Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
جمعه 25 آبان 1403 - 20:54

14
تیر
بهار زيباست، نوروز هنگامه شادي‌هاست

بهار زيباست،  نوروز هنگامه شادي‌هاست

كليك كنيد.

آري،‌ آري زندگي زيباست،
زندگي آتشكده‌اي ديرينه پابرجاست،
گر بيفروزيش رقص شعله‌اش در هر كران پيداست،
ورنه خاموش است و خاموشي گناه ماست.
هواي سرد و خشك زمستان، زمستاني سرد، كه حتي «سلامت را نمي‌خواهند پاسخ گفت، كه سرها در گريبان است، هوا بس سرد و سوزان است»، و در اوج سردي و سرمازدگي، آنگاه كه جز بهم خوردن صداي دندان‌ها، صدايي از كسي برنمي‌آمد و همه محكم خود را پوشانده بودند،‌ اگر بهار در راه نبود!
و بر نمي‌شد زبام كلبه‌ها دودي!
و يا سوسوي چراغي، پيامي‌مان نمي‌آورد،
ما چه مي‌كرديم؟
در اين كولاك دل‌آشفته دمسرد؟!!
بهار آمد، نوروز آمد، «ميهمان همه ساله بموقع و سروقت از راه رسيد؛ نه يك ثانيه زودتر و نه يك ثانيه دورتر. بهار آمد و شور و شوق و عشق همه جا را فرا گرفت.
منم نوروز
منم فصل بهاران
منم سرسبزي و سرخي
منم شادابي و خوبي
به ميمنت آمدن اين ميهمان سبزپوش، سفره‌اي به وسعت همه خوبي‌ها و شادي‌ها بيندازيم؛ سفره‌اي كه در آن همه چيز براي همه كس فراهم باشد.
نوروز‌ آمد، بهار فرا رسيد و ما نيز درون و برون را آراستيم.
هوا هواي بهار است و باده باده ناب
به  خنده‌خنده بنوشيم، جرعه‌جرعه شراب
و چون با فرا رسيدن نوروز، كينه‌ها، بغض‌ها و غرض‌ها را بدرود گفته و مصممانه در پي دست يازيدن به بهترين‌ها هستيم،
پس!!!
واي بر من و اي دريغ از تو
اگر چون گل نرقصي با نسيم
و، واي بر تو، و، اي دريغ از من
اگر مستم نسازد آفتاب
و اي دريغ و اي واي بر ما
اگر كامي نگيريم از بهار
 پاس بداريم نوروز و بهاران را، و آنهايي را كه دل و قلبي بهاري و روشن دارند؛ آنهايي كه جز خير و سلامتي براي كسي نمي‌خواهند و دور كنيم از خود،‌ دنائت‌ها و نامردمي‌ها را تا:
بهروزتر زيند آنان كه زنده‌اند . . .
در اين مقاله به شگفتي‌هاي نوروز و زيبائي‌هاي بهار مي‌پردازيم:

تعاريف و مفاهيم:
آئين: به معناي نوعي نگرش نسبت به بسياري از مسائل ديدگاهي، فكري و آداب و رسومي است. در آئين، راه و رسم نهفته است و شيوه يا شيوه‌هايي از برخورد و رعايت اصول در آن مستتر است. ضمن آنكه تعاريفي از روابط بين افراد نيز قابل درك و استنباط است، اينكه آيا آئين‌ها سبب شكل‌گيري نوعي فرهنگ شده و يا فرهنگ است كه موجب تفاوت بين آئين‌ها در جوامع مختلف مي‌شود، بحثي بسيار عميق و گسترده است؛ ولي در تعامل اين موارد و اينكه آداب و رسوم و راه و رسم‌ها اصولاً از اجزاي عمده فرهنگ‌اند، كمتر ترديدي وجود دارد؛ به همين لحاظ بسياري از صاحب نظران مردم‌شناس بر اين باورند كه آداب و رسوم و آئين‌هاي موجود در هر جامعه‌اي از فرهنگ نهادينه‌شده و در عين حال دائم‌التغيير آن جامعه نشأت گرفته است.
جشن: در لغت به معناي شادابي و خوشحالي و برگزاري مجالسي است كه محور اساسي آن بر شادماني و خوشحالي بنا شده است.
