اسوه عاشقان
بر کسی پوشیده نیست که جوانی، حساسترین دوران زندگی انسان است. دراین دوره، همه قوای آدمی در اوج است و بسته بهاینکه او چگونه از نیروهای خویش بهره گیری کند، بن مایه زندگیاش شکل میپذیرد. از آنجا کهاین دوران، اساسیترین نقش را در تمامی مراحل زندگیایفا میکند، پیروی از الگویی مناسب که وجود جوان بر اساس آن پایهریزی شود و به بار بنشیند، اهمیت به سزایی دارد. دوران نوجوانی و جوانی امیرمؤمنان امام علی بن ابی طالب علیهالسلام که در فراز و نشیب بسیاری سپری شد و از جنبههای گوناگون قابل تحلیل و الگوبرداری است، میتواند اسوه و سرمشق عالی برای جوانان برومند و فرهیخته میهن اسلامی و عاشقان و شیفتگان مکتب اهل بیت علیهم السلام باشد.
الگوی کامل
مقام معظم رهبری درباره ضرورت الگوبرداری جوانان از شخصیت امام علی علیهالسلام میفرماید: «درخشش امیرالمؤمنین علیهالسلام در دوران جوانی، همان الگوی ماندگاری است که همه جوانان میتوانند آن الگو را سرمشق خودشان قرار دهند. در دوره جوانی، در مکه به عنوان یک عنصر فداکار، باهوش، یک جوان فعال، پیشرو و پیشگام، در همه میدانها مانعهای بزرگ را از سر راه دعوت پیغمبر صلی الله علیه و آله برطرف میکند. در میدانهای خطر سینه سپر میکند، سختترین کارها را برعهده میگیرد. با فداکاری خود، امکان هجرت پیغمبر به مدینه را فراهم میکند و بعد در دوران مدینه، فرمانده سپاه، فرمانده دستههای فعّال، عالم، هوشمند، جوانمرد، بخشنده، در میدان جنگ، سرباز شجاع و فرمانده پیشرو، در صحنه عرصه حکومت، یک فرد کارآمد و در زمینه مسائل اجتماعی هم یک جوان پیشرفته به تمام معنا میشود».
جوانی؛ راه آخرت
امیرمؤمنان علیهالسلام در کلامی دلسوزانه و نصیحتی مشفقانه، راه و رسم صحیح زندگی و روش بهرهگیری درست از نعمت جوانی را به جوانان تذکر میدهند و در واقع کلام حضرت، خط روشن حرکت در مسیر انسانیت و دست یابی به سعادت جاوید است. آن حضرت در توضیح آیه شریفهای که به پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب میکند: «بهره خویش را نیز از دنیا فراموش مکن»، میفرماید: «سلامت، قوّت، آسایش خاطر، جوانی، نشاط و شادابی و مال و بینیازیات را فراموش مکن و در خاطر داشته باش که همه اینها را به گونهای مصرف کنی و به کارگیری که آخرتت را به کف آوری».
در واقعاین کلام نورانی حضرت، معنای دیگر روایتی است که میفرماید: «دنیا، مزرعه آخرت است». بااین دیدگاه، جوانی انسان وقتی به کار میآید که با آن، دنیای خویش را آباد سازد و آن را در مسیر آخرت به کار گیرد؛ چنان که سیره و روش زندگی و تاریخ جوانی خود آن حضرت نیز همین گونه بود.
عشق و بندگی
نزد اهل دل و معرفت، عبادت نه تنها پرداختن و اجرای دستورهای دین، بلکه زیباترین مجال دلدادگی و شیدایی پروردگار است. عابدان واقعیِ درگاه دوست، بندگی او را مایه فخر خویش میدانند و درک چنین توفیقی را از عنایتهای خاص الهی برمی شمارند. امیرمؤمنان و سرور عابدان، در محراب عبادت خویش چنین زمزمه میکرد:
«الهی! مرا همین مایه عزت و شرافت بس که تو خدای منی و همین اندازه فخر و کرامت کافی که عبد و مطیع توام». زندگی امام علی علیهالسلام به ویژه در دوران جوانی و نوجوانی، سرشار از جلوههای ناب بندگی است تا آنجا که در دوران نوجوانیایشان و در مکه،ایهای در شأن عبادت خالصانه آن حضرت نازل گردید: «[آیا کافران برترند] یا آن کس که شب را به طاعت خدا به سجود و قیام پردازد و از عذاب آخرت ترسان و به رحمت الهی امیدوار است؟».
مرد اول ایمان
حق جویی و حق پذیری، زیربنای تمامی فضیلتهای انسانی است که تعالی روح انسان بر محور همین ویژگی دور میزند. دوران نوجوانی و جوانی، بهترین فرصت برای حرکت و تمرین در ایجاد این صفت یا تقویت و ثبات آن در دل و جان است. این صفت نیک، از برجستهترین ویژگیهای وجودی امیرمؤمنان بود که از آغاز نوجوانی، با پذیرش ایمان و اسلام، آن را در درجهای بسیار بالا در وجود خویش به ظهور رسانید و تمام ماجراهای بزرگ زندگیایشان، حول همین محور قرار گرفته است.ایمان به پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله هنگامی که در زیر آسمان غیر از او و خدیجه کبرا علیهاالسلام هیچ کس بهاین دعوت واین مکتبایمان و عقیده نداشت، در حقیقت ایمان به مکتبی بود که پذیرش آن، به معنای اعلان جنگ با همه قدرتهای ظالم آن روزگار و نیز مبارزه با نظام فاسد اجتماعی حاکم به شمار میآمد. امیرمؤمنان که در آن زمان نوجوانی ده ـ دوازده ساله بود، به عنوان نخستین مؤمن، آن را پذیرفت و مردانه پای آنایستاد و همه مشکلات را نیز دراین راه به جان خرید.
