بررسی رابطه بین فقدان اعتماد به نفس و عدم حضور زنان در عرصههای اجتماعی
بهقلم؛ فلورا دیانتی
آمارها و تحقیقات دانشگاهی و حتی ژورنالیستی نشان میدهد که در حوزههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، زنان حضور کمتری دارند. دلایل متعددی برای فقدان حضور پررنگ زنان در چنین عرصههایی وجود دارد که شامل دلایلی مثل قدرت مردسالاری جوامع، ریشههای تاریخی و سرکوب نقش زنان، تفاوتهای فیزیولوژیک و ... میشود اما در این میان، یک دلیل عمده دیگر نیز وجود دارد که باید از زوایای مختلف روانشناختی، جامعهشناختی و حتی فرهنگی نیز مورد بررسی و مداقه قرار گیرد: فقدان خودباوری در زنان؛ بارها و بارها دیده شده است که زنان خودشان نیز چندان رغبتی به حضور در عرصههای مختلف ندارند. به رغم همه تنگناهای موجود در سمتهای مدیریتی برای بانوان، انتخابات مجلس شورای اسلامی یا شوراهای اسلامی شهر و روستا جایی است که زنان میتوانند بدون همه تنگنظریهای مردسالارانه، حداقل حضور خود را در این عرصهها در دو حالت کنشگران انتخاب شونده یا دستکم کنشگران انتخاب کننده به نمایش بگذارند، اما آمار همه ثبتنامهای اولیه نشان میدهد که زنان حتی به نشانه حضور هم وارد عرصه نشدهاند و کمتر در این مسیر، خودی نشان دادهاند. حتی خروجی انتخابات ادوار شوراها و ادوار مجلس شورای اسلامی، چنین گزارهای را تأیید میکند چرا که زنان در مجالس مختلف تاکنون نتوانستهاند بیش از 17 نفر باشند.
سهم زنان فقط 12 درصد!
در همین انتخابات اخیر که قرار است دوم اسفند ماه سال 1398 برگزار شود فرآیند ثبتنام از داوطلبان ورود به انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی با دستور وزیر کشور از روز یکشنبه 10 آذر آغاز شد و تا دیروز ادامه داشت.
مطابق آمار رسمی توسط وزارت کشور، 2840 نفر در تهران و در کل کشور 13896 نفر ثبتنام کردند. بر اساس گزارشی که سیداسماعیل موسوی، سخنگوی ستاد انتخابات کشور بعد از پایان زمان ثبت نام ارائه داد از میان 13896 نفر، 1605 نفر زن و 12291 نفر مرد هستند. بر اساس این آمار درصد زنان ثبتنام کرده حدود 12 درصد و مردان 88 درصد است.
همچنین نسبت به دوره قبل که ثبتنامها حدود 12 هزار نفر بوده در این دوره افزایش 15 درصدی وجود داشته است. فارغ از اینکه چه تعداد از این زنان ثبتنامی توانستهاند از فیلتر شورای نگهبان عبور کنند و چهکسانی در فیلتر شورای نگهبان گیر کردهاند، ثبتنامهای اولیه نشان میدهد که زنان خودشان نیز رغیت کمتری برای حضور در عرصه انتخابات دارند.
در حالیکه چندی پیش در این مورد بحث شد که لیستهای انتخاباتی حداقل شامل 30 درصد از جامعه بانوان باشند اما میزان کل ثبتنامهای انتخاباتی در این دوره تنها 12 درصد بود!
