زهرا(س) بعد از مرگش به وسیله ذریه پاکش زنده شد، خون پاک و پرجوش زهرا(س) در رگ فرزندانش اثر کرد. در میان قریش،هاشمیان و در میانهاشمیان، علویان و در میان علویان، فاطمیان ممتازند.
وجود مقدس حضرت فاطمه زهرا(س) یکی از درخشانترین چهرههای والای انسانی و نمونه کامل خلقت پروردگار در قالب زن میباشد، پیروی و تاسی به چنین شاهکار آفرینش در بر گیرنده سعادت و رستگاری در دنیا و آخرت است.
حضرت زهرا(س) از نظر زندگی مادی؛ بشری چون دیگران است، اما از جنبه معنوی؛ به آنجا رسید که شناخت تمامی ابعاد شخصیتی آن حضرت بسی دشوار و دستیابی به همه جوانب آن مشکل بسیار است.
مقامی که آن بزرگوار در اثر بندگی خدا و شناخت و معرفت حضرت حق به دست آورد؛ مقامی بس بزرگ و فضایل او بی شمار است و همین حقیقت است که امام صادق(ع) فرمود: « فاطمه همان شب قدر است، هر کسی فاطمه را آن چنان که باید بشناسد، به حقیقت شب قدر را درک کرده است. علت نامگذاری آن حضرت به «فاطمه» آن است که خلایق از کنه معرفت وی بریده شدند.»(بحارالانوار، ج 43، ص 65)
این نوشتار با توجه به هم زمانیایام فاطمیه با شهادت استاد مطهری به بررسی گوشههایی از شخصیت زهرای مرضیه(س)، در آثار و اندیشهاین متفکر بزرگ میپردازد.
متفکری که به گفته سلاله فاطمه زهرا(س) امام خمینی، قلمی روان و فکری توانا در تحلیل مسائل اسلامی داشت و در سیره معصومان صاحب نظر بود.
تکریم فاطمه(س) در قرآن
در سوره مبارکه دهر برای اهل بهشت و ابرار انواع نعمتها غیر از نعمت حورالعین اسم برده شد.
دراین جااین سوال مطرح میشود که چرا دراین سوره از حورالعین نامی نمیبرد؟این سوالی است که مفسران - حتی مفسران اهل تسنن - مطرح کردهاند.
در تفسیر المیزان نکتهای را از تفسیر ابوالسعود نقل میکند و معلوم نیست که او اولین باراین نکته را ذکر کرده است یا خیر؟ و نیز او متوجه شده کهاین نکته در روایات هم هست و در میان اهل سنت شاید اول کس او متوجه شد چرا دراینایات نامی از حورالعین برده نشده است؟
می گوید برایاین که قبلا سخن ابرار بود واینایه شان نزولش فاطمه و حسن و حسین(ع) است، چون دراین جا نام فاطمه بوده است، خداوند اکراما لفاطمه، اسمی از حورالعین نبرده است. (شهید مطهری، آشنایی با قرآن، ج 11،ص 79، المیزان ج 20، ص 210
مقام حضرت زهرا(س)
در تاریخ اسلام، زنان قدیسه و عالی قدر فراوانند. کمتر مردی است به پایه خدیجه برسد، و هیچ مردی جز پیغمبر و علی (ع) به پایه حضرت زهرا(س) نمیرسد.
حضرت زهرا(س) بر فرزندان خود که امامند و بر پیغمبران غیر از خاتم الانبیاء برتری دارد. اسلام در سیر من الخلق الی الحق، یعنی در حرکت به سوی خدا هیچ تفاوتی میان زن و مرد قائل نیست. تفاوتی که اسلام قائل است در سیر من الحق الی الخلق است، در بازگشت از حق به سوی مردم و تحمل مسئولیت پیغمبری است که مرد را برایاین کار مناسب تر دانسته است.
نظام حقوق زن در اسلام، ص 119)
زهرا مصداقایه تطهیر
درایه تطهیر میخوانیم: خدا چنین اراده کرده است و میکند که از شما اهل بیت پلیدی را زایل کند، پاک و منزه تان بدارد و «یطهرکم تطهیرا» شما را به نوع خاصی تطهیر و پاکیزه کند، تطهیری که خدا ذکر کرده، و آن تطهیر عرفی و طبی نیست که منظوراین باشد که بیماریها را از شما زایل کرده و میکروبها را از بدن شما بیرون میکند.
