گفتگو : یگانه شریعت
تحریریه زندگی آنلاین : رسول صفایی هم از آن دست بازنشستگانی است که در طول دوران زندگی کارها و هنرهای گوناگونی را تجربه کرده است. از گویندگی و خوانندگی ، نوازندگی و شاعری گرفته تا پرستاری و فعالیت در بیمارستان به عنوان کمک جراح. طیف گسترده فعالیتهای این مرد زندهدل به همین جا ختم نمیشود و در هنر خوشنویسی همدستی دارد و چندین جلد کتاب نوشته است . وی در آستانه 80 سالگی همچنان فعال است و در یک مرکز پزشکی به عنوان اکوکاریوگراف فعالیت دارد و عملاً بازنشسته نیست! پای صحبتهای آقای صفایی، این مرد باصفا مینشینیم تا مسیر پربار زندگیاش را باهم مرور کنیم.
بیشتربخوانید:
مشکلات حافظه و زوال عقل
آقای صفایی از خودتان بگویید چندساله هستید و چند فرزند دارید و آیا طعم خوش پدربزرگ بودن را هم چشیدهاید؟
من متولد 1321 اهل و ساکن اصفهان هستم. در سالهای جوانی در بیمارستان مسیحی اصفهان دوره پرستاری را گذراندم و آنقدر علاقهمند بودم که در اتاق عمل حتی به عنوان کمک جراح در کنار دکتر پیتر وایلد جراح بیمارستان، انجام وظیفه میکردم.
سپس به استخدام دانشگاه اصفهان درآمدم و با افتتاح بیمارستان فیض به عنوان مسئول اتاق عمل باز هم در کسوت کمک جراح مشغول شدم. در همان سالها که دوره پرستاری را گذراندم با یکی از همکارانم در بیمارستان ازدواج کردم و اکنون دارای یک فرزند پسر و سه فرزند دختر هستم که حاصل ازدواجشان پنج نوه است . یکی از نوههایم هم دو سالی است ازدواجکرده است.
شما در زمینههای متعددی فعالیت دارید؛ شعر، موسیقی و در کنار کارهای تخصصی یک هنرمند به شمار میآیید. آیا بعد از دوران بازنشستگی به این فعالیتها پرداختید یا آغاز حضور شما در عرصههای مختلف به دوران پیش از بازنشستگی بازمیگردد؟
من از ابتدای زندگی به هنر علاقهمند بودم. ابتدا در کلاسهای استاد زندهیاد تاج اصفهانی شرکت کردم و پس از مدتی به عنوان خواننده به رادیوی اصفهان معرفی شدم. آن روزها فقط یک رادیو در اصفهان کار میکرد و یک تلویزیون از تهران. مثل امروز چند صد شبکه از ماهوارهها فعالیت نداشتند. لذا من در کنار خوانندههای آن زمان هوشنگ بهشتی و زندهیاد ناهید دایی جواد فعالیت داشتم و حدود بیستوپنج آهنگ ارائه کردم که تمامی آهنگها و اشعارش از خودم بود.
البته آن روزها هنوز به موسیقی و نت و نوازندگی آشنایی نداشتم ولی در منزل زندهیاد استاد علی ساغری میرفتم و آهنگ را زمزمه میکردم و ایشان بعد از نواختن آنها نتنویسی میکرد و چون رهبر ارکستر آن زمان بود برای دیگر نوازندگان نتهای لازم را فراهم میکرد و بعد از تمرینهای لازم به ضبط آنها میپرداختیم.
با این اوصاف چرا خوانندگی را ادامه ندادید؟
در آن روزها صدای مردان زیاد طرفداری نداشت، لذا از کار خوانندگی خارج شدم و در آزمون گویندگی شرکت کردم و عجیب که در بین چندین داوطلب تنها من موفق شدم و کار گویندگی رادیو را آغاز کردم.