زنان دنیا چه میکنند؟
در انتخاباتهای پیشین نیز چنین آمار و ارقامی وجود دارد. در سوی دیگر ماجرا کمتر دیده شده است که زنان یک شهر یا حوزه انتخابیه، کمر همت ببندند و قاطعانه از یک بانوی کاندیدا حمایت کنند تا وی به عنوان صدای زنان، در مقام سیاسی خود باشد. این در حالی است که در دنیا، زنان تقریباً همپای مردان وارد عرصه سیاست میشوند و در اغلب پارلمانهای دنیا، زنان دستکم 30 درصد از کل کرسیها را در اختیار دارند. چنین نموداری از حضور زنان در عرصه سیاست، به سایر عرصههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز قابل تعمیم است. برخی بر این عقیدهاند که خود همین نداشتن حس اعتماد به نفس و خودباوری، ریشه در دلایل تاریخی دارد؛ چرا که زنان در طول تاریخ، با خشونت مردسالارانه اجتماعات بشری مواجه شدهاند و بنابراین، خودشان نیز کمتر رغبت به حضور پررنگ در سطوح کلان دارند اما باید خاطرنشان کرد که جسارت حضور پررنگ در زنان به رغم تواناییهای سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصادی، نیازمند تقویت بیشتری است. در این زمینه اشرف بروجردی، رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی، معتقد است: «تنها نکتهای که باعث رشد و پیشرفت بیشتر زنان میشود داشتن اعتماد به نفس است، مسئلهای که بار فرهنگی و تربیتی بر آن متبادر است.»
آیا اعتماد بهنفس سیاسی زنان کم است؟
در مقالهای تحت عنوان «تحلیل جایگاه مشارکت زنان در فرآیند توسعه سیاسیاجتماعی انقلاب اسلامی ایران» به قلم بهزاد رضوی الهاشم مدرس دانشگاه و پژوهشگر موسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران آمده است: «بعد از انقلاب اسلامی در سه دوره اول انتخابات مجلس، یکونیم درصد نمایندگان از بین زنان بودهاند. در دوره چهارم تا ششم، تعداد نمایندگان زن به چهارونیم درصد میرسد. این نسبت در دوره هفتم و هشتم مجدداً سیر نزولی گرفته و به کمتر از سه درصد کاهش یافته است. این در حالی است که از دوره پنجم مجلس، تعداد کل نمایندگان از 270 نفر به 290 نفر افزایش پیدا کرده است. به نظر میرسد این نوسان حضور زنان در مجلس در وهله اول به این دلیل باشد که خود زنان هنوز به خودباوری و اعتماد به نفس لازم نرسیدهاند. زنان به این نتیجه رسیدهاند که برای احقاق حقوق خود باید دنبالهرو مردان باشند. زنان مسئولیتهای خانواده و اهمیت تربیت فرزندان را بر مشاغل مدیریتی ترجیح میدهند. زنان بیشتر تجربیات منفی خود را منتقل میکنند و به ناکامیها، شکستها و موانع فعالیت سیاسی در سطح کلان اشاره میکنند. از طرف دیگر مردان حضور زنان را بهعنوان تهدید قدرت خود تلقی میکنند. جامعه هنوز فرصت حضور زنان را در سطح کلان مدیریتی برنمیتابد.»
اعتماد به نفس بر اساس جنسیت!
برخی از تحقیقات نشان دادهاند که مردان نسبت به زنان، معمولاً اعتماد به نفس بیشتری دارند و اعتماد به نفس مردان کمتر تحت تأثیر حرفهای دیگران قرار میگیرد. تحقیق درباره اعتماد به نفس معمولاً نشان میدهد که شرایط خاص تکلیف در نتایج آن تأثیر میگذارد. در برابر جمع، مردان بیشتر از زنان اعتماد به نفس دارند، اما در مواقع عادی و در شرایط صمیمانهتر، اعتماد به نفس آنها یکسان است. هترینگتون و همکارانش علت را در این میدانند که عزت نفس زنان بیشتر به کیفیت روابط میان فردی آنها وابسته است و زنان بیشتر از مردان در وضعیتهای اجتماعی تواضع نشان میدهند. مردان در تکالیفی که به طور سنتی مردانه تلقی میشود نسبت به زنان اعتماد به نفس بیشتری دارند و در تکالیف خنثی یا زنانه، زنان و مردان از لحاظ اعتماد به نفس یکسان هستند. مردان وقتی از نتایج عملکرد خود خبر ندارند در مقایسه با زنان در این موقعیت، اعتماد به نفس بیشتری نشان میدهند. تامی رابرتز و همکارانش (۱۹۹۴) نشان دادند که اعتماد به نفس زنان تحت تأثیر نظر دیگران قرار میگیرد، در حالیکه اعتماد به نفس مردان ثبات بیشتری دارد. چنین تحقیقاتی نشان میدهد یکی از دلایل عدم حضور پررنگ زنان در عرصههای مختلف، همین فقدان اعتماد به نفس کافی و تغییر آن تحت تأثیر عوامل بیرونی است.
