به قلم : دکتر صدیقه رضایی ؛ دکترای روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی ؛ عضو نظام روانشناسی و مدرس دانشگاه
تحریریه زندگی آنلاین : درمطلب قبلی به تعریف، شیوع، علتشناسی و انواع اختلالات یادگیری پرداختیم. در این مقاله در مورد ملاحظات آموزشی و درمانی برای کودکان با اختلالات یادگیری بحث میکنیم:
درمانهای چندحسی
روش چندحسی فرنالد و وسیله آموزشی سینا، دو نمونه از روشهای درمان چندحسی هستند.
روش آموزش چند حسی فرنالد
این روش به روش تعقیب حسی نیز معروف است. در این روش از حواس بینایی، شنوایی، حرکتی و لامسه برای بهبود نارساخوانی استفاده میشود.
در این روش، پیش از آغاز درمان، با استفاده از روشهای شرطیسازی مجدد، اعتمادبهنفس کودکان ترمیم میگردد و باید از شرایط تشدیدکننده هیجان، روشهای تکراری و بیفایده قبلی، شرایط ایجادکننده دستپاچگی و توجه مستقیم به ناتوانی یادگیری پرهیز شود. فرنالد علت نارساخوانی را مسدود شدن فرایند یادگیری به خاطر روشهای آموزشی نامناسب در مدارس (تأکید بر حس بینایی و عدم توجه به سایر حواس) میداند. وی برخی از موارد که معمولا علتهای اختلالات یادگیری شناخته شدهاند را نتیجه این اختلالات میداند. روش فرنالد فقط محدود به خواندن نمیشود، بلکه در آموزش نوشتن و هجی کردن نیز به کار میرود. روش فرنالد یک روش تجربه زبانی و کل واژه است و بر یادگیری و خواندن و نوشتن کلمات بهعنوان کل تأکید میکند. مهمترین تکنیک در این روش شیوه ردگیری است. به این صورت که در جریان برنامه آموزشی شاگردان کل کلمه را بهصورت یک واحد بسیط میآموزند و با ردگیری کل آن حافظه خود را تقویت میکنند. چهار مرحله این روش بدین شرح است:
معلم کلمه مورد نظر را با حروف درشت روی کاغذ بزرگ مینویسد و زمانی که شاگرد به کلمه نگاه میکند، آن را تلفظ میکند. سپس شاگرد همراه با تلفظ کلمه حروف تشکیلدهنده آن را از آغاز تا انتها با انگشتانش لمس میکند و بعد از آن کلمه مورد نظر توسط شاگرد روی کاغذی نوشته میشود و بعد از او خواسته میشود با آن کلمه جمله یا داستان کوتاهی بگوید و آن را شفاهی بیان کند.
این مرحله شبیه مرحله اول است و تفاوت آن این است که عمل ردگیری و لمس کلمه وجود ندارد و به بازشناسی و بازنویسی کلمات همچنان تأکید میشود و جملات طولانیتری بیان میشوند.
تا این مرحله دانشآموزان خواندن و نوشتن تعداد زیادی کلمه را آموختهاند، بنابراین از آنها درخواست میشود تعداد زیادی کلمه و جملات جدید و طولانی بسازند و بهصورت شفاهی بیان کنند.
در این مرحله دانشآموزان تشویق میشوند تا با تعمیم عناصر سازنده کلمات قبلی خود کلمات جدیدی بسازند و آنها را بخوانند و بنویسند.
بیشتربخوانید:
نشانه های کم خوابی کودک دبستانی را بشناسید
وسیله آموزشی سینا
این وسیله که توسط سیف نراقی و نادری ساخته شده است، شامل تخته چوبهایی است که کلمات در آن کنده شده و حروف کلمه به صورت جدا ساخته شده است. هدف از ساخت این وسیله، آموزش خواندن، هجی کردن و نوشتن به کودکان استثنایی و عادی است و از حدود سه سالگی میتوان آن را برای کودکان عادی و تیز هوش استفاده نمود. سینا دارای 97 کلمه و 43 صدای گفتاری و نوشتاری است.
