گفتگو : میترا چیذری
تحریریه زندگی آنلاین : طی سالهای اخیر، زمان ثبتنام کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری که میرسد بحث بر سر تعبیر رجل سیاسی و مذهبی در اصل 115 قانون اساسی بالا میگیرد. اصل ۱۱۵ قانون اساسی به بحث انتخاب رئیسجمهور میپردازد.
مطابق این اصل رئیسجمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که ایرانیالاصل، تابع ایران، مدیر و مدبر، دارای حسن سابقه و امانت و تقوا، مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور باشد انتخاب شود. اما بر سر معنای لفظ رجل در میان اهالی سیاست و فقاهت اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی معتقدند تعبیر رجل سیاسی فراتر از مردان است و زنان فعال در عرصه سیاست هم میتوانند مشمول این تعبیر باشند.
برخی دیگر اما برخی از چهرههای سیاسی و فقهی هم واژه رجل در قانون اساسی را «مرد» تعبیر میکنند و معتقدند زنان نمیتوانند و نباید در جایگاه ریاست جمهوری قرار بگیرند. بر این اساس هر چهار سال یکبار در موسم ثبتنام کاندیداها برای انتخابات ریاست جمهوری، تعدادی از زنان هم در ساختمان وزارت کشور حضور یافته و با وجود اینکه تاکنون صلاحیت هیچ زنی از سوی شورای نگهبان احراز نشده، برای نشستن بر روی کرسی قوه مجریه ثبتنام میکنند. مرحوم اعظم طالقانی در دورههای قبلی و دکتر زهرا شجاعی در سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری برجستهترین چهرههایی بودند که در مسیر ورود زنان به ساختمان پاستور گام برداشتهاند.
تاکنون هیچ زنی بهصراحت به دلیل زن بودن رد صلاحیت نشده است همچنانکه هیچ زنی هم برای حضور در جمع کاندیداهای ریاست جمهوری، احراز صلاحیت نشده است. به سراغ دکتر زهرا شجاعی فعال حوزه بانوان اصلاحطلب رفتهایم و با وی درباره حضورش در جمع کاندیداهای ریاست جمهوری و حضور زنان در سپهر سیاسی جامعه ایران به گفتگو نشستهایم.
بیشتربخوانید:
چالش های مشارکت اجتماعی زنان
خانم دکتر شجاعی؛ با توجه به اینکه تاکنون سابقه نداشته خانمی در بین کاندیداهای ریاست جمهوری احراز صلاحیت شود، آیا شما پیشبینی میکردید که احراز صلاحیت نشوید و در جمع کاندیداهای تأیید شده قرار نگیرید؟ در این صورت هدف شما از کاندیدا شدن برای سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری چه بود؟
حضور من انتخابات در این مقطع حساس تاریخی با هدف دریافت تفسیر رسمی از کلمه رجال در اصل ۱۱۵ قانون اساسی بود. بنابراین آنچه که ما زنان فعال در احزاب زنان اصلاحطلب و همچنین در کمپین "خانم رئیسجمهور" برنامهریزی کرده بودیم و با توجه به نگاه تاریخی که ما به جنبش و فعالیت زنان در رابطه با استیفای حقوقشان در ایران و در جهان داشتیم، به شخصه انتظار تأیید صلاحیت را نداشتم و بر اساس قرائن و شناختی که از نگرش حاکم بر مجموعه شورای نگهبان داشتیم، پیشبینی ما این بود که تأیید صلاحیتی صورت نمیگیرد. هدف ما هم در این مقطع تاریخی رئیسجمهور شدن نبود. هدفگذاری خودمان دریافت تفسیر رسمی از اصل ۱۱۵ قانون اساسی بود. بنابراین به نظرم ما موفق بودیم چون به صورت تلویحی هم توسط سخنگوی شورای نگهبان و هم از سوی یکی از اعضای شورای نگهبان اعلام شد که جنسیت دلیلی بر عدم احراز صلاحیت خانمها نیست و شنیدیم که پرونده من هم مورد بررسی قرار گرفت. بنابراین فکر میکنیم قدم بزرگی در این مقطع برداشته شد و امیدواریم در دورههای بعدی احراز صلاحیت هم صورت بگیرد.
