Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
جمعه 30 شهریور 1403 - 17:14

22
آذر
نظام مدیریت در خدمات شهری

نظام مدیریت در خدمات شهری

كليك كنيد.

مدیریت شهری؛ مفهومی ‌ذهنی یا وجودی عینی؟ مسلماً مدیریت شهری در قالب شخصیت، فرد یا نهاد و سازمان نمی‌گنجد. اینکه گفته شود «مدیریت شهری تهران چطور باشد و....» یا « نهاد مدیریت شهری...»، حکایت از شناخت مدیریت شهری ندارد. مدیریت شهری مفهومی‌ چندان عینی نیست. به‌عبارت دقیق‌تر شما وقتی می‌گویید «کتاب» به عینیتی اشاره می‌کنید که از طریق حداقل یکی از حواستان درک می‌شود.
 اما مدیریت شهری پدیده‌ای مادی نیست و فقط می‌توان آن را به صورت متجلی در افعال و تصمیمات دید. آنچه که در سطح شهر و به وسیله ذینفعان مختلف صورت می‌گیرد بازتابی از مدیریت شهری است. مدیریت شهری انعکاسی از برهمکنش‌های مختلفی است که میان شهروندان، حکومت، ذینفعان و صاحبان سرمایه شکل می‌گیرد. مدیریت شهری با دیدگاه‌های مرتبط با تعادل طبقات و دسترسی مساوی به امکانات و اطلاعات و وجود گروه‌های ذینفع سازمان یافته (مدل آمریکایی) پیوند نزدیکی دارد، از این رو ممکن است در بسیاری موارد در جوامعی که پیش‌فرض‌ها و خصوصیات غیر یکسانی با مرجع داشته باشند، مدیریت شهری اساساً از جنس مدیریت نباشد.
در مدیریت شهری نقش جریان اطلاعات و جریان سرمایه بسیار پررنگ است. شاید بتوان مدیریت شهری را مفهومی‌ دانست که بر اساس این مفهوم نحوه جایابی شهر در نظام نوین سرمایه‌داری و شبکه‌های اطلاعاتی تعیین می‌شود. به بیان دیگر مدیریت شهری توضیح‌دهنده پویایی شهر در ارتباط با محیط پیرامونی است. محیطی که البته مرزهای ناپیدایی با شهر دارد.
شهر از دیدگاه جغرافی‌دانان:
شهر یکی از پدیده‌های بشری در محیط زیست به منظور اسکان، تأمین معیشت، داشتن روابط اجتماعی و اقتصادی و مانند آنهاست ولی اولین آنها نمی‌باشد. انسان خود محیط سکونتش را فراهم کرده و خود به ایجاد و نحوه زندگی در آن اقدام نموده است. احساس لزوم تثبیت در یک نقطه و احتیاج به زندگی در کنار یکدیگر و لازم و ملزومات آنها، انسان را بر آن داشته است که هماهنگ با محیط طبیعی و داده‌های ساختمانی محیط اطراف خود،به ایجاد مسکن دست بزند.
برای جغرافی‌دانان، قبل از هر چیز، شهر به عنوان فضای جغرافیایی و در معنای اخص کلام فضای شهری مطرح است. فضایی که سکونتگاه‌های متمرکز انسانی را در بطن خود جای داده است.
برای جغرافی‌دان، شهر برحسب اشغال آگاهانه فضایی از طبیعت مفهوم پیدا می‌کند که به مقتضای تکنیک متداول زمان، انسان‌ها آن را در اختیار می‌گیرند و بر همین اساس اولین عاملی که مشخص‌کننده شهر است، موقعیت جغرافیایی و دومین عامل مقر و مکان و یا به‌عبارت روشن‌تر، نستگاه شهر است که موقعیت شهر می‌تواند آن را تقویت یا تضعیف نماید. برای جغرافی‌دانان، شهر فضای پویایی، رفت و آمد و حرکت انسان­هاست و این فضا باید خود را با تکنیک دوران معاصر و وسایل نقلیه سازگار کند.
علاوه بر این، شهر فضای زیستی و سکونتی ویژه‌ای است، خانه‌های شهر فشرده و بیشتر در ارتفاع ساخته می‌شوند و یکی از وجوه تمایز آن با روستا همین است.
تعریف جامعی از شهر که بتواند شامل کلیه شهرهای جهان باشد مشکل است، بنابراین جغرافی‌دانان هر یک به شم خود شهر را تعریف کرده‌اند که خلاصه آن در کتاب‌های «ژرژشابو»می‌توان ملاحظه نمود.
بنظر «فردریک ریشتهوفن» شهر، اجتماعی از انسان‌ها در مکان معینی است که حیات مادی آنان از فعالیت‌های غیرزراعی به ویژه از راه بازرگانی و صنعتی تأمین می‌گردد.
«ژان برون» و «پیر دفونتن» معتقدند که شهر جایی است که مردم آن بیشتر وقت خود را درداخل منطقه شهری می‌گذرانند و روستا جایی است که مردم اکثریت وقت خود را در خارج از قلمروی مسکونی خود بسر می‌برند. این تعریف بر اساس برنامه کار روزانه است.
«واگنز» می‌گوید شهرها محل تجمع تجارت جهانی است، گرچه شهری نیست که در آن تجارتی نباشد.
«راتزل» می‌گوید یک شهر عبارت است از اتحاد انسان‌ها و مساکن انسانی که سطحی را می‌پوشاند و بر سر راه­های مهم تجارتی قرار دارد.

پويايى سيستم‌هاى شهرى
جمعيت دائماً در حركت است. در اين حركت عده‌اى در رفت و آمد روزانه مسافت كمترى را می‌پيماند و عده‌اى ديگر براى رسيدن به محل كار خود هر روز مسافت‌هاى طولانى را طى می‌كنند و وقت بيشترى لازم دارند و عده‌اى ديگر مسكن و سكونتگاه خود را به طور دايم تغيير مي‌دهند و... به هنگام مطالعه جغرافياى شهرى به انواع جابه‌جايي‌ها و تحرك‌ها برخورد می‌كنيم كه اين جابه‌جايی‌ها امكان دارد درون‌شهرى، ميان‌شهرى و روستا به شهر باشد. برخى مواقع مهاجرت‌هاى روستايى در داخل كشورها به ميزان توسعه اقتصادى بستگى دارد.
برهمين اساس در هر مرحله از رشد اقتصادى شيوه‌اى غالب در تحرك‌ها به وجود مي‌آيد.
اوايل دوره‌ي صنعتى شدن، حركت از روستا به شهر صورت می‌گيرد. اين حركت در دوره تكامل صنعتى شدن بيشتر ميان شهرها انجام می‌شود و در دوره فراصنعتى، حركت غالباً از شهر به روستاست.