کمکم کار بجایی رسید که همراه همکار زندهیاد حسین غزالی یک روز در میان برنامه پرطرفدار (شهر صبح) را از رادیو به صورت یک روز در میان از ساعت 6 تا 9 صبح اجرا میکردیم که مطالب آن برنامه را نیز خودم مینوشتم.
برنامه دیگری داشتم بنام «نقشبندان سخن» که مطالب آنها زندهیاد استاد منوچهر قدسی مینوشت و بنده و همکارم سرکار خانم «ناهید تاج نیا» اجرا میکردیم و آن برنامه هر هفته از برنامههای رادیو ایران پخش میشد.
با عنایت به اینکه ترانهها و متن برنامهها را خودتان مینوشتید پس دستی هم در ادبیات دارید . درست است؟ چه آثاری را خلق کردید؟
من بینهایت به شعر و ادبیات فارسی علاقهمند بودم. به همین خاطر وقتی پسرم «بیژن» در کنکور دانشگاه شرکت کرد، من هم همراه او برای رشته ادبیات فارسی ثبتنام کردم. روزی پسرم به اتاق کارم وارد شد و با یک جعبه شیرینی و چند شاخه گل خبر قبولیام،در دانشگاه را داد. پس از پایان دوره رشتهی زبان و ادبیات فارسی نویسندگیام آغاز شد. ابتدا کتاب «گویندگی رادیو و تلویزیون» را نوشتم که فوقالعاده موردتوجه قرار گرفت. سپس کتاب «الفبای پرستاری» را نوشتم که شرح وظایف پرستاران و مسائل شغلی آنها را عنوان کرده بودم که آن هم فوقالعاده موردتوجه قرار گرفت. بد نیست شعری را هم که با عنوان پرستاران سرودهام همین جا تقدیم کنم:
پرستاران نکونامند در این عالم هستی
شبان روزان کنار تخت بیماران به لبخندی
اگر بیمار حتی جان بلب دارد بهآرامی
پرستاران و بهیاران چنان خوشحال و شادانند
یکی شب را بروز آورده آن یک روز را تا شب
اگر روزی پرستاران روند از نزد بیماران
اگر یک روز را روز پرستاران همیخواندند
تمام روز و شب آماده خدمت به بیماران
اگر نامش فرشته است او قسمخورده است شمع افروز
ببین وقتی کنار مهربانیهاش بنشستی
به آرامش رساند آرزوی آرزومندی
به گوشش از سلامت میرساند حرف و پیغامی
که گویی جملگی داروی هر دردند و درمانند
تمام عمر با بیمار و درد و رنج و تاب و تب
کجا دارد اثر داروی آن غدّار عطاران
ولی هرروز در خود در پی دردند و درمانند
ولی در زندگی هرلحظه حیرانند و سرگردان
به بیمارش کند خدمت همان دیروز و هم امروز
امید من چنین باشد که روزی قدرشان دانند
که اینان بهر بیماران علاج و درد و درمانند
بیشتربخوانید:
دوران بازنشستگی ، دوران درخشش تجربهها
کتاب بعدی به لحاظ علاقهمندیم به شعر پارسی و ارادتی که به پنج تن شاعران ایران همچون حافظ و سعدی و مولانا و عطار و نظامی داشتم، کتابی است بنام «کشف المصراع». در سال 1363 آقای نصراله پورجوادی کتاب مثنوی مولوی را به صورت حروف الفبا درآوردن مصراع اول مثنوی بچاپ رساندند که البته بسیار دشوار بود و بسیار هم موردتوجه قرار گرفت. اما بنده احساسی داشتم که بیشتر اشعار مثنوی مولانا جان کلامش در مصراع دوم است . لذا سالها کوشش و تلاش کردم تا مصراعهای دوم از بیستوچند هزار بیت مثنوی مولوی را تنظیم و بنام کتاب «کشف المصراع» در 490 صفحه آماده کردم که به کوشش انتشارات دانشگاه اصفهان چاپ و نشر و به بسیاری از دانشکدههای ادبیات فارسی پخش شد. کتاب بعدی هم بنام «نقدی بر بشریت هزاره سوّم» چاپ و نشر شد که البته این آخرین کتاب نبود.
