به قلم : خدیجه وقر
تحریریه زندگی آنلاین : سخن از ازدواجهای زودهنگام یا دیرهنگام، طی چند سال اخیر در کشور رواج زیادی گرفته است و این موضوع موافقان و منتقدان زیادی نیز دارد.
برخی از افراد که خود را نزدیک به حلقههای مذهبی هم معرفی میکنند، اعتقاد دارند که بر مبنای آموزههای دینی و سیره بزرگان دین، ازدواجها باید هرچه سریعتر و سنین پایین رخ بدهد؛ این گروه استدلال میکنند که ازدواج در سنین ابتدایی نوجوانی باعث کاهش بزههای اجتماعی، خصوصاً جرائم جنسی میشود؛ در مقابل این افراد، کسانی هم هستند که مخالف ازدواج در سنین پایین هستند و از آن با عنوان کودکهمسری و حتی کودکآزاری یاد میکنند و استدلال میکنند ازدواج در سنین پایین باعث میشود که فرد ـ خصوصاً دختران ـ از حقوق بسیاری محروم شوند و از سوی دیگر، چنین افرادی، توانایی تشخیص مسائل صحیح از ناروا را ندارند و باید به بلوغ سنی هم برسند.
اما نکته بسیار مهمی که در این مورد نادیده گرفته میشود این است که فرد بهلحاظ ساختار جسمی، جنسی، روانی و عاطفی باید چه قابلیتهای خاصی داشته باشد تا بتواند وارد یک زندگی مشترک شود. آیا صرفاً داشتن سن خاصی ـ مثلاً 18 سالگی یا 15 سالگی ـ میتواند مشخص کند که فرد میتواند ازدواج کند یا خیر؟
بیشتربخوانید:
فاصله سنی زیاد در زندگی مشترک چه تاثیری دارد؟
ســـــن بلــــوغ یــــا سن ازدواج؟
طبیعی است که همه افراد باید برای ازدواج مسیر مشخصی را طی کنند که البته یکی از فاکتورهای بسیار مهم در خصوص ازدواج، سن افراد است. اگرچه سن نقش بسیار پررنگی دارد اما به اعتقاد روانشناسان، سن همه ماجرا نیست. در ایران قوانین جاری مشخص کرده است که برای دختران ازدواج زیر 13 سالهها ممنوع است و برای پسران زیر 15 سالهها. امروزه در ایران محدودیت سنی برای ازدواج وجود ندارد و ازدواج در هر سنی ممکن است. ازدواج کودکان هم در سنت و هم در قانون ایران وجود دارد. منتها ازدواج دختر کمتر از ۱۳ سال و پسر کمتر از ۱۵ سال «منوط است به اذن ولی بهشرط مصلحت با تشخیص دادگاه صالح». ازدواج قبل از بلوغ (۹ سال قمری در دختران و ۱۵ سال قمری در پسران) توسط ولی کودک (پدر و جد پدری) انجام میشود. تشخیص دادگاه نیز کاملاً از عرف منطقه تأثیر میگیرد. لزوم اخذ مجوز دادگاه برای ازدواج کودکان از سال ۱۳۸۱ وارد قوانین ایران شد، تا پیش از آن تشخیص مصلحت فقط بهعهده ولی کودک بود. هماکنون نیز مجازاتی برای عدم کسب مجوز دادگاه تعیین نشده است. با وجود این، بهنظر میرسد هنوز کار بسیار زیادی روی وضع قوانین در خصوص ازدواج وجود دارد.
نشانگان بلوغ جسمی
بلوغ بهمعنی نوجوانی، بزرگ شدن، رشد کردن و رسیدن بهتکامل جنسی است. بلوغ، زمانی را در زندگی توصیف میکند که بدن از نظر جنسی تکامل پیدا میکند. این اتفاق با ترشح هورمونهای جنسی تستوسترون و استروژن در بدن روی میدهد و احساسات و بدن فرد از حالت بچگانه به حالت بزرگسالی تغییر میکند. دوران بلوغ چه از لحاظ جسمی و چه از لحاظ احساسی پرتنشترین زمان زندگی هر فرد محسوب میشود.