البته در دوره قبل هم خانم اعظم طالقانی به صورت نمادین برای ثبتنام در انتخابات ریاست جمهوری اقدام کردند و البته در دورههای قبل از آن هم حضور خانمها را شاهد بودیم اما در بین آنها چهرهای نبود. درست است؟
بله دورههای قبل خانمهایی برای ثبتنام به وزارت کشور میرفتند و این کار با اهداف گوناگون صورت میگرفت. اما خانم طالقانی بهعنوان شخصیت سیاسی که دبیر کل حزب بودند در این حرکت نمادین شرکت کردند که بسیار هم کار ارزشمندی بود. ما در تداوم اقدام ایشان و برای اینکه این حرکت را از یک حرکت نمادین به حرکت نهادین تبدیل کنیم، وارد عرصه شدیم.
تفاوت حضور نمادین خانم طالقانی و حضور نهادین شما در چه چیزی بود؟
حرکتمان نهادین بود؛ یعنی میخواستیم این حرکت را با برنامه خود نهادینه کنیم اما واقع بینانِ رفتار کردیم. اینکه بخواهم ستاد تشکیل بدهم و مانند کاندیداهای دیگر افرادی را معرفی کنم، چنین کاری را نکردم. چون مقداری واقعبینانه حرکت کردیم. تفاوت دیگری این دوره با دورههای قبل و حضور خانم طالقانی بهعنوان کاندیدای ریاست جمهوری داشت این بود که اولاً در این مقطع جبهه اصلاحات ایران از این حرکت حمایت کرد و پیشنهاد کرد و بعد از پیشنهاد، خانم من و خانم مولاوردی را حمایت کردند تا در فرایند بررسی قرار بگیریم. بنابراین اینکه احزاب ما به این بلوغ سیاسی رسیدهاند که عملاً تفسیر خودشان از کلمه رجال اعم از مردان است حرکت مثبتی بوده است. دوم اینکه در این مرحله از ما برنامه خواستند و ما موفق شدیم یک برنامه کاملی را برای اداره دولت پیشنهادی خودمان داشته باشیم.
فکر میکنم این هم برای اولین بار در تاریخ مشارکت سیاسی زنان بود که اولاً یک خانم کاندیدا بشود و ثانیاً برنامه ارائه بدهد که این برنامه مورد توجه اعضای محترم جبهه اصلاحات ایران قرار گرفت و گفته شد که از برخی برنامههای دیگر بهتر بوده است. همچنین اینکه پرونده من در شورای نگهبان مورد بررسی قرار گرفت اما خب بنده هم مانند سی و چند نفر دیگر از چهرهها احراز صلاحیت نشدم. من از اینکه احراز صلاحیت نشدهام ناراحت و متأسف نیستم چرا که حلاوت و شیرینی نیل به هدفگذاری از پیش تعیین شده، بر عدم احراز صلاحیت غلبه دارد.
با فرض اینکه شما تأیید صلاحیت میشدید و جزو کاندیداها قرار میگرفتید و یا حتی اگر رأی مردم شما بودید و رئیسجمهور کشور میشدید، چه برنامههایی را داشتید؟ آیا برای این حضور برنامهریزی هم وجود داشته یا صرفاً حضور نمادین یا به قول خودتان نهادین بوده است؟
من حتی با فرض بر اینکه صلاحیت احراز نشود، چون معتقد بودم گامهایی که ما بر میداریم باید با اطمینان و اعتماد و بر اساس احساس مسئولیت باشد، این بود که موفق به تدوین برنامه هم بودیم. ما عنوان دولت را دولت صلح و آشتی ملی انتخاب کرده بودیم.
