گفتگو : رسول دوستوندی - روزنامه نگار
تحریریه زندگی آنلاین : فداکاری و ایثار ارزشی والا است که از دیرباز موردتمجید عامه و خواص و بزرگان قرارگرفته و موجب پیوند دلها و گشایش گرهها بوده است.
دراینارتباط این بار قصد داریم به معرفی چهرهای در میان زنان خوب سرزمینمان بپردازیم که به جد میتوان او را به قول اطرافیانی که وی را میشناسند شیفته ایثار و مجنون خوبی کردن نامید.
ثریا مطهرنیا معلم کرد اهل بیجار کردستان است که 26 سال از عمر خو را در راه آموزش و همچنین کمک به فرزندان محروم این منطقه گذاشته است و در این راه حتی از بخشی از اموال خود گذشته و مصائب و مشکلات و موانع خاص این راه را به جان خرید. وی تحصیلکردهی آموزش ابتدایی، مدیریت برنامهریزی، مدیریت دولتی، علوم سیاسی و روابط بینالملل، حقوق بینالملل و دکتری برنامهریزی درسی است.
دکتر ثریا مطهرنیا در سال 1394 بهواسطه خدمات ارزنده و حمایت از 90 دانشآموز کمبضاعت و بیبضاعت درزمینهٔ آموزش و درمان آنان، شناسایی 220 دانشآموز بیبضاعت و پرداخت 60 مورد کمکهزینه، کمک جهت انجام کامل 42 مورد جراحی فوق تخصصی تا مرحله کامل درمان دانشآموزان و نیز تحت پوشش قرار دادن دانشآموزان محروم و نیازمند جراحی ترمیمی استان کردستان بهعنوان معلم برگزیده انتخاب شدند.
در خبرها آمد که بهواسطه خدمات ارزنده ایشان درزمینهٔ کمک به درمان دانشآموزان، پرداخت کمکهزینههای مالی به آنان و نیز کمک به توانمندسازی زنان سرپرست خانوار، ایشان از سوی مؤسسه «جایزه جهانی آموزگار»(Global Teacher Prize) وابسته به یونسکو به جمع ده آموزگار برتر جایزه جهانی معلم راه یافتند.
بنیاد وارکی فاوندیشن برگزارکننده سالانه جایزه جهانی معلم از بین این ده معلم یکی را انتخاب کرده و جایزه ویژه یکمیلیون دلاری را به نفر انتخابشده اهدا میکند.
این موضوع باعث شد که تصمیم بگیریم با ایشان مصاحبهای اختصاصی جهت بیشتر شناخته شدن ایشان و همچنین الگو قرار دادن این معلم فداکار ترتیب دهیم. مشروح گفتگو با ایشان را در قالب پرسشهای شانزدهگانه زیر دنبال میکنیم:
بیشتربخوانید:
خودباوری، مهمترین رکن موفقیت زنان ( قسمت اول)
شنیدهایم به معلمی علاقه نداشتهاید. چه شد که کمک به بچهها و خانوادههایشان برای شما یک هدف شد؟ از کی فهمیدید که رسالتی دارید؟
رؤیای کودکی و نوجوانیام این بود که خلبان باشم و از کشورم دفاع کنم و البته این ایدهای بود که بعدها با تأکید پدرم بر اهمیت شغل معلمی و تأثیرش بر جامعه به سمت تحصیل در دانشسرای فرهنگیان رفت. پس از ورود به دانشگاه فرهنگیان و سپس ورود به اولین روستای محل خدمتم، و پس از تحصیل و ورود به اولین روستای محل تدریسم در یک منطقهی محروم دریکی از توابع شهرستان بیجار در استان کردستان و برخورد با کودکان روستایی و چالشهایی که با آن دستوپنجه نرم میکردند، دیگر نتوانستم از آنان دل برکنم و تا امروز به تدریس در نقاط محروم روستایی ادامه دادهام.