پويايى سيستم‌هاى شهرى، ميزان جابه‌جايى كالاها، خدمات افكار و تحرك‌هاى جمعيتى ميان شهرها، شهرك‌ها و حوزه‌هاى روستايى مشخص می‌شود. در سيستم‌هاى شهرى تحرك و مهاجرت‌هاى گروه سنى جوان بيشتر است و از اين طريق بعضى از شهرها نيروى جوان خود را از دست مي‌دهند.
سيستم‌هاى شهرى اغلب يك سيستم در حال تغيير به شمار مي‌آيند. زيرا شرايط سياسى، اجتماعى و اقتصادى همواره به نحوى شهرها و در نتيجه مجموعه سيستمى را تحت تأثير قرار مي‌دهد.
مدل تغييرات سيستم‌هاى شهرى را می‌توان در چند دوره بررسى كرد:
دوره اول: صنعتى شدن و تأسيس كارخانه‌ها و شهرها صورت می‌گيرد و مهاجرت‌هاى روستايى به شهرها «به ويژه به شهرهاى بزرگ» با شتاب بيشترى انجام می‌شود.
دوره دوم: حومه‌نشينى توسعه می‌يابد و عده‌اى از مردم شهرها براى زندگى، حومه را انتخاب می‌كنند و صنايع به حومه‌ها انتقال می‌يابند. تكنولوژى حمل و نقل و پيشرفت توليدات كارخانه‌اى به مردم امكان مي‌دهد كه در فاصله‌هايى دور از محل مسكونى به كار خود مشغول باشند. در اين دوره جمعيت شهر مركزى به تدريج كاهش و جمعيت حومه‌ها افزايش پيدا می‌كند.
دوره سوم: جمعيت در سطح ناحيه پراكنده می‌شوند و شهرهاى بزرگ جاذبه‌هاى خود را از دست مي‌دهند و شهرهاى كوچك براى جذب جمعيت به جاذبه‌هاى تازه‌اى دست می‌يابند. مدل مذكور در سيستم‌هاى شهرى كشورهاى توسعه يافته به ويژه ايالات متحده امريكا بيشتر صادق است.
تعریف نظام مدیریت شهری
طبق تعاریف مندرج در کتاب‌های علمی ‌مدیریت، «مدیریت عبارت است از کار کردن به وسیله افراد و گروه‌ها برای رسیدن به مقاصد سازمان». مدیریت به عنوان یک علم، دارای شاخه‌های متعددی است: مدیریت صنعتی، مدیریت مالی، مدیریت روستایی، مدیریت شهری، مدیریت دولتی و... .
در مبحث مربوط به مدیریت، وظایفی که به طورکلی برعهده مدیریت است عبارتند از: برنامه‌ریزی، سازماندهی، نظارت و ایجاد انگیزه. این وظایف با هم مرتبط هستند و تفاوتی ندارد که در چه سازمانی یا در چه سطح مدیریتی مطرح شوند. بدون تردید، حوزه شناخت مدیریت یکی از مهم‌ترین نقش‌ها را در موفقیت و شکست هر سازمانی برای دستیابی به اهداف و انجام وظایف سازمان برعهده دارد. در این میان مدیریت شهرداری‌ها، به عنوان سازمان‌های محلی و به دلیل نقش مهمی‌ که در تأثیرگذاری بر حیات مدنی دارند، از اهمیت زیادی برخوردارند.
به طور کلی مدیریت شهر به عنوان زیرمجموعه‌ای از حکومت محلی تعریف شده و شهرداری خوانده می‌شود. بدیهی است که مشخصات و ساختار شهرداری متفاوت است و هر جامعه‌ای با توجه به ساختار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خود تعریف و یا تلقی خاصی از مدیریت شهری دارد.
برای درک روشنی از مدیریت شهری می‌توان آن را به یک نظام تشبیه کرد. نظام عبارتند از: «ترکیبی از اجزا و قسمت‌های مختلف یک مجموعه که به یکدیگر وابسته‌اند و روابط متقابل میان آنها به شکل خاصی سازمان یافته است. این سازمان‌یافتگی برای به انجام رساندن کار یا دستیابی به هدف خاصی است. مدیریت شهری نیز از قسمت‌هایی تشکیل شده مانند معاونت‌ها، سازمان‌ها، یا اداره‌های وابسته که با یکدیگر در قالب یک ساختار، روابط متقابل دارند. این ارتباط ممکن است ضعیف یا قوی باشد.»
همچنین نظام مدیریت شهری از نظر رده بندی نظام‌ها در رده نظام‌های اجتماعی قرار می‌گیرد، زیرا متشکل از تعداد زیادی افراد و دارای ساخت سلسله مراتبی و تقسیم کار دقیق است.
مدیریت شهری عبارت است از سازماندهی عوامل و منابع برای پاسخگویی به نیازهای ساکنان شهر. با توجه به اینکه شهر دارای نظامی‌ باز است، مدیریت شهری، بیش از حیطه کالبدی شهر را در بر می‌گیرد.
هدف کلان مدیریت شهری، ایجاد محیطی قابل زندگی برای همه، همراه با عدالت اجتماعی، کارآیی اقتصادی و پایداری زیست‌محیطی است.
مدیریت شهری نوین به بسیج منابع جدید از طریق توانمندسازی اجتماعات محلی برای اداره خود و مذاکره و شرکت بین بخش‌های خصوصی، عمومی ‌و دولتی تأکید دارد و علاوه بر برنامه کالبدی، برنامه اجتماعی و اقتصادی را نیز لازم می‌داند.
مدیریت شهری در محدوده‌های زمین و مسکن شهری،خدمات اجتماعی و زیربنایی توسعه اقتصادی و زیست‌محیطی به طور یکپارچه وارد می‌شود.
مفهوم مدیریت شهری، گسترده‌تر از مفاهیم تركیبی است و می‌توان در سطح وسیع این طور بیان كرد كه مدیریت شهری درباره حكومت‌های محلی و یا در حد وظایف شهرداری‌ها به كارمی‌رود.
برداشت‌های مختلف به نظام مدیریت شهری
به طور کلی در مفهوم مدیریت دو برداشت وجود دارد. برداشت نخست به صورت سنتی، مدیریت شهری را اداره امور شهرها و اجرای وظایفی که شهرداری‌ها در این زمینه برعهده دارند تعریف می‌کند.
این برداشت، مدیریت شهری را در مقابل برنامه‌ریزی شهری قرار می‌دهد و موجب فاصله مجریان و برنامه‌ریزان از یکدیگر می‌شود. در نگرش نو به مدیریت شهری که از اواخر دهه 1980 در جهان مطرح گردید، دامنه مدیریت شهری بسیار وسیع‌تر تعریف گردید.
این نگرش، مدیریت توسعه شهر و نحوه رویارویی با مشکلات شهرنشینی در کشورهای جهان سوم را در بر می‌گیرد.