بیشتربخوانید:
نقش موثر زنان در بازسازیِ جامعهِ فاجعهدیده
که برگرفته از شعار اصلاحات است؟
تقریباً؛ صلح را از باب اینکه ما در عرصه بینالمللی نیازمند تنشزدایی و تعامل با دنیا و تنظیم روابطمان بر اساس صلح و رفتار مسالمتآمیز هستیم و آشتی ملی در عرصه داخلی به خاطر شکافی که بین دولت و ملت ایجاد شده است؛ شکافهای طبقاتی، شکافهای جنسیتی، شکاف قومی و شکاف نسلی. بر این اساس معتقدم که ما نیازمند دولتی هستیم که فضای آشتی و فضای صمیمیت را بین خودش و مردم ایجاد کند. برنامههای ما در شش فصل فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، زنان و محیط زیست تدوین شده بود. در هر فصلی ابتدا چالشها و بعد راهبردها و بعد برنامهها را بیان کرده بودیم.
آیا شما اعضای کابینه دولت خودتان را هم تعیین کرده بودید؟
خیر برای افراد کابینه هنوز به جمعبندی نهایی نرسیده بودم و خیلی هم بر اساس پیشبینی که در رابطه با عدم احراز صلاحیت داشتم، در رابطه با افراد برنامهریزی و فکر نکرده بودم و بیشتر بر روی برنامه متمرکز شده بودم.
خانم شجاعی؛ شما در هشت سال دوره اصلاحات مسئولیت مرکز مشارکت زنان را بر عهده داشتید اما فعالیت سیاسی شما در سالهای اخیر کمرنگ به نظر میرسید و ما شاهد حضور شما در شورای شهر یا مجلس نبودیم اما به یکباره شما تصمیم گرفتید کاندیدای ریاست جمهوری شوید. دلیل حضور کمرنگ شما در عرصه سیاسی طی سالهای بعد از دولت اصلاحات چه بود؟
به نظر خودم که حضورم کمرنگ نبود! در دوره اصلاحات به خاطر مسئولیت دولتی که داشتم و به دلیل اینکه معمولاً دستگاههای تبلیغاتی و رسانه ملی به نسبت نوع فعالیتها و تلاشهایی که یک مقام دولتی دارد، انعکاس بیشتری از فعالیتهای من در رسانههای عمومی وجود داشت و نوع کار هم ایجاد میکرد که گزارش دهی به مردم و ارتباط با مردم بیشتر باشد. از سال ۸۸ که مرا بازنشسته کردند، فعالیتم در حوزه مدنی و در قالب احزاب متمرکز شد و توفیق خدمتگزاری در حزب زنان اصلاحطلب بهعنوان دبیر کل را پیدا کردم. طبیعی است فعالیت یک حزب با فعالیت در سطح کابینه و دولت متفاوت است و خیلی هم رسانههای دولتی اصراری بر انعکاس این فعالیتها ندارند. درعینحال من یک مقداری بازگشت به خویشتن و بازگشت به متون دینی داشتم و یکسری مطالعات و تحقیقات در مسائل قرآنی و نهجالبلاغه و برگزاری کلاسهایی در این زمینهها متمرکز شدم. اینها فعالیتهایی بود که خیلی بروز و ظهور مطبوعاتی نداشت و این تصور را ایجاد کرده که حضور من در فعالیتها کمرنگ بوده است. در حالی حضور من در فعالیتهای سیاسی کم نشده و شاید انعکاس خبری آن کم بوده است.
اما شما به غیر از فعالیتهای دولتی فعالیتهای سیاسی جدیتر مانند حضور در مجلس یا شورای شهر را هم نداشتید!
من بعد از بازنشسته شدن بنای ورود به کار دولتی و رسمی را نداشتم و پیشنهاد دولت آقای روحانی برای پذیرش مسئولیت مرکز اسناد و کتابخانه ملی را با رعایت احترام و تشکر از ایشان نپذیرفتم. معتقد بودم که هر دورهای انسان باید یک فعالیتهای را انجام دهد و اعتقاد داشتم که باید فعالیت رسمی و دولتی را به جوانها بسپاریم و ما بتوانیم نقش مشورتی و انتقال تجربه را بر عهده داشته باشیم. به همین خاطر هم حضور در دولت را در تمام ادوار و مراحل زندگی را خیلی نمیپسندم.
با این حساب چه شد که برای سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری کاندید شدید؟
این دوره هم بر اساس تکلیف و به خاطر اینکه واقعاً اگر من نمیپذیرفتم موضوع ورود زنان کاملاً منتفی میشد، این کار را پذیرفتم. حالا هم باز بهجای خودم برمیگردم.