نخستین گام درایثارگری
جایی که هدف و مقصد والای انسان، رسیدن به توحید و فتح قلههای بلند ایمان و معرفت است که ورای آن هیچ هدفی تصور نمیشود، در راه کسب آن، باید به پیشواز رنج و محنتی رفت که ارزش تحمل آن را دارد و امیرمؤمنان بهترین الگوی چنین مقاومتی است. آن حضرت از ابتدا که در اوان نوجوانی و در شهر مکه به پیامبر ایمان آورد، مورد تمسخر قرار گرفت. در شهری که مردم آن اهل توسل به خشونت و عاری از فضیلتهای انسانی بودند، از سوی یک انسان بزرگ پیام دعوت به انسانیت و توحید مطرح شد؛ پیامی که همه چیز جامعه را ـ اعم از عقاید، آداب و سنتها ـ زیر سؤال میبرد و به همین دلیل، قشرهای گوناگون و توده مردم با او مخالفت کردند. در چنین شرایطی، پیوستن بهاین شخص و پذیرش پیام او، مستلزم از خودگذشتگی فوق العادهای بود واین نخستین قدمایثارگرانه علی نوجوان به شمار میآمد.
خاطرهایمان
امام علی علیهالسلام خاطرهایمان آوردن خویش را چنین تعریف میکند: «آن گاه که خداوند به پیامبر وحی فرستاد و بار رسالت را بر دوش وی گذاشت، من در میان خاندان خود جوانترین بودم و در آنایام، در خانه پیامبر و تحت تربیتایشان به سر میبردم و در خدمت آن بزرگوار بودم. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همه خاندان عبدالمطلب را به توحید و پذیرش رسالت خویش دعوت کرد،... ولی همه آنان ازاین دعوت روی گرداندند... و به مقابله جدی باایشان پرداختند و... تمام معاشرتهای خود را با او قطع کردند و گروههای دیگر مردم نیز در مقام مخالفت باایشان برآمدند. ... اما در چنین شرایطی، من به تنهایی، ولی با شتاب و شور و شوق، دعوت او را اجابت کردم و اطاعتایشان را پذیرفتم و چنان به حقانیت وی یقین پیدا کردم که هیچ شک و تردیدی در دلم راه نیافت. سه سال با پیامبر و خدیجه همراه بودم و با هم نماز میخواندیم، در حالی که در روی زمین غیر از ما سه نفر، کس دیگری نماز نمیخواند»
تعهد در نوجوانی
الگوی جاوید بشریت، امام علی علیهالسلام، از همان نوجوانی، به حمایت و دفاع از اسلام و پیامبر بزرگوار آن پرداخت و در حدّ توان خویش، مانع مزاحمت دیگران برای پیامبر شد. برای نمونه، نقل است که چون بزرگان قریش و مشرکان نمیتوانستند به طور مستقیم به آن حضرت جسارت و اهانت کنند، کودکان را با وعده و وعید فریب میدادند و بهاین کار وامی داشتند و آنان نیز بازی خود را با سنگ پراکنی و پاشیدن خاک بر سر و روی پیامبر رونق بیشتری میدادند. اما امام علی علیهالسلام در چنین مواقعی، همراه پیامبر بیرون میآمد و وقتی کودکان به اذیت و آزار آن حضرت میپرداختند، علی که هم سن و سال آنان بود، به سراغشان میرفت و با برخورد با آنها، مانع مزاحمتشان برای پیامبر میشد.
شاهد ایمان علی علیهالسلام
یکی از بزرگان عرب نقل میکند: در روزگار جاهلیت، وارد مکه شدم و میزبانم «عباس بن عبدالمطلب» عموی پیامبر بود. ما دو نفر در اطراف کعبه بودیم که دیدم مردی آمد و در برابر کعبهایستاد. سپس پسری را دیدم که در طرف راست آن مردایستاد. چیزی نگذشت که زنی از راه رسید و در پشت سر آنها قرار گرفت و من مشاهده کردم کهاین دو نفر به پیروی از آن مرد، رکوع و سجود میکردند. این منظره بیسابقه، حس کنجکاویام را تحریک کرد که جریان را از عباس بپرسم. او نیز در پاسخ گفت: آن مرد، محمدبن عبداللّه صلی الله علیه و آله است و آن پسر، برادرزاده او علی بن ابی طالب علیهالسلام و زنی که پشت سر آنهاست، خدیجه، همسر محمد صلی الله علیه و آله است. سپس گفت: برادرزادهام محمد صلی الله علیه و آله میگوید که روزی فرا خواهد رسید که خزانههای کسرا و قیصر را در اختیار خواهد داشت، ولی به خدا سوگند روی زمین، کسی پیرو این آیین نیست، جز همین سه نفر.
رد مسامحه با باطل
امیرمؤمنان علیهالسلام نخستین مؤمن به پیامبر گرامی اسلام بود. با اینکه همه کسانی که در آن جامعه بودند، بهاین حقیقت کافر بودند، ولی او به کفر و انکار و مزاحمت آنان اعتنایی نکرد و نخستین گام را در جریان اظهار آشکار اسلام برداشت. در واقعه آن روز، پیامبر فرمود: هر کس امروز به عنوان نخستین نفرایمان را بپذیرد، وصی و امیر پس از من خواهد بود. هنگامی که فقط امیرمؤمناناین دعوت را پذیرفت، رسول اکرم در برابر چشمان حیرت زده مشرکان و سران قبایل، ایمان علی نوجوان را پذیرفت و جانشینی او را تأیید فرمود. این کار بسان مشت محکمی بر دهان کافران باطل محور نشست تا آنجا که به صورت استهزا به ابوطالب گفتند: پسرت را بر تو امیر کرد. امام علی علیهالسلام در تمام دوران مکه، حتی برای یک لحظه ملاحظه خشونتها، عصبیتها، مخالفتها و دشمنیها را نکرد و در همه حال از حق دفاع نمود.