اثر قضاوت دیگران بر اعتماد به نفس
محققان کشف کردند که زنان بیشتر از مردان باور دارند که نظر دیگران درباره عملکرد آنها دقیق است. البته در این جا این نتیجهگیری صحیح نیست که مردان ثبات دارند و زنان بیثبات هستند. در عوض ممکن است مردان بیش از حد سفت و سخت باشند و به اولین برداشت خود اعتماد کنند حتی وقتی ممکن است غلط باشد. در عوض، زنان میتوانند به شیوه صحیح انعطافپذیر و آماده گوش دادن و واکنش نشان دادن به اطلاعات جدید باشند. در بخشی از کتاب روانشناسی زنان، نوشته مارگارت ماتلین، میخوانیم: «وقتی مردم درباره مردان قضاوت میکنند، معمولاً موفقیت آنها را به توانایی بالا نسبت میدهند. در مقابل وقتی درباره زنان قضاوت میکنند معمولاً موفقیت آنها را به آسانی تکلیف یا شانس نسبت میدهند. قضاوت در الگوهای اسنادی بسیار اندک است و زنان و مردان از لحاظ دلایلی که برای موفقیتها یا شکستهای خود میآورند شبیه هم هستند.
هر چند شباهتهای جنسیتی بیشتر از تفاوتها عمومیت دارد، تفاوتهای جنسیتی در بعضی محیطها و وضعیتهای اجتماعی و در بعضی انواع تکالیف دیده میشود.» خود همین قضاوتکردنهای سطحی، نشان میدهد که عموماً زنان هم رفتهرفته به لحاظ روانی دچار افت اعتماد به نفس شوند و چنین مسائلی دست به دست هم میدهند تا زنان نتوانند در عرصههای عمومی بدرخشند.
جذابیت و اعتماد بهنفس
خانم دکتر آزاده شوشتری، روانشناس و پژوهشگر مسائل روانی زنان اعتقاد دارد که زنان از اعتماد به نفس کمتری برخوردارند و دلیل آن را چنین توضیح میدهد: «آنها ممکن است احساس کنند که قربانی هستند و همه چیز را به خودشان میگیرند. در نگاه اول یک زن معمولی با ظاهری متوسط ممکن است درک نکند که چطور یک زن زیبا و برجسته ممکن است از کمبود عزت نفس و اعتماد به نفس رنج ببرد و تصویر بدی از خودش داشته باشد. اما حقیقت این است که اعتماد به نفس یک مسئله کاملاً روحی و روانی است و به مشخصات ظاهری افراد ربط زیادی ندارد. شناسایی نشانهها و علائم این مشکل میتواند به خانمها کمک کند که زندگی بهتری داشته باشند. یک زن هر چقدر زیبا باشد، اگر از اعتماد بهنفس کافی برخوردار نباشد احساس میکند که بهاندازه کافی جذاب نیست. این دسته از خانمها ممکن است به ظاهر خودشان بیتوجهی کنند (برای مثال موهایشان را شانه نکنند و مسواک نزنند) زیرا احساس میکنند این کارها هیچ فایدهای ندارد و به آنها کمکی نمیکند. در نتیجه جذابیت آنها کاهش مییابد و کمبود اعتماد به نفس آنها کمتر و کمتر میشود و این چرخه همین طور ادامه مییابد.» این طرز تلقی به سایر حوزهها نیز کشیده میشود.
