Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
پنجشنبه 6 اردیبهشت 1403 - 16:57

17
بهمن
پنجره‌ای که قصه می‌نوشت

پنجره‌ای که قصه می‌نوشت

یک پنجره بود که قصه می‌نوشت. از بازی بچه‌ها قصه می‌نوشت. درباره آدم‌هایی که از کوچه رد می‌شدند، قصه می‌نوشت. از بازیِ باد و بادبادک و کبوترها هم قصه می‌نوشت. یک روز کبوترها دفترِ قصه پنجره را پیش خورشید بردند.

داستانک: فریبرز لرستانی «آشنا»

تصویرسازی: مرجان بابامرندی

 

 تحریریه زندگی آنلاین : یک پنجره بود که قصه می‌نوشت. از بازی بچه‌ها قصه می‌نوشت. درباره آدم‌هایی که از کوچه رد می‌شدند، قصه می‌نوشت. از بازیِ باد و بادبادک و کبوترها هم قصه می‌نوشت. یک روز کبوترها دفترِ قصه پنجره را پیش خورشید بردند. خورشید قصه‌های پنجره را خواند. خیلی خوشش آمد.

کبوترها برگشتند و به پنجره گفتند: «خورشید قصه‌هایت را دوست دارد. او از تو دعوت کرده که به دیدنش بروی.»

پنجره از خوش‌حالی بال در‌آورد و رفت پیشِ خورشید.

بیشتربخوانید:

چه جای گرمی

سردم نمی‌شود

برچسب ها: شعر، داستان، قصه، داستان های کودکانه تعداد بازديد: 268 تعداد نظرات: 0

نظر شما درباره این مقاله چیست؟

فیلم روز
تصویر روز