شجاعت در حق پذیری
بدون تردید، شجاعت و بی باکی امیرمؤمنان در میدان زندگی، از شجاعت او در میدان جنگ بالاتر بود؛ گویی دلیری و شهامت، در عمق وجودش موج میزد و هر لحظه در کمین موقعیتی بود تا حق را جانانه اظهار کند و باطل را بر سر جای خود بنشاند. اسلام آوردن امام علی علیهالسلام در نوجوانی، یکی از مصادیقاین شجاعت حیرت انگیز است.ایشان، روزی اسلام را پذیرفت و به عنوان نخستین نفر، داوطلبانه به اولین ندای دعوت عمومی پیامبر لبیک گفت که همه بهاین دعوت پشت کرده بودند و کسی جرئت نمیکرد آن را بپذیرد. وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله به دستور الهی، دعوت به اسلام را از خویشان خویش آغاز کرد و آنها را در مجلسی که ترتیب داده بود به پذیرش دین الهی فراخواند، همه او را مسخره کردند، ولی نوجوان سیزده سالهای به نام علی علیهالسلام، سه مرتبه از جا برخاست و چون کوهایستاد و گفت: «منایمان میآورم». البته او پیشتر ایمان آورده بود و اینجا، ایمان باطنی خویش را آشکار کرد و به رخ دیگران کشید.
خاطره اظهارایمان
ماجرای اظهارایمان امیرمؤمنان علیهالسلام از زبان خود آن حضرت شنیدنی است: هنگامی که آیه «و أَنذِر عَشیرَتَکَ الأَقرَبین» نازل شد، پیامبر به من فرمود: برخیز و مقداری آبگوشت و شیر فراهم کن و فرزندان عبدالمطلب را دعوت نما تا پیام الهی را بر آنان ابلاغ کنم. من نیز دستور حضرت را اجرا کردم و آنها را که چهل نفر ـ کمتر یا بیشتر ـ بودند فراخواندم. ... پس از صرف غذا، ابولهب بر پیامبر پیشی گرفت و با هوچیگری و نسبت سحر به حضرت، نظم جلسه را به هم زد و همگان متفرق شدند. فردای آن روز حضرت به من فرمود:... دوباره غذایی فراهم کن و آنان را دعوت نما. چنین کردم و پس از پذیرایی، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: تاکنون در میان عرب، فرد خیرخواهی همانند من بر مردم خویش نیامده است. ... خدایم فرمان داده است تا شما را به سوی حق دعوت کنم. کدام یک از شما آماده است در این امر مهم و حیاتی، یار و مددکار من باشد؟ هر کدام بپذیرید، او را به وزارت، وصایت، برادری و جانشینی خویش برمیگزینم. در میان تمامی جمعیت، تنها کسی که آمادگی خود را اعلام کرد، من بودم، در حالی که از همه خردسالتر بودم. آن گاه پیامبر دست بر روی سر من گذاشت و فرمود: این، برادر، وصی و جانشین من است. سخنانش را گوش دهید و از فرمانش پیروی کنید.
فداکاری عاشقانه
دوران زندگی سیزده ساله پیامبر صلی الله علیه و آله در مکه، سرشار از حمایتهای بی دریغ علی بن ابی طالب علیهالسلام است و آخرین آن، ماجرای «لَیلَةُ المَبیت» میباشد؛ یعنی شبی که بنا بود پیامبر با نقشهای زیرکانه در خانهاش ترور شود و مرد شجاعی لازم بود کهاین توطئه را خنثی کند. او باید در جای پیامبر صلی الله علیه و آله میخوابید و با این کار، هم جان آن حضرت را نجات میداد و هم مانع لو رفتن نقشه هجرت میگردید. در ظاهر، ورطه امتحان هولناکی بود: تاریکی، تنهایی، سکوت و حمله غافلگیرانه و دسته جمعی دشمنان با شمشیرهای آخته و برنده. امااین بار نیز جوان مرد حامی دین، از امتحان الهی سرفراز بیرون آمد. او به حمایت از پیامبر برخاست و عاشقانه جان عزیز خویش را آماده ایثار و فداکاری کرد. امام علی علیهالسلام در آن شرایط حساس، حتی لحظهای بهاین فکر نیفتاد که خودش مطرح میشود و جاودانه میگردد. او فقط به پیامبر و اعتلای کلمه توحید میاندیشید.
لبیک به شهادت
امام علی علیهالسلام در حالی که فقط 23 بهار از عمر نازنینش سپری شده بود و در اوج جوانی و تمایلات و شور و نشاط زندگی بود، از سوی پیامبر برای خوابیدن در بستر آن حضرت و جان فشانی در راه اسلام و دین دعوت شد واین، یعنی دعوت بهایثار و شهادت. در برخی روایات است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بدون هیچ مقدمهای به آن حضرت فرمود:ای علی!ایا جان خود را فدای من میسازی؟ حضرت در پاسخ فرمود:ایا با خوابیدن من در جای شما، خطر از شما برطرف میشود و سالم میمانید؟ پیامبر فرمود: آری. علی تبسمی کرد و با چهرهای خندان و بشّاش سجده شکر به جا آورد و خدا را بر نعمت سلامت پیامبر شکر گفت. پس سر از سجده برداشت و گفت: با خیال راحت به دنبال مأموریتی که از طرف خداوند رسیده است، بروید. چشم و گوش و جانم و تمام وجودم فدای شما. هر امری نیز برای من داشتید، آماده اطاعت هستم و مطمئن باشید هرگونه بخواهید رفتار خواهم کرد و البته هر توفیقی نیز نصیب من گردد، لطفی است از طرف خداوند متعالی.
سفارش پیامبر
پس از اینکه امام علی علیهالسلام بی درنگ به درخواست جان فشانی پیامبر در لیلة المبیت لبیکی عاشقانه گفت، رسول بزرگوار اسلام فرمود: «ای علی! خداوند اولیای خویش را به میزانایمانی که دارند و در حدّ درجه دینشان امتحان میکند. بنابراین، بیشترین بلاها و امتحانات نصیب انبیا میگردد و پس از آنان، اوصیا هستند که از بیشترین گرفتاریها برخوردار میشوند. پس از اوصیا نیز کسانی که در درجات بعدی قرار دارند. اکنون نیز خداوند، تو را و مرا در بوته امتحان قرار داده است؛ امتحانی همانند امتحان حضرت ابراهیم علیهالسلام که مأمور به ذبح فرزندش اسماعیل شد. پس صبر پیشه کن و بر پایداری خویش بیفزا، که رحمت الهی بر نیکان، نزدیک است». پس ازاین گفت وگو بود که پیامبر، علی را در آغوش کشید و او را به سینه خود چسباند و در حالی که هر دو اشک میریختند، از هم خداحافظی کردند.