من در مصاحبهام با رسانه العربی جدید نیز گفتم: شاید این خصوصیت تمایل به کمک به بچههای محروم و خانوادههایشان به خاطر کودکیام بوده که همیشه مراقب گیاهان، حیوانات و همبازیهایم بودم یا نقش مادر و پدرم که برای کودکان ارزش ویژه و بیهمتایی قائل بودند. همیشه به یاد میآورم حتی زمانی که مادرم خود با بیماری سرطان مبارزه میکرد و به او کمک میکردم به من تأکید میکرد که مبادا این توجه به او مرا از توجه بهسلامت، تغذیه، تحصیل و درمان کودکان غافل کند. اما اولین قدم جدیام در این راه، آشنا شدنم با دختری بود که دچار سوختگی شدید صورت شده بود. هزینهی درمانِ زیادی لازم داشت و درمانش بسیار تخصصی بود و این باعث شد غیر از ساعات اضافهای که برای تحصیل بهتر دانشآموزان اختصاص میدادم برای دسترسی به امکانات درمانی مناسب و پزشکان توانا، در ساعات غیر آموزشیام مدام در حال سفر باشم. کمک به وی و درمان او، مسیر زندگیام را رو به این هدف تعیین کرد؛ گویی او مأمور هدایت و رشد من بود.
از NGO خودتان بگوئید؛ از کی راهاندازی شد و اهداف از ایجاد آنچه هست و تابهحال چه دستاوردهایی داشته است؟
از سال ۹۲ متوجه شدم رسیدگی به نیازهای کودکان و نوجوانان که هزینههای سنگین درمانی یا حمایت آموزشی نیاز دارند، تأسیس یک ساختار حمایتی لازم دارد؛ و البته تنها این نبود بلکه معتقد بودیم باید خانوادههای دانشآموزان و نیز زنان سرپرست خانوار باید از طریق اشتغال برای خود و مشاوره توانمند شوند و با کمک فرهنگیان و جوانان اقدام به تأسیس یک بنیاد خیریه گرفتیم و مهر آفرین گروس را پایهگذاری کردیم که یک خیریهی شفاف و تحت نظارت و بازرسی توسط سازمانها و نهادهای مختلف است و دارای سلامت کامل مالی است و تمام اعضای آن، منهای نیروهای محدود دفتری و میدانی تماموقت، بهصورت افتخاری با آن همکاری میکنند و هرچند معتقدیم مسئولیت حمایت از محرومین با دولت و نهادها است اما رشد سریع نیازها و مشکلات مناطق محروم موجب شده که این ساختار را توسعه دهیم و با کمکهای مردمی، چتر حمایتمان را گستردهتر کنیم.
بیشتر بخوانید:
جسارت؛ گمشده زنان امروز
ازنظر شما چه اشخاص و یا نهادهایی در ارتقاء و بهبود دانش و سلامتی دانشآموزان دخیلاند؟ متولی کیست؟
دانشآموزان، موتور محرک آیندهی کشور در قالب نیروهای کار و خدمات جامعهاند؛ به این معنا که دانشآموزان با یادگیری دانش و مهارت، تمام شئون کشور را پس از پایان تحصیلات تکمیلی به عهده میگیرند و حمایت از آنان یعنی محافظت از آیندهی کشور. سلامت جسمی و روانی، تحصیل باکیفیت، شادی، تغذیهی مناسب، کسب مهارت و آشنایی آنان با تاریخ، فرهنگ و جغرافیای خود، ابتداییترین حقوق آنان بر خانواده، دولت، نهادها و جامعه است.
به عقیدهی من مجلس، وزارت آموزشوپرورش، سازمان برنامهوبودجه، سازمانهای مالیاتی، سازمان بهزیستی، نهادهای خیریهی خارج از دولت مانند بنیاد مستضعفان، کمیته امداد و آستان قدس رضوی از یکسو و شرکتهای تجاری و کارخانههای تولیدی، میبایست درصد مشخصی از حمایت از تحصیل دانشآموزان ایرانی را در بخش بافت مدرسه، تجهیز مدارس، تغذیه، سلامت و درمان، اردوهای مختلف، تأمین مخارج تحصیلی و حل مشکلات خانوارهای دانشآموزان مناطق محروم را بر عهده بگیرند.
