تحریریه زندگی آنلاین : بابک لطفی خواجه پاشا دومین ساخته سینماییاش را هم به جشنواره فیلم فجر فرستاد تا در دو سال متوالی یکی از کارگردانهای حاضر در این رویداد باشد. آبی روشن فیلمی اجتماعی است که در شهر تبریز میگذرد و در این مطلب میخواهیم مروری بر متن و حواشی و نقدهای آن داشته باشیم. هنوز توضیح یا خلاصه داستان دقیقی از فیلم آبی روشن منتشر نشده ولی گویا این فیلم، روایتی درام از مشکلات یک مرد با محوریت مهران احمدی در تبریز است. به محضی که اطلاعات تکمیلی یا توضیح دقیقی درباره فیلم منتشر شد، همینجا اضافه میشود. در غیراینصورت، پس از اکران فیلم در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر، خلاصه داستان را به نقل از خبرنگار فیلیموشات، اینجا میخوانید.
نقد و بررسی فوری فیلم آبی روشن
نکته: این نقد و نوشتهها، نظر کوتاه ولی دستاولِ منتقدان و نویسندگان سینمایی است؛ شاید بعدها همه چیز تغییر کند! در ضمن، انتشار آنها -لزوما- به معنای تایید فیلیموشات نیست.
سیدمهرزاد موسوی
فیلم آبی روشن حال و هوای فیلمهای اواخر دهه ۷۰ و ابتدای دهه ۸۰ دارد؛ فیلمهایی که در آن زمانه مشهور شدند به معناگرا. مدل داستانگویی، توالی اتفاقات، دکوپاژ، لوکیشن (مناطق سرسبز و پر از مه و صدای دارکوب و آهوی دربند) و حتی موسیقی متن فیلم هم شبیه همان فیلمهاست. برای همین، از همان سکانس پس از تیتراژ، آدم را یاد کمال تبریزی، محمدمهدی عسگرپور و… میاندازد. تأسفبار اینکه فیلم به آن قصهها هیچ چیزی اضافه نمیکند و حتی در ریتم هم از آنها عقبتر است و در محتوا هم تکراری. فیلم همه آن ابهامهای ساخته شده در ۹۰ دقیقه را در یک سکانس دو نفره (غفوریان و احمدی) به سادگی هرچه تمامتر باز میکند و دیگر چیزی برای ادامه قصه نمیگذارد. بهخصوص تصمیم آخر قهرمان قصه که بیمنطقترین و ناسازگارترین پایانبندی ممکن است. آبی روشن فیلم از مد افتادهای است، سالها دیر ساخته شده و معناییگراییاش دیگر به کار نمیآید. حیف از بازی خوب مرتضی امینیتبار و مهران غفوریان که در این اتمسفر از دست میرود. هرچند شاید مدل جشنواره این باشد که فیلم را تحویل بگیرد ولی شما بدانید که با چه فیلمی طرف هستید.
کمال پورکاوه
سینمای ایران با شناخت ناقصی که عمده فیلمسازانش از مباحثی چون سینمای مدرن و روایت مبتنی بر خردهپیرنگ از خود نشان داده است، همواره تصویرسازی مبهم و کسالتباری از این گونه سینما به تماشاگرش ارائه داده است.آبی روشن ساخته بابک خواجهپاشا که متن فیلمنامهاش را از فکر و ذهن دو نویسنده (امیر ابیلی و داوود گنجوی) وام گرفته است، مسیری دقیقا مشابه با سندرومی که در سینمای ایران ذکر آن رفت پیموده و در این راه، آنقدر درگیر نمادگرایی و شعارزدگیهای ژورنالیستی میشود که بسیاری از علاقهمندان را به یاد سینمای موسوم به معناگرا (با حضور همیشگی یک امامزاده) در دهه ۸۰ میاندازد.