ترک امتیازها؛ توجه به حق
خوابیدن امیرمؤمنان علیهالسلام در بستر پیامبر، از دو نظر قابل بررسی است: یک بُعد ازاین ماجرا، فداکاری و جان فشانی حضرت است و بُعد ظریف تر آنکه حضرت، درست در هنگامیاین مسئولیت را پذیرفت که قرار بود افتخارات مبارزه سیزده ساله، به مرحله ظهور برسد و به تعبیری، وقت کامیابی و هنگام بهره برداری بود. پیامبر از میان کافران مهاجم، به میان دوستانی که با او بیعت کرده بودند حرکت میکرد و نقطه پایانی بر بسیاری از مشکلات و تلخیها رسیده بود. طبیعی است در چنین موقعیتی، همه میخواهند در کنار رهبر و از نخستین کسانی باشند که با جامعه جدید آشنا میگردند و در جمع جدید، شهرت و موقعیت و امتیازی به دست آورند. درست در همین لحظه، امیرمؤمنان پا روی خواسته طبیعی گذاشت و چنین مسئولیتی را پذیرفت.
نجوای عاشقانه
حضرت علی علیهالسلام در شب لیلة المبیت که جان عزیز خویش را در راه خشنودی محبوب، در کف اخلاص نهاده و در بستر خوف و خطر آرمیده بود، چون بندهای فقیر و آرزومند دیدار یار، با خدای خویش این گونه دعا و مناجات میکرد: «خدایا! شب کردم، در حالی که از شرّ هر ستمگر و هر پیش آمدی و از هر امر خوفناکی، از هر کس که قصد آزار مرا بکند، به حرمت استوار و والای تو که مغلوب و دگرگون نمیشود پناه بردم. با پوشیدن لباس استوار ولایت و دوستی اهل بیت پیامبرت صلی الله علیه و آله در پناه دیوار محکم اعتراف به حق آنان و چنگ زدن به ریسمانشان خود را پوشانده و حفظ میکنم و یقین دارم که حق برای آنان و با آنان و درایشان و به واسطه آنهاست. هر کس را کهایشان دوست میدارند، دوست میدارم و از هر کس کناره گرفتند، کناره میگیرم. پس بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله درود فرست و مرا به واسطهایشان، از گزند اموری که پرهیز دارم، در پناه خویش درآور، ای خدای بزرگ».
حفظ روحیه ایثار
در مورد حضرت امام علی علیهالسلامایات بسیاری از سوی خدای متعالی نازل گردیده است که تمامی آنها به دوران نوجوانی و جوانیایشان مربوط است. از جمله، درایه 207 سوره بقره که به مناسبت جان فشانی او در بستر پیامبر نازل شد، چنین میخوانیم: «برخی از مردمان، جان خود را در راه کسب خشنودی پروردگارایثار میکنند و خداوند به بندگان، بسیار مهربان است».
فروختن جان خود به خداوند و در عوض آن، رضا و خشنودی پروردگار را به کف آوردن، شکلهای گوناگونی دارد و باید به عنوان یک روحیه ثابت، در تمام شئون زندگی انسان جاری باشد؛ چنان کهاین روحیهایثار و از خودگذشتگی، در سرتاسر زندگی امیرمؤمنان علیهالسلام از سیزده سالگی تا 63 سالگی جریان داشت و محور زندگی آن حضرت به شمار میرفت.
خاطره جان فشانی
امیرمؤمنان علیهالسلام، جریان شب هجرت و خوابیدنش را در بستر پیامبراین گونه نقل میکند: «قریش برای نابودی پیامبر، رایزنیهای بسیار کردند... تا همگی بهاین نتیجه رسیدند که هر قبیلهای از قریش، مرد جنگجویی معرفی کند تا به طور دسته جمعی به پیامبر حمله ور شوند. ... رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا در جریان توطئه قرار داد و از من خواست در آن شب، در بسترش بخوابم و جانم را برای محافظتایشان سپر سازم. ... من فورا پذیرفتم و شادمانه به استقبالاین خطر بزرگ شتافتم و ازاینکه جانم را فدای پیامبر سازم و به جای او کشته شوم، خوشحال و مسرور بودم. رسول خدا صلی الله علیه و آله از مکه خارج شد و من در بستر وی خوابیدم. مردان جنگجوی قریش با اطمینان خاطر ازاینکه به تصمیم خود جامه عمل خواهند پوشاند، سر رسیدند و وارد خانه گشتند، ولی به جای پیامبر، با من روبه رو شدند. بلافاصله شمشیر خود را کشیدم و از خود دفاع جانانهای نمودم؛ چنان دفاعی که خدا و مردم از آن خبر دارند».
مباهات پروردگار
بستر مبارک پیامبر در شب هجرت، جلوه گاه کمالات درخشان و والای انسانی بود که از وجود نازنین امام علی علیهالسلام درخشید و تا نهایت تاریخ پرفروغ باقی خواهد ماند و نه تنها مایه مباهات عالمیان گردید، که خدای متعالی نیز در آن شب، بر فرشتگان خویش بالید. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در روایتی میفرماید: فردای آن شب که علی در بستر من خوابید، هنگام صبح جبرئیل در نماز بر من نازل شد. به او گفتم: حبیبم، جبرائیل! چه شده است که تو را شادمان و خوش خبر میبینم؟ گفت:ای محمد! چگونه مسرور نباشم، در حالی که چشمانم از کرامتی که خدای تعالی به برادر و جانشین و امام امت تو، علی بن ابی طالب علیهالسلام عنایت فرموده، روشن است. گفتم: خداوند به چه چیزی او را کرامت فرموده است؟ گفت: پروردگار متعالی در مورد عبادت خالصانه او، به ملائکه و حاملان عرش خویش مباهات کرد و فرمود: «ای فرشتگان من! به حجت من در زمین بعد از پیامبر بنگرید که چگونه جان خویش فدا کرده و صورت خویش را عاجزانه و متواضعانه در درگاه عظمت من بر خاک نهاده است. شما را گواه میگیرم که او امام خلق و سرور تمام عالمیان است».