شايد ريشه كلمه جشن واژه «يسنا» (yasnaa)كه در اوستا آمده است، باشد. ‌ اين واژه در ابتدا «سينا» بوده و سپس به «يَزَشَن» (yazashan) و بعداً به «جشن» (Jashn) تبديل شده و در معنا و مفهوم عبارت از اعمالي است كه به آنها نيايش، شكرگزاري، ستايش و عبادت گويند. اين اعمال از سال‌هاي بسيار گذشته با حركات و واكنش‌ها و رفتارهاي سرورانگيز و فرح‌بخش همراه بوده است. «كريستين سن» ايران‌شناس دانماركي در ارتباط با جشن‌هاي ايرانيان در گذشته مي‌گويد: «جشن‌هاي ايرانيان قديم به صورتي بوده كه از يك طرف مراسم مذهبي و اعتقادي انجام مي‌گرفته و از طرف ديگر تشريفات و اعمالي خاص انجام مي‌شده كه مبدأ آن اعمال مرتبط با سحر و جادو بوده، و رفته‌رفته به مراسمي عادي و تفريحاتي عاميانه بدل شده است».
تاريخ و پيشينه: ايرانيان باستان بر مبناي ديدگاه‌هاي اعتقادي و فرهنگي و زنده نگه داشتن اسطوره‌هاي حماسي- اخلاقي خود، جشن‌هاي متعددي را برگزار مي‌كردند. اين مراسم و آئين‌ها آنقدر زياد بودند كه اگر مي‌خواستند براي هر يك از آنها جشن و سروري برگزار كنند، علاوه بر اينكه بايستي 365 روزِ سال را به جشن و شادي و پايكوبي مي‌پرداختند، شايد همچون اواخر دوران ساسانيان، در هر روز چند مناسبت برگزار مي‌شد. مهم‌ترين اين جشن‌ها عبارت بودند از:
 جشن فروردين يا فروردينگان در روز نوزدهم فروردين (جشن نوروز و مراسم خاص آن جداگانه مورد توجه قرار خواهد گرفت)
 جشن ارديبهشتگان در روز سوم ارديبهشت: يكي ديگر از جشن‌هاي ارديبهشت‌ماه و جشن بهارُبد يا روز پيام‌آوري زرتشت بوده است.
 جشن خردادگان در روز ششم خردادماه
 جشن تيرگان در روز سيزدهم تيرماه: از ديگر جشن‌هاي تيرماه مي‌توان به جشني كه اوايل تير هر سال و مصادف با آغاز تابستان و رسيدن خورشيد به بالاترين جايگاه خود-روز اول تيرماه- برگزار مي‌شد و به مدت ده روز ادامه داشت، اشاره كرد. در اين راستا «ابوريحان بيروني» جنگ «منوچهر ايراني» با «افراسياب توراني» و سپس پرتاب تيرِ قدرتمندانه آرش كمانگير و تعيين مرز ايران و توران را دليل برگزاري جشن تيرگان دانسته است،
«منم آرش، سپاهي مردِ آزاده
به تنها تير تركش از آزمون تلخ خود داده
همچنين آئين «قاليشويان اردهال كاشان» را كه از برخي ويژگي‌ها و شيوه‌هاي برگزاري مراسم‌هاي مرتبط با «جشن‌هاي تيرگان»، ستايش «تشتر» و يا «دعاي باران» برخوردار است را مي‌توان از جمله جنبش‌هاي مربوط به «تيرماه» دانست.
 جشن امردادگان در روز هفتم مردادماه
 جشن شهريورگان در روز چهارم شهريورماه (جشن مربوط به زادروز داراب يا كوروش:
چهارمين روز از ماه شهريور برابر است با جشن شهريورگان كه از آئين‌ها و مراسم وابسته به آن جز هاله‌اي از ابهام چيزي وجود ندارد؛ به‌طوري كه حتي در متون كهن نيز مطلبي در اين باره وجود ندارد.
 جشن مهرگان در روز شانزدهم مهرماه (از كلام فردوسي اينگونه برمي‌آيد كه زمان برگزاري جشن مهرگان آغاز ماه مهر و ابتداي فصل پائيز بوده است، منسوب دانستن جشن مهرگان به نخستين روز از ماه مهر در اثرات اديبان و شعراي ديگر نيز ديده شده است. نكته جالب اينكه ناصرخسرو هر دو جشن «نوروز» و «مهرگان» را به هنگام اعتدالين مي‌داند).