البتهاینها هم مصداق تطهیر هستند، ولی مسلم تطهیری کهاینایه بیان میکند، در درجه اول از آن چیزهایی است که خود قرآن آنها را رجس میداند.
رجس در قرآن یعنی هر چه که قرآن از آن نهی میکند، هر چه که گناه شمرده میشود، میخواهد؛ گناه اعتقادی باشد یا گناه اخلاقی و یا گناه عملی.اینها رجس و پلیدی است.
این است که میگویند مفاداینایه، عصمت اهل بیت یعنی منزه بودن آنها از هر نوع آلودگی است.
فرض کنید ما نه از شیعه و نه از اهل سنت هستیم، یک مستشرق مسیحی که از دنیای مسیحیت آمده و میخواهد ببیند کتاب مسلمین چه میخواهد بگوید.
این جمله را در قرآن دیده و بعد به سراغ تاریخ و سنت و حدیث مسلمانها میرود، میبیند نه تنها آن فرقهای که شیعه نامیده میشوند و طرفدار اهل بیت هستند بلکه آن فرقههای دیگر هم در معتبرترین کتابهایشان هنگام بیان شان نزولایه، آن را در وصف اهل بیت پیغمبر(ص) دانسته اند و هر دو مذهب میگویند آيه در شان این بزرگواران نازل شد، علی (ع)، حضرت زهرا(س)، حضرت امام حسن، امام حسین و خود رسول اکرم (ص).
در احادیث اهل تسنن آمده است که وقتیاینایه نازل شد، ام سلمه که یکی از زنهای پیغمبر است میآید خدمت حضرت و میگوید یا رسول ا...! آیا من هم جزو اهل بیت شمرده میشوم یا نه؟ پیامبر(ص) میفرماید تو اهل خیر هستی، ولی جزواینها نیستی.
و مدارکاین مطلب در روایات اهل سنت زیاد است.اینایه (تطهیر) بالاتر از مدح است، میخواهد مسئله تنزیه آنها از گناه و معصیت را بیان کند. مفاداینایه غیر از مفادایات ماقبل و مابعد آن است. در این جا مخاطب اهل البیت است و درایات قبل زنان پیامبر(ص) .
دراین جا ضمیر مذکر است و در آن جا ضمیر مونث. ولی همینایهای که مفاد آن، این همه با ماقبل و مابعدش مختلف است، در وسط آنایات گنجانده شده مثل کسی که در بین صحبتش مطلب دیگری را میگوید و بعد رشته سخنش را ادامه میدهد.
این است که در روایات ما ائمه (ع) خیلی تاکید دارند که آ یات قرآن ممکن است ابتدایش در یک مطلب باشد، وسطش در مطلب دیگر و آخرش در یک مطلب سوم.
این که برای تفسیر قرآناین قدر اهمیت قائل شده اند برای همین است. نه تنها روایات و ائمه ما گفته اند که «انما یریدالله لیذهب عنکنم الرجس...» (احزاب/33) با ماقبل و مابعدش فرق دارد و مخاطب و مضمونش غیر آنها (زنان پیامبر) است بلکه اهل تسنن نیز همه، این مطلب را روایت کرده اند. (امامت و رهبری، ص 156؛ نهج الحیاة، محمد دشتی، ص 158)
مقام کشف و شهود فاطمه (س)
پس از پیامبر باب نبوت یعنی پیامبری مسدود شد، اما باب کشف و شهود و الهام بسته نشد. ممکن است بشری از لحاظ صفا و کمال و معنویت برسد به مقامی که به قول عرفا یک سلسله مکاشفات برای او رخ میدهد و حقایقی از طریق علم الهامی، به او ارائه میشود، ولی او مامور به دعوت مردم نیست.
حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه میفرماید: «ان الله تعالی جعل الذکر جلاء للقلوب تسمع به بعد الوقرة و تبصر به بعد العشوة و تنقاد به بعد المعاندة.
و بعد میفرماید: و ما برح لله عزت آلاؤه فی البرهة بعد البرهة و فی ازمان الفترات عباد ناجاهم فی فکر هم و کلمهم فی ذات عقولهم.» (نهج البلاغه، خطبه 222) یعنی: « همیشه در دنیا افرادی هستند که خداوند در باطن ضمیرشان با آ نها حرف میزند.» حضرت زهرااین جور بود با آن که پیامبر هم نبود. (خاتمیت، ص 39)
زهرا عالیترین مدل انسانیت
اهل بیت پیغمبر(ص) انسانهای ساخته شده هستند، انسا نهای ساخته شده مطابق عالیترین مدل انسانیت.
