اما چرخه یادگیری نیز شکسته میشود و کمکی به شما نمیکند. به جای این تفکر که شکست به خاطر من است، فکر کنیم من آدم خوبی هستم که کار اشتباهی انجام داده ام و از آن میتوانم یاد بگیرم. اگر فرضیه شما در مورد شکست این باشد که آن اشتباه من بود، این امکان وجود دارد که آن شکست را بررسی کنید و ببینید چه چیزهایی از طرف شما درست نبود که این اتفاق منفی افتاد.
از طرف دیگر، اگر فكر كنید که هرگز ربطی به من نداشت، باز شما را آشفته میکند؛ زیرا باید بدانید که خودتان چکار میتوانید بکنید و چه میآموزید.
4- خوش بین باشید
کارن ری ویچ، روانشناس دانشگاه پنسیلوانیا میگوید: هفت مهارت لازم برای بهبودی بعد از شکست وجود دارد كه عبارتند از: هوشیاری نسبت به احساسات، کنترل روی خود، چندبعدی فکر کردن، انتقال افکار، اعتقاد به خود برای حل مشکلات، خطرپذیر بودن و خوشبینی كه از همه مهمتر خوشبینی است.
هملت میگوید: هیچ چیز بد و خوبی وجود ندارد، این افکار ماست که به آن برچسب بد و خوب میزند؛ مثلاً توجه مثبت و امیدوارانه به جهان و ایجاد موفقیتهایی که شکست کمترین ضربه را وارد کند. مارتین سلیگمن بر این باور است که کلید بهبودی بعد از شکست، انعطافپذیری و افزایش میزان انتخابات در زمینههای مختلف میباشد.
باید تصور کنید که ذهن شما مثل یک دادگاه است و تفکرات منفی هم مورد بازخواست قرار میگیرند. شما میتوانید این تفکرات را رد کنید و باید هم رد کنید.
5- نپرسید که دنیا چکار میتواند برایتان انجام دهد
این شما هستید که آزادید هر کاری که دوست دارید برای معنادار کردن زندگیتان بکنید. اگر مجبور نیستید که پول در آورید، پس فکر کنید که چطور میتوانید به دیگران سرویس بدهید؟
مدیر فروش شرکت رادیویی ارگان، به طرز ناباورانهای از شرکت اخراج شد، ولی با جستجو برای کار جدید به این نتیجه رسید که اخراجش یک هدیه بود. او همیشه در این فکر بود که چطور میتواند سرویس خوبی بدهد، تا اینكه کار خوب و جدیدی پیدا کرد. او چند ماه بعد به عنوان داوطلب در یک پرورشگاه به نام مرکز بینالمللی رویا مشغول کار شد. سفر کردن، ساده زیستن و انجام کارهای خوب و خالصانه برای کسانیکه به او نیاز داشتند، باعث شد که بهترین ها برایش اتفاق بیفتد.
6- انتظاراتتان را نسبت به خودتان پایین بیاورید
جاناتان هایدت میگوید: وقتی ما موفق میشویم، ضامن انتظاراتمان از دستمان در میرود؛ اما وقتی شکست میخوریم، این ضامن تحت کنترل ماست و کمتر میتازیم. برای همین است که شکست چیز خوبی است، چون دید مناسبی به ما میدهد که از خودمان به طور واقعبینانه انتظار داشته باشیم.
گیلبرت بریم در كتابش از داستانی در مورد آرزوهای پدرش در یک روستا مینویسد. در جوانی پدرش دوست داشت محافظ جنگلی بزرگ شود تا احساس غرور کند؛ اما وقتی بزرگتر شد، هدفش کوچکتر شد، تا جایی که تصمیم گرفت محافظ یک باغ گل شود! (البته با توجه به استانداردهای لازم).
یک راه فرار از شکست این است که واقعبینانه بنگریم و هدفمان را در حد خودمان تنظیم کنیم. در اینصورت به جای اینکه در آنچه مهارت نداریم شكست بخوریم، در آنچه مهارت داریم، موفق خواهیم شد.
7- افسار را در دست بگیرید
جیم پنبیکر، روانشناس دانشگاه تگزاس، روی مهندسان میانسالی که کار خود را از دست دادهاند تحقیق میکند. او میگوید: نوشتن وقایع روزانه کمک زیادی میکند تا با شکست کنار بیاییم. آنهاییکه در مورد احساس و شکستشان مینویسند، شانس بیشتری برای دوباره کار پیدا کردن دارند، چون احساساتشان را بیرون میریزند و روی کاغذ میآورند؛ بنابراین به جای اینكه خود را سرکوب کنند، اصلاح میكنند.
نوشتن باعث میشود که تمام افکار معنادار شوند و ما با دید دیگری به شکست نگاه کنیم. همچنین مهارتهایمان را یادآوری میكند. در نتیجه احساس میکنیم بهتر میتوانیم گوش دهیم، خوشبین باشیم و کمتر خصومتجویی كنیم.
8- خودتان را سرزنش نکنید
کارل دوک میگوید: سرزنش شما را تباه میکند. تحقیق روی کودکانی که در محیطهای ناهنجار بودند، مورد سوءاستفاده قرار گرفتهاند یا والدینی افسرده دارند، نشان میدهد سرزنش باعث افسردگی شدید آنها شده است. سرزنش خود مهمترین عامل ایجاد شکست در ابعاد مختلف زندگی است. هر چقدر بیشتر خود را سرزنش کنید، بیشتر افسرده میشوید و مشکلاتتان بیشتر میشود.
این چرخهای نادرست است. کودکانی که متوجه میشوند این زندگی منفی تقصیر آنها نبوده و تحت کنترل آنها نیست، کمتر آسیب میبینند.
9- عمل کنید
شکست انسی است برای دوباره شروع کردن و تغییر دادن شرایط؛ پس چرا نشستهاید؟
برای خواندن بخش اول- مدیریت شرایط سخت عبور از بحرانها- اینجا کلیک کنید.