تغییرات روانی و چالشهای زمان بلوغ در صورت پایاننیافتن آن در زمان طبیعی، مشکلات زیادی را در زندگی فرد بهوجود میآورند. عموماً بلوغ در افراد با تغییرات جسمی توام است و در کنار آن، تنشها روحی و روانی نیز پدید میآیند. برخی اعتقاد دارند که رسیدن به بلوغ جسمی، میتواند شرایط فرد را برای ازدواج مهیا کند اما در مقابل برخی هم معتقدند که تنها رسیدن به بلوغ جسمی کافی نیست و فرد باید شرایط زیاد دیگری را نیز احراز کند تا بتواند وارد زندگی مشترک شود. دیرهنگاهی ازدواج هم زمانی رخ میدهد که زمان بسیار زیادی از بلوغ جسمی فرد گذشته باشد که این امر نیز میتواند تنشهایی را در زندگیهای مشترک بههمراه داشته باشد. بهنظر میرسد ازدواج امری است که باید در شرایط زمانی بههنگام روی دهد.
بیشتر بخوانید:
چرا باید به همسرمان وفادار باشیم؟
در مقابل این رفتارهای همسرتان سکوت نکنید!
آیا به بلوغ عاطفی رسیدهاید؟
بسیاری از پژوهشگران امر ازدواج، اعتقاد راسخ دارند که رسیدن به بلوغ جسمی و تواناییهای جنسی، شرط کافی برای ازدواج محسوب نمیشود و فرد باید به بلوغهای دیگری نیز برسد. یکی از مهمترین این بلوغها، بلوغ عاطفی است. بلوغ عاطفی به این معنا است که فرد قادر به شناسایی و مدیریت هیجانات خود باشد و توانایی درک احساسات دیگران را داشته باشد. همچنین اینگونه نیز تعبیر میشود فرد بالغ عاطفی باید به مرحلهای از تکامل عاطفی رسیده باشد که بتواند بهطور مناسب احساسات مثبت و منفی خود را در زمان مناسب و به شکلی مناسب بیان کند. در بیان کوتاه کسی که به مرحله بلوغ عاطفی رسیده باشد از یک هوش هیجانی در حد بهینه برخوردار است.
کنترل احساسات و خشم، پرهیز از رفتارهای هیجانی و احساسی، توانایی بیان درونیترین حسها، توانایی ابراز قاعدهمند علایق درونی، توانایی درک احساسات طرف مقابل، توان ارزیابی رفتارهای دیگران و ... از شاخصهایی است که میتواند بهعنوان سنجههای بلوغ عاطفی در نظر گرفته شود.
طبیعی است که رسیدن به بلوغ عاطفی، جدای از بلوغ جسمی است و فرد در اینباره باید در معرض آموزشهای فردی و اجتماعی زیادی قرار بگیرد و این آموزشها از طریق سیستم آموزشی، والدین و رسانهها به فرد انتقال مییابد.
عبور از خودشیفتگی
نشانههای زیادی وجود دارد که مشخص میکند فرد به بلوغ عاطفی رسیده است یا خیر؟ اما چندین نشانه واضح وجود دارد که میتوان از طریق آن بلوغ عاطفی را ردیابی کرد. وقتی فرد به بلوغ عاطفی رسیده باشد، دیگران را بهخاطر رفتارشان مذمت نمیکند. در عوض درک میکند که هرکس ترسها و اضطرابهای خاص خود را دارد و بر آن اساس رفتار میکند. فرد میداند که ممکن است خیلی از افراد بدخواهانه و احمقانه رفتار کنند و نمیتوان بهسادگی علت رفتارهای دیگران را درک کرد.