خانم دکتر شجاعی؛ بهعنوان یکی از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری و همچنین بهعنوان یکی فعال سیاسی نظر شما درباره نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم و انتخاب آقای رئیسی بهعنوان رئیسجمهور منتخب مردم چیست؟
انتخابات سیزدهم از ویژگی خاصی برخوردار بود چراکه کمترین مشارکت مردم را در پی داشت. مشکلات معیشتی، بیماری کرونا و رد صلاحیتهای گسترده و همچنین احساس بیفایدگی رأی دادن و انشقاق مردم و دولت، بیاعتمادی مردم و کاهش سرمایههای اجتماعی سبب شد ما با کمترین مشارکت اجتماعی مواجه باشیم. این انتخابات بیان اعتراض مردم را با رأی ندادن نشان داد و در این دوره ۵۲ درصد واجدین شرایط با شرکت نکردن در انتخابات، ۷ درصد با رأی باطله نشان دادند. بنابراین آقای رئیسی با درصد پایینی از آرای مردمی بهعنوان رئیسجمهور منتخب در دوره سیزدهم انتخاب شدند.
بیشتربخوانید:
بررسی نقش زنان در جامعه از نگاه دین
شما بهعنوان یک فعال سیاسی و فعال حوزه زنان چه انتظاراتی از رئیسجمهور منتخب دارید؟
رئیسجمهور منتخب بهرغم آنکه میزان رأیشان کمترین رأی در انتخابات ریاست جمهوری در دوران بعد از انقلاب بوده اما باید خودشان را رئیسجمهور همه مردم بدانند و برای همه مردم کار کنند و به مشکلات اساسی و مهم جامعه بپردازند. لازم است تا آقای رئیسی از افراد تندرو در کابینه خود استفاده نکنند و کارآمدی، توانمندی و مدیریت افراد را در اولویت قرار دهند.
اقدام آقای رئیسی در طراحی سایتی برای دریافت نظرات و پیشنهادات مردم درباره کابینه و دولت سیزدهم اقدام خوبی بود که بارقه امیدی را در دل مردم مینشاند البته مشروط بر اینکه از این نظرات و پیشنهادات استفاده هم بشود. گرچه نمیتوان گفت همه مردم در این سایت مشارکت کردهاند اما فضایی فراهم شد تا امکان این مشارکت وجود داشته باشد.
به هر حال انتخابات ریاست جمهوری انتخابات خاصی بود که در شرایط کرونا و شرایط تحریم، سختی معیشتی مردم و تورم و نارضایتیها برگزار شد و همین مسائل هم مشارکت را پایین آورد. از نگاه من بهعنوان یک فعال سیاسی و فعال حوزه زنان بر موضوع منافع ملی تاکید دارم و نخستین انتظارم از ایشان تشکیل کابینهای توانمند، پاسخگو، مسئولیتپذیر، با تجربه و به دور از گرایشات سیاسی تندرو است. در دولت سیزدهم قوه مقننه و قوه مجریه یکدست شدهاند و بین آنها تعارضی از منظر سیاسی وجود ندارد و انتظار میرود با همگرایی و تعامل بهتر بتوانند مشکلات را حل کنند. گرچه برخی از مسائل و مشکلات ریشه در تصمیمات و عملکرد دولتهای گذشته دارد و حلوفصل آنها کار آسانی نیست. من این را بهعنوان یک کاندیدای ریاست جمهوری که برای مدتی در این مسئله غور و برنامهای را تدوین کردهام، میدانم. کار بسیار سنگین و مسئولیت بسیار بزرگ است و میزان اختیارات رئیسجمهور با میزان مسئولیت او و انتظاراتی که جامعه از او دارد هماهنگ نیست و این سبب میشود که کانونهای