ظاهراً شما در حوزه خوشنویسی هم فعالیت دارید و حتی کتاب نوشتهاید. درباره این هنرتان برایمان بگویید.
در همان سالهایی که علاقهمندی به هنرهای مختلف مرا به نشاط عالی رسانده بود علاقهمند بودم که به خوشنویسی بپردازم. به انجمن خوشنویسان مراجعه کردم و با تعالیم استاد بزرگوارم جناب آقای میرسید علی ظهیرالاسلام به خوشنویسی پرداختم و بعد از چند دوره زیر نظر تعالیم استاد گرامیم جناب آقای غلامرضا وکیلی تا پایان ادوار مختلف خوشنویسی را ادامه دادم و درنهایت موفق به اخذ درجه ممتاز انجمن خوشنویسان ایران شدم. اما این نهایت کار نبود در دوران تحصیل خوشنویسی برای بسیار تمرین کردن دیوان حافظ را از ابتدا تا انتها نوشتم اما در همان ابتدا با این بیت آشنا شدم:
الا یا ایها الساقی ادرکاساْ و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
که با توجه زیرکانه به این بیت موفق به کشف نوعی زیبایی در اشعار زبان فارسی شدم که نام آن را «زیباییهای کرسی سوم» در خط نستعلیق گذاشتم که منجر به تعدادی نمایشگاه از اشعار حافظ، نمایشگاهی از اشعار شاعران پارسی گوی، نمایشگاهی بنام زیباییهای کرسی سوم در قرآن کریم و سپس زیباییهای کرسی سوم در نهج الفصاحه و عاقبت در سال امام علی (ع) برای دریافت مجوز برپایی نمایشگاه به اداره کل فرهنگ و ارشاد اصفهان مراجعه کردم. آقای زهتاب ریاست محترم آن اداره کل گفت این آثار را نمیتوان اینجا به نمایش گذاشت. بنده تصور کردم نوشتههای من عیب دارد. پرسیدم چرا؟ ایشان فرمودند این آثار را که از نهجالبلاغه حضرت علی آماده کردهاید باید در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران به نمایش گذاشته شود. لذا کلیه آثار به تهران منتقل شد و در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران فوقالعاده موردتوجه قرار گرفت و برای توضیح چگونگی یافت آن زیباییها چندین بار به شبکههای مختلف تلویزیون دعوت شدم تا در مورد آن زیباییها برای مردم علاقهمند توضیحات لازم ارائه شود.
بیشتربخوانید:
ملاحظات ازدواج در دوران بازنشستگی
در مورد آن زیباییها نیز توضیحی داشته باشید.
ببینید خط نستعلیق را باید روی خطی نوشت بنام خط کرسی. حروفی مانند «الف - ب - پ – ت - ث - د - ذ - ر - ز- ط - ظ - ف - ک - گ - م - و - هـ» که علائم بالای این حروف را کرسی اول، نام همین حروف را کرسی دوم و چهارده حرف هم در زبان فارسی موجود است که در خوشنویسی نستعلیق باید نیمه آن حرفها زیر خط کرسی نوشته شود مانند: ج - چ - ح – خ - س - ش - ص - ض - ع- غ - ق - ل - ن - ی
این حروف را حروف کرسی سوم نام نهادهایم که زیبایی را در اشعار و مطالب بسیاری از کتابها بنمایش میگذارند که تاکنون هرگز و هیچکس به آنها آگاهی نداشته و بنده برای نخستین بار به آن زیباییها دست یافتم و برای آگاهی علاقهمندان در نمایشگاههای مختلف به نمایش گذاشتم. البته از خلاصه مجموع این آثار کتابی تهیه کردم بنام «زیباییهای کرسی سوم» در خط نستعلیق که اخیراً به توصیه اداره کل ارشاد اصفهان به وزارت ارشاد فرستاده شد تا عملیات ارزشمندی آن انجام شود و به وسیله آن وزارت خانه چاپ و منتشر شود، اما پس از دو سال که میگذرد پاسخ مثبت داده نشد و بنده تعدادی از آن کتاب را با چاپ دیجیتال بچاپ رساندم که در صورتی که شرایط مناسبی برای چاپ کتاب فراهم شود تعداد زیادی از آن منتشر خواهد شد.
