دوران ابتدايي (1908 تا 1929)
جنرال موتورز به طور رسمي در سال 1908 در «فلينت ميشيگان» توسط «ويليام سي دورانت» و به صورت يك شركت مادر تخصصي (هولدينگ) و با تک شرکت «بوييک» تاسيس گرديد. سياست مورد علاقه «دورانت» خريداري سهام و تصاحب شرکتهاي متعدد خودروساز بود و اين خط مشي همواره در اين شرکت دنبال گرديد. در همان سال تاسيس «جي ام»، شرکت «اولدزمبيل» را خريداري نمود. سال بعد «دورانت» شركتهاي «كاديلاك»، «كارتركار»، «المور» ، « اوينگ و «اوكلند» (با نام فعلي پونتياك) را تصاحب کرد. همچنين «جي ام» در سال 1909 دو شركت طراح و سازنده وانت، کاميون و ماشينهاي سنگين
«Reliance Motor Truck Company» و «Rapid Motor Vehicle Company» را خرداري نمود که چندي بعد با ادغام اين دو، شرکت «جي ام سي» تاسيس گرديد. در سال 2010 «جي ام» دو شرکت «ولچ» و «رينير» را به ليست «شرکت»هاي پرشمار تحت کنترل خود اضافه نمود. «دورانت» براي تصاحب شرکتهاي مورد علاقه خود از وامهاي سنگين استفاده نمود و در سال 2010 به دليل بدهي سنگين به بانك «بيش از 1 ميليون دلار» ، سهام شركت جنرال موتورز را از دست. «دورانت» مجبور به ترک شركت «جنرال موتورز» شد اما در سال 1911 و با شراكت «لوئيس شورولت»، شركت «شورولت» را بنيانگذاري نمود. در سال 1913 «دورانت» پس از خريد مجدد سهام «جنرال موتورز» توانست مجددا به هيأت مديره اين شرکت راه يابد. در سال 1917 شركت «شورلت» نيز به سبد شركتهاي «جنرال موتورز» اضافه گرديد. در سال 1918 اولين خودروي سواري «شورلت» با نام «شورلت 490» و تحت کنترل «جنرال موتورز» توليد شد. در سال 1918 «جنرال موتورز» شرکت «McLaughlin Motor Car Company» واقع در اونتاريو کانادا را خريداري نمود. اين شرکت پيشتر و از سال 1908 توليد «بيوک مک لوگين» را آغاز نموده بود. اين شرکت بعدها به نام «جنرال موتورز کانادا» تغيير نام داد. ساختمان اصلي «جنرال موتورز» در ديترويت با نام «ساختمان دورانت» شناخته ميشود. تاسيس اين ساختمان عظيم در سال 1919 به دستور «دورانت» شروع گرديد و در سال 1923 تکميل شد. اين ساختمان که بعدها به نام «Cadilac Place» نيز مشهور گرديد تا سال 1996 مرکز اصلي شرکت «جنرال موتورز» بود تا اينکه در اين سال و پس از خريداري ساختمان «Renaissance Center» مرکزيت اين شرکت به اين مکان منتقل گرديد. واحد «بيوک» تا سال 1998 در ساختمان اصلي و قديمي «جنرال موتورز» واقع در «فلينت ميشيگان» قرار داشت تا اينکه در سال 1998 به ساختمان «Renaissance Center» نقل مکان نمود. در سال 1920 «دورانت» از هيئت مديره «جنرال موتورز» کنار گذاشته شد. در سال 1925 «جنرال موتورز» شرکت «واکسهال» (Vauxhall Motors) انگلستان را تصاحب نمود. درسال 1929 «جنرال موتورز» 80 درصد سهام شرکت «اپل» آلمان را خريداري نمود شد و عملأ مديريت اين شرکت معتبر آلماني در اختيار «جي ام» قرار گرفت. دو سال بعد باقي 20 درصد سهام اپل نيز به «جنرال موتورز» واگذار گرديد و از آن زمان تا کنون شرکت «اپل» مرکز اصلي فعاليت «جي ام» در اروپا بوده است. در سال 1931 «جنرال موتورز» شرکت خودروسازي «هولدن» استراليا را نيز خريداري نمود.
