Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
چهارشنبه 7 آبان 1404 - 11:38

7
آبان
همسایه ما

همسایه ما

ما توی حیاط‌مان همسایه داریم. آن‌ها یک پیرمرد و پیرزن هستند. ما به آن‌ها می‌گوییم: «بی‌بی و بابا‌بزرگ.» من همیشه پیش آن‌ها می‌روم. بی‌بی با مهربانی به من کشمش و چایی می‌دهد.

نویسنده: فریبرز لرستانی «آشنا»

تصویرساز:  مرضیه صادقی

 

تحریریه زندگی آنلاین : ما توی حیاط‌مان همسایه داریم. آن‌ها یک پیرمرد و پیرزن هستند. ما به آن‌ها می‌گوییم: «بی‌بی و بابا‌بزرگ.» من همیشه پیش آن‌ها می‌روم. بی‌بی با مهربانی به من کشمش و چایی می‌دهد. من ماشینم را هُل می‌دهم و تُندتُند می‌گویم: «بوق بوق.» بابا‌بزرگ ماشین مرا نگاه می‌کند. لبخند می‌زند. بعد کشمش و چایی‌اش را به راننده تعارف می‌کند و می‌گوید: «بفرمایید. بفرمایید.» آن‌وقت آقای راننده هم خیلی خوش‌حال می‌شود.

بیشتربخوانید:

پیرزنی با چشم های بسته

تعداد بازديد: 20 تعداد نظرات: 0

نظر شما درباره این مقاله چیست؟

فیلم روز
تصویر روز