نگرش جدید بر اساس سه عامل پی‌ریزی شده است:
1- استمرار رشد سریع شهرنشینی در کشورهای در حال توسعه در 30 سال آینده که موجب می‌شود جمعیت شهری در این کشورها به سه برابر افزایش یابد. با توجه به محدودیت منابع و ظرفیت‌های لازم برای رویارویی این خیل جمعیت، لازم است تا روشی جدید جایگزین شیوه‌های سنتی شود و با بهره‌گیری از مشارکت‌های مدنی، نیاز روزافزون شهرها را پاسخگو باشد.
2- آگاهی از توان شهرها در رشد اقتصادی و توسعه ملی است. تحقیقات در کشورهای جهان سوم نشان می‌دهد که سرانه تولید ناخالص شهری، بویژه در کشورهای بزرگ، دو فرآیند مرتبط با هم هستند.
 از این رو توجه و تلاش ویژه‌ای برای استفاده از شهرها به عنوان ابزار توسعه اقتصادی مورد نیاز است که در محدوده وظایف شهری قرار می‌­گیرد.
3- تغییر نقش دولت و سازمان‌های دولتی از تأمین کننده مستقیم نیازها و خدمات شهری به فراهم‌کننده شرایط و بستر لازم برای مشارکت بخش خصوصی مربوط می‌شد. در این زمینه تأکید مدیریت شهری بر تدوین سیاست‌های مناسب برای توان‌بخشی و بهره‌گیری از ظرفیت‌های بالقوه بخش خصوصی در تأمین نیازهای شهرهاست.
مدیریت شهری در جهان سوم و کشورهای پیشرفته
اساساً شکل‌گیری و انطباق مفاهیم مدیریت شهری در کشورهای مختلف بسیار متفاوت و حتی متضاد است. در اروپا و آمریکای شمالی که خودمختاری حکومت‌های محلی از قدیم وجود داشته و مسائلی چون تمرکززدایی و واگذاری وظایف چندان مطرح نبوده‌اند، توجه به مسائل زیست‌محیطی، ارتقای سیاست‌های محلی، شهروندمداری و حکمرانی از اهم مسائل مطروحه‌اند. اما در کشورهای جهان سوم مدیریت شهری حول اصلاحات سیاسی، تقویت مشروعیت، مشارکت و ارتقای سطح زندگی شهروندان دور می‌زند.
ریشه مدیریت شهری
چه در کشوهای توسعه‌یافته و چه در کشورهای در حال توسعه مفهوم مدیریت شهری در جهت اقبال عمومی ‌به نظریات راست‌نو و نئولیبرال‌ها شکل گرفت. اصلاحات اساسی حکومت‌های محلی و کوچک‌سازی و برون‌سپاری وظایف حکومتی، به همراه تأمین خدمات عمومی ‌به وسیله بازار به جای دولت، در اروپا و آمریکا وجه مشخصه این اقدامات بود. کشورهای در حال توسعه نیز فعالیت‌های مشابهی را به انجام رساندند و تفویض اختیار به لایه‌های پایینی و انجام فعالیت‌های مبتنی بر خدمات عمومی ‌به وسیله حکومت‌های محلی از جمله آنها به شمار می‌رود.
الگوهای مدیریت شهری
الگوهای جهانی مدیریت شهری در كشورهای مختلف با توجه به حاكمیت سیاسی آنها متفاوت است. این الگوها بر حسب اینكه مدیران محلی در شهرها و مدیران روستایی در روستاها چه میزان اختیاراتی دارند، متفاوت است.
با این حال، كشورهای مختلف در مدیریت و برنامه‌ریزی‌های شهري خود، محورها و اركان مشخص شده از سوی سازمان ملل را مدنظر قرار می‌دهند.
الگوی مدیریت شهری متمركز
الگوی مدیریتی متمركز، مختص كشورهای در حال توسعه و شیوه مدیریت غیرمتمركز ویژه جوامع توسعه‌یافته است. این دسته‌بندی با توجه به میزان اختیارات مدیران محلی و میزان وظایف آنها در نظر گرفته شده است. در هر كدام از این الگوها، شهروندان دارای نقش‌های متفاوتی هستند.
در این الگو، دولت‌های مركزی مستقیماً در اداره شهر دخالت دارند و وظایفی را كه جنبه محلی دارد و از جنس تصدی‌گری است، خود دولت‌ها انجام می‌دهند».
«این الگو مبتنی بر دیوان سالاری است و معمولاً دولت‌هایی از آن تبعیت می‌كنند كه به طور وسیع به تلاش و كار مردم وابسته نیستند و هزینه‌های خود را از طریق منابع درآمدی ملی تأمین می‌كنند»
«در الگوی مدیریت شهری متمركز، مردم جایگاهی ندارند و نقش مردم در اداره شهرها كمرنگ است و نظر آنها در مسائل اساسی مثل سیاستگذاری و برنامه‌ریزی كمتر لحاظ می‌شود این الگو در حال حاضر از كشورهای اروپایی حذف شده است و جایگاهی در جوامع توسعه‌یافته ندارد».
مهم‌ترین نقش مردم در الگوی مدیریت شهری، انتخاب اعضای شورای شهر است. «مردم در این الگو نمی‌توانند، شهردار را به‌طور مستقیم انتخاب كنند. بلكه این شورای شهر است كه شهردار را برمی‌گزیند»
مدیریت شهری غیرمتمركز
در الگوی مدیریتی غیرمتمركز، دولت به جز سیاستگذاری و برنامه‌ریزی و اموری همچون دفاع از سرزمین و تأمین امنیت مردم، وظیفه‌ای در قبال محله‌ها و شهرهای كشور ندارد. دولت فقط وظایفی را كه جنبه حاكمیتی دارد، عهده‌دار است و بقیه وظایف را به شهرداری‌ها، بخش خصوصی و یا NGOها واگذار می‌كند.
در این الگو، شهرداری‌ها به طور عمده وظایف محلي را برعهده دارند و حتی امور مربوط به گردشگری، توریسم، طرح‌های توسعه شهری، ساخت كتابخانه، ازدواج و طلاق به عهده آنهاست و هزینه‌های خود را از طریق عوارض و یا مالیات محلی تأمین می‌كنند البته دولت نیز تا حدی مسائل هزینه بر را تقبل می‌كند.