روحیه پرسش گری
دوران نوجوانی و جوانی امام علی علیهالسلام را میتوان از جهتی، دوران پرسش گری نام نهاد؛ زیرا آن حضرت خود به داشتناین ویژگی افتخار و مباهات میفرمود و در موارد گوناگون اشاره میکرد که: «خدای متعالی به من عقلی محکم و اندیشمند و زبانی پرسش گر عنایت فرموده است». هرگاه در موارد مختلف مسئله پیچیدهای پیش میآمد یا در فهمایات الهی مشکلی حاصل میشد، آن حضرت داوطلب میشد تا از پیامبر سؤال کند و پاسخ را به دیگران انتقال دهد. همین پشتکار و توجه، آن حضرت را تا بدانجا رسانید که پیامبر فرمود: «من شهر دانش هستم و علی درباین شهر است. پس هر کس جویای دانش است، باید آن را از علی فرا گیرد». به دلیل اهمیت احیا و تثبیت همین روحیه در جامعه ـ به ویژه در جوانان ـ است که امام علی علیهالسلام این جمله را بسیار تکرار میفرمود: «از من [در موضوعات گوناگون و از هر چه میخواهید] سؤال کنید و چیزی از من سؤال نخواهید کرد، مگراینکه شما را از آن باخبر میسازم».
داوطلب دانش
هنگامی کهایه 32 سوره نساء نازل شد که در آن میفرماید: «و خداوند را از فضلش سؤال کنید»، یاران پیامبر درباره معنای فضل با یکدیگر گفت وگو میکردند تا سخن بهاینجا رسید که: معنای واقعی آن چیست؟ چه کسی حاضر است آن را از پیامبر صلی الله علیه و آله بپرسد؟ دراین هنگام، امام علی بن ابی طالب علیهالسلام داوطلب شد و فرمود: من ازایشان خواهم پرسید. پس معنای فضل را از پیامبر سؤال کرد و آن حضرت در پاسخ فرمود: «خدای متعالی خلق را آفرید و روزیِایشان را از حلال، میانشان قسمت فرمود. (اما) حرام را نیز به آنان عرضه داشت و در دسترس آنان قرار داد. پس هر کسی به مال حرام روی آورد، به همان اندازه از روزی حلالش کاسته میشود و حساب آن نیز در قیامت از او کشیده خواهد شد».
خودباوری توحیدی
تربیت اسلامی، تربیتی جامع و همه جانبه است که به تمام جنبههای وجودی انسان احاطه دارد و او را بر مبنای فطرت توحیدی و الهی رشد میدهد. خودباوری توحیدی و اعتماد به نفس با تکیه بر قدرت بی پایان خداوند، یکی از شاخصههای تربیت اسلامی است و جوانی، بهترین زمان برای تمرین و پایه ریزی خودباوری توحیدی در وجود انسان است که باید آن را از مکتب امام علی علیهالسلام آموخت. در جنگ خندق، وقتی یَل دوران و پهلوان عرب و عجم در برابر لشکر اسلام میغرید و میخروشید و مبارز میطلبید، جوان مرد یگانه تاریخ، تا سه مرتبه برای مبارزه با او داوطلب شد و وقتی در مرتبه سوم، پیامبر اسلام به او فرمود: «علی!این عمروبن عبدود است، پهلوان پهلوانان»، امام با کمال دلیری و در عین توکل، قاطعانه پاسخ داد: «و من علی بن ابی طالب هستم».
وظیفه شناسی در سختترین شرایط
بهار جوانی، بهترین و زیباترین فصل زندگی است که جوان مسلمان در آن، ویژگیهای انسانی و اسلامی را از خویش بروز دهد و جامعه را به روی آوردن بهاین خصلتها فراخواند. جوان مسلمان، با پیروی از مقتدایش، وظیفه شناسی و عمل به تکلیف را سرلوحه برنامههای خود قرار میدهد. آن سان که امام علی علیهالسلام در هنگامه جنگ خندق و در لحظات حساسی که در مقابل حریف پهلوان خویش قرار میگیرد، باز به فکرایفای وظیفه دینی خویش است و در حالی که هنوز در ابتدای راه جوانی است، پیش از آنکه با او به نبرد برخیزد، وی را موعظه و نصیحت میکند و میفرماید: «از تو میخواهم شهادتین را بر زبان جاری سازی و به خیمه گاه سعادت اسلام درآیی و خود را از شقاوت ابدی رها سازی». هرچند او چنین سعادتی را نصیب خویش نساخت، ولی آن حضرت بااین تبلیغ و نصیحت، وظیفه شرعی و انسانی خود را کامل کرد.
زیرکی مؤمن
زیرکی و کیاست، از ویژگیهای مؤمن است که به وسیله آن، در تمامی کارهای خویش دوراندیشی میکند و امور زندگی را با تدبیر به پیش میبرد. امام علی بن ابی طالب علیهالسلام، زیرکی را از جمله صفات اهلایمان میداند و میفرماید: «مؤمن، عاقل و با کیاست است». اوجاین ویژگی را باید در وجود نازنین خود آن حضرت یافت. در جنگ خندق که خیمه گاه کوچک مسلمانان از طرف کافران مورد تهدید جدی قرار گرفته و اسلام در خطر بود، امام علی علیهالسلام با زیرکی خاصی، توجه هماورد پهلوان خویش، عمرو بن عبدود را که در آن لحظه خطرناکترین دشمن اسلام و مسلمانان بود، به جایی دیگر مشغول کرد و فرمود: «ای عمرو!ایا برای نبرد با من که تنها هستم، یار و یاور همراه آوردهای؟» و چون با این سؤال حضرت، او روی خود را برگرداند، امام با ضربهای کاری، پاهایش را قطع کرد و وی را به هلاکت رساند و با این کیاست، ریشه فتنه و خطر بر ضد اسلام و مسلمانان از جاکنده شد.