پس از «دورانت» مديريت شرکت «جنرال موتورز» بر عهده «آلفرد اسلوان» قرار گرفت. «اسولان» مدير بسيار لايقي بود و در طي دوران مديريت او و در انتهاي دهه 20 ميلادي براي اولين بار شرکت «جنرال موتورز» از لحاظ فروش از شرکت رقيب قدرتمند خود «فورد» پيشي گرفت. سياست «هنري فورد» بهينه سازي در فرايندهاي توليد در جهت کاهش هرچه بيشيتر قيمت محصول توليدي شرکت «فورد» بود. در حالي که «جنرال موتورز» به رهبري «اسلوان» بر مديريت بهينه بر مجموعه شرکتهاي متعدد تحت کنترل و همچنين توجه ويژه بر نيازهاي مشتري تاکيد داشت. در اين سالها نياز مشتريان تغيير نمود، مشتريان ديگر به مواردي بيش از قيمت پايين و قابليتهاي اصلي خودرو علاقه نشان دادند. طرح زيبا، قدرت بيشتر، قابليتهاي متنوع تر، کلاس و پرستيژ نيز مورد نياز و توجه مشتريان قرار گرفت. در دهه 1920 «جنرال موتورز» در پاسخگويي به اين نيازهاي جديد از «فورد» بهتر عمل نمود و در نتيجه از اين شرکت پيشي گرفت. از ديگر دلايل پيشي گرفتن «جنرال موتورز» بر فورد از لحاظ فروش، تاسيس واحد مالي شرکت «جنرال موتورز» با نام «GMAC» بود که با ارائه خدمات مالي ، تعداد بيشتري از مردم با دريافت وام و ليزينگ قادر به خريد محصولات اين شرکت شدند که اين مهم در افزايش ميزان فروش اين شرکت بسيار موثر بود، اما «فورد» به دليل اعتقادات اخلاقي «هنري فورد» از ارائه خدمات خريد اعتباري سر باز ميزد.
سالهاي 1930 تا 1958
در طي دهه 20 و 30 ميلادي «جنرال موتورز» کنترل مديريتي شرکت «اتوبوس زرد» (Yellow Coach bus) را در دست گرفت و به اين شرکت کمک نمود تا خطوط توليد اتوبوس «گريهاند» (Greyhound) را راهاندازي نمايد. بدين ترتيب و با ارائه اين اتوبوس، اندکاندک وسيله نقليه عمومي شهري از قطار (ترانوا) به «اتوبوس» تغيير نمود. با مشاهده موفقيت اين اتوبوس، «جنرال موتورز» شرکت «United Cities Motor Transit» را تاسيس نمود که وظيفه آن خريد شرکتهاي ديگر فعال در زمينه وسايل نقليه شهري و جايگزين نمودن قطارها (ترانواها) شهري با اتوبوس بود.
در سال 1930 «جنرال موتورز» با خريد شرکت «فوکر امريکا» ( شعبه امريکايي فوکر هلند) و شرکت «Berliner-Joyce Aircraft» و ادغام آنها و تاسيس شرکت «General Aviation Manufacturing « در زمينه توليد هواپيما نيز وارد گرديد. تجربه «جنرال موتورز « در صنعت هوايي چندان مطلوب نبود و در سال 1948 «جي ام» اين شرکت را واگذار نمود و ديگر علاقه اي به فعاليت در اين صنعت از خود نشان نداد. درسال 1930 «جنرال موتورز» شرکت «موتورهاي احتراق داخلي ريل کار» و بخش توليد الکتروموتيو اين شرکت را خريداري نمود و نام آن را به «جنرال الکتروموتيو» تغيير داد. در سال 2005 با تصميم مديران وقت «جي ام» اين شرکت فروخته شد.
در سال 1935 «سنديکاي کارگري صنعت خودروسازي امريکا «(United Auto Workers labor union) تاسيس گرديد. اعتصابات گسترده اي در بيشتر کارخانههاي «جنرال موتورز» سامان دهي شد و در سال 1937 «جي ام» محبور شد تا عضويت کارگران خود را در اين سنديکا بپذيرد.