چه توصیههایی برای معلمهای تازهکار دارید؟
البته در این سالها در برنامههای آموزشی و ضمن خدمتی مهارتهای معلمان مدام تقویت میشود و نسل معلمهای جدید هم تواناییهای خوبی را کسب میکنند اما توصیهام این است که تحقیق درزمینه تدریس و تکنیکهای بهروز تدریس را فراموش نکنند. هر دانشآموز جهان، هوش و استعداد خاص خود را دارد که باید زمینه تقویت آن استعداد را فراهم کنند. کارهای گروهی و تلفیق ایدهها و بازیها برای یادگیری دانشآموزان مهم است. سعی کنند نقشهی تدریسی منعطف برای خود مشخص کنند و اشکالات آن را بهتدریج برطرف نمایند، تدریس یک فرآیند اجتماعی است و فقط یک رابطهی دوتاییِ فرستنده_گیرنده بین معلم و دانشآموز برقرار نیست. خانوادهها، محیط مدرسه، محیط خارج از مدرسه و متغیرهای دیگری اثرگذار است که معلم باید آنها را نیز در نظر بگیرد؛ البته معلمین کشور ما، خود نیز به استیفای حقوقشان نیاز دارند تا چالشهای خانوادگی، اقتصادی و اجتماعیشان کم شود اما من حالت ایدهآل آن را گفتم. معلم خود نیز مدام باید در حال آموختن و استفاده از دیگر تجارب باشد.
بیشتربخوانید:
بررسی نقش زنان در جامعه از نگاه دین
شما محرومیت اجتماعی دانشآموزان را حاصل چه عواملی میدانید و بیشترین نقد و یا توقع شما متوجه چه شخص و یا نهادی است؟
برای فهم مشکلات ریشهای دانشآموزان باید فرآیندهای تاریخیای را دید که چه بافتار سیاسی، اجتماعی، حقوقی، فرهنگی و اقتصادی را ایجاد میکند.
فهم اقتصاد کشور ما مسئلهای غامض و پیچیده دارد؛ بخشی از آن به پروسهی شکلگیری شیوهی تولید و بازرگانی در جغرافیای کشور برمیگردد، برخی از آن به قوانین، برخی به سودجوییها و انواع رانتها، برخی به نهادهای بانکی، بورسی، بیمهای، پارهای از آنها به رانت نفتی و معدنی و برخی از آن تصلب قدرت و عدم وجود احزاب، برخی به فساد، برخی به تورم ساختاری، کمبود تکنولوژی، ریسک بالای تولید، برخی از آن به ژئوپلیتیک کشور، برخی از آن به تحریمها و... مربوط است.
یعنی بدون پژوهشهای تاریخی چندوجهی و چندمتغیره و چند سطحی نمیتوان گفت که ریشههای اصلی کدام است اما به عقیدهی من در این سالها نداشتن ارادهی توسعه با سه شرط (عادلانه بودن، متوازن بودن و پایدار بودن) موجب شده است که اقشار پایین جامعه فشارهای بسیار سخت معیشتی و شوکهای تورمی بزرگی را تحمل کنند. بنابراین مجموعهی حاکمیت دراینباره مسئولیت دارد.