قدرت و دخالت مراکزی که مسئولیت را نمیپذیرند و پاسخگو نیستند کار را برای دولت سخت میکند. البته در حال حاضر با توجه به همگرایی کانونهای قدرت و نهادهای موازی با دولت میتوان امیدوار بود مشکلات کمتری وجود داشته باشد. در ارتباط با حوزه زنان انتظار این است که به شعارها و برنامههایی که در ایام تبلیغات انتخاباتی بیان شد عمل کنند و اگر به دولت آقای روحانی انتقاد میکردند که وزیر زن ندارد ایشان حداقل یک وزیر زن داشته باشند و از توان مدیریتی زنان هم در سطح وزارت و هم در سایر سطوح مدیریتی استفاده کنند و به مطالبات زنان بهعنوان نیمی از جامعه توجه داشته باشند و آن را جامه عمل بپوشاند. مشکلاتی دیگری که حوزه اختیارات قوه مجریه وجود دارد از جمله در بازآرایی تشکیلات دولتی امور زنان و همچنین در اصلاح ساختار این تشکیلات و حذف برخی نهادهای غیر ضرور با شجاعت و درایت عمل کنند و سعی کنند مسائل اساسی حوزه زنان در چارچوب یک برنامه جامعه و برنامههای ۵ ساله توسعه بپردازند. دولت با مشکلاتی مواجه است و به دلیل تغییرات اقلیمی و برخی بیتدبیریهای گذشته مشکلاتی بهخصوص در حوزه آب پیشآمده و دنیا هم با آن مواجه است را بهخوبی مدیریت کنند و با توجه به اینکه این مشکل دامنگیر تمام نقاط ایران هم خواهد شد باید آنرا بهدرستی مدیریت کنند.
در بین صحبتهایتان اشاره داشتید که شما را بازنشسته کردند! این بازنشستگی اجباری چگونه اتفاق افتاد؟
بعد از پایان دولت اصلاحات در سال ۸۴ من به دانشگاه تهران منتقل و مشغول فعالیت آموزشی و پژوهشی در دانشگاه تهران بودم. سال ۸۸ قبل از اینکه موعد بازنشستگی من فرا برسد و ۳۰ سال خدمتم هنوز پر نشده بود که تدریس داشتم و درس ریشههای انقلاب میدادم اما دیگر به من کلاس ندادند.
من دیدم بدون کلاس مثل موجود زندهای هستم که هوایش را قطع کرده باشند. بنابراین تقاضای بازنشستگی پیش از موعد کردم. در واقع زمینه بازنشسته شدن من را فراهم کردند اما تقاضایش را خودم دادم. به این ترتیب سال ۸۸ بازنشست شدم.
با توجه به فعالیتهای شما در طول سالهای گذشته در حوزههای مختلف سیاسی و اجتماعی، چه موانعی را بر سر راه مشارکت زنان در جامعه و سیاست میبینید؟
اگر بخواهیم به صورت جدی درباره موانع حضور سیاسی بانوان صحبت کنیم، باید بگویم که یکسری از موانع درونی است و به خود خانمها باز میگردد. بخشی از موانع بیرونی هم شامل موانع فرهنگی و نگاه جامعه نسبت به فعالیت سیاسی زنان است. یا ممکن است موانع قانونی باشد؛ بهطور مثال در مورد بحث ریاستجمهوری برداشت و تفسیر مردانه از کلمه رجال خودش مانعی در این راه بود. موانع اجتماعی و خود مسئولیت دوگانهای خانمها و مسئولیت هم زمان خانوادگی و اجتماعی، عدم تناسب قوانین و مقررات مربوط به فعالیت و اشتغال زنان، وجود نگاه مردانه و مردسالارانه و سقفها و دیوارهای شیشهای که برای زنان ایجاد کردهاند؛ اینها مجموعه عواملی هستند که خود قابلبحث و بررسی است.