جنگ جهاي دوم :
با وارد شدن ايالت متحده امريکا به طور رسمي در جنگ جهاني دوم، شرکت «جنرال موتورز» نيز همچون بيشتر شرکتهاي امريکايي کمک فراواني در توليد مهمات، خودروهاي سنگين و نظامي و هواپيما و انواع موتور به ارتش امريکا نمود. در طي دوران جنگ مديرعامل وقت «جي ام» ويليام اس کوندسن» کمکهاي فراواني را به رئيس جهمور امريکا «فرانکلين روزولت» نمود به طوري که «روزولت» شهر ديترويت محل اصلي شرکت «جي ام» را «زراد خانه دموکراسي» (Arsenal of Democracy) ناميد . در همين سالها شرکت «واکسهال» واحد انگليسي «جي ام» نيز به توليد تانکهاي موسوم به «تانک چرچيل» براي متفقين ميپرداخت.
اما از طرف ديگر شرکت «اپل» که در آلمان واقع بود و متعلق به «جنرال موتورز» به شمار ميرفت به دستور شخص «هيتلر» براي قواي آلمان خودروهاي سنگين و کاميونهاي جنگي ميساخت. در آن سالها «جي ام» رسما اعلام کرد که امکان کنترل اين شرکت را از دست داده است، گرچه سالها بعد مدارکي بدست آمد که قبول اين ادعا را با شبهاتي رو برو ساخت. اين مدارک نشان ميدهد که شرکت جنرال موتورز و مدير عامل وقت آن « جيمز دي موني» (James D. Mooney ) به طور کامل با دولت نازي هيتلر همکاري داشته و از اين همکاري تجاري نفع اقتصادي زيادي برده است. اين همکاري حتي زماني که امريکا رسما عليه متحدين وارد جنگ شد نيز ادامه داشته است.
دوران شکوفايي پس از جنگ جهاني دوم:
به دليل سياستهاي خاص مديران اين شرکت و تصميمگيريهاي کلان کشور امريکا که به نفع «جنرال موتورز» تمام گرديد، در سال 1954 شرکت «جنرال موتورز» عظيم ترين شرکت امريکايي از لحاظ درصد توليد ناخالص ملي (GDP) امريکا گزارش گرديد. همچنين در سال 1955 «جي ام» اولين شرکتي بود که بيش از يک ميليارد دلار ماليات پرداخت نمود!
سالهاي 1958-1980
در حوالي سال 1958، وجه متمايز محصولات جنرال موتورز همچون گذشته نبود. شرکتهاي «شورلت» ، «پونتياک» ، «اولدزمبيل» و «بيوک» مدلهايي توليد کردند که از لحاظ قيمت و کلاس بسيار نزديک به يکديگر بودند. در دهه 60 «جنرال موتورز» به طراحي و توليد خودروهاي کوچک تر و جمع و جور تر همچون «شورلت کوروير» پرداخت که با برخورداري از موتور 6 سيلندر خطي که توسط هوا خنک ميشد، ، قصد رقابت با خودروي مشهور «بيتل فولکس واگن» (در ايران مشهور به فولکس واگن غورباقه اي ) را داشت. همچنين خودرو «چوي 2» نيز براي رقابت با «فورد فالکن» طراحي و توليد گرديد. در دهه هفتاد شرکت «اولدزمبيل» با ارائه مدل «کات لاس» توانست موفقيت فراوني کسب نمايد و تا سالها بيشتر توليدات خود را با اين نام به بازار معرفي مينمود. تا اوايل دهه 1970 استفاده از «پلت فرم» مشترک در محصولات «جنرال موتورز» به صورت وسيع صورت نگرفته بود اما از آن زمان به بعد و با هدف کاهش در هزينه و زمان طراحي توليد و همچنين امکان رقابت با شرکتهاي رقيب از اين شيوه توليد استفاده شد. در سال 1971 و با ديدگاه رقابت با خودروهاي وارداتي (عموما ژاپني) «شورلت وگا» که خودرويي جمع و جور بود به بازار معرفي شد . سه سال بعد به دليل وجود مشکلات فني در موتور آلومنيومي ، توليد اين خودرو متوقف گرديد. در دهه 1970 تلاش وسيعي از سوي «جنرال موتورز» براي کوچک کردن خودروها به دليل تغير سلايق مشتريان صورت گرفت . از اين جمله ميتوان به توليد «شورلت کاپريس»، «شورلت چول» (Chevrolet Chevelle) اشاره نمود. گرچه «جنرال موتورز» از لحاظ فروش از دهه 1960 تا 1980 در سراسر جهان بي رقيب بود اما تقريبا در هر دهه ، مشکلات عديده اي د ر طراحي و توليد برخي مدلهاي جديد اين شرکت وجود داشت. توليد اغلب مدلهاي جديد به دليل برخي مشکلات اساسي متوقف ميشد و پس از اصلاح مجدد