یک سدّ خودساخته
داشتن اعتماد به نفس برای موفقیت در زندگی و خرسندی لازم و ضروری است. به طور کلی، اعتماد به نفس یکی از مهمترین ویژگیهای بشریت است. کسانیکه اعتماد به نفس ندارند، در حقیقت پشت سد و مانعی بزرگ و البته خودساخته اسیر میشوند. این افراد نه در زندگی کاری و نه در زندگی خصوصی، طعم شادی را نمیچشند. علت این است که توانمندیهای خود را دستکم میگیرند و با ایجاد موانع ذهنی به دشمن تراز اول خود تبدیل میشوند. کسانیکه اعتماد به نفس ندارند، مدام احساس میکنند که به اندازه کافی خوب نیستند.
آنها به تواناییهایی که در وجودشان نهفته است، تسلط ندارند و پشت دیوار ترس و سکوتی پناه گرفتهاند که روزی بر سرشان آوار خواهد شد. نداشتن اعتماد به نفس باعث میشود که فرد احساس ضعف کند و به خاطر نیروهای منفی متعددی که در وجود خود پرورانده است، قادر به شکوفا کردن استعدادهایش نباشد. چنین شخصی همیشه به حداقلها قانع خواهد شد. او دوست ندارد که تجربههای جدیدی کشف کند زیرا همه اینها باعث خروجش از منطقه امنی خواهد شد که برای خود ساخته است. اغلب فقدان اعتماد به نفس در یک حوزه، رفتهرفته به سایر حوزهها نیز سرایت میکند و در نهایت یک حالت جمعی و نهادینه شده به خود میگیرد و زنان را زمینگیر میکند.
رخوت سکون
افرادیکه فاقد اعتماد به نفس هستند، ظرفیتهای درونی خود را در وجودشان محبوس میکنند. این افراد قادر به فعالیتهای کارآفرینانه و توأم با ترقی نیستند. آنها مدام در ترسها و مشکلاتی دست و پا میزنند که خودشان برای خود ایجاد کردهاند. در نتیجه نمیتوانند با تمرکز بر نقاط قوتی که دارند وارد حیطههای جدید فعالیت و کسبوکار بشوند. حتی اگر مغزشان خیلی خوب کار کند و فکرهای خوبی داشته باشند، در بهترین صورت به نیرویی بدل خواهند شد که برای دیگران کار میکند. از آنجایی که نداشتن اعتماد بهنفس باعث از دست دادن جسارت و تهور در افراد میشود، این دسته از افراد حقوق و درآمد کمتری هم نسبت به سایرین دریافت میکنند. آنها قدرت ابراز تواناییهای خود را ندارند و آنقدر دچار رخوت سکون شدهاند که در صورت بروز نابرابریها در زمینه پرداخت حقوق و دستمزد هم نمیتوانند از خود دفاع کنند. بههمین خاطر است که معمولاً در قبال آنها اجحاف میشود. حال چنین وضعیتی را به کل عرصههای اجتماعی تعمیم بدهید؛ اگر زنان از اعتماد بهنفس کافی برخوردار نباشند و تواناییهای خود را ارج ننهند، باعث میشود که کل جامعه در برابر حقوق آنها اجحاف کند و کمکم شاهد خواهیم بود که سیاست، اقتصاد و فرهنگ بهقبضه مردان درآید.
چه باید کرد؟
برای پذیرفتن ریسکهای حسابشده و قرار گرفتن در مسیر پیشرفت باید گاهی اوقات دل را به دریا بزنیم. اما اگر دچار فقدان اعتماد بهنفس باشیم، نمیتوانیم ریسک کنیم و بههمین خاطر همیشه در همان نقطهای که قرار داریم، درجا خواهیم زد. بیتردید کسیکه اعتماد بهنفس ندارد دقیقاً مانند پرندهای بال و پرشکسته است. همه افراد دارای نقاط ضعف و قوت هستند، ناتوان بودن در برخی از زمینهها بهمعنای زیر سؤال بردن تمام تواناییها نیست. نباید بهخاطر ضعفهایی که داریم، سرشکسته باشیم. زمانی باید سرشکسته باشیم که برای ایجاد تغییر در خود گامی رو بهجلو برنداریم. بنابراین کاری که از دست ما برمیآید، تلاش برای رفع ضعفها با کمک نقاط قوتمان است. در همین مسیر است که میتوانیم نقاط قوتمان را هم پررنگ و پررنگتر کنیم. زنان نیز با بهرهگیری از شیوههای علمی روانشناختی و با ممارستهای اثباتشده میتوانند در راهی گام بنهند که ابتدا اعتماد بهنفس فردی خود را تقویت کنند و در وهله بعد اعتماد بهنفس جمعی آنان افزایش یابد. در این صورت است که میتوان امیدوار بود زنان رفتهرفته بتوانند در عرصههای مختلف و بهخصوص در سیاست و اقتصاد شکوفاتر شوند و استعدادهای خود را بروز دهند تا جامعه مردسالار باور کند که زنان نیز میتوانند اثرگذار باشند.
