رکسانا خوشابی - کارشناس ارشد مشاوره
تحریریه زندگی آنلاین : اکثر اوقات در مقالاتم سعی دارم به بزرگسالان یاد بدهم که چگونه شاد باشند و مهمتر آن که چگونه شادی خود را حفظ کنند، که البته کار آسانی نیست! با این که شاد بودن طبیعیترین و شاید معمولیترین کار دنیا باشد، اما در زمانه ما این چنین سخت جلوه میکند. معمولا نگرانی و اضطراب، خشم و افسردگی و گاهی هم وسواس جلوی شاد بودن ما را می گیرد. اما متاسفانه این روزها در بین کودکان هم، که در گذشته اغلب شاد و بیخیال بودند، آثار شادی به وضوح دیده نمیشود! به نظر من یکی از وجوه مادر و پدر نمونه بودن، این است که کمک کنیم کودکانمان شاد باشند و تا جای ممکن شاد بمانند، اما خیلی از ما برعکس هستیم و معمولا آگاه یا ناآگاه به کودکانمان یاد میدهیم مضطرب باشند، به وسواسهای ما تن بدهند و حتی افسرده شوند. در حالی که باید به آنها یاد بدهیم شاد باشند و شادی خود را حفظ کنند. حتی این هم لازم نیست! چون کودکان خودشان شاد هستند و شاید تنها وظیفه ما این است که جلوی شادی آنها سد و مانعتراشی نکنیم و بگذاریم به شکل طبیعی شاد بمانند.
بیشتر بخوانید:
15روش ساده برای رهایی از افسردگی
شادی چیست؟
به راستی شادی چيست؟ و از کجا سرچشمه ميگيرد؟ بدانيم يا ندانيم شادی مقولهای است که ما را بسيار به خود مشغول ميدارد. اکثر ما دوست داريم بدانيم چگونه ميتوان شاد بود و چگونه ميتوان شادی را هميشگی کرد؟
فلاسفه يونان قديم اعتقاد داشتند که زندگی هوشمندانه با شادی همراه است. کسی که شاد است در او اثری از حماقت نيست و شخصی که شاد نيست از درايت و هوشمندی بیبهره است. ارسطو معتقد بود که فضيلت و تقوا با شادی مترادف است و برخی از مردم زمانهای گذشته تصور ميکردند اگر بميرند، شادی را به دست خواهند آورد.
متاسفانه بسياری از ما والدین ، شادی را در «داشتن» جستجو ميکنيم. داشتن داشتنیهايی که نداريم و برخی ديگر رسيدن به آرزوهای دست نيافتنی را دليل شادی دانسته يا در جستجوی ميوه جادويی شادی هستيم که با خوردن آن، برای هميشه شاد باقی بمانيم! و همین را به فرزندانمان هم میآموزیم. به آنها یاد میدهیم با اسباببازی و لباس و خوراکی شاد بشوند همانطور که خودمان با اتومبیل و آپارتمان و حساب بانکی میخواهیم شاد شویم! که این نوع شادی بسیار کوتاهمدت است، اما شادی واقعا چه معنايی دارد؟ ببينيم نظريههای علميدرباره شادی چه ميگويند؟
بیشتر بخوانید:
11عادت افراد خوشحال
شادی از ديدگاه روانشناسان
از بين روانشناسانی که در زمينههای شناختی تحقيق ميکنند، کمتر کسی دامنه نظريهپردازیاش را به شادکامي کشانده است. بيشتر روانشناسان، توجه خود را متمرکز بر هيجانات منفی مثل خشم، ترس و نفرت کردهاند، شايد به اين دليل که برای اکثر انسانها، راههای شاد نبودن، بسيار بسيار بيشتر از راههای شاد بودن هستند!
گروهی از روانشناسان معتقدند شادی، درجهاي از کيفيت زندگی است که فرد آن را به طور کلی مطلوب ارزيابی ميکند. از نظر اين روانشناسان، هر چقدر تلاش برای رسيدن به هدف بيشتر باشد، به همان اندازه ميزان شادی افزايش مييابد، از طرفی هر چقدر که فرد کمتر منتظر موفقيت باشد، به همان اندازه با کسب موفقيت، شادی بيشتری را احساس خواهد کرد، بنابراین نظریه، لازم است فرزندانمان را به هدفگرایی تشویق کنیم و کمک کنیم اهداف کوتاهمدت و حتی درازمدت داشته باشند و کمک کنیم به اهداف خود برسند. گروهی ديگر از روانشناسان عقيده دارند برای داشتن احساس شادي، اين مقايسهها انجام ميشود: مقايسه بين آنچه فرد ميخواهد، با آنچه که دارد، مقايسه بين شرايط واقعی و ايدهآل و نظاير اينها. هر چه فاصله بين عوامل مورد مقايسه کمتر باشد، فرد به شادی بيشتری دست خواهد يافت.