روش سازماندهی مجدد اعصاب مرکزی
روش ساماندهی مجدد اعصاب مرکزی، توسط کارل دلاکاتو که یک نظریهپرداز ادراکی - حرکتی است، طراحی شده و اختلالات یادگیری را ناشی از بینظمی در سیستم اعصاب مرکزی میداند. برای این اساس این روش مبتنی بر شناخت و سپس اصلاح فعالیتهای حاصل از مغز و اعصاب است. وی در این روش قصد دارد با تمرینهای مختلف که اساسا از رشد حرکتی کودکان طبیعی با تأکید بر خزیدن و چهار دست و پا رفتن اقتباس شده است، نظم رشد سیستم اعصاب مرکزی را از مرحله پیش از مرحله رشد نیافته، بازسازی کند. با برقراری نظم مجدد در سیستم اعصاب مرکزی و جبران مرحله رشد نیافته در آن علائم مرضی نارساییهای ویژه در یادگیری نیز از میان میرود و یادگیری، فرایند طبیعی خود را بازمییابد.
درمان مبتنی بر یکپارچگی حسی
همانطور که میدانید، حواس گوناگون ما اطلاعات مربوط به محیط خارجی و داخلی بدن را به مغز میدهند. مغز این اطلاعات را یکپارچه نموده و تصویر مرکبی از آنچه هستیم و در اطراف ما میگذرد را شکل میدهد. بر این اساس یکپارچگی حسی، عملکرد مهمی از مغز است که مسئول تولید این تصویر مرکب است و نقش بنیادین در یادگیری و رفتار پیچیده دارد. بهاینترتیب میتوان گفت یکپارچگی حسی، به معنی دریافت و پردازش (درک) اطلاعات از حواس گوناگون است. از سوی دیگر، کودکان دارای اختلالات یادگیری، در درک و پردازش اطلاعات حسی، مشکل دارند. این موضوع به نوبه خود بر عملکرد عصبشناختی آنان تأثیر منفی میگذارد، چراکه عملکرد عصبشناختی مناسب مستلزم یکپارچگی خوب حواس است، بنابراین با هماهنگ کردن چشم و دست، کنترل حرکتی، ادراک دیداری و فضایی، مسائل تعادلی لمسی، توانایی دیداری حرکتی و جهتگیری میتوان ناتوانیهای نوشتن، خواندن، هجی کردن و اختلال ریاضیات را درمان کرد.
بیشتربخوانید:
نقش مهم اسباب بازی در شکل گیری شخصیت کودک
آموزشهای شناختی
رویکرد آموزش شناختی، بر تغییر فرایندهای فکری پنهان و درونی، فراهم کردن راهبردهایی برای یادگیری و آموزش خود آغازگری تأکید میکند. روشهای خودآموزی، خود نظارتی، آموزش داربستی و تدریس متقابل از جمله راهبردهای آموزش شناختی هستند.
خودآموزی: این روش که به روش خودکنترلی نیز معروف است، نخستین نوع شناختدرمانی و یا بهعبارت دیگر آموزشهای شناختی است که توسط میچنبام طراحی شده است. هدف خودآموزی، آگاه ساختن دانشآموزان از مراحل گوناگون تکالیف حل مساله در حین عمل کردن به آن تکالیف و آموزش رفتار زیر کنترل کلامی است. بهطور دقیقتر، تعریف مسئله، برنامهریزی، استفاده از راهبرد، خودارزیابی و خود تقویتدهی مراحل روش خودآموزی هستند.
خود نظارتی: خود نظارتی، به این معنی است، که دانشآموزان رفتار خود را مورد دقت و بررسی قرار دهند. خود نظارتی غالبا دربرگیرنده دو مؤلفه خودارزیابی و خودثبتی است.
آموزش داربستی: در آموزش داربستی در ابتدای یادگیری تکالیف، کمک به دانشآموزان ارائه شده و سپس این کمک بهتدریج کم میشود، بهطوریکه در نهایت دانشآموزان میتوانند بهطور مستقل از عهده تکالیف برآیند.