مباهات امام علی علیهالسلام
مکتب علوی، سرشار از جلوههای عزت و افتخار است؛ عزت و افتخاری برخاسته از رضایت الهی در برابر انجام درست تکلیف. وقتی حضرت علی علیهالسلام از کارزار با نماد کفر و شرک، عمروبن عبدود بازمی گشت، در حالی که سر او را در دست داشت، از این پیروزی الهی بر خویش میبالید و میفرمود: «من علی هستم، پسر عبدالمطلب، مرگ و نابودی برای یک جوان بهتر از فرار (و ترس) است».
امیرمؤمنان علیهالسلام پس از آن رشادت شگفت انگیز، بر عکس کسانی که کاری نکرده و توقع تحسین دارند، به گونهای که شایسته جوان مسلمان است بازمی گشت: متواضع، سر به پایین و در عین صلابت، بی ادعا و بی توقع؛ گویی غیر از خدا با کسی کاری ندارد و از کسی اجر و مزدی نمیطلبد.
آیینه اخلاص
امام علی علیهالسلام میفرماید: «اخلاص، روح اعمال آدمی است که موجب قبولی آنان میشود و قرب محبوب را در پی دارد». جوانی خود آن حضرت،ایینه تمام نمای اخلاص در بندگی است. در جنگ خندق، وقتی آن حضرت بر عمروبن عبدود تسلط یافت، در کشتن او اندکی درنگ کرد و چون پیامبر از علت آن جویا شدند، فرمود: «هنگامی که بر او مسلط شدم، به مادرم ناسزا گفت و آب دهان به صورتم انداخت. ترسیدم ضربه من بر او، به دلیل عصبانیت از رفتار ناشایست وی باشد. پس قدری تأمل کردم تا دلم آرام گرفت. آن گاه او را فقط برای جلب رضای الهی به قتل رساندم». نیز آن حضرت در خطبهای، قتل عمرو را توفیقی از سوی خدا میداند و میفرماید: «... خداوند او را به دست من به هلاکت رسانید».
شکر نعمت
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله از اصحاب خویش درباره نخستین نعمتی که خدای مهربان ارزانی شان داشته پرسید. هر کدام به بهرههایی که از دنیا و خورد و خوراک و زن و فرزند داشتند، اشاره کردند تااینکه پیامبر صلی الله علیه و آله به امام علی علیهالسلام فرمود: «ای علی! تو بگو. آن حضرت در پاسخ فرمود:اینکه مرا خلعت وجود و هستی بخشید، در حالی که چیزی نبودم و با من به نیکویی رفتار نمود و مرا زنده نگه داشت و مرا از نظر ترکیب ظاهری، در بهترین شکل آفرید. نیزاینکه مرا انسانی اهل فکر و دقت قرار داد، نه اهل بی فکری و فراموش کاری و به من قوه درک و شعور عطا فرمود و برایم چراغ روش هدایت و رستگاری قرار داد و به دین خویش راهنمایی ام کرد و بدین سان، از راه مستقیم خویش گمراهم نساخت. نیزاینکه به من حیات و زندگی ابدی و جاوید بخشید که فنا و نیستی در آن راه ندارد و آزاد و صاحب ملک خلقم فرمود و بنده کسی نساخت و زمین و آسمانش را مسخر من نمود». در پایان هر کدام ازاین کلمات، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله میفرمود: آری، صحیح است. سپس فرمود: دیگر چه نعمتی به تو عطا شده؟ امام علیهالسلام پاسخ داد: نعمتهای الهی پاکیزه و بی پایان است و کسی را یارای شمارش آنها نیست. پیامبر صلی الله علیه و آله تبسمی کرده و فرمود: علم و حکمت گوارای تو بادای علی!
نهال پربار
امام علی بن ابی طالب علیهالسلام در تمام دوران مدینه، یکه تاز میدانها بود و هر جا خطری احساس میشد، علی علیهالسلام آنجا بود. در جریان جنگ خندق که لشکر کفر با تجهیزات کامل برضد اسلام قیام کرده بود، هنگامی که همه نفسها از ترس در سینه حبس شده بود و شجاعان و مدعیان سر به زیر انداخته بودند، او بلند شد و در حضور پیامبر، چون سروی راست قامت داوطلب شد.
صحنه مبارزه علی در جنگ خندق، در واقع نمایشگاه فضیلتهای انسانی است که او به تنهایی آن را برپا کرد و به رخ تاریخ کشید؛ فضیلتهایی همچون: شجاعت، بی باکی، خودباوری، ایثار، زیرکی، حق پویی، باطل ستیزی، تبلیغ و حمایت از اسلام، اخلاص و سرانجام تواضع و جوان مردی. پیامبر بزرگوار اسلام که شاهد شکوفایی نهال پربار وجود علی بود، فرمود: «همانا ضربت شمشیر علی علیهالسلام در خندق، برتر از عبادت تمامی جن و انس است».
