به قلم : رکسانا خوشابی ؛ کارشناس ارشد مشاوره
rox.khoushabi@gmail.com
تحریریه زندگی آنلاین : در طول سالهایی که مشاور بودهام، با نوجوانان و دانشجویانی کار کردهام که رشتهشان را دوست نداشتند و با آن که متحمل زحمت زیادی برای درس خواندن و قبول شدن در دانشگاه شده بودند، در دنیای واقعی، بیعلاقه به رشته و شغل آیندهشان با ناکامی دست و پنجه نرم میکردند. انتخاب شغل و رشته تحصیلی از اولویتهای زندگی است و نخستین کسانی که باید در این زمینه به کودک و نوجوان کمک کنند، والدین هستند. میدانم که بسیاری از والدین، مهارت و تخصص کافی ندارند تا فرزندانشان را به سمت انتخاب رشته و شغل ایدهآل راهنمایی کنند و متاسفانه بسیاری از والدین میخواهند آرزوهای برآورده نشده خودشان را به فرزندانشان القا کنند. همچنین میدانم که تستها و مصاحبههای دقیقی وجود دارد که میتواند فرزند ما را در شغلیابی یاری کند، اما با وجود این، لازم است که والدین هم اطلاعات اولیه داشته باشند که بتوانند راهنمای اولیهای برای انتخاب شغل فرزندشان باشند.
بیشتربخوانید:
شغل چیست؟
كاري كه به عنوان شغل محسوب ميشود، در واقع قبول يك مسئوليتِ اجتماعي است. اكثر مردم قسمت اعظم زندگي خود را صرف كار كردن ميكنند، اما به ندرت وقت صرف ميكنند تا کمی فکر کنند و دریابند مشاغل آنها برايشان چه مفهومي دارد. كار، فعاليتي است كه انسان به وسیله آن بر زندگيش تسلط پیدا میکند. كار مجرايي است كه از طريق آن بر روي محيط خود عمل كرده و آن را تغيير ميدهيم. ضمن اينكه كار ميكنيم تا جامعه خويش را بسازيم، خود نيز ساخته ميشويم، اما همانطور که میدانیم، اين جامعه است كه كار ما را توليد نموده، به آن مفهوم بخشيده و بر طبق اهدافش به آن پاداش ميدهد. پرسش در باره ماهيت و هدف كار به منزله آن است كه بپرسيم جامعه چه هدفي به آن ميبخشد. واضح است كه مفاهيم مربوط به كار، طي زمان تغيير يافته و از فردي به فرد ديگر متفاوت است. از گذشته دور انسانها كار را فضيلت و بيكاري را گناه ميدانستند، به كارشان افتخار كرده و علناً ارج مينهادند. تصور ميشد كه انسان چنانچه هوشمندانه و به قدر كافي سخت كار كند، قادر است به هر درجه از ترقي و تعالي برسد. تا اينكه صنعت، در معاني كار تغيير ايجاد كرد. از جمله اينكه ارزش و مقام اجتماعي فرد ديگر بستگي به كار كردن فرد نداشت، بلكه بسته به نوع كاري بود كه انجام ميداد. همين كه ماشينها فعاليت بدني مورد لزوم را كاهش دادند و كار تخصصيتر شد، مغزها بيشتر از عضلات اهميت يافتند. بسياري از افراد، كار را به منزله صرف انرژي جهت كسب يك هدف مطلوب شخصي ميدانند. براي بعضيها نتيجه مطلوب شخصي كار در محصول جنبي آن، يعني پول نهفته است. براي اين گونه افراد انجام كار طاقتفرسا است، ليكن درآمد حاصل از آن، به آنها امكان ميدهد تا اموري را كه از آن لذت ميبرند انجام دهند. براي عدهاي معدود كه هدف مطلوبي برگزيدهاند، كار خدمت به همنوعان است. براي اينها كارشان به خودي خود فعاليتي است كه از آن لذت برده و كسب رضايت ميکنند.