آن مدلی که خدای انسان برای انسان معین کرده است. پیغمبر(ص) فرمود: «انا ادیب الله و علی ادیبی» (بحار، ج 16، ص 231) من تربیت شده خدا هستم و علی(ع) تربیت شده من است. علی (ع) یعنی یک انسان نمونه، یک انسان کامل؛ زهرا(س) یعنی یک انسان نمونه، یک انسان کامل. علی (ع) انسانی است که سخن او، رفتار و کردار او، نمونه و درس است و زهرا(س) همچنین.
(آشنایی با قرآن، ج 7، ص 56)
حقیقت کوثر
قرآن درباره حضرت صدیقه طاهره میفرماید: « انا اعطیناک الکوثر»، کلمهای بالاتر از کوثر نیست. در دنیایی که زن را شر مطلق و عنصر فریب و گناه میدانستند، قرآن میگوید: فاطمه نه تنها خیر است بلکه کوثر است، یعنی خیر وسیع، یک دنیا خیر.
(حماسه حسینی، ج 1، ص327).
آیه «انا اعطیناک الکوثر» مخصوصا به قرینه «ان شانئک هو الابتر» اشاره به کثرت ذریه است. البته تنها کثرت ذریه، کوثر و خیر کثیر نیست؛ طیب بودن و صالح بودن و مصلح بودن و ستون فقره اسلام بودن نیز دراین امر دخالت دارد.
پس تنها نظر به کمیت نیست، کیفیت هم در نظر است.عملا معلوم شد که نسل پیغمبر که از بطن زهراست واقعا کوثر است؛ یعنی خود زهرا کوثر است، از زهرا کما و کیفا خیرات کثیر ظاهر شد.
حضرت زهرا(س) به حسب ظاهر در 18 سالگی از دنیا رفت. در زمان حیاتش به خاطراین که تحت شخصیت و عظمت رسول خدا(ص) و امیرالمومنین(ع) بود، بروز زیادی نداشت و ادب هم همین را اقتضا میکرد، ولی به حکم مثل معروف «ای بسا شاعر که بعد از مرگ زاد»
زهرا(س) بعد از مرگش به وسیله ذریه پاکش زنده شد، خون پاک و پرجوش زهرا(س) در رگ فرزندانش اثر کرد. در میان قریش، هاشمیان و در میانهاشمیان، علویان و در میان علویان، فاطمیان ممتازند.
ستون فقرات اسلام بنی فاطمه اند. ائمه، علما، حکما، سیاسیون، شعرا، انقلابیون و نهضت کنندگان، آمران به معروف و ناهیان از منکر و بالاخره مصلحین از میاناینها برخاسته اند.
این است سر خمس که نسب سادات، ممتاز و مشخص باشد واین است سر «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی» (شوری/42) واین است سراین که پیامبر(ص) 40 روز خود را با ریاضت تصفیه میکند تا نطفه زهرا(س) منعقد شود.
نسل زندهاین است که در قرن سیزدهم و چهاردهم افرادی مثل میرزای شیرازی پیدا میشوند و گوهر خود را با تحریم تنباکو ظاهر میکنند و یا افرادی مثل سیدجمال الدین اسدآبادی پیدا میشوند و نهضتهای اسلامی را پایهگذاری میکنند.
خون فاطمی در رگهای سیدجمال الدین میجوشد. (یادداشتهای استاد، ج 9، ص303)
کسی که در دامان زهرا بزرگ شده و شیر آن را خورده، تن به ذلت نمیدهد
حسین (ع) در روز عاشورا فرمود: «هیهات منا الذلة» ما تن به ذلت نمیدهیم. ما کجا و ذلت کجا؟ ما خدا را میپرستیم، و خدایی که ما میپرستیم نمیپذیرد که ما تن به ذلت بدهیم.