این الگو مبتنی بر آرای مستقیم مردم است و مردم بر كار اعضای شورای شهر كه در سطوح مختلف تصمیم‌گیری می‌كنند، نظارت دارند. مدیریت شهری به عنوان الگویی برای مدیریت و توسعه سكونتگاه‌های شهری اعم از شهرهای كوچك، بزرگ و مادر شهرها مطرح می‌شود. هسته فعالیت‌های بین‌المللی مدیریت شهری، برنامه مدیریت شهری است كه به وسیله برنامه توسعه سازمان ملل بنیان نهاده شده است. این برنامه از سوی برخی دولت‌ها حمایت می‌شود و از سوی مركز سكونتگاه‌های بشری كه وابسته به سازمان ملل است، و نیز بانك جهانی با هدف كمك به شهرهای بزرگ و كوچك كشورهای در حال توسعه، در بحث رشد اقتصادی، توسعه اجتماعی و از بین بردن فقر به رسمیت شناخته شده است.
سیستم‌های مدیریت شهری
یک برنامه‌ریزی خوب برای اعمال مدیریت مناسب در مکانی بنام شهر، نیازمند دیدی گسترده از مسایل شهر است. این شهر که در یک مکان جغرافیایی (فضایی) مکان‌گزینی کرده، با مجموعه‌ای از عوامل و عناصر محیط طبیعی و دست ساز در تقابل و ارتباط است. کشف چنین ارتباط و وابستگی نیازمند آن است که ما بتوانیم در یک دید گسترده، مسایل شهر و ناحیه شهری را به طور سیستمی ‌بررسی نماییم.
این برخورد سیستمی ‌باعث می‌شود که در مطالعه خود به یک تقسیم‌بندی زیرسیستم از محیط زیست انسان و فضاهای جغرافیایی دست یابیم که این زیرسیستم با توجه به کل سیستم بررسی و باعث می‌شود که ما روابط میان عوامل محیط زیست شهری را به طور عمیق درک کنیم و ضمن بررسی، تک‌تک عوامل و عناصر و ارتباط آنها با یکدیگر را تحلیل نماییم. از این طریق به یک نوع آینده‌نگری در مورد مسایل شهری و جغرافیای شهری دست یابیم که این خود نیازمند استفاده از روش‌های کمی‌ است.
اگر بخواهیم آینده سیستم‌های مدیریت شهری را مثلاً در ده سال آینده تعیین کنیم،لازم است بر چند عامل مهم تأکید نماییم:
 عامل جمعیتی
 عامل توسعه اقتصادی
 عامل تکنولوژیک
 تغییرات اجتماعی
 تخصص‌یابی صنعتی
 نابرابری‌های میان شهر و روستا
 میزان سرمایه‌گذاری بخش خصوصی
 میزان جذب کارگران
 میزان سرمایه‌گذاری بخش عمومی‌
 میزان نیروی انسانی شاغل به کار در سال‌های آینده
 مکان‌گزینی صنایع در سال‌های آینده
 تحلیل محدودیت‌های محیطی و منابع طبیعی در محور توسعه
 ایجاد شهرهای جدید
 نوسازی بخش‌های داخلی شهرهای بزرگ
 تعادل‌های اقتصادی در ناحیه و کشور
 سهولت آمدو شد به محل کار
 حوزه‌های مساعد در امر توسعه
 فقدان کارکرد شهر
 نقش بین‌المللی شهر
 فشارهای روستایی به شهرها
 اقتصاد انحصاری
نکاتی که در شهرسازی کلان‌شهر‌ها با توجه مدیریت شهری می‌بایست مد نظر قرار گیرد به شرح ذیل می‌باشد:
1-‌ کلان‌شهر‌ها نواحی خاصی هستند با مرزهای جغرافیایی مشخص که این مرزها از توپوگرافی، رودخانه‌ها، زمین‌های زراعی، پارک‌های محلی و سواحل دریا استخراج می‌شود. کلان‌شهر‌ها دارای چندین مرکز اعم از شهر‌ها، روستاها و شهرک‌های اطراف می‌باشد که هر کدام از اینها هم دارای مرزها و مراکز مشخص هستند.
2-‌ هر کلان‌شهر یک واحد اقتصادی بنیادین دنیای امروز است. همکاری دولت، خط‌مشی‌های اجتماعی، طرح‌های فیزیکی و راهکارهای اقتصادی می‌بایست این حقیقت را منعکس کنند.
3-‌ کلان‌شهر‌ها دارای ارتباط الزامی‌ و آسیب‌پذیر با اراضی کشاورزی و چشم‌انداز‌های طبیعی هستند. این ارتباط از نوع زیست‌محیطی، اقتصادی و فرهنگی است. زمین‌های زراعی به همان اندازه که یک باغچه برای خانه اهمیت دارد برای شهر مهم و موثر است.
4-‌ الگوهاي توسعه نباید طوری باشند که در مرزهای کلان شهر رسوخ کرده و آنها را کمرنگ کند. توسعه شهری اگر در داخل مرزها اتفاق بیفتد هرگز خسارتی به منابع طبیعی، سرمایه‌های اقتصادی و ساختار اجتماعی وارد نمی‌سازد و در عین حال حاشیه داخلی شهر که متروکه و بلا استفاده رها شده هم احیا و آباد می‌شود. بنابراین در روند شهرسازی نوین می‌بایست به توسعه درون‌مرزی بیش از توسعه برون‌مرزی اهمیت داد.
5-‌ در مکانی مناسب توسعه‌های برون مرزی در مجاورت شهرها به‌صورت ساخت حوزه‌ها و محله‌ها صورت پذیرد و این اماکن با الگوی فعلی شهری تناسب و تقارن داشته باشد. توسعه برون مرزی که از شهر‌ها فاصله دارند به‌صورت ساخت شهرک و دهکده به‌طوری که مرز کنونی شهر حفظ شده و برای زندگی و اشتغال مناسب باشد- (تنها یک استراحتگاه بیرون از شهر نباشد)- انجام گیرد.
6-‌ در توسعه و بازسازی شهر‌ها و شهرک‌ها می‌بایست الگوهای سنتی و تاریخی و همچنین مرزهای شهر‌ها مورد ملاحظه قرار گیرد.
7-‌ شهرها و شهرک‌ها می‌بایست متصل به گستره استفاده‌های شخصی و عمومی‌ باشد تا هر شهروندی با هر میزان درآمدی بتواند از امکانات موجود بهره‌مند شود. بمنظور فقرزدایی، امکان ساختمان‌سازی با قیمت‌های مناسب می‌بایست در تمام ناحیه و با توجه به فرصت‌های شغلی، فراهم باشد.
8-‌ سازمان‌های موجود در ناحیه می‌بایست مورد حمایت برنامه‌های سیستم حمل و نقل شهری قرار گیرند. سیستم حمل و نقل عمومی، پیاده‌روها و امکانات دوچرخه‌سواری حداکثر دسترسی و تحرک‌پذیری در سطح منطقه را داشته باشد تا بتوان تا حدودی از نیاز و وابستگی مردم به وسایل نقلیه شخصی را کاهش داد.