تدریس متقابل (آموزش دو جانبه): تدریس متقابل یک گفتگوی تعاملی میان معلم و شاگردان را در برمیگیرد که در آن رابطه معلم و شاگرد شبیه رابطه بین یک متخصص و یک کارآموز است. معلم بهتدریج نقش خود را کم میکند و به دانشآموز اجازه میدهد برای زمانهای کوتاهی نقش همکار معلم را به عهده بگیرد. بهعبارت دیگر در این روش نخست معلم و شاگرد قسمتي از يك موضوع را بيصدا براي خود ميخوانند. بعد معلم راهبردهاي خلاصه كردن، سوالكردن، توضیح دادن و پيشبيني كردن را درباره متني كه خوانده است پياده ميكند. سپس معلم و شاگردان قسمتي ديگر از موضوع را مطالعه میکنند و اين بار يكي از شاگردان نقش معلم را ايفا میکند. اين جريان تا جايي كه لازم باشد، ادامه مییابد.
بیشتربخوانید:
مراحل تکامل کودک در زمینه سخن گفتن
آموزش مستقیم
آموزش مستقیم، بر اساس رویکرد رفتارگرایی طرح شده است. در این روش بر تجزیهوتحلیل مفاهیمی که باید آموزش داده شود تأکید میشود، نه بر خصوصیات کودک.
روش آموزش مستقیم، روشی برای تدریس خواندن و ریاضیات است که بر تکرار، تمرین، تنظیم سرعت یادگیری و بازخورد فوری تأکید میکند. روش خواندن تصحیحی و روش دیستار از جمله روشهای آموزش مستقیم هستند. در روش خواندن تصحیحی، آموزگار باید از برنامههای درسی روزانه با روشی خاص پیروی کند. دیستار نیز روشی است که بر اساس آن آموزش از مراحل تجسم عینی، تجسم عینی - ذهنی و روش تجسم ذهنی صورت میگیرد و در آموزش ریاضی، خواندن، هجی کردن و زبان استفاده میشود.
فرایندهای پردازش ذهنی (مهارتهای ادراکی) (آموزش فرایندی)
در آموزشهای فرایندی و یا بهعبارتدیگر آموزشهای مبتنی بر مهارتهای ادراکی، اعتقاد بر این است که میتوان فرایندهای اساسی درگیر در یادگیری را تشخیص داد و شناسایی نمود و اگر دانشآموز در آنها مشکل داشت، آنها را اصلاح نمود. با توجه به ضعف دانشآموزان مبتلا به اختلالات یادگیری در توجه، ادراک، حافظه، تفکر و زبان، تأکید آموزشهای فرایندی بر اصلاح این فرایندها است. تمرین تمایز شکل از زمینه (توجه)، تمرین تعادلی و تمرینهای ادراک بینایی از جمله تمرینهای این روشها هستند. یکی از معروفترین روشهای آموزش مهارتهای ادراکی، روش ادراکی- حرکتی کپارت است.
روش ادراکی- حرکتی کپارت: این روش که برگرفته از نظریه هپ میباشد، و برای کودکان دچار نقایص بینایی و یا بینایی - حرکتی مفید است، مبداء یادگیری را یادگیری حرکتی میداند و معتقد است یادگیریهای بعدی از جمله فرایندهای ذهنی عالیتر پس از رشد مناسب سیستم حرکتی و سیستم ادراکی و همچنین پیوندهای ارتباطی میان یادگیری حرکتی و ادراکی به وجود میآید.
بیشتربخوانید:
یادگیری زبان های خارجی در دوران کودکی
اما این پیوند حرکتی– ادراکی چگونه ایجاد میگردد؟ کپارت معتقد است پیوندهای حرکتی – ادراکی، محصول سه مرحله زیر هستند:
مرحله اول: هماهنگی دست و چشم. در مرحله اول از پیوند ادارکی - حرکتی، دست کودک اغلب اطلاعات را هدایت میکند و چشم، دست (حرکت) را دنبال میکند.
مرحله دوم: هماهنگی چشم و دست. در این مرحله کودک یادگیری از طریق چشم را شروع میکند. در واقع در فرایند یادگیری چشم او برتری دارد تا جایی که به ادراک دیداری خود آنقدر اطمینان دارد که از آنها برای پیشبینیهای بعدی استفاده میکند. در این مرحله دست، هماهنگ با دست، اما عقبتر از آن حرکت میکند.