پیامبر آن خدا نمیپسندد که ما تن به ذلت بدهیم. بعد میفرماید:ایا آن دامنی که حسین در آن دامن بزرگ شده است، آن پستانی که حسین از آن پستان شیر خورده اجازه میدهد حسین تن به ذلت بدهد؟ پس من جواب پدرم علی را چه بدهم؟ جواب مادرم زهرا(س) را چه بدهم؟ گویی مادرماین جا حاضر است و به من میگوید: حسین! تو از پستان من شیر خوردهای؛ و آن که از پستان من شیر خورده، تن به ذلت نمیدهد. (انسان کامل، ص 240)در جنگ جمل، امیرالمومنین علی (ع) پرچم را به پسرش محمدبن حنفیه میدهد و امام حسین(ع) هم دراین جنگ حاضر بوده است. میگوید پسر حمله کن.
او باید جلو برود و دیگران مثل مالک اشتر پشت سرش حرکت کنند. دشمن تیراندازی میکند.
محمد میایستد تا تیرباران کمتر بشود بعد برود. علی میآید در حالی که غضب کرده و خیلی خلاف انتظارش شده است محکم به سینه محمدبن حنفیه میزند و میفرماید: « اخذتک عرق امک» رگ مادریت گرفت؟ (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 1 ص 321) در حالی که تو پسر علی هستی! پرچم را از او گرفت و تنها حمله کرد و امام حسین (ع) در روز عاشورا فرمود: من اگر بخواهم تسلیم شوم پدرم علی نمیپسندد. ما در دامن علی و فاطمه بزرگ شدهایم. (10 گفتار ص 222)
ویژگیهای خطبه حضرت زهرا (س)
زهرا در جوانی از دنیا رفته است. ولی خوشبختانه یک خطابه مفصل بسیار طولانی (در حدود یک ساعت) ازایشان در سن 18 سالگی باقی مانده کهاین را تنها شیعه روایت نمیکند، بغدادی در قرن سوماین خطابه را نقل کرده است.
همین یک خطابه کافی است که نشان بدهد زن مسلمان در عیناین که حریم خودش را با مرد حفظ میکند و خودش را به اصطلاح برای ارائه به مردان درست نمیکند، معلوماتش چقدر است؟ ورود در اجتماع تا چه حد است. خطبه حضرت زهرا توحید دارد در سطح توحید نهج البلاغه، یعنی در سطحی که دست فلاسفه به آن نمیرسد.
وقتی که درباره ذات حق و صفات حق صحبت میکند، گویی در سطح بزرگترین فیلسوفان جهان است. از بوعلی سینا ساخته نیست کهاین طور خطابه بخواند یک دفعه وارد فلسفه احکام میشود؛ خدا نماز را بهاین خاطر واجب کرد، روزه، حج، امر به معروف و نهی از منکر را برایاین دلیل واجب کرد، زکات را برایاین واجب کرد و... بعد شروع میکند به ارزیابی قوم عرب قبل از اسلام و تحولی که اسلام دراین قوم به وجود آورد که شما مردم عرب چنین وچنان بودید.
وضع زندگی مادی و معنوی آنها قبل از اسلام را بررسی میکند و آن چه را به وسیله پیغمبر از نظر زندگی مادی و معنوی به آنها ارزانی شده بود، گوشزد میکند. بعد در مقام استدلال و محاجه برمیآید.
او در مسجد مدینه در حضور هزاران نفر خطبه میخواند اما نمیرود بالای منبر که العیاذ بالله خودنمایی بکند. سنت پیغمبراین بوده که زنها جدا مینشستند و مردها جدا، پردهای بلند میان آنها کشیده میشد.
زهرای اطهر(س) از پشت پرده تمام سخنان خودش را گفت و زن و مرد مجلس را منقلب کرد.این معنای آن است که ذکر کردیم: هم شخصیت دارد و هم عفاف، هم پاکی دارد و هم حریم، هیچ وقت خودش را جلوی چشمهای گرسنه مردان قرار نمیدهد، اما یک موجود دست و پا چلفتی نیست که چیزی سرش نشود و از هیچ چیز خبر نداشته باشد.
(حماسه حسینی ج1 ص 223)
وارستگی حضرت زهرا (س)
بهترین علامت رستگی و وارستگی از غیر خدا وابستگی به حق واین که اساسا برای آنها هیچ چیزی غیر از خدا مطرح نبوده است، همان چند تاریخچه کوچکی است که از زندگیاین بزرگوار باقی است.
برای برخی افراد، اگر بخواهند زندگی شان را بنویسند، 10 هزار صفحه میشود نوشت، ولی 10 هزار صفحهای که یک سطر با ارزش در آن پیدا نمیشود: او از کجا به کجا رفت، کجا چنین کرد، مانند برخی از زندگی نامهها.