9- عوارض و منابع موجود به‌طور متعادل میان شهرداری و مراکز موجود مشترک باشد تا رقابت‌های مخرب برای اخذ مالیات و عوارض میان دستگاه‌ها از بین برود و همکاری بیشتری میان حوزه‌های حمل و نقل، فضای سبز، خدمات عمومی، معماری و ساختمان‌سازی و موسسات عمومی ‌صورت پذیرد.
دوره‌های مدیریت شهری در ایران
در ایران، ۳ دوره مشخص در عرصه مدیریت شهری وجود داشته است:
دوره اول: از آغاز دوران شهرنشیني تا انقلاب مشروطه بود كه مدیران شهری از سوی دولت‌ها تعیین می‌شدند و شهردارها با عناوینی همچون كلانتر و داروغه فعالیت می‌كردند.
دوره دوم: با انقلاب مشروطه آغاز می‌شود. در این دوره حركت‌هایی به سوی حاكمیت شهری شكل گرفت و حكومت شهری به دست فراموشی سپرده شد.
دوره سوم: با شروع انقلاب اسلامی‌ آغاز شد. در دهه اول به علت رشد مهاجرت‌های اجباری و مسائلی همچون جنگ تحمیلی، الگوی خاصی در مدیریت شهری وجود نداشت. اما بعد از جنگ، سیاست‌های اقتصادی به سمت خصوصی‌سازی و آزادسازی حركت كرد و در برنامه اول توسعه، دولت به شهرداری‌ها اجازه داد، خودشان تولید درآمد كنند و نخستین شهری كه این حركت را آغاز كرد، تهران بود.
دیدگاه‌های قدیمی ‌و نو در سیاست‌گذاری مدیریت شهر
دیدگاه‌های قدیمی‌
 مشکل، خود شهرها هستند.
 روستا به شهر یارانه می‌دهد.
 شهرها زیادی بزرگ می‌شوند.
 محدود کردن اندازه شهرها باید هدف سیاستگذاری‌ها باشد.
 مهاجران از روستا به شهر، افراد بی‌خاصیتی هستند که در روستاها نمی‌توانند سر کنند.
 سکنه‌های غیر قانونی، سربار اقتصاد و خدمات شهری هستند.
 محله‌های غیر قانونی، بستر ناآرامی‌های سیاسی، بزهکاری و دادوستد موادمخدر هستند.
 شهرها به گونه‌های نامتناسب به انفجار جمعیت کمک می‌کنند.
 در جنگ علیه انحطاط محیط زیست، فقرای شهری دشمنان اصلی هستند.
 ضایعات و پسماند‌ها باید در جای دیگر دفع شوند.
 راه حل مشکلات شهری در دست دولت، برنامه‌ریزان و کارشناسان است.
 بیشتر مسکن‌ها و فرصت‌های شغلی با برنامه‌های دولتی برای فقرا مهیا می‌شود.
 برای انطباق بامشکلات مدیریت شهری، اقتدار بیشتر شهرداری‌ها بسیار مهم است.
دیدگاه‌های نو
 شهرها منشأ نوآوری و رشد اقتصادی هستند.
 شهرها به روستا‌ها یارانه می‌رساند
 هرچه شهرها بزرگ‌تر شوند، فرصت‌ها بیشتر می‌شود.
 بهبود کارکرد شهرها باید هدف سیاستگذاری‌ها باشد.
 مهاجران افراد شایسته‌ای هستند و ماهرتر و باانگیزه‌تر از کسانی که مانده‌اند.
 سکنه‌های غیر قانونی بیش از آنکه دریافت‌کننده باشند، به اقتصاد شهر کمک می‌کنند.
 اکثریت ساکنان محله‌های غیر قانونی، میهن‌دوست و پیشگام هستند.
 شهرنشینی به گونه‌ای چشمگیر، نرخ زاد و ولد را کم می‌کند.
 عملیات تبدیلی شهری برای پایداری اکولوژیک جهانی، اهمیت اساسی دارد.
 در صورت به کارگیری سیستم‌های چرخه‌ای(نه خطی)، ضایعات به منابع با ارزش تبدیل می‌شوند.
 نوآورانه‌ترین راه‌حل‌ها از پایین منشأ می‌گیرد نه بالا.
 بخش غیر رسمی‌، مولد اصلی مسکن و درآمد است.
 تمرکززدایی از مدیریت، انطباق کارآمدتری میان منابع و نیاز فراهم می‌کند و برداشتن موانع تمرکززدایی بسیار مهم است.
تاریخچه مدیردیت شهری (UMP) در آسیا
توسعه برنامه‌های مدیریت شهری در گرو تلاش و ممارست شهرها در جهت پیشرفت و رفاه منابع انسانی میسر می‌شود؛ این اقدامات عبارتند از جذب مشارکت‌های دولتی، بهره‌وری اقتصادی، حفظ تساوی و عدالت اجتماعی، کاهش فقر و بهبود شرایط زیست‌محیطی. این اقدامات در سایه استفاده بهینه و توزیع عادلانه منابع امکانپذیر خواهد بود.
مدیریت شهری طی سه مرحله از آغاز یعنی از سال 1986 میلادی تاکنون دستخوش یک سری تغییرات بنیانی شده است.
مرحله اول: مرحله اول برنامه مدیریت شهری (1991-1986)؛ این برنامه‌ها بر روی تحقیقات کاربردی بر روی چهار موضوع: مدیریت اراضی، امور مالی و مدیریت شهری، زیرساخت‌ها و محیط زیست ‌شهری و با هدف توسعه راهبرد‌های عملی و ابزارهای کاربردی مدیریت شهری در سطح جهانی متمرکز شده بود.
مرحله دوم: اهداف این مرحله (1996-1992) حول محور چگونگی استفاده از این راهبردها و ابزارها در جهت ارتقای کارآیی و سطح تولیدات، ابتدا به صورت منطقه‌ای و سپس بسط آن به تمام کشور می‌بوده است. در این مرحله یک مورد دیگر به چهار موضوعی که قبلا در بالا ذکر شد، افزوده گردید. مورد پنجم کاهش فقر شهری بود. مکانیزم اساسی در این فاز اجرایی پرداختن به سطح کارآیی و تولیدات از قبیل تشکیل هیات کارشناسان منطقه و تاسیس کارگاه‌ها و همایش‌های مشاوره‌ای در سطح کشوری به منظور معرفی این خط‌مشی‌ها و ابزار‌های کاربرد به کل کشور، معطوف می‌شد. ساختار این برنامه‌ها تمرکززدایی و واگذاری مسوولیت انجام این فعالیت‌ها به ادارات منطقه بوده است.
مرحله سوم: مرحله سوم مدیریت شهری به منظور ایجاد و تحکیم کارآیی دولت، بانک‌ها و مراکز تامین اعتبار در جهت مرتفع ساختن معضلات شهری اختصاص یافت.