شما در یک دیدار غافگیرانه دریکی از مصاحبههایتان در صداوسیما با آقای قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی، صحبتها و خواستههایی داشتید و ایشان قولهایی دادند؛ به کجا رسید؟
نگاهم به مصاحبهها، نگاهی پوپولیستی نیست، من در مصاحبهها حضور پیدا میکنم تا طرح مطالبه به نفع مردم داشته باشم و برای خبرنگاران احترام ویژه قائل هستم، چون خود خبرنگاران هم امنیت شغلی و درآمد مناسب ندارند، وقتی یک خبرنگار از من دعوت میکند برای مصاحبه، به همین دو مورد فکر میکنم؛ مشکلات مردم و اهمیت و احترام به نقش خبرنگاران. در آن دیدار که البته قسمتهایی از آن در رسانهها پخش شد، مسائلی به شکل صریح در مورد مشکلات توسعه در کردستان و شهرستان بیجار و مشکلات فرهنگیان کشور و کودکان و دانشآموزان نقاط محروم مطرح شد و ایشان هم قولهایی در مورد پیگیری دادند که منتظر هستم کماکان؛ هرچند هزار وعده بهاندازهی یکقدم عملی و مؤثر، بُرد ندارد.
از جایزه 1 میلیون دلاری بنیاد وارکی بگوئید. ملاک انتخاب هیئتداوران وارکی چیست؟ در صورت برنده شدن با جایزه چهکار خواهید کرد؟
انگیزهام برای قبول دعوت در چالش بنیاد وارکی مطرح کردن نام ایران عزیز و نیز برنده شدن یکمیلیون دلار و صرف تمام آن برای کودکان منطقهی بیجار و کردستان بود که البته این جایزه به یک خانم آمریکایی رسید، اما ملاک آنها برای انتخاب نوع و شیوهی تدریس و میزان الهامبخشی یک معلم و نوآوریهای آموزشی او است و پس از بررسی و مصاحبه و پیگیریهای دقیق، افراد برتر را انتخاب میکنند.
توصیه شما به خانمها در خصوص کار، تلاش و موفقیت چه میتواند باشد؟
زنان نیمی از نیروهای تولیدی و توسعهای کشور هستند که میبایست خودباور و قوی باشند. قدرت زنان، یعنی قدرت جامعه؛ هرچند دولتها میباید مسئولیت بیشتری در حمایت اقتصادی، حقوقی و آموزشی از زنان بپذیرند اما زنان نباید منتظر دولتها بمانند و باید سعی کنند کاری برای خود ایجاد کنند تا توان مالی به دست بیاورند و هر چه این اشتغال، جمعیتر و تعاونی محورتر باشد بهتر است. منظورم این است که حق زنان در برخورداری از دستمزد و مزایا اینگونه بهتر استیفا میشود تا جاهایی که از نیروی کار زنان سود ایجادشده اما خودشان از آن سود بهرهی چندانی نمیبرند.
آیا شما در این مدت ایثار و خدمترسانی به محرومین با تبعیض و یا فشارهای اجتماعی روبرو بودهاید؟
جامعهی ما هنوز در حال گذار است و برای یک فعال مدنی چالشهای زیادی ایجاد میکند، بااینکه بخشی از دارایی شخصی خود را نیز وقف کردهام و هرروز دغدغهی من و همکارانم خدمت به محرومین است، گاهی افرادی قلیل و کوتهنظر، شایعهسازی میکنند، سد ایجاد میکنند، فضای کار جمعی را خراب میکنند تا کارها با اشکال مواجه شود یا باوجوداینکه بیشترین تولید یادداشتهای انتقادی را داشتهام، بهانهجویی میکنند که هیچ کاری در انتقاد انجام ندادهام. گاهی این مسائل بسیار آزاردهنده میشود، البته اکنون جامعهی ما خیلی بالغ و بالنده و آگاهتر از پیش است اما اغراض شخصی یا سیاسی با اهداف آشکار و پنهان معمولاً زنان فعال را نشانه میگیرد تا بین آنها و جامعه فاصله بیندازند. بارها قربانی مالی و روانی به افرادی معدود شدهام که از اعتمادم در مسائل کاری_شخصیام، سو استفاده کردهاند که واقعاً رفتارهایی ناامیدکننده داشتهاند. اما امید من به شرافت و بزرگی مردمی است که اکثریت جامعه را تشکیل میدهند.