از فعالیتهای دیگرتان بفرمایید.
بنده از حدود بیستسالگی یعنی از شصت سال پیش شعر میسرودم و امروز دیوان شعرم بنام «سرودههای ویرایش نشده» آماده چاپ و نشر است.
سرودههای ویرایش نشده! چرا این نام را برای دیوان اشعارتان انتخاب کردید؟
دوست و استاد بزرگواری داشتم که هر وقت اثری از من آماده میشد، ایشان مطالعه میکرد و چنانچه مشکلاتی داشت به بنده ارائه میکرد و من هم بعد از تصحیح آن مبادرت به چاپ و نشر میکردم. اما ایشان روی در نقاب خاک کشید و من و خانواده و دیگر عزیزانش را تنها گذاشت، لذا این بار آنچه سروده بودم به صورت ویرایش نشده آماده کردهام.
بیشتربخوانید:
نقش موثر زنان در بازسازیِ جامعهِ فاجعهدیده
در مورد حرفه تخصصی خودتان توضیح بدهید.
در سالهایی که در دانشگاه اصفهان مشغول انجام وظیفه بودم. کلاسی برای برخی پرستاران که موفق به شرکت دوره مخصوص الکتروکاردیوگرافی شده بودند تشکیل شد و به وسیله استاد محمد فرهاد که ریاست دپارتمان قلب دانشگاه را به عهده داشت و آقای دکتر علی بلوریان که در آن زمان مسئولیت مهمی در بیمارستان خورشید داشت،تدریس میشد. تعداد دانشجویان این رشته سیودو نفر بودند که به هنگام آزمون نهایی آن کلاسها آقای دکتر رزمجو ریاست دانشگاه اصفهان برای دیدار از آن آزمون به محل امتحانات ما آمد. اما تعداد کل دانشجویان به هشت نفر رسیده بود و در پاسخ سؤال رئیس دانشگاه آقای دکتر فرهاد پاسخ داد که قلب عضوی است که برای مطالعه و بررسی و تحقیق در مورد آن هم به زبان انگلیسی نیاز هست هم به اطلاعات مربوط به آناتومی و فیزیولوژی بدن انسان و هم عشق و علاقه وافر که دانشجو به خوبی از عهده تحصیل آن برآید. وقتی آزمون نهایی به پایان رسید چندی بعد منشی آقای دکتر فرهاد به من اطلاع داد که آقای دکتر فرهاد با شما کاردارند. من هم از بخش آنژیوگرافی به دفتر ایشان مراجعه کردم، وقتی در دفتر را باز کردم دیدم جناب آقای دکتر فرهاد برخی پزشکان را دعوت کرده و مقداری شیرینی هم تهیهکرده و به محض ورود من جلو آمدند مرا در آغوش کشید و گفت تبریک میگویم فقط شما قبولشدهاید و ازآنجا بود مدرک تخصص الکتروکاردیوگرافی را دریافت کردم.
شما به عنوان کسی که همه فن حریف بوده و تجربههای متعددی از فعالیتهای گوناگون را در دوران کاری داشته است، حالا که به دوران بازنشستگی رسیدهاید این دوران را چگونه ارزیابی میکنید؟
نظر شخص بنده این است که دوران بازنشستگی از بهترین و زیباترین دورانهای زندگی کارمندان است. اما در صورتی که در این دوران بههیچعنوان نیازی به دوباره کار پیدا کردن و دوباره شب و روز فعالیت کردن و از دست دادن ارزشهای دوران کار کردن و غیره نباشد.