خاطره جنگ خندق
امام علی علیهالسلام خاطره مبارزه خویش را در جنگ خندقاین گونه نقل میکند: «قریش به همراه تمامی قبایل عرب،... ساز و برگ کاملی برای جنگ فراهم آوردند و با شور و شعف به سوی مدینه آمدند، ... در حالی که تردید نداشتند پیروزی قطعی با آنان است. آن روز، بزرگترین پهلوان قریش و بلکه برترین جنگنجوی عرب، عمروبن عبدود به میدان آمده بود و همچون شتر مست میغرید و مبارز میطلبید. ... اما کسی از مسلمانان جواب او را نمیداد و به مقابله با او برنخاست و اصلاً کسی در او طمع نکرد و هیچ کس بر سر غیرت نیامد تا از روی بصیرت در مقابل او اظهار وجود کند. رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا از جا بلند کرد و با دست خود عمّامهای بر سرم بست و همین شمشیر (ذوالفقار) را به دست من داد. من برای مقابله با او رهسپار میدان نبرد شدم، در حالی که زنان مدینه بر من گریان و از کشته شدنم به دست عمرو، هراسناک بودند. اما خداوند او را به دست من هلاک کرد، در حالی که عرب برای او هماوردی تصور نمیکرد و پهلوانی را در ردیف او نمیشناخت.این ضربت را او بر سر من نواخت و خدا نیز با جهاد و نبرد من، طعم شکست را به قریش و عرب چشانید و آنان را گریزان کرد».
آینه ادب اسلامی
امام علی علیهالسلام آیینه تمام نمای ادب اسلامی است که در عین خوش خلقی و مهربانی، لحظهای از مراعات آن فروگذار نکرد. سیره عملیایشان، به ویژه در مورد مربی و استاد بزرگوار خویش، پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله درس بسیار مهمی برای جوانان و نوجوانان فرهیخته و ادب آموز جامعه اسلامی است. در ماجرای صلح حدیبیه که امام علی علیهالسلام نویسنده صلح نامه میان پیامبر و کافران مکه بود، به فرموده آن حضرت در شروع مطلب نگاشت:این متن درخواستهایی است میان محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله و جماعت قریش. ... چون مشرکان به نوشتن عنوان رسول خدا اعتراض کردند، حضرت به امام علی علیهالسلام فرمود: نام «رسول خدا» را پاک کن و به جای آن بنویس: «محمد بن عبدالله»، ولی امام در پاسخ با نهایت ادب و احترام فرمود: «من هرگز نام شما را از عنوان پیامبری پاک نخواهم کرد». پس پیامبر به دست مبارک خویش، عنوان «رسول خدا» را محو فرمود.
پرهیز از ملاحظه کاری
پارتی بازی و ملاحظه کاری، به ویژه در مورد آنان که با انسان اشتراکات خویشاوندی دارند، از بزرگترین آفتهای رشد و بالندگی جامعه است. اگر چنین روحیهای رواج پیدا کند، اصل و اساس نظام اجتماعی به مخاطره میافتد. امام علی علیهالسلام در تمام مدت عمر، برای لحظهای از اجرایاین اصل اساسی دست نکشید.
آن حضرت در بیانی میفرماید: «ما در کنار پیامبر خالصانه و مخلصانه در مقابل کسان و نزدیکان خود میایستادیم و برای خدا با آنان مبارزه میکردیم. وقتی در راه خدا از سر اخلاص و صداقت عمل کردیم و خدای متعالیاین را از ما دید، دشمنِ ما را سرکوب و ما را پیروز کرد. ... اگراین طور نبود واین کارها انجام نمیشد، یک شاخهایمان سبز نمیشد و یک پایه دین بر سر پا نمیماند».
قاطعیت علوی
امیرمؤمنان علیهالسلام میفرماید: «علتاینکه ما در زمان پیامبر پیروز میشدیم، این است که با جدّ و جهد تمام، زحمات و لطمات را تحمل میکردیم. ... اگر پدر ما در مقابل ما میآمد، برادر ما میآمد، عموی ما میآمد، فرزند ما میآمد، او را میکشتیم و بااین کار نه فقط نگران نمیشدیم، بلکه ایمان و صبرمان بیشتر میشد». اعتقادات باطل، حتی اگر از طرف فرزند، پدر، مادر، دوست صمیمی و هر کس دیگری برای انسان جلوه کند، باید علی وار در برابر آنایستاد و با راه و روشی درست و منطقی، به مقابله با آن پرداخت؛ چنان که امیرمؤمنان علیهالسلام در سرتاسر زندگی پربار خود چنین بود.
در خدمت اسلام
مقام معظم رهبری درباره خدمات حیرت انگیز امیرمؤمنان علیهالسلام در جوانی به اسلام میفرماید: «آن وقتی که هیچ کس در میدان نمیماند، علی علیهالسلام میماند. آن وقتی که هیچ کس به میدان قدم نمیگذاشت، آن وقتی که سختیها مثل کوههای گران بر دوش مبارزان و مجاهدان فی سبیل الله سنگینی میکرد، قامت استوار او بود که به دیگران دلگرمی میبخشید. برای او معنای زندگی همین بود که از امکانات خدادادی، از قوّت جسمی و روحی و ارادی و هر آنچه در اختیار اوست، در راه اعتلای کلمه حق استفاده کند و حق را زنده نماید و چنین بود که با قدرت اراده و بازو و جهاد علی علیهالسلام، حق زنده شد. ... اگر امثال علی بن ابی طالب ـ که در طول تاریخ بشر بسیار نادرند ـ نمیبودند، امروز ارزشهای انسانی وجود نداشت. ... بشریت به خاطر حفظ آرمانهای والا، مرهون امیرالمؤمنین و انسانهای والایی در حدّ اوست».
افتخار جوانی
صرف نیروی جوانی در راه تعالی خود و جامعه اسلامی، آرمان بلندی است که نباید از اندیشه جوان پنهان بماند. دفاع از مرزهای ملی و فرهنگی جامعه، وظیفه مهم و خطیر جوان است؛ چنان که تمام دوران جوانی و نوجوانی امام علی علیهالسلام در دفاع و یاری از اسلام و جامعه اسلامی سپری گردید و آن حضرت همواره بهاینکه با تمام وجود در خدمت اسلام بوده، میبالید. ایشان خود دراین باره میفرماید: «رسول خدا صلی الله علیه و آله در تمام سختیها، دشواریها، مشکلات و تنگناها، سراغ مرا میگرفت و میفرمود: برادرم ـ علی ـ کجاست؟ شمشیر و سلاح برندهام کجاست؟ برطرف کننده غمها و اندوههایم کجاست؟ او مرا پیش میفرستاد و من در راهش فداکاری میکردم و خداوند به وسیله من، غصههای حضرت را برطرف میساخت. خدای متعالی و پیامبرش بر من منت گذاشتند که مرا شایستهاین توفیق دیدند».