مرحله چهارم: این مرحله (2004-2001) ادامه مرحله سوم بود و تنها بیشتر از قبل بر روی فعالیت‌ها و اقدامات دولتی که شرایط زندگی قشر مستمند و کم‌درآمد جامعه شهری را متأثر می‌ساخت، متمرکز شده بود.
در واقع هم‌اکنون زمینه‌هایی که این برنامه‌ها توجه خاص به آنها دارند عبارتند از:
 کاهش سطح فقر در شهر
 مدیریت محیط زیست شهری
 جذب مشارکت‌های دولتی
 حل معضل ایدز و اعتیاد در جامعه شهری
برنامه‌هایی که در بالا بدان اشاره شد در 11 ناحیه و 21 شهر در آسیا اجراشده است.
اصول مدیریت شهری در اروپا
در الگوی مدیریتی در اروپا سه عامل مدیریتی لحاظ می‌گردد: برنامه‌ریزی، اجرای برنامه‌ها، نظارت و ارتقای برنامه‌ها. از این گذشته ویژگی‌های خاصی برای یک مدیریت مطلوب شهری نیاز است که این ویژگی‌ها شامل داشتن اطلاعات لازم در زمینه سیستم شهری، سازمان‌های مربوطه و روند فعالیت‌ها می‌باشد.
همچنین باید توجه داشت که بخش خصوصی، گروه‌های فشار و عامه مردم می‌توانند در بهبود مدیریت شهری سهیم باشند و با استفاده از اینها می‌توان به بودجه لازم جهت ارتقای وضعیت اقتصادی دستیابی پیدا کرد. این عملکرد‌ها می‌توانند شهرواندان، محیط زیست‌ شهری و ظرفیت کارآیی و تولیدات شهر را تحت تاثیر قرار دهد.
در اروپا تاکید بر این است که سیستم‌های شهر به طور کامل مورد ارزیابی قرار گیرد. نوع مدیریت شهری که در اروپا مورد استفاده قرار می‌گیرد می‌بایست با چرخه زندگی شهرنشینی، که افزایش و کاهش رشد محیط زیست نشانگر آن است، سازگار باشد. شهر‌هایی که به لحاظ فیزیکی و اقتصادی توسعه‌یافته هستند نیاز به شیوه مدیریت شهری متفاوت با شهرهای عقب‌مانده و دچار نقصان دارند.
به عنوان مثال بسیاری از شهر‌ها نتوانسته‌اند به توازن عرضه و تقاضا در تولیدات و خدمات شهری برسند. در این موارد شهر‌های اروپایی وضعیت بازارهای شهری مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهند. با این روش تقاضا برای تولیدات خدمات شهری و عرضه مایحتاج شهروندان به توازن می‌رسد.
از موارد دیگری که در مدیریت شهری اروپا مدنظر قرار می‌گیرد را می‌توان به وضعیت حمل و نقل شهری، مدیریت اراضی، اقتصاد شهری و منطقه‌ای، سازمان‌دهی کارآیی و حجم تولیدات در کلان‌شهر‌ها اشاره کرد.
1- خدمات تکنیکی در جهت فقرزدایی شهری بر روی موارد زیر متمرکز شده است:
دستیابی قشر فقیر جامعه به اراضی و تامین امنیت شغلی آنها: بهبود شرایط کاری و سازمان‌دهی اجتماعی می‌بایست به اندازه بهبود شرایط محیط شهری مد نظر قرار گیرد. چراکه قشر ضعیف و کم‌درآمد جامعه هم می‌بایست از امانات دسترسی به اراضی شهری و امنیت شغلی برخوردار باشند.
کمک‌های مالی هر چند جزئی به قشر کم‌درآمد: این بخش بهبود شرایط مدیریتی در سامان‌دهی گروه‌های اجتماع در ایجاد مشارکت‌های مالی، افزایش کارآیی مدیریتی در جهت اخذ و اداره سرویس‌های مالی- اعتباری به منظور توسعه فعالیت‌های درآمدزا و تسهیلات مسکن را شامل می‌شود. همچنین در این زمینه می‌توان به ایجاد ارتباط میان این گروه‌های مشارکتی با موسسه‌های ملی رسمی ‌و استحکام کارآیی و افزایش سطح تولیدات دولت‌های محلی در ارتقاء تمهیدات مربوط به وضه اقتصادی و معیشتی جامعه اشاره کرد.
2- خدمات تکنیکی در جهت مدیریت محیط زیست شهری بر موارد زیر متمرکز شده است:
مدیریت بازیافت پسماند: این بخش شامل بهبود مدیریت شهری در جهت برنامه‌ریزی، تامین اعتبار، و عملی ساختن امور مربوط به سیستم پسماند‌های جامد شهری می‌باشد. در اینجا می‌بایست تقویت سرمایه‌گذاری در سیستم پسماند‌های جامد شهری و بخصوص در زمینه‌های جمع‌آوری پسماند‌های جامد، دفن و همچنین بازیافت مواد به خوبی انجام پذیرد.
مدیریت آب و فاضلاب و آلودگی هوا: این بخش شامل بهبود خط‌مشی‌ها و قوانین زیست محیطی به منظور ترفیع و تفییذ اختیارات مدیریت شهری در جهت برنامه‌ریزی، تامین اعتبار و عملی ساختن امور مربوط به سیستم آب و فاضلاب و کیفیت هوا می‌باشد. در ایجا می‌بایست تقویت مشارکت میان دولت‌های محلی و سازمان‌های دولتی در ارائه خدمات زیست محیطی و حفاظت از محیط زیست لحاظ گردد.
3- خدمات تکنیکی در جهت مدیریت شهری به شیوه مشارکتی
جمع‌آوری عواید و مدیریت مالی: بهبود روند مدیریتی در جهت جمع‌آوری عواید به منظور توزیع مطلوب خدمات شهری
مشکلات مدیریت کلان‌شهری در آسیا
ناتوان بودن مدیریت درکشورهای روبه توسعه مشهود است. اما مشکلات حاد از شهری به شهر دیگر فرق می‌کند.
برای مثال شاید در شهرهای کوچک مشکلات مربوط به کمبود مدیران لایق و تخصص‌های فنی و فقدان روش‌های مطلوب مدیریتی و نظام استوار برای حسابداری بودجه بیشتر باشد ولی در شهرهای بزرگ، بیشترین مشکل مربوط به مدیریت رشد و توسعه تحت فشار شدید جمعیتی است.