در دوران بازنشستگی شخص بازنشسته نیاز به آرامش و استراحت و گذران زندگی بینیازی را دارد. لذا آنچه برای افراد بازنشسته لازم و ضروری است به خصوص وقتی در سن بازنشستگی تاب و توان فعالیت هم از انسان سلب شده، آرامشی است که به وسیله مقامهای بالادستی باید فراهم شود. لذا خود بنده پس از دوره بازنشستگی بهناچار باید به صورت شبانهروزی در خدمت بیمارانی باشم که با مشکلات قلبی مواجه میشوند و برای انجام الکتروکاردیوگرام بر بالینشان حاضر شوم.
چرا شبانهروزی؟
توجه کنید اگر کسی با مشکل قلبی مواجه شد اولین کار این است که نباید حرکت کند و راه برود و اگر مشکل قلبی داشت که اورژانسی بود و به راه رفتن و فعالیت پرداخت متأسفانه با شرایط بسیار خطرناکی مواجه میشود که نیازی به شرح بیشتر نیست. لذا در صورتی که فردی به ناراحتی قلبی مبتلا شد یا درد قفسه سینه را احساس کرد و مشکلی که در ناحیه قفسه صدری برایش پیش آمد باید آرامش داشته باشد و هر چه سریعتر از قلب آن بیمار الکترودیوگرافی به عمل بیاید تا چگونگی آن مشکل تشخیص داده شود.
باهمان الکترودیوگرافی میتوان به بیماری خطرناک قلبی پی برد؟
شاید بتوان گفت باهمان خطوطی که روی نوار قلب بیمار ثبت میشود، البته به وسیله الکترودیوگرافیست و با پزشکان متخصص قلب و عروق میتوان دهها بیماری قلبی را تشخیص داد که مهمترین آنها ناراحتیهای کرونر قلب و مسدود شدن عروق قلبی و سکتههای رایج قلبی است. حالا به هم ریختن ریتم قلب و انواع آریتمیهای قلبی هم مسائل دیگری است.
نظر شما درباره تشکیل تعاونی بازنشستگی و انجام کار گروهی چیست؟
حقیقت قضیه این است که شخص بنده هیچ اعتقادی به چنین مجالسی ندارم، زیرا که پس از مدتها فعالیت و زحمات فراوان در صورتی که کار به سود افراد بازنشسته به انجام نرسد نتیجهای حاصل نخواهد شد.
راجع به سالمندان و از کارافتادگی آنها و خانه سالمندان چه نگاهی دارید؟
شخص بنده برای خانه سالمندان و حمایت از سالمندانی که در آن سازمان نگهداری میشوند، بسیار احترام قائل هستم و معتقدم که چنین سازمانهایی هم که به نفع سالمندان و هم به سود خانواده آنهاست و در آن دوران بتوانند زندگی خوب و راحتی داشته باشند در صورتی که از آن خانهها حمایت کافی و لازم انجام شود، بسیار سودمند است.
در زندگی سالمندان و بازنشستگان «پول» چه تأثیری دارد؟
حقیقت امر این است که در طول میلیونها سال زندگی بشر هیچکس در زمان رفتن از این دنیای فانی دیناری به همراه نخواهد برد، یعنی برایش سودی ندارد که به همراه ببرد. اما در دوران از کارافتادگی و بازنشستگی مشکلات مالی هم خفّت و خواری به همراه دارد و این از وظایف مدیران و مسئولان است که افراد شاغل را پس از ورود به دوران بازنشستگی بهطور واقعی و قانعکننده یاری و حمایت کنند.
به نظر شما فاصله فکری نسل جوان با سالمندان و ارتباط این دو نسل باهم باید چگونه باشد؟
تمام این مسائل برمیگردد به اینکه شخص بازنشسته و سالمند تا چه اندازه قدرت اداره زندگی خصوصی خودش را دارد. فرد بازنشسته اگر نتواند آن گونه که شایسته است زندگی خود و خانوادهاش را اداره کند، بیشک مورد بيمهری اطرافیان و دیگر جوانان قرار میگیرد.