پرسشي كه والدین و حتی متخصصان در قلمرو راهنمايي حرفهاي يا شغلي بايد به آن پاسخ دهند، اين است كه «انسان چرا كار ميكند؟» پژوهشگران پاسخهاي متعددي براي اين پرسش يافتهاند كه ميتوان آنها را به ترتيب زير ارائه كرد:
براي رفع نيازهايي مثل خوراك، پوشاك و مسكن
براي مورد تأييد قرار گرفتن
به منظور رفع نياز مقبوليت
به منظور ايجاد روابط اجتماعي
به منظور تحقق عزت نفس و احترام به خود
اما چرا يافتن يك شغل متناسب اينقدر سخت است؟ راه درست انتخاب شغل چيست؟
در موضوع انتخاب شغل مسائل گوناگوني دخالت دارند كه برخي از اين مسائل عبارتند از:
جمعيت بالايِ جوياي كار وفرصتهاي شغلي محدود
بحث رضايت از شغل و مطلوبيت آن
بردهداري مدرن در برخی محيطهاي كاري امروزي
چالشهاي اقتصادی موجود در اكثر كشورها
تمامي اينها دنيا را با بحران جدي كار روبرو كرده است.
بیشتربخوانید:
به فرزندانتان یاد بدهید پاسخهایی برای سوالات زیر پیدا کنند و در طول تحصیل در مدرسه و حتی در تعطیلات به این پرسشها بیندیشند:
چه وظيفهاي بردوش من است؟ چگونه آن را بيابم؟ چه كاري براي من خوب است؟ چه استعدادهايي دارم و براي چه كاري مناسب هستند؟ دادن پاسخ نسبتا صحيح به اين سؤالات مستلزم داشتن آگاهي از خود و شناخت است. و البته پاسخهای نادرست به سوالات ياد شده موجب عوارضی مثل بيكاري و نارضايتي شغلي ميشوند كه خود زمينهساز افزايش بزهكاري، بالا رفتن سن ازدواج، گسترش فساد و فحشا، ايجاد مشاغل كاذب و حتي مخرب و فقر معنوي و مادي است. تا آنجا كه چندي از كارشناسان مسائل اجتماعي از بيكاري به عنوان امالفساد نام ميبرند.
چه كسی شغل شما را انتخاب میكند؟
ما راه را براي انتخاب خود بستهايم و در اكثر موارد اجازه ميدهيم كه ديگران براي ما انتخاب شغل كنند. اين موضوع تا حد زيادي به تربيت و آموزش غلط و آلوده دوران كودكي برميگردد.
خانوادهاي كه از كودكي به فرزند خود تلقين ميكند كه بايستي دکتر یا مهندس شوي و او را آقاي مهندس يا خانم دکتر صدا ميزند، غافل است از اين موضوع كه آيا مهندسي یا پزشکی با خلق و خوي فرزندش سازگار هست يا نه؟
همان طور که در ابتدا بیان کردم، نقش پدر و مادر در اين ميان خيلي مهم است كه راه را بر انتخاب فرزندشان نبندند. زماني كه فرد با گذشت چندين سال و صرف تلاش و زحمت مهندس شد، عمري را در رنج و عذاب از اين انتخاب نادرست به سر خواهد برد، چرا كه ذرهاي با اين شغل همخواني ندارد. كمترين بلايي كه بر سر فرزند آمده، اين استكه به يك زندگي تحميلي در سراسر عمر خود محكوم شده است.
متوجه نيستيم كه مسئله شغل سرنوشت فرد را رقم ميزند. محلي كه از طريق آن ارتزاق ميكنيم و افرادي كه در محل كار با آنها ارتباط داريم، به حد زيادي تار و پود انديشههاي روزانه ما را تشكيل ميدهند و از اين رو بر سرنوشت ما تأثيرگذار هستند.
نقش فرهنگ به طور كلي و خانواده به طور خاص در انتخاب شغل كاملا بديهي است. براي مثال خانوادههاي ژاپني و آمريكايي به شغلهاي تجارت و مديريت اهميت ميدهند. چندي قبل در ايران به مشاغل پشت ميزنشيني اهميت ميدادند و خانواده فرزندانشان را به سوي احراز مشاغل دولتي تشويق ميكردند و به عبارت ديگر به دنبال «آب باريكه» بودند، هر چند در سالهاي اخير بنا به شرايط خواست خانوادهها و بالطبع جامعه تغيير كرده است، زماني به پزشكي و مهندسي ارج داده ميشد، در حال حاضر به مشاغل آزاد، راحت و با درآمد بالا بها داده ميشود!
