صبا شادور
کتاب خواندن، عادتی که به فرهنگ تبدیل میشود
فرخنده آقایی از جمله نویسندگانی است که داستان نویسی یکی از دغدغههای او در عرصه ادبیات است.
او برای رمان «از شیطان آموخت و سوزاند» برنده دوره هفتم جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی شد و در سال ۱۳۵۸ از دانشگاه الزهرا در رشته مدیریت اداری دانشنامه لیسانس و در ۱۳۶۶ از دانشگاه تهران در رشته علوم اجتماعی دانشنامه فوقلیسانس گرفت.
آقایی نویسندهای است که داستانهایش غالباً رویکردهای اجتماعی و نگاهی منتقدانه و بیطرفانه به موضوعات انسانی دارد و به لایههای متفاوت جامعه میپردازد.
این نویسنده با سابقه در عرصه داستان نویسی، در داستانهایش بیشتر به مسائل و مشکلات زنان طبقه متوسط شهری میپردازد.
این نویسنده که اولین مجموعه داستانش را با نام «تپههای سبز» در سال 1366 منتشر کرد، معتقد است، این همه سال ادبیات خلاق بدون حمایت مدیران راه خودش را رفته و خواهد رفت.
مدیران میآیند و میروند ولی ادبیات باقی میماند.
با این نویسنده زن درباره وضعیت کتابخوانی در ایران و نیز مجموعه کتابهایی که تا کنون چاپ کرده است به گفتگو پرداختهایم که در زیر میخوانیم.
نقش گرانی کتاب در پایین بودن سرانه مطالعه چقدر میتواند تاثیرگذار باشد؟
در شرایطی که با افزایش قیمت اقلام مختلف، چاپ کتاب برای ناشر گران تمام میشود، خریدار کتاب هم، انتخابهای کمتری میتواند داشته باشد.
به نوعی برای خرید کتابهایی که در نظر دارد با محدودیت مالی روبروست و مجبور است بین آنها انتخاب کند.
بعضی وقتها شما کتابی را میخرید که از همان روز شروع بخواندنش میکنید ولی بیشتر کتابهایی را هم میخرید که سرفرصت بعدا قصد خواندن آنها را دارید.
خانم آقایی در شرایطی به سر میبریم که اوضاع مالی ناشران برای انتشار کتابها مساعد نیست.
با ورود هر وزیر هم وعدههای مختلفی را میشنویم. فکر میکنید چه راه حلی میتواند این وضعیت را بهبود ببخشد؟
در حال حاضر اوضاع مالی بیشتر بخشهای اقتصادی در شرایط رکود است و احتمالا ناشران هم از این وضعیت مستثنی نیستند.
سرمایهگذاری در هر کاری بازده حداقل دارد و در مورد نشر کتاب هم که از اولویتهای معیشت خانوارها به حساب نمیآید؛ دو چندان است.
شما کلاسهای داستان نویسی را هم دایر کرده اید. آیا این کلاسها تا کنون برای علاقهمندان موفق بودهاند یا خیر؟
حداقل کارکرد این کلاسها این است که شرکت کنندهها، داستان خوانهای خوبی میشوند.
اگر کسی لذت داستان خوانی را بچشد ممکن است بعدها به طور جدی به نوشتن هم فکر کند و حتی نویسنده خوبی شود.
داستان ما را با سرعت به این طرف میبرد که به صورت عمیق بیاندیشیم. من نوشتن را یک کار فردی میدانم تا اجتماعی هر چند که یک اثر ادبی ممکن است داستانهای اجتماعی مختلفی هم داشته باشد.
با این حال نوشتن واقعا میتواند شما را در یک موقعیت تازه قرار دهد و همراه شود.
چطور میتوان کتابخوانی را در سبد مصرفی جامعه قرار داد؟
کتابخوان حرفه ای اگر وضع مالی خوبی هم نداشته باشد به هر طریق برای خودش کتاب تهیه میکند.
از کتابخانههای عمومی یا خرید کتابهای دست دوم و یا قرض کردن کتاب از دوست و آشنا.
کتاب خواندن یک فرهنگ و به نوعی یک عادت است که مصداق "کار نیکو کردن از پر کردن است" درباره آن صدق میکند.
با وجود پررنگ فضای مجازی، آیا لطمه ای به نویسندگان و مترجمان عرصه ادبیات وارد شده است یا خیر؟
فضای مجازی حال و هوای خودش را دارد وافراد فعال در آن راه خودشان را میروند. ادبیات جدی هم مثل تئاتر و سینما کماکان مخاطب خودش را دارد.
جایگاه کتابهای صوتی در شرایط فعلی جامعه که مردم کمتر کتاب میخوانند، کجاست؟
هر کتابی شرایط تبدیل به صوتی شدن را ندارد. کتابهای صوتی کاربرد خاصی دارند و در هر شرایطی نمی توان از آن برخوردار شد ولی خوب بهتر از کتاب نخواندن است.
اخیرا هم بدون اطلاع نویسندگان عده ای کتابهای ما را صوتی کرده اند و میفروشند.
بخش از کتابهای شما داستانهای زنانه را در بر میگیرد. فکر میکنید چرا این نگاه در کتابهایتان پررنگ است؟
گاهی آگاهانه و گاهی به صورت ناخودآگاه در در کار نوشتن تاثیر میگذارد البته من چندان به این مساله فکر نمیکنم و به نظرم چیزی که نویسنده به آن فکر میکند، بالاخره راهی هم برای بیانش پیدا خواهد کرد.
من برای اینکه لحن شخصیتهایم را دربیاورم، از جامعه و آدمهای جامعه به عنوان الگو استفاده کردهام و گاه شده که من ساعتها با شخصیتهای تیپ داستانیام مصاحبه کردهام تا بتوانم لحن آنها را در قصه ام بسازم.
تمام این مسائله در جامعه امروز وجود دارد. شخصیتهای داستانهایم دور ا دسترس نیستند.
زنان داستان من اهل ناله و زاری نیستند و در رضایت زندگی میکنند. حتی زمانی که به نظر میرسد رنجی به آنها رسیده باز پذیرا هستند.
شاید اتفاقاتی که برای آنان افتاده از نظردیگران رنج باشد اما از نظر خودشان به این شکل نیست. شاید آن را تقدیر خود میدانند.
شما به نزدیک 10 سال اثری منتشر نکردید. علت آن چه بود؟
مجموعه داستان «زنی با زنبیل» اولین کتابی است که بعد از ده سال از من چاپ میشود ولی قبل ازآن کتاب «سه نفر بودیم»برای حدود سه سال و نیم در ارشاد بود که خوشبختانه مجوز گرفت و هم زمان با این مجموعه چاپ شد. کتاب «با عزیز جان در عزیزیه» هنوز بلاتکلیف است و امیدوارم به زودی مجوز نشر بگیرد.
نظر شما درباره عدم رعایت کپی رایت در ایران چیست؟
قدمهای کوچکی برداشته شده که کپی رایت رعایت شود ولی بعید بنظر میرسد که با این همه ترجمههای بیاجازه و چندباره؛ ناشران زیر بار کپی رایت بروند.
و در پایان به عنوان یک نویسنده باسابقه در عرصه ادبیات، چه انتظاری از مدیران برای ادامه مسیر فعالیتهای خود در این عرصه دارید؟
این همه سال ادبیات خلاق بدون حمایت مدیران راه خودش را رفته و خواهد رفت. مدیران میآیند و میروند ولی ادبیات باقی میماند.