در اثری که مضمون جستوجو را بهعنوان تم اصلی درونیاش برگزیده و بسیاری از وقایعش را بر پایه یک سفر جادهای برنامهریزی کرده است، طراحی داستانکهای بیربطی چون مواجهه با سربازی که باید مجرمی را تحویل شهر دیگری بدهد و درگیر کردن تماشاگر با ماجرای فرار کردن مجرم و دستگیری دوبارهاش، بدون آنکه بتواند کمکی به قوام درام مرکزی فیلم کرده باشد، تنها باعث کشدار شدن فیلم و رسیدن مدت زمان آن به تایم استاندارد اکران شده است.پیچش انتهایی فیلم و اطلاعاتی که در رویارویی میان حاج یونس و ایوب به تماشاگر منتقل میشود، بیش از هر چیز مختصات سینمای هند را به یاد مخاطب میاندازد و حجم نمادگرایی گل درشت فیلمساز (آزاد کردن آهو از چنگال صیادان که حکایت مشهور امام هشتم را به بیننده یادآور میشود) که در ادامه و بدون هیچ پیشزمینه دراماتیکی، باعث تغییر رویکرد کاراکترها میشود، آبی روشن را به فیلمی الکن و شعارزده تبدیل کرده است.
سعیده نیکاختر
نام فیلم در تمام فیلم جاری است. سنگ فیروزه، لباس حاج یونس، ست لباس نوزادی که اسمش علی سان است و حاج یونس، برایش اذان می خواند. لباس ستاره در اولین مواجه با حاج یونس و … رنگ آبی روشن هستند و بازی با رنگ در فیلم از این منظر قابل تامل است. از لحاظ فنی نیمه اول فیلم ریتم خوبی دارد ولی در نیمه دوم، کار از ریتم افتاده و شاهد داستان های تکراری مثل کل کل یونس و ستاره یا گشتن به دنبال ایوب هستیم. کارگردان فیلم، بابک خواجه پاشا به خاستگاه خود اهمیت می دهد. چه در فیلم قبلی اش در آغوش درخت و چه این فیلم، رخدادها در خطه آذربایجان رخ می دهد اما در آبی روشن، نقش های اول، ترکی حرف نمی زنند و حتی ستاره، رشتی و سرباز هم قمی است، تنها نقش های فرعی تک و توک دیالوگ های ترکی دارند. جغرافیای شهر ترک نشین معلوم است اما نسبت قهرمان فیلم با این جغرافیا در نیامده است.
محمد تقیزاده
نتیجه سفارشی شدن سینما می شود آبی روشن. وقتی خودت نیستی از جهان کاراکترها مطلع نیستی میشود آبی روشن. آبی روشن یعنی شهر فرنگ، یعنی از هر دم سخنی بگویی تا بتوانی ۹۰ دقیقه فیلم بسازی، یعنی سرباز الکی، عروس آبکی، برادری قلابی و در نهایت مذهبی نمایی. آبی روشن هر چه بود سینما نبود، قصه نداشت و کاراکتری ساخته نمیشد. ای کاش اوج و سیاستگذارانش قدر پول را بیشتر میدانستند و سازندگان بهتری برای پروپاگاندای خود انتخاب میکردند.
صحبتهای عوامل فیلم در جشنواره فیلم فجر
محمدحسین میری | تهیهکننده: محور این فیلم همدلی و اشتراک بود. همه ما جمع شدیم که فیلمی بسازیم تا آبروی سینمای ایران باشد. سنت انسانی و عرفانی این روزها در سینما مغفول واقع شده است و ما تعمدا سعی کردیم به این سمت برویم.
بابک خواجهپاشا | کارگردان: ما حقهایی بر گردن داریم که گاهی فراموششان میکنیم. مهمترین حقی که بر گردن یک انسان وجود دارد، حق نزدیکان او است. در طول داستان حاج یونس باور ندارد که حقی بر گردنش است تا جایی که با برادرش مواجه و متوجه میشود که پیش از اینکه خادم امام رضا(ع) شود، باید حقالناس را رعایت کند. حتی همین مردم میتوانند از من سوال بپرسند که تو با پول مردم فیلم میسازی و باید فیلم خوبی بسازی و این حق بر گردن مردم است. قضیه محجبه شدن شخصیت خانم در پایان داستان بدین دلیل است که وی وارد حرم امام رضا(ع) شد.