فرهنگ باطل ستیزی
جوانی امام علی بن ابی طالب علیهالسلام فرهنگ نامهای از حق جویی و باطل ستیزی است که احساس ضعف و عقب نشینی، در آن معنا ندارد. آن حضرت، تمثال مجسّم جوان استوار و پابرجایی است که فقط و فقط به هدف والای خویش میاندیشد و در راه حق و حقیقت، باطل را چون علفهای هرزه درو میکند و زیر پا میگذارد، میتازد و میرود و مایه اعتلا و افتخار حقیقت است. او در تمامی مراحل و صحنههای خطرناک، به عنوان فدایی و پیش مرگ پیامبر حضور دارد؛ چنان که خود میفرماید: «جاهایی در کنار پیامبر ماندم و جانم را سپر بلای او کردم، که قهرمانان و شیرمردان در آنجا پایشان میلرزید و مجبور به عقب نشینی میشدند؛ البتهاین شجاعتی بود که خداوند مرا بدان گرامی داشت».
عاشق شهادت
انقلاب اسلامی، بیمه شده خون شهیدانی است که درس عشق به شهادت را، از مکتب والای امام علی علیهالسلام و فرزندانش به خوبی آموختند و به کار بستند و به فیض سعادت جاوید رسیدند. امیرمؤمنان، از آن جهت الگوی کاملایثارگران است که از همان سنین نوجوانی و جوانی، عاشق شهادت در راه هدف والای خویش بود و مرغ جان بی قرارش، همواره هوای پریدن تا برِ دوست داشت؛ چنان که در عنفوان جوانی و با داشتن کانون گرم خانواده، ازاینکه شهادتش به تأخیر افتاده، نزد رسول اللّه صلی الله علیه و آله گلایه کرد و فرمود:ای پیامبر خدا! مگر شما در روز اُحُد که بسیاری از مسلمانان به شهادت رسیدند و من ازاین قافله برجای ماندم، نفرمودید که بر تو مژده باد که شهادت تو نیز در پیش است؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آری، همین گونه است، ولی صبر تو بر شهادت چگونه است؟ امیرمؤمنان فرمود:ای رسول خدا! شهادت، جایگاه صبر نیست، بلکه جایگاه بشارت و سرور و شکر الهی است.
شکر عارفان
آنان که از معرفت بالاتری برخوردارند، نه تنها در نعمتها، بلکه در رنج و مشکلات و هنگامه بلا و مصیبت نیز به حمد و سپاس الهی مشغولند. آنها میدانند که از حضرت محبوب، جز خیر و خوبی سر نمیزند و بلا و مصیبت نیز برایشان خیر و نیکی در پی خواهد داشت واین نیز درس معرفتی است که از مکتب امام علی علیهالسلام آموخته میشود. وقتی امام پس از جنگ اُحُد، مجروح از هفتاد زخم در بستر خوابیده و مداوای جراحاتایشان برای دیگران بسیار مشکل بود، رسول خدا صلی الله علیه و آله به عیادت وی آمد و از آن حضرت دلجویی فرمود. امام علی علیهالسلام با همان حال و در اوج عرفان و توحید، به شکر الهی پرداخت و فرمود: «خداوند را سپاس میگزارم که در جنگ با مشرکان، پا به فرار نگذاشتم و به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پشت نکردم». خداوند متعالی نیز در پاسخاین شکر خالصانه، در دوایه شریفه قرآن، از امیرالمؤمنین علیهالسلام سپاس گزاری فرمود: «و خداوند سپاس گزاران را جزا خواهد داد» و «ما جزای شکرگزاران را خواهیم بخشید».
خاطره اُحُد
امیرمؤمنان علیهالسلام خاطره نقش خویش را در جنگ اُحُد و حمایت از پیامبر چنین بیان میفرماید: «مشرکان پیش آمدند و یکباره بر ما یورش آوردند و ما را زیر ضربات شدید حملات خود قرار دادند، تااینکه بسیاری از مسلمانان به شهادت رسیدند و باقی گریختند. من در کنار رسول خدا صلی الله علیه و آله باقی ماندم و استقامت ورزیدم؛ در حالی که مهاجران و انصار به سوی خانههای خود در مدینه بازگشتند و میگفتند: پیامبر و یارانش همگی کشته شدند، ولی خداوند مهربان ما را یاری فرمود و مانع از پیشروی بیشتر مشرکان شد. در گیر و دار جنگ و در دفاع از رسول خدا صلی الله علیه و آله، هفتاد و اندی زخم بر تنم نشست که جای چند زخم کاری هنوز نمایان است». سپس حضرت ردای خود را کنار زد و زخمهایی را که یادگار احد بود، نشان داد و در حالی که دست خود را روی آنها میکشید، فرمود: «در آن روز، کاری انجام دادم که ثوابش فقط با خداست».
بهار جوانی
جوانی، بهار زندگی و ازدواج، بهاریترین فصل جوانی است که خاطره آن، هرگز از یاد انسان نخواهد رفت؛ لحظات پرشور مهربانی و همدلی و تعامل عواطف و احساسات. البته زیباتر آنکه، لحظههای شیرین زندگی دنیایی انسان نیز با عطر و بوی معنویت و روحانیت آمیخته باشد و لذتها و شیرینیهای روزگار، که خود هدیه و نعمتی از سوی پروردگار است، انسان را از یاد محبوب حقیقی غافل نکند و در عین بهره مندی از عیش و نعمت دنیا، خالق مهربان روزی دهنده رئوف خویش را همواره در خاطر داشته باشد. ماجرای ازدواج امام علی علیهالسلام از مراسم خواستگاری و عروسی تا بچه دار شدن و درخواست فرزند، الگوی ب