دکتر پروانه صفایی مقدم؛ روانشناس بالینی در پاسخ به سوال خبرنگار زندگی آنلاین در مورد طلاق عنوان نمود: «یکی از مسایل رایجی که امروزه با آن مواجه هستیم، مساله طلاق است.
شاید آمار دقیقی به ما داده نشود که ما چقدر با طلاقهای مختلف مواجه هستیم. بعضی از طلاقها به صورت رسمی هستند و ما آمار دقیقی را میتوانیم در موردشان داشته باشیم.
بعضی از طلاقها به صورت عاطفی هستند و شاید ما آمار دقیقی را در مورد آنها نداشته باشیم. ولی واقعا طلاق از کجا شروع میشود و چه شرایطی دارد؟»
گاهی اوقات ازدواجهایی که ما داریم، به صورت ازدواجهای ناخواسته هست.
شاید به خاطر شرایط اقتصادی که وجود دارد یا شاید به خاطر شرایط سنی که افراد احساس میکنند سنشان دارد میگذرد و هنوز ازدواج نکردهاند، تن به هر شرایطی برای ازدواج بدهند.
گاهی اوقات به خاطر شرایط اقتصادی، فرد ممکن است همسری را با تفاوت سنی زیاد انتخاب کند که سرد و گرم روزگار را چشیده و از نظر شرایط اقتصادی موقعیت بهینهای را دارد.
گاهی اوقات نوع نقطه نظرهایی که خانواده خانم یا آقا دارند، باعث این قضایا میشود. گاهی نوع تفاوتهای تحصیلی و فرهنگی که وجود دارد.
گاهی هم شاید خانم و آقا به این مساله میرسند که ما همدیگر را دوست داریم و این دوست داشتن خیلی شرایط ما را میتواند تغییر دهد و ما میتوانیم شرایط خوبی را برای هم بسازیم.
غافل از اینکه دوست داشتن یک مقوله هست و زیر یک سقف زندگی کردن و اینکه ما شخصیت، بنه اصلیمان چیست، در چه فرهنگی بزرگ شدهایم مقولهای دیگر. و تفاوتها از نظر موقعیت خانوادگی و ... مسبب این میشوند که دچار یک سری تنشها میشوند و این تنشها را گاها اصلا مراعات نمیکنند و نادیده میگیرند و احساس میکنند همین مساله دوست داشتن میتواند قضایا را حل کند.
شاید در ابتدای امر قضایا حل شده باشد، ولی وقتی کم کم پیش میروند میبینند که خیلی از هم فاصله دارند و نمیتوانند پذیرنده هم باشند، یعنی در واقع در حال تحمل کردن همدیگر بودند.
اگر ظرفی را در نظر بگیریم، این ظرف گنجایشی را دارد. با گذاشتن ظرف زیر شیر آب، بعد از چند لحظه ظرف پر میشود. به این ترتیب فرد بعد از مدتی احساس میکند که دیگر قادر به حفظ ارتباط نیست و در نهایت باید جدا شود، ولی مساله طلاق رسمی یک مساله کاملا مشخص شده است که اگر به این سمت برویم خانواده کمتر آسیب میبیند.
گاهی نوع شرایط طوری است که در خانوادهای که دائما دچار تنش هستند، فرزندان بیشتر آسیب میبینند، بنابراین بهتر است طلاق پیشنهاد داده شود و شاید آخرین و بهترین راه باشد، چون خانوادههایی که تک والدی میباشند، خیلی بهتر از خانوادههایی هستند که دو والدی ولی با مشکلات بیشتر میباشند».
وی افزود: «این یک مساله مشخص شده است و قضایا را راحت میتوان پذیرفت، ولی بدترین نوع طلاق حالتی است که «طلاق عاطفی» محسوب میشود که در واقع میتوان گفت نفرتانگیزترین نوع طلاق است که شخص بین بودن و نبودن دچار استرس و نگرانی میباشد و دیده میشود که افراد در این حالت نسبت به همدیگر هیچ احساس مسئولیتی ندارند.
نه تنها نسبت به هم، بلکه نسبت به فرزندانشان هم احساس مسولیت ندارند و کم کم محیط خانه محیط خیلی سردی میشود.
در این حالت افراد ممکن است در حضور دیگران نسبت به هم احساس خوبی را داشته باشند، ولی وقتی در کنار هم قرار میگیرند، دچار تعارض خیلی شدیدی میشوند که واقعا اصلا چرا باید همدیگر را تحمل کنند، ولی به صرف اینکه دیگران واقعا احساس میکنند آنها تحصیلکرده و متمدن هستند و طلاق در خانوادهشان اصلا رایج نیست، در این حالت هم خودشان و هم فرزندشان آسیب میبیند و هم برداشتی که جامعه از آنها دارد یک برداشت جالب و بهینه نیست و احساس بدتری را برای خودشان به وجود میآورند، بنابراین اگر لازم است برای این قضایا متوجه شرایطشان باشند، بهتر است حتما به یک مشاور خانواده مراجعه کنند و راجع به این قضایا با او صحبت داشته باشند که یا راهکاری را برای تغییر مسیر به آنها بدهند و زندگی را در جهت ادامه پیدا کردن آن هدایت کنند و یا اگر هم نمیتوانند ادامه بدهند، نقطه پایانی را داشته باشند که به طلاق سرد یا طلاق عاطفی نینجامد».