علت اينكه والدين فرزندان خود را به مشاغل خاصي هدايت ميكنند، دلايل گوناگوني دارد. ممكن است والدين به دنبال عدم ارضای اميال سركوفته خود و به لحاظ عدم تحقق آرزوهاي شغلي خود، براي فرزندشان نقشه بكشند و او را در جهت خاصي قرار دهند و يا گاهي مجبور كنند. اين امر به خصوص در جريان انتخاب رشته تحصيلي چه در دبيرستان و چه در دانشگاه قابل مشاهده است.
علت ديگر اين ميتواند باشد كه پدر يا مادر نارسایيها و مشكلات شغلي خود را لمس ميكنند و عمدتا از آن برداشتهاي متفاوت دارند و ترجيح ميدهند فرزندشان وارد آن شغل نشده و به كارهاي ديگر بپردازد. غافل از اينكه هر شغلي مسائل و مشكلات خاص خود را دارد و شغل بيعيب و ايدهآل را نبايد مدنظر داشت.
هر گونه ناهماهنگي ميان خواستههاي والدين و علائق و توانمنديهاي فرزندان موجب بروز و ظهور ناراحتيها و اختلالات رواني ميشود كه گاهي تأثير آن تا آخر عمر ادامه مييابد.
برخي از روانشناسان نقش وراثت را در انتخاب شغل موثر دانسته و استعداد انسان را هسته اصلي انتخاب شغل و مانند رنگِ مو و چشم ارثي ميدانند. در تأييد اين فرضيه تحقيقات متعددي از زمان گالتون درباره خاندان موسيقيدانان، نقاشان و رياضيدانان شروع شده است. به عنوان نمونه خاندان باخ (موسيقيدان شهير) چند نسل پي در پي موسيقيدان بودهاند. در هر صورت مسئله بحثبرانگيزي است و اين سوال مطرح ميشود كه آيا واقعا استعداد ارثي است و يا نظام تعليم و تربيت است كه موجب انتقال استعداد ميشود؟
بیشتربخوانید:
تفاوت یا تضاد نسلی ، مسئله این است
چه بسا عكس اين هم ديده شده است، به طوري كه فرزند رياضيدان، در رياضي كُند بوده و يا فرزند نقاش از نقاشي بيزار و گريزان بوده است.
استعداد اگر چه به ارث برسد، دليل آن نيست كه به شكوفايي و بهرهگيري نيز خواهد رسيد، و باز دليل آن نيست كه مبناي گزينش شغل قرار گيرد. گاه استعداد پرورده ميشود و به ثمر مينشيند و مبدل به نوعي توانایي ميشود و گاه نوعي توانايي در فرد هست كه بنا به فضاي مناسب به اجرا در آمده و محصول ميدهد و البته گاه نوعي حاصلِ توانايي دوام مييابد و عنوان شغل و كار پيدا ميكند و گاه همه اينها صورت نميگيرد.
طبق نظريه تئودور كپلو (Theodor Caplow) كه يك جامعهشناس است، حادثه تولد غالبا نقش بزرگي در تعيين شغلي كه فرد برميگزيند، بازي ميكند. وراثت و تربيت خانواده و عوامل ديگري چون زمان، مكان تولد، نژاد، مليت، طبقه اجتماعي و انتظارات كه غالبا قابل برنامهريزي نيستند، همه بر انتخاب شغل اثر ميگذارند.
