شعر و داستان - صفحه 12
بازدید: 43051
-
گنجشک تنها
صبح، یک گنجشک تنها زیر درخت ایستاده بود. من پیش او رفتم و گفتم: «گنجشک کوچولو چرا تنها ایستادهای؟ برو روی درخت و با دوستانت بازی کن». گنجشک گفت: «آخر، تو هم تنها هستی».
-
بوس محکم
مامانی میگه: «عزیز دلم مثل گلی تو وقتی برام شعر میخونی یه بلبلی تو» من نمیدونم چی بگم اونو میبوسم یواش که نه، یواش که نه یه بوس محکم.
-
نرمک
مادر با کاموا یک جوجه برایم درست کرده است. من صورت جوجه را روی صورتم میگذارم. خیلی نرم است. آن را میبوسم و میگویم: «چه جوجه کوچولوی نرمی! اسمت را میگذارم نرمک.»
-
خاله جون
لا لا، لا لا لا گلم لا لا لا فردا خاله جون میاد به اینجا میون دستاش هی تابت میده دوباره برات یه قصه میگه تو هم بگو که خاله، شیرینم همیشه بیا تو رو ببینم
-
گل و بوسه
یه گل دارم تو گُلدونه همیشه شاد و خندونه پروانه تا پیشش میاد برای اون شعر میخونه بال و بال و بال پر و پر و پر یه بوسه بده یه بوسه ببر
-
پدربزرگ
پدربزرگ میگوید: «پیری بد است.» اما من فکر میکنم پیری چیز خوبی است. چون پدربزرگ یک عینک و عصا دارد. او برای خود دندان مصنوعی هم خریده است. من خیلی دوست دارم پدربزرگ شوم.
-
بیا پیشم
پرنده آی پرنده بیا پیشم با خنده این همه دونه دارم توی حیاط میذارم بخور تو دونهها رو بگو شکر خدا رو
-
برف و بابایی
برفای دونه دونه از آسمون میباره بابای مهربونم چتر شو برمیداره تو این هوای برفی میخواد بره سر کار میاد منو میبوسه میگه: «خدا نگهدار.»
-
تو را می بوسم
شبها که میخوابم، مادر پتویم را رویم میاندازد. من چشمهایم را میبندم، یعنی خوابیدهام. مادر آرام موهایم را نوازش می کند. من باز چشمهایم را میبندم: یعنی خوابیدهام.
-
دو پرنده قشنگ
من یک بلوز دارم که تا پایین آن دکمه دارد. دو تا پرنده قشنگ این طرف و آن طرف بلوزم روی شاخه نشستهاند و برای هم آواز میخوانند. وقتی دکمههای بلوزم را میبندم. پرندهها به هم نزدیک میشوند و با خوشحالی همدیگر را میبوسند.
-
گاه مادر، گاه خواهر
کاش یک داداش کوچک داشتم شانه میکردم همیشه موی او مثل این لادن، عروسک جانِ من بوسهای هم میزدم بر روی او وقت بازی مینشست او پیش من بچهام میشد و من هم مادرش
-
شعر تولد
جشن تولد توهه مبارکه، مبارکه توی اتاقت کوچولو پر از گل و بادکنکه شمعها رو وقتی فوت کنی دست میزنیم، خوشحال و شاد ما همه خیلی دوست داریم خنده رو اون لبات بیاد