدند! مادر با لبخند گفت: «خوش آمدید، خوش آمدید.»
-
بوسه و نُقل
دس و دس و دس عید میاد شعر بخونیم شادِ شاد با هم میریم مهمونی چه خوبه شادمونی بوسه و نُقل و خنده بچهها بشیم پرنده