ساختارهای سوخته!
البته همواره راههایی برای افزایش اعتماد بهنفس در زنان وجود دارد. بهطور کلی یکی از شرطهای وجود اعتماد بهنفس در انسانها داشتن مهارت است. بدون در نظر گرفتن جنسیت، ممکن است شخصی در انجام یک کار سرشار از اعتماد بهنفس باشد و در کار دیگر دچار کمبود اعتماد بهنفس شود. بنابراین قبل از اینکه بخواهید اعتماد بهنفس را در خود افزایش دهید باید بپذیرید که هیچگاه در همه موارد لبریز از اعتماد به نفس نخواهید بود و این شامل همه انسانها است. بعد از این که جمله بالا را پذیرفتید قدم بعد یافتن دلیلی برای کمبود اعتماد به نفس در همه خانمهایی است که در ایران زندگی میکنند.
هرکسی ممکن است برای کمبود اعتماد به نفس خود دلایلی داشته باشد اما در کشور ما دلایل مشترکی وجود دارد که گاهی باید آنها را پذیرفت اما تسلیم آنها نشد. عمدهترین دلیل عدم داشتن اعتماد بهنفس در زنان طرز دیدگاه خودشان به زندگی است که البته به خاطر آموزشهای نادرستی که از کودکی دریافت کردهاند به ناچار آنها را پذیرفته و حالا حتی بدون هیچگونه خودآگاهی، این طرز دید را سرلوحه زندگیشان قرار دادهاند. بنابراین باید همواره به خاطر داشته باشید که برای رهایی از برخی رنجها، باید بخشی از کلیشههای ناروا و نادرست را از بین ببرید.
زنان خودتخریبگر!
متاسفانه گاها دیده میشود که خانمها به خاطر افزایش اعتماد به نفس در خود راه نادرستی را در پیش میگیرند و همین موضوع آنها را به سمت اعتماد به نفس کاذب میکشاند. بهتر است بدانید خانمهایی هستند که به خاطر اعتماد به نفس کاذب خود را فریب داده و نهایتاً تبدیل به یک شخص خودتخریبگر شدهاند که روز خود را با خودزنیهای روانی آغاز و بهپایان میرسانند.
بنابراین در انتخاب راهی که برای افزایش اعتماد به نفس در پیش میگیرید کاملاً حساس باشید. اعتماد به نفس در زنان (به صورت ذاتی) بیشتر از مردان وجود دارد زیرا یک زن برای مادر شدن آفریده شده است و مادر معنای مولد و به وجود آوردنده را بهخود اختصاص میدهد، اما به خاطر نیاز شدید به احساس عشق (محافظت) ممکن است حاضر به هرکاری باشد تا آن را دریافت کند که در این راه با فداکاری اعتماد بهنفس خود را هم میبخشد. میتوان اعتماد بهنفس بیشتر از بهوجود آمدن، نیاز بهپیدا شدن دارد. معمولاً در خانوادههای ایرانی به خاطر تفکری که در گذشته وجود داشته است و مرد را عامل حفظ نسل میدانستند (البته هنوز هم رگههایی از این طرز فکر دیده میشود) به مردها بهای بیشتری میدادند اما بهتر است بدانید که این بها اغلب توسط یک زن به آنها داده میشد.
رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی، معتقد است: «تنها نکتهای که باعث رشد و پیشرفت بیشتر زنان میشود داشتن اعتماد به نفس است، مسئلهای که بار فرهنگی و تربیتی بر آن متبادر است.»