مرحله سوم: پیوند ادراکی– حرکتی. آگاهیهای ادراکی (اطلاعات حاصل از چشم) و حرکتی (اطلاعات حاصل از دست) بیشتر با هم نزدیک و مرتبط میشوند تا جایی که کودک میتواند یکی را جایگزین دیگری کند. در این مرحله کودک به توانایی بینایی خود متکی میشود.
در این مرحله کودکان قادر به برقراری ارتباط بین تصویر و زمینه میگردند که البته محصول رشد مناسب مراحل قبلی است. توانایی جداسازی تصویر از زمینه به معنی تمرکز و دقت بر مواد اصلی و رها کردن سایر جنبههای پیرامون است.
به نظر کپارت رشد ذهنی کودک اگرچه از رشد حرکتی شروع میشود، اما از مراحل کشف نظم، ادراک مسائل، ترکیب و تکمیل دریافتهای حسی و تشکیل مفاهیم را طی میکند. هر مرحله از مرحله قبلی خود کاملتر و پیچیدهتر است و در کودکان عادی بهسادگی و با ترتیب درست طی میشوند، اما در دانشآموزان مبتلا به اختلالات یادگیری ممکن است در این مراحل وقفه صورت گیرد. در چنین مواردی لازم است با استفاده از نتایج آزمونهایی همچون وسیله اندازهگیری ادراکی- حرکتی کپارت، آزمون ادراک بینایی فراستیگ، آزمون توانایی زبانی - روانی الینوی، آزمون تشخیص شنوایی وپمن و مشاهدات دقیق و همهجانبه، روند رشد از طریق روشهای آموزشی – روانی بازسازی شود.
بیشتربخوانید:
چگونه به کودک «زبان دوم» یاد دهیم؟
آشنایی با آزمونهای مبتنی بر فرایندهای ادراکی
آزمون ادراکی- حرکتی کپارت
کپارت و روچ، آزمونی را برای تشخیص و شناسایی اختلالات یادگیری طراحی نمودند، البته سازندگان آن معتقدند که این یک آزمون نیست، بلکه یک وسیله اندازهگیری است که میتوان بهوسیله آن طیف وسیعی از رفتارها و حالات کودک را در یک مجموعه منظم مشاهده کرد. این وسیله در پنج حوزه حالت و تعادل، تصور بدنی و تشخیص تفاوت، پیوند ادراکی– حرکتی، کنترل چشمی و درک شکل به ارزیابی و مشاهده میپردازد.
آزمون ادراك ديداري فراستيگ
فراستيگ معتقد است ادراك يكي از اعمال روانشناختی اوليه است كه بدون آن تمام اعمال بدن حتي سادهترين آنها از قبیل دفع و تنفس متوقف میشود و زنده بودن را ناممكن میسازد. ادراك توانايي تشخيص و تفسير محركها است كه از طریق ارگانهاي دریافتکننده به وقوع نمیپیوندد، بلکه در مغز روي میدهد. او معتقد است رشد ادراك ديداري كه در بین سنين 5/3 تا 5/7 سالگي اتفاق میافتد، با تاخير همراه میباشد. موجب برخي آسیبهای شناختي خواهد شد. وي براي سنجش انواع مهارتهاي ديداري 5 آزمون فرعي در نظر گرفته است.
پاسخ به مداخله؛ شیوهای نوین در شناسایی و پیشگیری از اختلالات یادگیری
با توجه به مشکلات شیوههای ناهماهنگی هوشبهر- پیشرفت و فرمولها در شناسایی دانشآموزان مبتلا به اختلالات یادگیری و پس از بازنگری قانون بهبود آموزش افراد با ناتوانی در سال2004، شیوه پاسخ به مداخله (RTI) را بهعنوان شیوه جایگزین، روشهای فوق موردتوجه قرار داد.
(RTI)، مدلی آموزشی است، که منجر به شناسایی زودهنگام دانشآموزان در معرض خطر مشکلات یادگیری میشود. در این رویکرد، بهجای اینکه منتظر بمانیم تا کودک وارد آموزشگاه شود و پس از بروز مشکلات جدی وی مداخلات آغاز گردد، از همان بدو ورود کودکان در آموزشگاه، تمام آنها از نظر خطر مشکلات یادگیری ارزیابی و غربالگری میشوند. در واقع RTI، یک روش مداخله، دارای درجهبندی و یا چند سطحی بوده که معمولترین حالت آن مدل سه سطحی است. در سطح اول برای همه دانشآموزان دستورالعمل آموزشی با کیفیت بالا تدارک داده میشود. در سطح دوم آموزش با همان کیفیت در سطح اول صورت میپذیرد، اما با وضوح و شدت بیشتر برای آن دسته از کسانی که چندان پیشرفت خوبی نداشتند. در سطح سوم دانشآموزان کاملا ارزیابی خواهند شد و برای آنها برنامه آموزشی انفرادی (IEP)، تهیه میشود.