همچنین فرد دیگر میداند که اکثر چیزهای زندگی خاکستری است نه سیاه و سفید؛ فرد میتواند به مسائل از دیدگاههای مختلف نگاه کرده و نظرات قبلی خود را تغییر دهد. فرد پذیرفته است که جواب همهچیز را نمیداند و بیش از قبل از عبارت «من نمیدانم» استفاده میکند.
وقتی فردی به بلوغ عاطفی رسیده باشد دیگر فکر نمیکند که در همه حال بینظیر و خاص است. میداند همه ما به طریقی منحصر بهفرد هستیم، اما یافتن نقاط مشترک با دیگران است که موجب میشود زندگی غنیتری داشته باشیم و بتوانیم با دیگران روابط عمیقتری برقرار کنیم.
همچنین فکر نمیکند که حتماً از اطرافیان خود بهتر است، اما میداند در نهایت همه بهنوعی ضعفهایی نیز دارند.
بیشتربخوانید:
در دوران نامزدی چگونه رفتار کنیم؟
با قهر کردن مردان چگونه رفتار کنیم؟
رسیدن به تکامل اجتماعی
یکی دیگر از مواردی که باید در امر ازدواج، محقق شود، رسیدن به بلوغ اجتماعی است. اینکه فرد چرا باید به بلوغ اجتماعی برسد و سپس ازدواج کند، تا حدودی واضح است اما اینکه از کجا باید تشخیص بدهیم که فردی به بلوغ اجتماعی رسیده یا خیر، کمی پیچیده بهنظر میرسد. شاید شواهد و قرائن جسمی نشان دهد که فردی به بلوغ جسمی رسیده است اما در خصوص بلوغ اجتماعی، شاخصها کمی غامض و کیفی هستند. البته این نوع از بلوغ نیز باید از راههای مختلف به فرد منتقل شود. اگرچه بخشی از این شاخصها میتواند ذاتی باشد اما بخش اعظم این شاخصها، اکتسابی است. افرادی که به بلوغ اجتماعی میرسند اصولاً آداب اجتماعی در زندگی را میدانند و سعی در رعایت هنجارها دارند و اساساً اگر بخواهند علیه برخی از هنجارهای ناروا نیز عصیان کنند، روشهای مدنیتری را برمیگزینند. از سوی دیگر اینگونه افراد هدف مشخصی را برای زندگی خود انتخاب میکنند و همواره راههای معقول برای نیل به هدفشان ارزیابی کرده و ادامه میدهند. همچنین فردی که به بلوغ اجتماعی رسیده باشد، همسر خود را محدود نمیکند؛ چرا که به وضعیت جامعه، هنجارها و ناهنجاریهای آن اشراف دارد. این افراد قادر هستند که احساسات خود را کنترل کنند.
شرط لازم اما ناکافی
رشد اقتصادی افراد در امر ازدواج میتواند یکی از کلیدیترین مباحث باشد. این موضوع چنان اهمیت دارد که این بهعنوان اصلیترین دلیل ازدواج تلقی میشود اما باید بهخاطر داشته باشیم که اگر شرایط اقتصادی یک کشور، مسیر عادی خود را طی کند، اصولاً فرد باید بتواند با تلاشی متناسب، ملزومات ابتدایی یک زندگی را تأمین کند. در چنین جوامعی داشتن شغل، تهیه مسکن، خرید خودرو و امرار معاش روزانه، دغدغه بزرگی محسوب نمیشود، اما عموماً در جوامع کمترتوسعهیافته یا کشورهای در حال توسعه، یافتن شغل مناسب یکی از دغدغههای اصلی افراد محسوب میشود.