 جشن آبان در روز دهم آبان‌ماه (روز جشن بزرگ «آبانگان» در گراميداشت ستاره روان (سياره) و درخشان يعني «آنهيئه يا آناهيد يا زهره» و گراميداشت رودِ پهناور و خروشان «آمويا يا آمودريا» و يا «ايزد بانوي بزرگ آب‌ها در ايران).
از جانب سازمان يونسكو روز هفتم آبان‌ماه به نام روز جهاني (بزرگداشت) «كوروش بزرگ» گزينش شده است.
 جشن آذر در روز نهم آذرماه (روز جشن بزرگ «آذرجشن» يا جشن پيوند با آتش، به مناسبت فرا رسيدن آذرماه و برافروختن نخستين شعله زمستاني): در ارتباط با جشن‌هاي مربوط به ماه آذر، سه جشن نام برده شده است، يكي آذرجشن در اورمزد روز آذر، يعني روز يكم ماه، ديگري آذرگان جشن در انارام روز آذر، يعني روز نهم ماه و بالاخره «جشن چله، يا يلدا» در سي‌امين روز ماه. ذكر اين نكته لازم است كه اكثر صاحبنظران «جشن چله» را نه به آذرماه، كه به دي‌ماه منسوب مي‌دانند.
جشن دي در روزهاي يكم، پنجم، چهاردهم، پانزدهم و بيست و سوم ديماه (يكم ديماه، روز جشن بزرگ دي و از گرامي‌ترين روزهاي ايراني بوده است. اين روز را «خرم روز» يا «خور روز»، يعني روز خورشيد يا جشن «نود روز»، يعني  نود روز تا نوروز مي‌ناميدند. در برخي تقويم‌هاي ايران باستان، ديده شدن خورشيد در اين روز نه تنها زايش خورشيد را نويد مي‌داد، بلكه آغاز روز، ماه، فصل و گام‌ برداشتن به سمت سال جديد نيز بوده است.
شب چله يا شب زايش خورشيد و آغاز سال نوي ميترايي، همزمان با شب انقلاب زمستاني است و انقلاب زمستاني مصادف است با بامداد يكم ديماه هر سال (جشن شب چله نيز همانند بسياري از آئين‌هاي ايراني، ريشه در رويدادهاي كيهاني داشته؛ نه در ديدگاه‌هايي چون رفع نحوست و بديومي).
 جشن بهمن يا بهمنچه در روز دوم بهمن و جشن بزرگ «سَدَه» در شامگاه دهم بهمن ماه: سده، نام جشني است كه از عهد ساسانيان به يادگار مانده است لغت سده، منسوب به شماره صد است و اينكه در فرهنگ‌هاي پارسي آن را به معناي آتش شعله بلند و يا آتش شعله كشيده گرفته‌اند. در همين ارتباط در «فرهنگ جهانگيري» از قول «حكيم ازرقي» آمده است:
از جور و ستيز تو‌ بهر بيهده‌اي
در هر نفس از سينه برآرم سَده‌اي
اي عشقِ تو در دل من، آتش زده‌اي
مردي نبود ستيزه با دلشده‌اي
و «خاقاني» مي‌گويد:
مگذار كآتش سده در جان ما زند
اين هجر كافرِ تو كه آفت‌رسان ماست
به احتمال بسيار قوي نظرش به آتش‌افروزي‌هاي مرسوم در جشن سده بوده است. همچنين در «فرهنگ فارسي برهان قاطع» آمده است كه واضع جشن سده كيومرث بوده است. وي را صد فرزند اناث و ذكور بود كه چون به حد رشد و تميز رسيدند، در شامگاه دهم بهمن‌ماه جشن گرفت و فرمود كه آتش بسيار برافروختند و بدان سبب آن را «سده» گويند. نكته بسيار جالب‌تر اينكه گفته مي‌شود اين جشن توسط «هوشنگ بن سيامك» كه پسر چهارم حضرت آدم (ع) است (يعني از چهار پشت به آدم مي‌رسد) مهيا گرديده؛ بدين ترتيب كه چون با نزديكان به بيابان رفت، ماري را ديد. سنگي برداشت تا او را بكشد كه سنگ به سنگِ ديگر خورد و از برخورد دو سنگ آتشي افروخته گرديد و مار در آن بسوخت. هوشنگ و همراهان از پيدا شدن آتش، خرم و شادان گرديدند و شكر ايزد به‌جاي آوردند و جشني بزرگ (جشن سده) تدارك ديدند و همين است كه فردوسي مي‌گويد:
يكي روز، شاه جهان سوي كوه
گذر كرد با چندكس هم‌گروه
شب آمد، برافروخت، آتش چو كوه
همان شاه در گرد او با گروه
يكي جشن كرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده كرد
ز هوشنگ ماند اين سده يادگار
بسي باد چون او دگر شهريار
به هر ترتيب، جشن سده يا جشن بزرگ ‌آتش يكي از كهن‌ترين و همه‌گيرترين آئين‌هاي ايران باستان (همچون نوروز) بوده است. به مناسبت بزرگداشت اين روز، در آغاز شامگاه دهم بهمن‌ماهِ هر سال، همه مردمان سرزمين‌هاي ايراني بر بلنداي كوه‌ها و بام خانه‌ها رفته و آتش‌افروزي و پايكوبي مي‌كردند و در كنار شعله‌هاي آتش و با توجه به زبان و فرهنگ خود، سرودها و ترانه‌ها مي‌خواندند و آرزوي رفتن سرما و آمدن بهار و نوروز را مي‌كردند.