بیشتر بخوانید:
نگاهی به نقش بانوان در مبارزه با کرونا
موفقیت و مطرحشدن خود و انجمن خیریهتان را بیشتر مرهون چه میدانید؟
به لطف خدا و مردم علاوه بر تلاش صادقانه، پاک دستانه و استقامت همکارانم، من تمام موفقیت خود را مدیون خدا، مردم، همکاران و آرزوهای خوب افرادی میدانم که به آنها خدمتی کردهام؛ البته در این راه تلاش، مطالعه، ایده پردازی، کار گروهی و فعالیت بسیار مهم است.
علاوه بر مشکلات مالی، شما چه موانعی را بر سر راه سیستم آموزشی میبینید که نیاز به اصلاح دارند؟
شایستهسالاری، استفاده از متخصصین، اصلاح سیاست خصوصیسازی آموزشوپرورش، عدم دخالت در امور آموزشی توسط افراد غیرمتخصص، لزوم توجه به تغذیه و سلامت دانشآموزان، برنامهریزی برای تقویت مهارتها و علومی که اولویتهای آینده کشور به آنها وابسته خواهند بود و وضع قوانینی که تبعیضهای احتمالی در آموزشوپرورش را رفع میکند را از ضرورتها میدانم.
آیا از ابتدا با درآمدهای شخصی کمک میکردید و یا از نهادهای خاصی کمک گرفتید؟
بیشتر من سعی میکنم کمکها را از طریق افراد خیر برسانم. تلاش میکنم نیازمندانی را که شناسایی میکنم بر اساس اولویتبندی که برای آنها قرار میدهیم به خیرینی که شناسایی میکنیم لینک و مرتبط کنم. برای تأمین هزینههای سنگین درمانی دانشآموزان از همکاران فرهنگی، مردم شهرم، خیرین استان و کشور کمک میگرفتم. اگر جایزهای را به من اختصاص میدادند صرف هزینههای دانشآموزان میکردم و سهمالارث خود را هم در این راه وقف کردم. اما شالودهی حمایتها مردم هستند و امیدوارم که دولتها و بنیادهای غیردولتی و شرکتهای خصوصی کشور نیز به ایفای نقش مهم خود در این راستا عمل کنند تا جامعه برابرتر شود. عدالت اساس زندگی است.
خانوادهای که بزرگشدهاید چند نفر هستند؟ خواهرها و برادرها و پدر و مادر چه میکنند؟
من مادر و تنها برادرم را به خاطر بیماری سرطان از دست دادم؛ همسر ندارم. پدرم نیز فوتشدهاند؛ دو خواهر دارم که آنها مشغول به زندگی خودشان هستند. دو بچه دارم. دخترم 16 سال سن دارد و پسرم 20 ساله است.
از بحث اشتغالزایی زنان بگوئید. چه شد که در کنار کمک به دانشآموزان به فکر کمک به زنان و اشتغالزایی آنان افتادید؟ اشتغالزایی زنان چه ارتباطی با ارتقاء تحصیل و آموزش دانشآموزان میتواند داشته باشد؟ این فعالیتها به چه صورت میباشند؟
نکته قابلتأمل سختی فرایندهای کارآفرینی و اشتغالزایی برای زنان سرپرست خانوار یا بد سرپرست است. زنان سرپرست خانوار که مسئولیت تأمین هزینههای خانواده و متعلقان خود را به عهدهدارند، معمول فشارهای اقتصادی، عاطفی و شخصیتی زیادی را تحمل میکنند که ارتقاء و بهبود شرایط را برای آنها سخت و دستنیافتنی میکند. در حد وسع و بسیار محدود، فعالیتهایی را شروع کردیم اما نیاز به حمایت دولت داریم.
