شعر: فریبرز لرستانی «آشنا»؛ تصویرساز: سحر حقگو
چرا میترسی از من
بگو آخر کبوتر؟
*****
تو بالت میکند درد
نزن دیگر، نزن پر
*****
میان چشمهایت
تو ترس و غصه داری
*****
نداری هیچ آرام
تو در فکر فراری
*****
گمانم باز هستی
به فکر جوجههایت
*****
ببین آورده مادر
کمی دارو برایت
*****
تو زودی میشوی خوب
دوباره میزنی پر
*****
به جانِ جوجههایت
به من گاهی بزن سر