زندگی آنلاین؛ مجله اینترنتی سبک زندگی

خسته نباشید.
من حدود 6 سال پیش برای اولین بار دچار این بیماری (وسواس) شدم. زندگی خیلی قشنگی داشتم اما با دیدن یک صحنه تصادف که منجر به مرگ شد حالم بد شد و دچار چنین افکاری شدم و در یک لحظه موجی به من زد از لحاظ روحی روانی که افکاری مانند ما برای چی زنده ایم و اخرش مرگه پس زندگی بی ارزشه و ترس از مرگ یا این زندگی تا کی ادامه داره و از این دسته افکار سراغم آمد.  

بعد از یکسال درگیری با این افکار با تلقین و شاد زیستن تونستم این افکارو از بین ببرم. حالا بعد از 6 سال دوباره به سراغم آمده و زندگی برام تلخ و پر از ترس شده و بی معنی. خوابم کم شده، غذا کم میخورم، از کارم افتادم و نمیتوانم کار کنم و همه افکارم درگیر همین افکاره. در تمام طول روز درگیر این افکارم مخصوصا وقتی از خواب بیدار میشم و شبها... الان که حدود یکسال درگیر این افکارم دارو مصرف میکنم زیر نظر دکتر و چند جلسه مشاور رفتم و مطالعه در زمینه وسواس فکری میکنم چند درصد بهتر شدم اما هنوزم درگیر این افکارم... لطفا کمکم کنید. ممنون.

پاسخ ارائه شده توسط: ركسانا خوشابی،‌ كارشناس ارشد مشاوره

سلام. اولین درمان برای شما همان دارو درمانی و سپس مشاوره و روان درمانی است. بنابراین همان روش ها را دنبال کنید و رها نکنید. کتب و فیلم‌هایی هستند در باره‌ی زندگی پس از مرگ و افرادی که برای مدتی در این دنیا مرده‌اند و سپس بسرعت زنده شده‌اند. آن‌ها را بخوانید و ببینید. مطمئنا ترستان کمرنگ می‌شود. به "من کیستم" خود بیندیشید. این که ما جسم نیستیم و روح داریم و روحمان همواره زنده است. چیزی که باید بدانید این است که زیر وسواس فکری، اضطراب است. اگر بتوانید اضطراب اصلی و احتمالا قدیمی خود را بشناسید و رفع کنید وسواس فکری‌تان خود به خود از بین می‌رود. نباید صحنه ی تصادف را علت اصلی وسواس فکری بدانید. چون وسواس شما قدیمی‌تر است و روان درمانی می تواند به شما کمک کند. ریشه این نوع وسواس معمولا در کودکی است. زمانی که شما ترس یا اضطراب شدیدی را تجربه کرده‌اید اما درمان نشده‌اید و بیماری سرکوب شده و حالا با دیدن این صحنه اضطراب‌زا دوباره دچار آن شده‌اید. یک نکته‌ی دیگر هم این که مسئولیت این که چه فکری را انتخاب کنیم با خود ماست نه با دیگری. این شمایید که فکری را انتخاب می کنید و بدان می‌اندیشید نباید فکر کنید که فکر می‌تواند شما را کنترل کند.