به بازار وارد ميگرديد، اما به دليل شهرت منفي پيشين اين مدلها ، استقبال مشتريان از اين خودروها مطلوب نبود و علاوه بر آن به دليل افزايش هزينه طراحي و توليد مجدد حاشيه سود اين مدلها نيز مناسب نبود. بسياري اين «مسائل» را اساس مشکلات بسيار وخيم فعلي اين شرکت در زمان حاضر ميدانند. از جمله اين موارد، ميتوان «شورلت کوروير» در دهه 1960 را نام برد که در بدو ورود با استقبال روبرو شد اما پس از مدتي و به دليل مسائل ايمني از سوي مشتريان طرد گرديد. سپس «جنرال موتورز» با صرف زمان و هزينه قابل توجه به برطرف کردن مشکل و اصلاح آن پرداخت و سيستم تعليق اين خودرو را کاملا تعويض نمود. گرپه «کوروير» پس از اين اصلاحات خودرويي بسيار ايمن شده بود اما باز هم به دليل شهرت بد قبلي آن با استقبال مشتريان روبرو نگرديد.
سال 1981 تا کنون
«راجر اسميت» مدير عامل شرکت «جنرال موتورز» در دهه 80 ميلادي بود. سودآوري اين شرکت در سالهاي 1981 تا 1983 بسيار ضعيف گرديد. از مهمترين دلايل اين کاهش سود آوري ميتوان به بحران مالي در سالهاي پايان دهه 70 و ابتدايي دهه 80 اشاره نمود. اما در سالهاي مياني اين دهه رونق مجدد به «جنرال موتورز» بازگشت. در طي اين سالها «جي ام» تلاش فراواني نمود تا خطوط توليد را تا حد ممکن از لحاظ هزينه و زمان توليد اصلاح نمايد و از خطوط توليد خودکار بهره گيرد. اين تمهيدات موجب کاهش بهاي تمام شده محصولات توليدي اين شرکت و در نتيجه افزايش سود آوري فروش محصولات اين شرکت گرديد. در همين دوران «جنرال موتورز» توليد محصولات کوچک خود را در شرکت «ساترن» با جديت دنبال نمود. در مقابل و براي پاسخ به نياز ساير مشتريان ، طراحي و توليد خودروهاي بزرگ و چند منظوره «SUV» نيز در «جي ام» نيز صورت ميگرفت. البته بسياري نيز اين سياستهاي «راجر اسميت» را به دليل از بين رفتن شهرت هميشگي و توليدات منحصر بفرد اين شرکت مورد نکوهش و انتقاد قرار ميدادند. علاوه بر اين» اسميت» مذاکرات وسيعي را نيز براي همکاري با دو شرکت ژاپني «تويوتا» و «سوزوکي» آغاز نمود .
شروع دهه نود ميلادي با بحران مالي ديگري در امريکا همراه بود. شرکتهاي خودروسازي نيز از طبعات اين بحران در امان نماندند و در اين سالها «جنرال موتورز» بيشترين زيان در صورتهاي مالي خود را تا آن زمان تجربه نمود. «جک اسميت» مدير عامل «جي ام» در آن زمان با چالش جدي در سازمان دهي مجدد اين شرکت براي ادامه حيات روبرو بود. «جک اسميت» با چيدمان مجدد تيم مديريت بر کاهش شديد هزينهها، بهبود کيفيت محصولات و کسب سهم بيشتر از بازارهاي داخلي و بين المللي تاکيد داشت. در سالهاي 1991 تا 1993 و با شروع جنگ خليج فارس مشکلات اقتصادي موجود تشديد شد اما پس از آن و با موفقيت فراوان خودروهاي چند منظوره (SUV) و وانتهاي توليدي «جنرال موتورز» اين شرکت دوران رکود را پشت سر گذاشته و در مسير سود دهي مجدد قرار گرفت. يکي از افرادي که در کسب اين موفقيت سهم قابل توجهاي بر عهده داشت «ريک واگونر» مدير مالي شرکت «جنرال موتورز» بود. «واگنر» سياستهاي مالي «جي ام» و شرکتهاي تحت کنترل را ساماندهي کرد و موجب کاهش هزينههاي مالي اين شرکت گرديد. در اين سالها و در دوران رياست جمهوري «ريگان» بحثهاي فراواني در مورد باز نمودن بازارهاي داخلي امريکا به روي خودروسازهاي خارجي خصوصا شرکتهاي «ژاپني» و ايجاد شرايط رقابتي يکسان براي آنها مطرح گرديد که در نهايت موجب نزديکتر شدن رقابت شرکتهاي خودروساز امريکائي با شرکتهاي خارجي گرديد. اين مسئله در دوران رياست جمهوري «کلينکتون» نيز شدت گرفت و در نهايت در سال 2006 «جنرال موتورز» مقام بزرگترين خودروساز جهان را به شرکت «تويوتا» واگذار نمود.