بهعبارتدیگر، مـدل پاسـخ بـه مداخلـه بهعنوان مجموعه مراحل پیدرپی تعریف میشود، که با آموزش عمـومی در کـلاس درس توسـط معلـم آغـاز میگردد (مرحله اول). در این مرحلـه مشـکل حـدود 80 درصـد از کودکان برطرف میگردد. بهمنظور تعیـین مـؤثر بـودن آموزش براي دانشآموزان، فرآیند کلاس درس بایـد بهطور مداوم مورد ارزیابی و نظـارت قـرار گیـرد. زمـانی کـه دانشآموز به آموزش پاسخ ندهد کـه ایـن امـر بهوسیله نظارت دایمی تعیین میگردد، مداخلات باید توسط سایر معلمان و شـیوههاي مؤثر دیگـر پیگیـري شـوند (مرحلـه دوم). در پایان این مرحله که عموما 12-8 هفتـه بـه طـول میانجامد، مشکلات 15 درصد کودکان برطرف میشود. بار دیگر، اگر در فرآیند ارزیابی دانش-آموز، پیشرفت و پاسخ مورد انتظار متناسب با مـداخلات مشـاهده نشـد، این دانشآموز جهت ارزیابی براي آموزشهای خـاص ارجاع داده میشود و مداخلات خاص افراد با ناتوانیهای یادگیري در مورد وي اجرا میگردد. این گروه همـان 5 درصد باقیمانده هستند که مشکلات نسبتا جدي دارند و در صورت عدم بهبود، لازم است که آموزش مهارتهاي جایگزین در مورد آنها صورت گیرد (مرحله سوم).
مفاهیم اساسی رویکرد پاسخ به مداخله (RTI) عبارتند از:
کاربرد مداخلات نظاممند و مبتنی بر پژوهش در آموزش عمومی.
اندازهگیری پاسخ دانشآموزان به این مداخلات.
بهکارگیری دادههای حاصل از این شیوه در آموزش غیر رسمی.
مداخله زودهنگام برای کودکان با ناتوانی یادگیری
برنامهریزیهای پیشدبستانی برای کودکان دارای ناتوانی یادگیری به دلیل دشواری در تشخیص آنها در سنین پیش از دبستان بسیار اندک است. در حقیقت وقتی درباره آزمون کودکان پیشدبستانی برای ناتوانیهای یادگیری صحبت میکنیم، بیش از آنکه درباره شناسایی صحبت کنیم، درباره پیشبینی سخن میگوییم. بااینحال به دو دلیل زیر پیشبینی نسبت به شناسایی دقت کمتری دارد:
در بسیاری از موارد ناتوانیهای یادگیری، مشکلات نسبتا خفیفی هستند و بسیاری از کودکان تا زمان مواجهه شدن با تکالیف درسی آنها را نشان نمیدهند.
تعیین اینکه چه چیزی تأخیر تحولی واقعی میباشد و چه چیزی، صرفا نوعی کندی رسشی است، دشوار است.
ناتوانیهای یادگیری در بزرگسالی
ناتوانیهای یادگیری تا بزرگسالی ادامه مییابند. اکثر افراد دارای ناتوانی یادگیری که موفق هستند، باید سازگاری با مشکلاتشان را بیاموزند و تلاشهای فراوانی بهمنظور کسب کنترل بر زندگی خود انجام دهند.
بهترین پیشبینیکنندههای موفقیت برای بزرگسالان با ناتوانیهای یادگیری عبارتند از پشتکار، هدفمندی، پذیرش واقعبینانه ضعف و توانایی تقویت نقاط قوت، مواجهه با مداخلههای آموزشی فشرده و بلندمدت، و بهویژه توانایی اعمال کنترل بر زندگی.