با نگاهی به مسیری که در طول زندگی پیمودهاید، چقدر از زندگی خود راضی هستید و چه بخشهایی از زندگی بوده که یادآوری خاطراتش شما را ناراحت میکند یا خواستهای که نتوانستهاید به آن برسید و برایتان دردناک است ؟
خوشبختانه بنده الآن که در سن هشتادسالگی به سر میبرم از تمام زندگیام راضی هستم و هماکنون بسیاری از همکاران و هم سن و سالان خودم را میبینم که یا درگذشتهاند و یا به چنان مسائلی مبتلا هستند که بههیچعنوان نمیتوانند از زندگی و وضعیت جسمانی خود راضی باشند. اما بنده خداوند را شاکرم که در این سن هم به کارهایی مشغولم که از عهده بسیاری از همسالان من برنمیآید. شکر میکنم که از سلامت کافی برخوردارم و میتوانم به یاری خداوند متعال از عهده زندگیام برآیم. اما موضوعی که مرا عذاب میدهد و از آن بسیار ناراحتم این است که در آن سالهای جوانی در کلاس موسیقی استاد جهانبخش شرکت کردم و در نواختن ویولن بجایی رسیده بودم که بسیار مورد محبت هم استاد گرانمایهام و هم دیگر استادان موسیقی آن زمان قرار داشتم. حتی پسرم هم به نواختن ویولن روی آورد و هماکنون هم استادانه برای خودش مینوازد. اما این حقیر از سالها قبل و گرفتاریهای زندگی و شرایطی که فراهم شد، بدون آنکه خودم مایل باشم کمکم ویولن از زندگی من بیرون رفت و امروز وقتی ویولن را در دست میگیرم گویی قطعه چوب بیخاصیتی است که تنها باعث عذاب روحی من میشود. همین. به همین دلیل به جوانان توصیه میکنم که هر هنر یا فعالیتی که به آن علاقه دارند دنبال کنند و رهایش نکنند تا در آینده موجب عذاب و حسرت ایشان نشود.
ممکن است خواهش کنم در پایان این گفتگو یکی از اشعار خودتان را به خوانندگان مجله دنیای بازنشسته هدیه بفرمایید؟
چون فرصتی بیشتر نداریم فقط شعر «هنر» را تقدیمتان میکنم:
گر توانی به هنر روی بیاور که هنر فرق چندان نبود بین هنرها لیکن
آنکه موسیقی و آواز کند روحش شاد آن یکی عاشق نقاشی و تصویرگری است
خط خوش مظهر زیبایی و فرهنگ بود چونکه نقاشی و خط جلوه کند در دل کس
آنکه تصویرگر و آنکه گزارشگر شد وانکه کاریکاتور و فیلم به اکران ببرد
اهل آرایش و پخت و پز و انواع دگر صنعت کاشی و هم گچبری و طرح بنا
قالی و فرش و گلیم و هنر دست بشر هنر گفتن و گویندگی و لحن و سخن
راستی موسیقی و شعر و هنرهای دگر باشد این لطف و کرامت از خداوند رحیم
هدیه باشد ز خداوند بدین نوع بشر هر کسی میطلبد سروی و باغی و چمن
مطمئن باش که فردوس برین جایش باد بوم و رنگست که او کشته این عشوه گریست
درّ یکتای هنر گوهر صدرنگ بود رنگ زیبای هنر شاد کند روح و نفس
وانکه در صحنه حکایتگر و بازیگر شد از یکی قصد دل از دلبر و جانان ببرد
سینهاش جای مدال است و زند تاج به سر میبرد روح لطیف همه را سوی سما
با تراشیدن هر شیئی مثالش چو حجر کاش میشد برسد این دو هنر بر تو و من
نکتههائی است که هرگز تو هم از یاد مبر تا که بر درگه او عرض مناجات بریم