آيا بايد چون اسيري دست و پا بسته باشيم و يا هرچه پيش آمد همان درست است؟ نميتوانيم فعالانه مسئوليت خويش را بپذيريم؟
بیشتربخوانید:
سرکشی در نوجوان نتیجه رفتار والدین است
کنشگر هستید یا واکنشی؟
افراد فعال ويژگيهايي دارند. آنها بيشتر از درون خويش هدايت ميشوند، در حالی که افراد داراي رفتارهاي واكنشي توسط ديگران هدايت ميشوند. افراد فعال كساني هستند كه خود ارزشهايشان را به حركت و پويايي در ميآورند. اين افراد خود مسئول زندگي خويش هستند. رفتارهاي آنها بر اساس تصميماتي هست كه با درايت اتخاذ ميكنند، نه نتايجي كه شرايط محيطي برايشان رقم ميزند. افراد غير فعال بيشتر تحت تأثير حوادثي هستند كه در دنياي خارج به وقوع مي پيوندد تا وضعيت درونيشان. اكثر ما نميخواهيم كه مسئوليت زندگي خود را قبول كنيم و از پذيرش آن به بهانههاي گوناگون سر باز ميزنيم. از اينكه با اين واقعيت روبرو شويم، فرار ميكنيم. ميخواهيم علت را بيرون از خود جستجو كرده و همواره كسان ديگري را مسئول خطاها و ناكاميهاي خود معرفي كنيم، بنابراين خيلي ساده ديگران به جاي ما انتخاب ميكنند و به راحتي وارد حيطه سرنوشت ما شده و در اين ميان ما تنها سرگردان و حتی گمراه خواهیم بود! ويژگيهاي خود را به درستي نميشناسيم، صلاحيتهايي كه داريم، ويژگيهاي جسماني و رواني حتي علائق واقعي، خواستهها، استعدادها و فعاليتهايي كه ميتوانيم انجام دهيم و همينطور ايدهآلها. دانستن آنچه از عهده ما خارج است و به سمت آن كشش نداريم نيز ميتواند در اين شناخت مؤثر باشد.
نظریههای انتخاب شغل
نظريههاي گوناگون در ارتباط با انتخاب شغل وجود دارد که از بین آنها میتوان به نظریات گینزبرگ، نظريه رو (Roe)، نظريه سوپر (Donald. E. Super)، نظريههالند (John Holland)، نظريه هرزبرگ (Herzberg) و نظريه اريكسون (Erik Erikson) اشاره کرد. بیان همه این نظریهها از حوصله این مقاله خارج است، اما به طور خلاصه میتوان گفت که تمامي اين نظريات سالها مورد نقد و بررسي كارشناسان مختلف اعم از كارشناسان مسائل اجتماعي، اقتصادي، صنعتي و حتي روانشناسان قرار گرفتهاند. شما هم میتوانید برای افزایش اطلاعات شغلی خود و فرزندانتان این نظریهها را مطالعه کنید. در كشور ما بنا به شرايط مختلف در هر زماني نظريات گوناگوني توسط صاحبنظران مطرح شده است؛ نظريات بالا هنوز هم مورد استفاده كارشناسان قرار ميگيرند و با توجه به شرايط فرهنگي كشورمان امكان بوميسازي آنها وجود دارد، اما اين همه اطلاعاتي نيست كه فردي بخواهد با آن انتخاب شغل نمايد، بلكه ميتواند شروعي براي پيبردن به استعدادها و علائق واقعي او باشد. انتخاب شغل واقعا يك تصميمگيري و رفتار پيچيده است؛ روابط متقابل انتخاب شغل و عوامل شخصيتي متأثر از دهها عامل شناخته شده و ناشناخته و دهها عامل كنترلپذير و كنترلناپذير ميباشد. چنانچه بخواهيم يك جمعبندي از عواملي كه تاكنون شناخته شدهاند ارائه نمائيم، شايد بتوان به شرح زير از آنها نام برد:
نوع شخصيت: ارزشها، نگرشها، رغبتها، الگوي همانند سازي، خلاقيت، هوش، درونگرايي و برونگرايي و ناكاميها.
نيازها: نيازهاي جسماني، عاطفي، اجتماعي و اقتصادي.
خود - پنداري: خودواقعبيني، خود كوچكبيني و خود بزرگبيني.
خانواده: مركز تشويق، مركز ابهام، مركز فشار و وراثت.
عامل اجتماعي: طبقه اجتماعي، محيط فرهنگي، تأثير دوستان و آشنايان، تأثير افراد مورد احترام، دافعه و جاذبه اجتماعي، آزاديِ عمل، شأن و منزلت اجتماعي.
ويژگيهاي شغلي: عرضه و تقاضاي شغلي، شرايط احراز شغل، دانشها و مهارتهاي لازم و تواناييهاي جسماني مناسب.
در اين ميان راهنمايان شغلي بررسيهايي را جهت انتخاب بهتر پيشنهاد ميدهند كه عمدتا تعامل دو يا چند عامل محسوب ميشوند كه برخي از آنها عبارتند از:
بررسي رابطه چگونگي شخصيت و تعويض شغل
بررسي رابطه رغبتهاي افراد با انتخاب شغل
بررسي انتخاب شغل و عرضه و تقاضاي آن در جامعه
رابطه شغل با وضع و شرايط جسماني و رواني فرد
رابطه شغل و ميزان توانمندي ذهني كه فرد دارد يا اندازهای كه ميتواند از نيروي تعقل خود بهره ببرد.