کارآیی برنامه‌ها و سیاست‌های شهری تا حد زیادی به کیفیت نهادهای مسئول برنامه‌ریزی و پیاده‌سازی آنها بستگی دارد. مؤلفه‌های ظرفیت نهادی شهر در یک کشور عبارتند از: هماهنگی افقی و عمودی بین سازمان مورد نظر، ترسیم مسئولیت‌ها و کارکرد سازمان‌ها، مهارت‌های فنی و ایجاد روابط عمومی‌ سازمان‌ها برای انجام وظایفشان و تمرکززدایی از برنامه‌ریزی و اختیارات مدیریت و تفویض آنها به شهرداری‌ها.
رشد قارچی سازمان‌های دولتی به فقدان هماهنگی و پیوستگی در سازمان‌های مورد نظر منجر شده است.
برای مثال گرایش مقامات بخشی به ارائه تسهیلات فیزیکی امکانات اصلی بدون توجه به توان شهرداری‌ها تا حدی به علت پراکندگی دستگاه‌های نهادی است که برنامه‌های سرمایه‌گذاری آن با سیاست‌های عملیاتی مانند قیمت‌گذاری و بازیابی هزینه هماهنگ نیست.
هر شهر تاریخچه منحصر به فردی دارد و دارای فرهنگ ویژه، محیطی شاخص، تحولات خاص خود و نهادهای فیزیکی و انتزاعی است که برای ساکنانش معنای خاص خود را دارد. با وجود چنین تفاوت‌هایی، شهرها اشتراک‌های بسیاری باهم دارند. صرف نظر از مشخصه‌های جمعیتی و اقتصادی و ... ، همه شهرها هر روز با آلودگی هوا، راه‌بندان، مشکل موادمخدر، بزهکاری و بی‌خانمان‌ها کلنجار می‌روند.
«هارودی» و «ساترویت» مشخصه‌های همسان شهرهای جهان سوم را چنین شرح می‌دهند:
شهرها علی‌رغم مشکلات زیادی که گریبانگیر آنهاست (فشار جمعیت، سلطه سودجویی بر بازار زمین، ساختار طبقاتی، عدم کفایت مدیریت، کافی نبودن سرمایه‌گذاری عمومی‌ و....) روز به روز شکل همانندتری پیدا می‌کنند. در مورد محله‌های غیر قانونی، نه آب و هوا، نه مصالح ساختمانی و نه تفاوت‌های فرهنگی و بوم شناختی، نمی‌تواند برای تمایز محله‌ها از هم کافی باشد. تنها قسمت‌های قدیمی ‌و تاریخی دارای مشخصاتی هستند که سبب تمایز شهر اسلامی‌ از شهر اسپانیایی- آمریکایی یا شهر پرتغالی- آمریکایی از شهر شرقی می‌شوند.
در واقع هر شهر امروزی «جهان اول» در دل خود یک شهر جهان سوم دارد که با مشکلات بیکاری، ازدحام، گرسنگی، بیمار، سوءتغذیه و مرگ و میر کودکان به میزان زیاد دست به گریبان است. یک شهر جهان‌سومی‌ در دل خود دارای یک شهر (جهان پیشرفته) است که دارای کلاس جهانی، فن‌آوری بالا و... است.

توسعه پايدار و مديريت شهرى
مفهوم توسعه پايدار نخستين بار به ­واسطه خطرات و عواقب مخرب زيست‌محيطي ناشي از فعاليت­‌هاي کشورهاي توسعه­يافته در جهان مطرح شد. اما به تدريج دامنه شموليت اين مفهوم که امروزه به عنوان يک پارادايم از آن ياد مي‌شود به دليل پيشتازي کلان‌شهرها در تحقق توسعه ملي و برخورداري آنها از زيرساخت­‌هاي مختلف تکنولوژيکي و ارتباطي، از بحث محيط زيست فراتر رفته و ابعاد گوناگوني چون پايداري­‌هاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي را نيز در بر گرفته است.
با توجه به ابعاد گسترده پارامترهاي تأثيرگذار در مديريت كلان‌شهرها، بايد اذعان کرد که در عمل نهادهاي متعددي اعم از سياست­گذار، مجري، مشاور و غيره در به ثمر رساندن اهداف توسعه در شهرها به ايفاي نقش مي‌پردازند. اين خصيصه همواره مديريت شهرها را با بحران «عدم يکپارچگي در مديريت و بروز تداخلات سياستي» روبه­ رو ساخته است که نتيجه­ اين امر چيزي جز اتلاف هر چه بيشتر منابع و ازهم‌گسيختگي مديريت شهرها نخواهد بود. بنابراين يکي از اهداف مهم توسعه پايدار، تبيين و به­ کارگيري سياست­‌هايي همسو و فراگير در جهت دستيابي به مديريت کارآ و يکپارچه در کلان‌شهرهاست که اين امر مي­تواند امکان تجربه زندگي با استانداردهاي بالاي کيفيتي را براي شهروندان فراهم کند.
سير تكاملى نظريه‌هاى توسعه و رويدادهاى دهه 1980 ميلادي دو نتيجه كلى را به همراه داشت:
نخست آنكه اصلاحات ساختارى نيازمند توجه بيشتر به اقتصاد شهرى با هدف برقرارى ارتباط ميان سياست‌هاى اقتصادى كلان و توسعه شهرهاست كه لازم است با برخورد جامع‌تر (در وجوه مختلف) صورت گيرد. تحقيقات نشان مي‌دهد كه هر چند شهرها تنها 2 درصد از سطح كره‌ي زمين را اشغال كرده‌اند ليكن متجاوز از 75 درصد منابع را مصرف می‌كنند.
دوم آنكه رعايت اصول توسعه پايدار، نيازمند ابزارى فراتر از تهيه برنامه‌هاى توسعه و اجراى آن به وسيله نظام برنامه‌ريزى كشور است. اين امر مستلزم شناخت و درك صحيح از مكانيسم‌هاى طبيعى، استفاده كارآ و مؤثر از تمامى منابع محلى و در عين حال ظرفيت‌سازى براى آينده، انعطاف‌پذيرى و حل مشكلات اجرايى در عمل از طريق اتخاذ سياست‌هاى مناسب و هماهنگ همراه با مذاكره با گروه‌هاى ذينفع و جلب مشاركت آنهاست؛ كه بيشتر، جنبه مديريتى دارد تا صرفاً برنامه‌ريزى. به عبارت ديگر جوهره مديريت شهرى احساس مسئوليت در پاسخگويى به نيازهاى حال و آينده جامعه و تحقق اهداف تعيين شده است كه تنها در پرتو توازن و هماهنگى در تحولات ساختارى جامعه محقق می‌گردد.