ولی یک کسی شما میبینید تاریخ برایش 5 صفحه بیشتر باقی نگذاشته، اما همان 5 صفحهای که زندگی دیگران دارد. همین قضیه یک تاریخچهای در زندگی آنها بود.
شما در نظر بگیرید که آنها بشرند، نهاین که بشر نیستند؛ اگر بشر نبودند که برایشان فضیلت نبود. وقتی بشر هستند احساسات بشری دارند، اگر نمیداشتند که برایشان فضیلت نبود.
ولی بهاین احساسات بستگی ندارند، یعنی یک احساسات عالی دارند که نمیگذارد آنها بسته باشند.
خوشبختانه جزئیات جهاز حضرت زهرا(س) مشخص است. علی(ع) قرار میشود که عروسی او با زهرا(س) را بگیرند، اما چیزی ندارد جز زره اش، میرود آن را به 400 درهم میفروشد.
بعد با یک یا دو نفر دیگر مامور میشوند بروند یک جهیزیه تهیه کنند که قلم به قلمش مشخص است. یک پیراهن برای عروس تهیه میشود.
پیراهن را میپوشد. خدای تعالی وقتی که میخواهد یک ارزش واقعی انسانیت را ظاهر کند چنین میکند.
آن روزی که آدم را میخواست بیافریند فرشتگان گفتند: «أتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء». (بقره/30) خدا جواب داد: من میدانم در انسان چیزی را که شما نمیدانید.
آن چه خدا میخواستاین جور چیزها بود. یک زن فقیر برهنهای به عنوان یک سائل میآید و خطاب به اهل بیت میگوید: من عریانم و لباس ندارم.
در آن گرفتاری کسی نبود که اصلا متوجه شود کهاین زن هم آمده، غیر از حضرت زهرا(س)ایشان پیراهن اولی خودش را میپوشد و لباس عروسی خود را بهاین زن انفاق وایثار میکند.
بعد که زنها میآیند، میگویند پیراهن عروسی کجا رفت؟ میگوید: بله، زنی بهاین جا آمد و کسی به او رسیدگی نکرد، من به او انفاق کردم.
بشراین است، تااین مقدار آزادگی و رهایی! «انما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاء ولا شکورا» (انسان/9) . یعنی یک «متشکرم» هم از کسی توقع نداریم، فقط خدا و خدا.
(آشنایی با قرآن ج11 ص 89).
زهرای مرضیه افضل بانوان عالم
در قرآن، دو زن فوق العاده تقدیس شده اند. البته ما زنان دیگری هم داریم که در قرآن تقدیس شدهاند، اما نه در حداین دو زن، مثل مادر موسی(ع).
در احادیث ما رسیده است که کاملترین زنهای جهان 4 زن هستند که دوتایاینها در امتهای پیشین بودهاند، یکی زن فرعون، که نام او آسیه بوده است، و دیگری مریم؛ مادر مسیح(ع).
واینها در درجه اعلی هستند، وگرنه قرآن از مادر مریم هم تجلیل کرده است، ولی نه در حد خود مریم. و دو زن در اسلام هستند که در عالیترین سطحها قرار گرفته اند؛ یکی جناب خدیجه دختر خویلد، همسر بزرگوار پیغمبر اکرم(ص)، که به اتفاق شیعه و سنی تا این زن-که همسر اول پیغمبر اکرم(ص) بود- زنده بود حضرت همسری دیگری انتخاب نکرد و بااین که وقتیاین زن از دنیا میرفت، نزدیک 70 سال از عمر او گذشته بود، پیغمبر اکرم(ص) تا آخر عمر هر وقت نام خدیجه را میشنید اشکهایش جاری میشد.
این نشان میدهد منتهای وفاق روحی را که در میاناین زن و حضرت رسول وجود داشت. دیگر حضرت زهرای مرضیه، صدیقه طاهره(س) که ازاین 4 زن افضل آنهاایشان هستند.