دوران بحران مالي اخير:
از سال 2007 نشانههاي بحران مالي در اقتصاد امريکا پديدار گرديد. گرچه در ابتدا بسياري از اقتصاد دانان اين بحران را جدي تلقي نکردند و آن را دورهاي کوتاه و گذرا پيش بيني کردند، اما در سال 2008 اين بحران بسيار شدت گرفت و بيشتر کشورهاي جهان را گرفتار نمود. چندي بعد، تمامي دست اندرکاران اقتصادي جهان نيز به اين عقيده مشترک رسيدند که اقتصاد جهان شديدترين بحران مالي تمام تاريخ را پس از دوران رکود بزرگ (The Great Depression) تجربه مينمايد. شرکتهاي خودروساز امريکايي و خصوصا «جنرال موتورز» و «فورد» که حتي پيش از دوران بحران مالي فعلي با مشکلات مالي عديدهاي روبرو بودند در اين دوران وخيم ترين شرايط فعاليت تمام دوران خود را تجربه نمودند. در اين دوران کاهش شديد ارزش سهام (بيش از هشتصد درصد از سال 2006 تا سال 2009) اين دو شرکت نيز در بورسهاي معتبر جهان تجربه گرديد. در سال 2009 «جنرال موتورز» اعلام نمود که توليدات خود را در شرکت «پونتياک» تا سال 2010 خاتمه خواهد داد و تنها بر روي فعاليت چهار شرکت «شورلت»، «کاديلاک»، «بوييک» و «جي ام سي» تمرکز خواهد نمود. در ماه «مي سال 2009» «جي ام» اعلام کرد که سهم خود را در شرکت «اپل» به 35 درصد کاهش ميدهد و شرکتهاي «همر» «ساب» و «سترن» را نيز واگذار خواهد نمود. «اول ژوئن 2009» را ميتوان تلخترين روز تاريخ فعاليت «جنرال موتورز» تلقي نمود. کمکهاي مالي فراوان دولت امربکا به شرکتهاي خودروساز امريکائي گرچه توانست به شرکت «فورد» کمک نمايد تا از ورشکستگي نجات پيدا کند اما در اين روز، شرکت «جنرال موتورز» به طوررسمي اعلام ورشکستگي نمود و تحت مديريت دولتي (Chapter 11 Bankruptcy protection ) قرار گرفت و بدين ترتيب بزرگترين ورشکستگي تاريخ رقم خورد. با اعلام ورشکستگي «جنرال موتورز» نماد اين شرکت پس از سالها از ليست شرکتهاي معتبر بورسي «داو جونز نيويورک» (Dow Jones Industrial Average) کنار گذاشته شد. دارايي و بدهيهاي شرکت «جنرال موتورز» توسط شرکت «جي ام جديد» (New GM) که تحت کنترل دولت می باشد خريداري گرديد و در حقيقت اين شرکت جايگزين شرکت «جي ام قديمي « (Old GM) گرديد. اين اميدواري وجود دارد که اين شرکت با کاهش هزينههاي مالي و بدهيهاي خود و همچنين با برخورداري از مديريت جديد دوران رو به رشدي را در بلند مدت تجربه نمايد. قرار است تا پايان سال 2009 تعداد کارکنان «جنرال موتورز جديد» به 68 هزار نفر کاهش يابد.