من معتقدم که اتفاقاً دولت آقای روحانی کارنامه خوبی در حوزه زنان داشت نه به علت نگرش آقای روحانی بلکه به علت انتخاب خوبی که ایشان توانستند انجام بدهند. به دلیل انتصاب خانم مولاوردی که از نیروهای قدیمی، فاضل، صاحبنظر، مدیر و بدون هرگونه رانت سیاسی و خانوادگی پله پله سلسله مراتب را طی کرده است و بهرغم مشکلاتی که همانند چابک سازی، کاهش بودجه و مواردی از این دست در دولت برای وی ایجاد کردند خانم مولاوردی توانست دوره فترت، سستی و بیعملی و ضعف گذشته را تا حدودی جبران کند و موفقیتهایی را نصیب زنان کرد. همچنین انتخاب خانم دکتر ابتکار بعد از ایشان نیز تداومبخش راه و برنامهریزیهای خانم مولاوردی بود. بنابراین از این جهت در حوزه زنان موفقیتهایی نصیب شد اما وعدههایی که آقای روحانی در مورد انتصاب وزیر زن و اینها داده بودند، فکر میکنم به دلیل موانع ذهنی و برخی برداشتهای دینی که در رابطه با حکومت زنان وجود دارد و عدم همراهی مجلس با ایشان موجب شد تا در این زمینه موفق نباشند. با وجود این رشد مدیریت زنان در این دوره از 5 درصد به ۲۵ درصد رسید و به نظر میرسد موفقیت بزرگی است. اما متاسفانه برای جامعه و برای افکار عمومی انگار یک وزیر زن اهمیت بیشتری از رشد مدیریت زنان از 5 درصد به 25 درصد دارد. در حالی که اگر ما بخواهیم به هدف حضور زنان در مقام وزارت و کابینه هم برسیم، نیازمند آن هستیم که این مراحل را طی بکنیم و به اندازه کافی زنان نیرومند در بخش مدیریت مدیران میانی و داشته باشیم تا بتوانیم به آن هدف هم دست پیدا کنیم.
خانم دکتر شجاعی؛ تنها وزیر زنی که در دوران بعد از انقلاب داشتیم خانم دکتر دستجردی بودند که در دوران ریاست جمهوری آقای دکتر احمدینژاد معرفی شدند. هرچند این ماجرا هم پایانبندی خوبی نداشت اما شما دلیل موفقیت احمدینژاد در انتصاب وزیر زن را چه میدانید؟ آیا این مسئله به شخصیت خود آقای احمدینژاد و روحیه خطشکنی ایشان باز میگشت یا ویژگی وزیر انتخابی ایشان موجب شد تا خانم دستجردی رأی اعتماد مجلس را به دست بیاورد؟
دلایل مختلفی با هم جمع شد تا چنین اتفاقی رخ داد. به نظر من یکی خود شخصیت خود خانم دکتر وحید دستجردی بود و موقعیت ایشان و ارتباطی که با مراکز قدرت و مقامات داشتند موجب شناخت مستقیم از ایشان شده بود. جسارت و جرات آقای دکتر احمدی نژاد هم در این زمینه قابل توجه است و به نوعی ایشان برخی از مراکز قدرت را در مقابل عمل انجام شده قرار دادند. این یک استثنا بود که تبدیل به قاعده نشد!
بیشتر بخوانید:
رئیس جمهور در انتخاب وزیر زن جدی نبود
جسارت؛ گمشده زنان امروز
البته مجلس هم همکاری خوبی داشت و فکر میکنم خانم دستجردی بالای 200 رأی داشتند و البته خود خانم دستجردی همهم تجربه نمایندگی مجلس در دورههای قبل را داشتند.
بله عرض کردم شخصیت خود خانم دستجردی و شناختی که وجود داشت این مسئله را تسهیل کرد. من دستجردی را از دوران دانشجویی میشناسم و ما در دانشگاه تهران همدوره بودیم؛ ایشان علوم پزشکی میخواندند و من علوم سیاسی. البته حوزه انتخاب وزارت بهداشت هم مهم بود اما اگر خاطرتان باشد دلیلی که آقای احمدی نژاد برای انتخاب وزیر زن اشاره کردند دلیل بسیار بیاساس و بیپایه بود. وقتی خبرنگار از ایشان سؤال کرد چرا شما خانم دستجردی را انتخاب کردید؟ جای اینکه بگویند ما زنان توانمند داریم یا مدیریت کشور نیازمند به سرمایه انسانی زنان است یا توسعه بدون حضور زنان امکانپذیر نیست گفتن به خاطر اینکه خانمها گاهی وقتها یک بیماریهایی دارند که نمیتوانند به همسرشان حتی به همسرشان هم بگویند ما گفتیم وزیر زن در حوزه بهداشت انتخاب کنیم و این دفاعی بد از کار خوبی بود که انجام دادند.