و علاقه رسول اکرم به زهرا سلام ا... علیها اعجاب آور است. پیغمبر که گزاف حرف نمیزند میفرماید:«فاطمة انسیة حوراء» فاطمه یک انسان بهشتی است مثلاین که ما میگوییم یک انسان فرشته صفت، که هم انسان است و هم فرشته، هم فضائل انسان را دارد و هم فضائل فرشته را. (همان ج 8 ص 28)
عمل فاطمه(س)
در روایت است که پیامبر اکرم (ص) رو میکند به یگانه فرزند عزیزش وجود مقدس صدیقه طاهره سلام ا... علیها- آن کسی که درباره اش میگوید: «بضعة منی»، او پاره جگر من است - و میگوید: «یا فاطمه اعملی بنفسک» دخترکم خودت برای خودت عمل کن. «انی لا أغنی عنک شیئا».
من به درد تو نمیخورم، از انتساب با من کاری ساخته نیست، تعلیمات مرا بپذیر و دستورات مرا عمل کن، مگو پدرم پیغمبر است، به دردت نمیخورد، به دستور پدرت عمل کردن به دردت میخورد.
آن وقت شما زندگی همین حضرت زهرا(س) را مطالعه کنید، میبینید در فکراین انسان گویا وجود ندارد که من دختر پیغمبر آخرالزمان هستم.
حدیث است که وقتی به محراب عبادت میایستاد، بدنش به لرزه درمی آمد. از خوف خدا گریه میکرد، شبهای جمعه را تا صبح نمیخوابید و میگریست.اینها همه به انسان نوعی بیداری و آگاهی مسئولیت آمیز و تعهد خیز میدهد.
(حق و باطل ص 110، حکمتها و اندرزها ج1 ص 63)
آیا عشق پیامبر به فاطمه و سخنانش در موردایشان جنبه احساساتی داشت؟
پیامبر اکرم به اتفاق شیعه و سنیاین جمله را درباره حضرت زهرا مکرر فرمود: «فاطمة بضعة منی من آذاها فقد آذانی».
نه تنها مسلمانان، بلکه غیرمسلمانان هم پیامبر اکرم را لااقل به حکیم بودن قبول دارند و آنها هم که او را پیغمبر نمیدانند ولی در مقام عقل و حکمت، مردی میدانند مافوقاین که حرفی را فقط از روی احساسات گفته باشد.
ما که به پیغمبری او معتقد هستیم، چه شیعه و چه سنی، میدانیم پیغمبر هیچ حرفی را نمیزند مگر روی معیارها و مقیاسهای اسلامی و برای هدفهای اسلامی. آنها هم که او را پیغمبر نمیدانند، بهاین امر اعتقاد دارند که او مرد حکیمی بود، فقط به دینی که آورده بود میاندیشید و آدمی نبود که روی احساسات خودش حرف بزند.
این همه اظهاراتی که پیغمبر اکرم درباره زهرای مرضیه کرده است از یک نوع عنایت حکیمانه حکایت میکند، یعنی صرف احساس پدری و فرزندی نیست که احساسات پدری و فرزندی چنین سخنانی را اقتضا کرده باشد و چون خودش حضرت زهرا را دوست میداشته، فقط به ملاکاین که پدری فرزند خودش را دوست میداشته،این جملهها را میگفته است.
چنین چیزی امکان ندارد. بلکهاینها به منزله درسی بوده که به امت میداده است، از باباین که صلاح امت اسلام را در همین میدیده است. آن احترامات خارق العادهای که پیغمبر از دخترش زهرا میکرد، عجیب و حیرتآور است.
آیا کسی باور میکند که در دنیای عرب تا چند سال پیش مردم از وجود دختر ننگ داشتند و دخترها را زنده به گور میکردند حال یک مرتبه پیغمبر رسید به حدی که دست دخترش را میبوسد، زهرا(س) را میبوید و میگوید: من بوی بهشت را از این دختر میشنوم، انسیة حوراء بشری است ملکوتی.
اینها نشان میدهد که همان گونه که علی(ع) الگوی مرد اسلام و مرد نمونه اسلام بود، زهرا سلام ا... علیها زن نمونه اسلام بود.
البته پیغمبر این دختر را بسیار دوست میداشت، ولی اولا آن دوست داشتن، صرف یک احساس بی منطق پدر نسبت به فرزند نیست.
برای پیغمبران چنین احساساتی هرگز نیست، احساساتشان هم مبتنی بر توحید، خداپرستی، خداشناسی و خدادوستی شان است و ثانیااین سخنان درسی برای امت بوده است.
(آشنایی با قرآن ج 8 ص 125)
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حکمت مطهر