اگرچه در ایران هم یافتن شغل یک دغدغه بسیار بزرگ بهحساب میآید اما با لحاظ کردن شرایط حاضر اقتصادی باید گفت که یافتن شغل برای ازدواج، یک گام بسیار کوچک تلقی میشود و رسیدن به شرایط اقتصادی مطلوب اقتصادی، مسیری بسیار طولانی میطلبد، اما همه باور دارند که برای ساختن یک زندگی کاملاً معمولی در ایران، باید آمادگیهای بسیار زیادی را داشت. افراد زیادی هستند که علیرغم داشتن شغل مناسب، هیچگاه جسارت ازدواج ندارند. چرا که هزینههای ازدواج، عروسی، تهیه مسکن و داشتن سایر امکانات رفاهی مناسب، با حقوقهای معمولی عملاً سخت و در شهرهای بزرگ و کلانشهرها بدون حمایتها و همراهیهای اقتصادی خانوادهها، تقریباً ناممکن است.
رفع شرایط سلبی
علاوهبر اینکه فرد باید شرایط خود را برای ازدواج مهیا کند و سپس به این امر مبادرت ورزد، مواقعی هم هستند که فرد باید دران مقطع از ازدواج اجتناب کند. اصولاً ازدواج هم شرایط ایجابی دارد و هم شرایط سلبی؛ یعنی فرد باید دارای یکسری از ویژگیها باشد و از سوی دیگر، نباید برخی از خصوصیات را داشته باشد. اصولاً توصیهای که در این خصوص میشود این است که فرد ابتدا باید خودش را بشناسد.
برخی معتقدند افراد تا زمانیکه نتوانستهاند خودشان را بشناسند، نباید اقدام به ازدواج کنند. همچنین اگر افراد همچنان دنبال هیجان و ماجراجویی هستند، اصولاً نباید سمت ازدواج بروند چون یا مجبورند دست از علایق ماجراجویانه خود بردارند یا احیاناً فرد دیگری را وارد بازیهای عجیب و غریب کنند. در برخی از موارد پیش میآید که فرد در تصمیمگیریهای خود ثبات خاصی ندارد.
اینگونه افراد نمیتوانند فرد دیگری را وارد زندگی خودشان بکنند چون از هر تصمیمشان، فرد مقابل نیز، متأثر خواهد شد. همچنین این امر نیز بسیار اهمیت دارد افرادیکه از بیماریهای جسمی و خصوصاً روانی خاصی رنج میبرند، باید با احتیاط بیشتری وارد مسیر ازدواج شوند و خوب تحلیل کنند که آیا بیماری آنها روی زندگی مشترک تأثیر گذار خواهد بود یا خیر؟
بیشتربخوانید:
آقایان هرگز با این خانمها ازدواج نکنید
گام نهایی برای ازدواج
از مجموعه نکاتی که در خصوص احراز شرایط ازدواج بیان شد میتوان این نکته را برداشت که اصولاً ازدواج حاصل رسیدن به چند دسته از بلوغهای ویژه است. در واقع فرد باید بلوغ جسمی، عاطفی، اجتماعی، اقتصادی را کسب کند و سپس با چینش معیارهای بسیار زیاد، به ازدواج با فرد خاصی فکر کند. البته طبیعی است که انتخاب همسر نیز کار بسیار ویژهای است و نیازمند راهنماییها و مشاورههای زیادی است.
در سوی دیگر ماجرا گفتوگوی طرفین برای انتخاب سبک زندگی در آینده هم اهمیت بسیار زیادی دارد. گاهی باید سؤالات متعددی بین طرفین رد و بدل شود تا طرفین به توافق برسند؛ عموماً سؤالات در خصوص سبک زندگی، محل زندگی، فرزندآوری، تربیت فرزند، محدودیتهای بعد از ازدواج و ... است که باید زیر نظر مشاوران ازدواج و بهصورت علمی مطرح شده و به پاسخی منطقی منتهی شوند.
از سوی دیگر چنانچه اشاره شد در خصوص ازدواج، علاوهبر لزوم کسب کردن و داشتن برخی از ویژگیها و شاخصها، ضروری است که فرد برخی از خصوصیات را نداشته باشد و اگر دارای چنان خصوصیات سلبی است، آنها را رفع کرده و سپس وارد زندگی مشترک شود. در حالت کلی باید باور داشت که ازدواج امری بهغایت، حساس، پیچیده و چندوجهی است.