شادی همچنين به نوع ارتباطات بين فردی بستگی دارد. طرفداران اين ديدگاه معتقدند افسردگی عمدتا از فقر ارتباطات بين فردی و فردگرايی ناشی ميشود و ويژگی مهم افراد شاد، برونگرايی است، بنابراين از اين ديدگاه، افراد شاد، دارای روابط اجتماعی موفق و ارتباطهای بين فردی نزديک، صميمي و غنی هستند. خوشبختانه مطالعات روانشناختی نشان ميدهند بين شادی با سن و جنسيت رابطه معناداری وجود ندارد، يعنی دانستن سن يا جنسيت افراد نشان نميدهد که آنها چقدر شاد هستند. از طرفی افزايش يا کاهش پول و درآمد نيز اثر طولانی بر شادی ندارد، يعنی پول و ثروت، مانند سلامتیاند که نبودن آنها (به مدت طولانی) بدبختی، يا وجود آنها شادی را تضمين نميکند، اما به هر حال افراد شاد از عزت نفس بالاتری برخوردارند و تصور ميکنند نسبت به ديگران سازگارتر، سالمتر و مقيدتر به اخلاق هستند. همچنين افراد با ايمان، سطح بالاتر شادی و رضايت از زندگی را گزارش ميدهند و در برابر افسردگی، آسيبپذيری کمتری دارند، يعنی مقاومترند. افرادی که ايمان قوی دارند، در حل بحرانها نيز موفقتر هستند و همين امر، اين افراد را به سمت شادی و احساس خوشحال بودن سوق ميدهد.
بیشتر بخوانید:
بخشش به نیازمندان، کلید شادی و سلامت
کارهایی که شادی را از فرزندانمان دور میکنند و در نتیجه ممنوع هستند!
درد دل کردن با فرزندان
ایجاد اضطراب برای درس خواندن یا یادگیری هر فن یا هنر
ترساندن فرزندان
تمسخر، تحقیر و توهین به فرزندان
داشتن انتظارات و توقعات بیش از حد از فرزندان
زیر سوال بردن مداوم فرزندان
پرخاش و ابراز خشم شدید نسبت به فرزندان
وارد کردن فرزندان در مشکلات عاطفی یا مالی
دعوا و مشاجره و خصوصا داد و فریاد جلوی فرزندان
افسرده بودن و نگران بودن خود والدین یا وسواس آنها
دور کردن فرزندان از بازی، ورزش و تحرک جسمانی
البته همانطور که میدانید این فهرست میتواند طولانیتر هم بشود. توجه داشته باشید که به جای انجام این کارها، به دادن آگاهیهای لازم به فرزندان بپردازید و عواقب تصمیمات نامناسب را برای آنها ترسیم کنید. از فیلمها و داستانها کمک بگیرید و کمتر نصیحت کنید. حتی میتوانید خودتان داستانهایی بسازید و برای کودکتان تعریف کنید. داستانی با موضوع و قهرمانهایی که میپسندید و دوست دارید.
سخن آخر
هر وقت درباره شادی کودکان مینویسم، به یاد متنی میافتم که در یکی از کتابهای آقای چوپرا خواندهام. امیدوارم شما هم مانند من این متن را دوست داشته باشید:
«هرگاه ميخواهم معنای شگفتی و شادی را درک کنم، بعدازظهر خاطرهانگيزی را به ياد ميآورم که با دختر سه ساله همسايهمان کمی قدم زدم. در حالی که گردش ما بيش از يک بار، به دور ساختمان محل زندگیمان نبود، ولی اين قدم زدن يک ساعت طول کشيد! تقريبا همه آنچه شنيديم و ديديم، کشفی لذتبخش و فرصتی جالب برای صحبت با هم بود. چند بار برای تماشای اتومبيلهايی که کنار خيابان پارک شده بودند ايستاديم. دوست کم سن و سال من هيجانزده درباره رنگها، اندازهها و شکلهای اتومبيلها حرف ميزد و حتی اصرار داشت از کنار هر اتومبيل که ميگذريم دستی بر آنها بکشد. او به گلهای زيبايی که ميان چمنها سبز شده بودند نيز به همين صورت توجه داشت. وقتی هواپيمايی از بالای سرمان گذشت، ايستاديم و به آسمان نگاه کرديم و آن قدر در اين حالت باقی مانديم که هواپيما ناپديد شد، البته دستی هم برای آن تکان داديم! پيادهروی آن روز نکات آموزنده فراوانی داشت. من آن روز فهميدم شادی و نشاط کودکان کم سن و سال از آنچه ما فکر ميکنيم و انتظار داريم نشأت نميگيرد. مناظر، صداها و اشيا برای دوست کوچک من فرصت مناسبی بودند تا احساسی را که پيشاپيش در وجود او قرار داشت، ابراز نمايد. اين احساس، منشأ بيرونی نداشت، درعوض از دل و روح و روان او در دنيا منعکس ميشد و من آن روز حس کردم، اين نابترين نشاطی است که ميتواند وجود داشته باشد».