رابطه شغل و هوش افراد
رابطه انتخاب رشته تحصيلي و انتخاب شغل
بررسي انگيزههاي فردي در اين انتخاب
بررسي آن به عنوان يك مسئله اجتماعي - اقتصادي و پيشبيني آينده آن
بررسي تفاوتهاي فردي و مشابهتهاي فردي در شاغلان يك شغلِ خاص
برررسي رابطه خود - پنداري با موفقيت شغلي
بررسي علل رضايت و نارضايتي شغلي
بررسي تفاوتهاي شغل ميان زنان و مردان
فرآيند انتخاب يك شغل
يكي از روشها براي انتخاب شغل به نظر پروفسور بروس ئي شرتزر (Bruce.E. Shertzer)، روش زیر است که والدین میتوانند در انجام آن به فرزندان خود کمک کنند:
مشاغل مختلف را كاملا و به طور گسترده بررسي كنيد.
توانایيها و رغبتهاي خود را كشف و بررسي كنيد.
خانوادههاي شغلي را بررسي نموده و مطالب مربوطه را جمعآوري كنيد.
سطح كار را بررسي كنيد.
تغيير و روندهاي شغلي را مطالعه كنيد.
با كارشناسان و مشاوران در اين باره گفتگو نمایيد.
دو يا سه حرفهاي را كه به نظرتان مناسب ميآيد، انتخاب و مجددا و با دقت مطالعه كنيد.
در نظر داشته باشيد كه شما و شغل، هر دو تغيير خواهيد كرد و رشد حرفهاي شما در واقع جرياني از تصميمات متوالي است.
ظرفيت پذيرش خصوصياتي كه داريم و مطلق ندانستن آنها گام مهمي است كه فرد در شناخت خصوصيات و مهارتهاي خود برميدارد. خيلي اوقات نميتوانيم واقعيت را بپذيريم؛ به فرض اينكه متوجه شويم بيشتر استعدادهايِ ما در زمينه مشاغل مطالعاتي و تحقيقاتي كاربرد دارند و امور تحقيقاتي آرامش بيشتري در ما ايجاد ميكنند، اما داشتن درآمد بالا و رفاه مادي نيز وسوسهكننده است كه خود به خود درگير يك جدال بين اين دو قطب ميشويم.
بنابراین بهتر است از مطلقگرایی دوری نماییم و درک کنیم این خصوصیات قابل گسترش و حتی تغییرپذیرند و لازم است ما به آنها جهت مناسبی بدهیم تا به تدریج خصوصیات اصلی خود را که با خوی و خلق ما تطابق دارند، پیدا کنیم.
نكاتی جهت برنامهريزی شغلی
مطالعه درباره خويشتن و كسب شناخت هر چه بيشتر، كليد طرحريزي و برنامهريزي شغلي است.
با طرق ورود به مشاغلي كه مورد علاقهمان هستند، آشنا شويم.
ايدههاي شغلي را در سنين مختلف يادداشت نمایيم.
در اين باره فرضياتي تشكيل داده و پيشبينيهايي انجام دهيم.
نقشهها و پيشرفت خود را متناوبا به همراه يك ناظر مرور كنيم.
سعي داشته باشيم كه توهمات راجع به موضوع كار را تا حد امکان زدوده و با واقعيتهاي موجود هر چه بيشتر آشنا شويم.
مظهر نمایان عشق!
دلم نیامد برای خاتمه متن مطلب جالبی را که جبران خلیل جبران در باره کار بیان کرده، برایتان ننویسم. پس بگذارید مطلبمان را با این متن زیبا تمام کنیم که:
كار مظهر نمايان عشق است،
اگر تو نميتواني با عشق كار كني و تنها احساست
به كار بيميلي و تنفر است؛ بهتر است كارت را ترك كني و بر در سرا بنشيني
و از آنها كه با شادي كار مي كنند صدقه بگيري، زيرا اگر با بيتفاوتي نان بپزي،
نان تلخي خواهي پخت كه تنها نيمي از گرسنگي انسان را سير ميكند.
جبران خليل جبران