البته خانم دستجردی تنها وزیر زن معرفی شده برای رأی اعتماد نبودند و خانم آجرلو هم برای وزارت آموزشوپرورش پیشنهاد شده بود اما رأی نیاوردند.
بله آقای احمدی نژاد سه وزیر زن پیشنهاد کردند؛ خانم آلیا برای وزارت کار، خانم آجرلو برای وزارت آموزش و پرورش و خانم دستجردی برای وزارت بهداشت که آن دو نفر رأی نیاوردند. به هر حال این اتفاق نادر در زمان ایشان اتفاق افتاد و امیدواریم که به رویه تبدیل شود. برای اینکه وزیر زن داشته باشیم هم باید زنان توانمند شناسایی شوند و بر اساس تخصص و توانشان در جای مناسب و برای جای مناسب پیشنهاد شوند. دوم اینکه باید وزیر را از مجلس رأی اعتماد بگیرد. بنابراین ما باید مجلسی داشته باشیم که وزارت زنان را قبول داشته باشد و آن را خلاف شرع نداند و نسبت به این مسئله نگاهشان مثبت باشد. سوم اینکه باید مراکز مراجع مذهبی هم نسبت به این موضوع حساسیت و واکنش منفی نشان ندهند. چهارم اینکه این وزیر باید در حوزه کاری خودش مثلاً در وزارتخانه خودش مقبولیت کافی را برای موفقیت داشته باشد چرا که اگر ما یک وزیر زن انتخاب کنیم اما خروجیاش با ناکارآمدی یا عدم موفقیت مواجه شود به نظر من تأثیر منفیاش به مراتب بیشتر از انتخاب نکردن وزیر زن است. چرا که این خطا و اشتباه به تمام زنان تعمیم داده میشود. اگر وزیر مرد ناکارآمد باشد به همه آقایان تعمیم داده نمیشود اما در مورد زنان متاسفانه این مسئله عمومیت پیدا میکند و تأثیر منفی دارد. چنانکه نقطه مقابل آن هم اگر یک خانم مدیری در یک حوزه موفق باشد و کارنامه درخشان نشان دهد، نگرش منفی را اصلاح میکند و تأثیر مثبتش بسیار زیاد است.
خانم شجاعی! در خلال صحبتهایتان اشاره داشتید که در مدتی که فعالیتهای سیاسی در سطح رسانهای نداشتید و فعالیتهای حزبی روی آورده بودید. بسیاری صاحبنظران معتقدند در ایران فعالیتهای حزبی به صورت جدی وجود ندارد و. نظر شما در این باره چیست؟ آیا فعالیتهای حزبی در ایران آنقدر جدی هست که شما هم بهعنوان نماینده حزب اصلاحات آمدید و برای انتخابات کاندید شدید؟
باید عرض کنم که متاسفانه یکی از آسیبهای تحزب در ایران این است که ما حزب زیاد داریم! یکی از مشکلاتی که وجود دارد این است که مفهوم حزب، جایگاه حزب، نقش و کارکرد آن در ایران شناخته شده نیست و ما هنوز نتوانستهایم مانند کشورهایی که سابقه دموکراسی در آنها بیشتر است، حزب و جایگاه حزب را در کشور باز کنیم. ما در قانونمان نظام حزبی نداریم. یعنی حزب در ساختار قدرت جایی ندارد. مثلاً در کشورهای اروپایی احزاب جایگاه دارند. یعنی حزب است که رأی میآورد و در پارلمان کرسی دارد. حزب است که وقتی اکثریت را دارد دولت تشکیل میدهد و اگر اکثریت را نداشت با حزب دیگر ائتلاف میکند و دولت تشکیل میدهد. یعنی در واقع حزب هم مؤسس یک دولت میشود و هم در مقابل مجلس و در مقابل مردم پاسخگو است. اما در کشور ما چنین چیزی نیست. کارکرد احزاب در ایران عبارت است از تدوین سیاستهای عمومی، دادن برنامه برای اداره کشور، ساختن کابینه سایه. در عمل ارتقای سطح آگاهیهای