در قتل درجه ۲ تمامی منطقها رعایت شده است. اگر بر فرض اعلام اینکه قتلی انجام شده و شواهدی داشته باشید، قتل درجه دو از نظر حقوقی منطقی است. بارها گفته و تاکید میکنم. شما اگر فیلمهای افرادی مانند تارانتینو، نوری بیگله جیلان و مجید مجیدی را میبینید و دوست دارید به این دلیل است که در فیلمسازی صادق هستند و داستان از لایههای وجودی این افراد شکل میگیرد. اگر فیلم صادقانه بسازیم، مخاطب هم با ما همراه می شود. فیلمسازان باید با مضمون فیلم صادق باشند نه اینکه فقط بگویند در این موضوع فیلم می سازیم. ما باوری داشتیم که سراغ بازیگرانی برویم که بازیگری را درست بشناسند و مخاطب در این نقش از آنها پیشفرض نداشته باشد و پیشداوری نکنند.
در کشور ما ستاره کم است اما بازیگر خوب زیاد داریم که میتوان روی آنها کار کرد و در نقشهای مختلف آنها را دید. آقای احمدی و غفوریان بسیار بازیگران منعطفی هستند. سینما بدون گیشه به درد نمیخورد. ژانر و بازیگر با حضور مخاطب کار میکنند اما اولویت اول ما برای جذب این بازیگران توجه به گیشه سینما نبوده است. این بازیگران نقششان را دوست داشتند و افراد مستعدی هستند. این افراد با فیلم صادق بودند، عشق امام رضا (ع) را در دل دارند و… . بازیگر نمیتواند بدون زیست موضوع جلوی دوربین بیاید زیرا بازی او مصنوعی میشود.
سیدداود گنجوی | نویسنده: درباره اینکه چطور به این حس و حال رسیدیم باید بگویم که وقتی جوهر اولیه فیلمنامه شکل گرفت در طول مسیر کم کم نشانهها پدید آمدند مانند انگشتر فیروزه و ما تمام تلاش خود را به کار گرفتیم تا در این فیلم به مسایل اخلاقی بپردازیم.
مهران احمدی | بازیگر: ما روی پرده سینما هرآنچه را که بلدیم، اجرا میکنیم و انشالله که خوشایند مخاطبان باشد. من از طرف مادری به خراسان بزرگ و شهر نیشابور وصل میشوم. شاید این راهی که حاج یونس میرود، راهی است که سیمرغ رفت. خدا را چه دیدی شاید به ما هم در این جشنواره سیمرغ دادند! احساس میکردم که چیزی به خودم و قلبم و زادگاه مادری ام بدهکار بودم. اجازه دهید بگویم که کمدینها بهترین بازیگران جهان هستند. من خودم را کمدین نمیدانم، زیرا بسیار کار سختی است. وقتی بازیگر به بلوغ میرسد، تازه میتواند کمدی بازی کند. همچنین بازیگر باید ریشههای طنز در وجودش وجود داشته باشد تا بتواند کمدی بازی کند. مهران غفوریان کمدین است و ما سال ها با او خندیدهایم. من سر تعظیم جلوی او فرود میآورم. احترامی که من هماکنون دارم، حاصل سینمای محترمی بوده است که بزرگان ما داشتهاند. امیدوارم این احترام سر جایش بماند و با خیلی چیزها از دست نرود.
مهران غفوریان | بازیگر: مخاطبان، من را در نقشهای جدی باور کردهاند. من نیز از سمت مادری آذری هستم، آقای خواجهپاشا این کارگردان آذری زبان را خیلی دوست دارم و خوشحالم که جلوی دوربین ایشان بازی کردم. آقای احمدی نیز یک هنرمند درجه یک هستند و از همبازی بودن با ایشان بسیار لذت بردم. زمانی که این نقش به من پیشنهاد شد با آقای خواجه پاشا بسیار درباره این شخصیت صحبت کردیم. ما افرادی را در زندگی میبینیم که فرد بدی هستند اما ما بخشهای دیگر زندگی او را نمیبینیم. ایوب در این فیلم آدم بدی بوده اما کم کم تغییر کرده است. برایم جذاب بود که شخصیتی را بازی کنم که در طول فیلم آدم بدی بوده است اما در پایان به او حق می دهیم و آن را درک می کنیم. از کیومرث مرادی تشکر میکنم. من جملهای را در این فیلم بسیار دوست دارم که امام رضا(ع) بین هیچکس تفاوت نمیگذارد و به دل آدمها نگاه میکنند. امکان ندارد که ما دلمان بشکند و از امامی چیزی بخواهیم و به ما ندهد.