در این مسیر نقش خانواده در موفقیتها و رسیدن به اهدافتان چگونه بوده است؟ فرزندانتان هم در این راه همکاری میکنند؟ و آیا به ادامه این راهی که در پیشگرفتهاید علاقه دارند؟
اگر حمایت بچههایم نبود و آنها با من راه نمیآمدند شاید نمیتوانستم خیلی (در این راه) کارکنم. هرچند خب خیلی سختی کشیدند. خیلی از شبها بود که من ساعت 12 شب و یا یک صبح از روستا برمیگشتم و بچههایم از نبودن من خیلی اذیت شدند اما حالا که بزرگشدهاند میتوانم بگویم افرادی هستند که به لحاظ کمک کردن به دیگران خیلی راغبتر از خود من هستند. آن احساس مسئولیت به انسانها و عرق به همشهری بودن و همزبان بودن خیلی بیشتر از من در وجود آنها وجود دارد.
همانطور که میدانیم زنان نسبت به مردان بیشتر درگیر خانواده و تربیت فرزندان هستند. شما چطور به کار منزل و فرزندان هم رسیدگی میکنید؟ و چطور توانستهاید تعادلی در زندگی شخصی و رسیدگی به نیازهای دانشآموزان بیبضاعت ایجاد کنید؟
در خصوص تعادل در کار منزل و کارهای بیرون از منزل باید گفت که واقعیت آن است که باید حتماً از یکجاهایی زد و من این را از خودم شروع کردم. میتوانم اسمش را خودکشی بگذارم؛ به این معنا که دیگر زندگی شخصی برای خودت نداری. همیشه باید دغدغهی بچههایت و دیگران را داشته باشی.
در پایان آیا پیام و سخنی با مخاطبان دارید؟
از دیرباز برایم تولیدگری یک ارزش بوده است. انسان مولد، انسانی مسئولیتپذیر و مفید است؛ لذا خود نیز تجربیات تولیدی داشتهام و هنوز هم سعی میکنم تولیدگر باشم و در امور خیریه نیز بسیار تلاش میکنم تا افراد، خود، کار یا خدمتی تولید کنند و منشأ تولید باشند و درآمد حاصل از آن تولید به خود آنها برسد؛ چه در قالب فردی و چه در قالب جمعی.
تولید کالا یا خدمت باکیفیت و مردم پایه و جمعی کلید رشد و ترقی مادی یک جامعه و سنگ بنای رشد اخلاق و تمدن و قدرت است و رابطهی دانش، تجربه و تولید، رابطهای است که باید در زندگی تکتک ما معنایابی شود.
از مهمترین دغدغههایم توسعهی پایدار، متوازن و عادلانه است. نمیتوانم واژهای برای توسعهی مدنظرم پیدا کنم اما پایدار به این معنا که محیطزیست و منابع را از بین نبرد؛ متوازن به این معنا که به توسعهی انسانی، مخصوصاً سهم زنان و توسعهی فیزیکی در تمام نقاط کشور را ببیند و توسعهی عادلانه به این معنی که موجب هزینهی تحمیلی به اقشار محروم جامعه نشود.
در خصوص سازمانهای مردمنهادی (NGO) که در کلانشهرها هستند چون ابزارهای قوی برای تبلیغات دارند به نسبت آن کمکهای خیلی خوبی برای آنها فراهم میگردد؛ حتی به گفته یکی از مسئولان، بعضی از خیریهها سرریز درآمدی دارند اما در سمنهایی که در شهرستانهای محروم قرار دارند این اتفاق نیفتاده است. اول به دلیل آنکه وضعیت اقتصادی و درآمدی آن شهر ضعیف است و ابزارهای تبلیغات را ما نداریم. خب تبلیغات هزینه دارد و ما آن امکانات لازم و کافی را برای تبلیغات ندایم که هزینه کنیم؛ اگر مبلغ اندکی هم بتوانیم جمع کنیم صرفاً سعی میکنیم خرج بچههای نیازمند شود.
سخن آخر آنکه درنهایت از خیرین داخل و خارج و نیز سازمانهای بینالمللی یونسکو و یونیسف درخواست کمک دارم که بیایند و به شهرستانهایی که محروم هستند بپردازند. بههرحال کلانشهرها شاید مشکلاتی در این حد نداشته باشند. اما در شهرستانها نیاز جدیتری به کمک هست.