عمومی و کادرسازی همه فراموش شده و تنها شاهد فعالیت احزاب در سطح انتخابات هستیم. احزاب ما احزاب فصلی هستند و در هنگام انتخابات برای معرفی کاندیدا و حمایت از کاندیدا فعال میشوند و بعد هم دوباره در لاک خودشان فرو میروند. نه از کاندیدایشان بازخواست میکنند و نه کاندیدا را پاسخگو قرار میدهند و خودشان بر عملکرد کاندیدا نظارت میکنند. بنابراین واقعاً وضعیت تحزب در ایران اسفناک است و به ضد خودش تبدیل شده است. کجای دنیا سراغ دارید که خانه احزاب داشته باشد؟ چرا ما خانه احزاب داریم؟ برای آنکه انقدر تعدد احزاب داریم که ناچار تشکیلاتی به نام خانه احزاب برای هماهنگی بین احزاب اصولگرا و اصلاحطلب و مستقل تشکیل شده است. یا چه معنایی دارد که ما جبهه اصلاحات ایران یا شورای ائتلاف اصولگرایان و شورای وحدت داشته باشیم؟ باز هم به دلیل تعدد و تکثر احزابی که هر کدام را هم بررسی کنید، میبینید در حد دو، سه نفر هستند! اما بههرحال مجوز گرفته و پروانه فعالیت دارند.
در واقع این احزابی که در کشور وجود دارد معنای حزب واقعی را ندارند. بله ما حزب واقعی، حزب استخواندار و دارای ریشه و حزب فراگیر نمیخواهم بگویم نداریم اما خیلی کم داریم. یک دلیل دیگر هم این است که سابقه تحزب در ایران خیلی خوشنام نیست. یک شخصیت فرهیخته دانشگاهی با افتخار میگوید که من عضو هیچ حزبی نیستم انگار که عضو حزب نبودن جزو افتخارات محسوب میشود! در حالی که اگر کسی بخواهد فعالیت سیاسی بکند در قالب یک تشکل، یک سازمان این فعالیت معنادار میشود و چارچوب خودش را خواهد داشت و به هدف هم میرسد.
اگر شما به تعدد احزاب نقد دارید چرا شما بانوان اصلاحطلب چند حزب هستید؟
من برای دفع ضرر تعدد احزاب زنان اصلاحطلب که البته تعدادشان هم خیلی نیست، یک ائتلافی را تشکیل دادیم به نام 《صدف》 که عبارت است از ائتلاف احزاب زنان اصلاحطلب که سه شخصیت حقیقی از سه حزب زنان اصلاحطلب ایجاد شده و فعالیتهای خودمان را با هم هماهنگ میکنیم. جمعیت زنان مسلمان نواندیش دبیر کلی خانم دکتر راکعی، جمعیت حمایت از حقوق بشر به دبیرکلی خانم مولاوردی و مجموعه زنان اصلاحطلب با خدمتگزاری بنده و سه شخصیت حقیقی صاحبنظر مثل خانم دکتر کولایی، خانم آذر منصوری و خانم فخرالسادات محتشمی پور مجموعه صدف را تشکیل دادهایم و از جمله تلاشهایی که کردهایم همین بحث کاندیداتوری زنان بود. به نظر من ما میتوانیم در مسائل مشترک زنان با یکدیگر وحدت داشته باشیم.
حتی من معتقدم ما میتوانیم با احزاب زنان اصولگرا هم وحدت و توافق داشته باشیم همچنانکه در گذشته نه چندان دور در زمان حیات خانم مریم بهروزی این ائتلاف را در رابطه با لایحه استحکام بنیان خانواده انجام دادیم و همکاری کرده و جلوی تصویب ماده جزایی لایحه را گرفتیم.
همه مسائل زنان سیاسی نیست. بخش اعظمی از مسائل زنان اجتماعی و فرهنگی است. ما در رابطه با مشکلات زنان با خانمهای اصولگرا وحدت و اتفاق نظر داریم و میتوانیم روی این مسائل با هم مشترک کار و مشکلات زنان جامعه را حل کنیم و امیدوارم چنین روزی برسد.