در واقع ايده مديريت شهرى متأثر از سه عامل است:
نخست، ضرورت نزديك كردن سياست‌ها و اصلاحات اقتصاد كلان ملى و اقتصاد شهرى؛
دوم، بهره‌گيرى از برترى‌هاى نسبى شهرها و نقش آنها در فرايند توسعه اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى؛
سوم، آگاهى از وجود همبستگى ميان دو بخش دولتى و خصوصى به عنوان دو ركن مكمل در هدايت تغييرات ساختارى كه بايد با مشاركت ساير نهادهاى غيردولتى (NGO) و نهادهاى اجتماعى صورت گيرد. در ديدگاه جديد مديريت شهرى، تغيير نگرش روشن نسبت به نقش دو بخش دولتى و خصوصى در فرايند توسعه جامعه مورد تأكيد است. اين نگرش كه بر پايه نظريه جديد رشد اقتصادى قرار دارد نقش اصلى دولت را در افزايش توان بخش خصوصى و نهادهاى مردمى و نيز ايجاد تسهيلات براى فعاليت گسترده‌ى آنها در بخش‌هاى مختلف جامعه مي‌داند. در اين زمينه دولت از طريق وضع قوانين و مقررات و ايجاد چارچوب نهادى و مالى لازم براى توانمندساختن بخش خصوصى و نهادهاى مردمى، نوآورى و خلاقيت را كه لازمه‌ى توسعه اقتصاد شهرى است فراهم مي‌آورد. به عبارت ديگر، تأكيد اصلى مديريت شهرى براى اتخاذ سياست‌هاى مناسب در بخش‌هاى راهبردى براى ظرفيت‌سازى و توان‌بخشى در سطوح محلى به جاى اجراى پروژه‌هاى عظيم عمران شهرى است.
به منظور ايجاد ظرفيت‌هاى جديد و توانمند ساختن جامعه، چهار محور براى سياستگذارى و مداخله مديريت شهرى برگزيده شده است. اين محورها عبارتنداز:
 1- بهبود اقتصاد شهرى
2- تأمين خدمات زيربنايى
3- مديريت زمين
4- فقرزدايى.
در كنار اين چهار محور، توجه به محيط زيست كه يكى از اركان اصلى توسعه پايدار است نيز به مداخله صحيح مديريت شهرى نياز دارد.
الگوى جديد مديريت شهرى
پارادايم جديد مديريت شهرى داراى دو دستور كار است: «پروژه‌ى توسعه شهرى» و «پروژه‌ى مشاركت شهرى» كه در عين حال ابزارهاى كليدى نظام مديريت شهرى هستند. در دهه‌هاى اخير به «برنامه‌ى مديريت شهرى» (UMP) و «اجلاس سكونتگاه‌هاى انسانى» (Habitat II) توجه خاصى شده است. به ويژه بر افزايش كيفيت معيارهاى عملكردى مديريت شهرى در حوزه‌ى مديريت زمين شهرى، زيرساخت‌هاى شهرى، امور مالى شهردارى‌ها، و كاهش فقر شهرى و تشويق مردم به مشاركت امور شهرى تأكيد شده است.
طى چند دهه‌ى اخير به ويژه از دهه‌ى 1990 ميلادي تاكنون پارادايم جديدى از مديريت شهرى مورد توجه فزاينده سازمان‌هاى بين‌المللى، حكومت‌هاى محلى (شهردارى‌ها)، مقامات محلى (شوراهاى شهر) و شهروندان قرار گرفته است.
در اين پارادايم نقش‌ها و كاركردهاى شهرى جديدترى براى دخالت دادن نظام مديريت شهرى (شهرداري‌ها و شوراهاى شهر) و شهروندان در برنامه‌ريزى، سياستگذارى، نظارت و هدايت درست و منطقى (زندگى شهرى) در نظر گرفته شده است.
در برنامه مديريت شهرى (Urban management problem) كه برنامه همكارى‌هاى فنى بين‌المللى است و بايد با مشاركت سازمان ملل متحد (UNO) و كارگزاران بين‌المللى و بانك جهانى (WB) اجرا شود توجه عمده برنامه، معطوف به تقويت بنيه شهرهاى بزرگ و كوچك براى بهبود مديريت رشد اقتصادى شهرى، توسعه اجتماعى شهرى و كاهش فقر شهرى است.
‌هابيتات و بانك جهانى كه از دست‌اندركاران فعال اين برنامه هستند، پنج حوزه عملياتى را براى اجراى (UMP) تدارك ديده‌اند. اين‌ها حوزه‌هايى هستند كه حيطه وظايف نظام مديريت شهرى جهانى و محدوده فعاليت‌هاى اركان اصلى آن را (شهردارى‌ها و شوراهاى شهر) شكل مي‌دهند. اين حوزه‌هاى عملياتى مديريت شهرى عبارتند از:
 مديريت زمين شهرى
(Urban Land Management)
 مديريت محيط زيست شهرى
(Urban Environment Management)
 مديريت زيرساخت‌هاى شهرى
(Urban infrastructure Management)
 مديريت امور مالى شهرداري‌ها
(Municipal Finance Management)
 كاهش فقر شهرى
(Urban Poverty Allivation)
در آخرين اجلاس سازمان ملل متحد در زمينه‌ى سكونتگاه‌هاى انسانى كه با عنوان ‌هابيتات 2(Habitat II) در سال 1996 ميلادي برگزار گرديد، دو طرح عمده براى بهبود زندگى شهرى و مديريت شهرى جهانى ارايه گرديد كه اين دو عبارتند از:
1- افزايش كيفيت معيارهاى عملكردى مديريت شهرى؛
2- تشويق مردم به مشاركت در امور شهرى.
موانع:
برسر راه نظم نوین شهری نه تنها موانع عمده سیاسی، اقتصادی و ساختاری وجود دارد، بلکه گردش جهانی سرمایه و نیروی کار، بحران بدهی و ساماندهی ساختاری و سیستم‌های سیاسی(نخبه‌گرا) و موانع فکری درونی نیز وجود دارد که جلوی هر گونه حرکت خلاقانه به سوی دگرگون کردن شهرها را می‌گیرد. برخی از موانع برسر راه جهش کیفی عبارتند از:
1-‌ حس يأس و نومیدی پایداری که سیاستگذاران و مردم را از کار باز می‌دارد.
2-‌ دیدگاهی مبتنی بر فرضیات قدیمی ‌که از اتخاذ دیدگاهی روشن در قبال فرصت‌های ناشی از واقعیات جدید جلوگیری می‌کند.
3-‌ جدا افتادگی بخش‌ها ،ترتیبات و شهرها.
4-‌ انگیزه‌های فاقد بهره‌وری.
5-‌ مقاومت در برابر دگرگونی.
در نهایت باید خاطرنشان ساخت، در سال 2000 میلادی، رفاه 56/322 میلیون نفر ساکنان کلان‌شهرها مطرح بود. اینک تنها تهیه مجموعه‌ای از دیدگاه‌های جالب کافی نیست بلکه باید کارکرد<

تعداد بازديد: 446 تعداد نظرات: 0

ارسال نظر

فیلم روز
تصویر روز