جشن اسفند يا جشن اسفندارمذ يا جشن اسنفدگان در روز پنجم اسفند (اين جشن را روز گراميداشت زمين بارور و بانوان دانسته‌اند: در اسفند هر سال، دو جشن بزرگ ديگر نيز برگزار مي‌شد، يكي «آئين برافراشتن درفش كاوياني» و ديگري مراسم زيبا و جذاب «چهارشنبه‌سوري».
و اينك مي‌رسيم به بزرگ‌ترين، پرمعناترين و زيباترين جشن ملي ايرانيان، يعني «نوروز»، با سابقه‌اي هزاران ساله. همه به خوبي مي‌دانيم كه جشن‌ها و آئين‌هاي گروهي از نمودهاي زندگي جمعي‌اند. بررسي‌هاي به‌عمل آمده گوياي آن است كه اساسي‌ترين عنصر در جشن‌ها و اعياد ملي، مذهبي و اسطوره‌هاي ايران و ايراني، توجه به شادماني، شكرگزاري و سرور است،
بعضي از پژوهشگران، برگزاري جشن نوروز يا‌ «بهار جشن» را به بيست قرن قبل از ميلاد مسيح مربوط دانسته‌اند و عده‌اي نيز بر اين باورند كه نمي‌توان به درستي زماني مشخص را جهت پيدايش نوروز نام برد. در همين راستا بررسي‌ها و كاوش‌هاي دقيق‌تري كه از جانب مورخان و ديگر صاحب نظران به عمل آمده، گوياي آن است كه «نوروز» قدمتي دست‌كم، سه هزار ساله دارد و از كهن‌ترين آئين‌هاي ملي در جهان به شمار مي‌رود.
آمد بهار عاشقان تا خاكدان بستان شود
آمد نداي آسمان تا مرغِ جان پرّان شود
هم بحر پرگوهر شود، هم شوره چون گوهر شود
هم سنگ لعلِ كان شود، هم جسم، جمله جان شود
در مورد عجايب و زيبائي‌هاي منطقي، معقول و مدللِ نوروز و بهار، شادروان مهرداد بهار در كتاب «اديان آسيايي» گفته است: «نوروز كه مصادف با آغاز بهار است، بازمانده‌اي از آئين كهن و بوميِ فرهنگِ آسياي  غربي است كه آغاز شكل‌گيري آن به سه هزار سال قبل از ميلاد مسيح مي‌رسد.»
 برخي از كتب بنيادي، از جمله شاهنامه فردوسي، جشميد را، (همانگونه كه گفته شد،) پايه‌گذار نوروز دانسته است. «خيام» نيز گفته است: «جمشيد به مناسبت باز آمدن خورشيد به برج حمل نوروز را جشن گرفت و آئين آورد و از آن پس پادشاهان و ديگر مردمان به او اقتدا كردند.» همچنين «ابوريحان بيروني» گفته است: «جمشيد روز هرمز از ماه فروردين را عيد گرفت و براي خود گردونه‌اي ساخت و بر آن سوار شد. جن و شياطين او را در هوا حمل كردند و به يك روز از كوه دماوند به بابل آمد. مردم با  ديدن اين امر شگفت‌انگيز و ناباورانه، به ذوق و تعجب درآمدند و همين شد كه همه مردم و پادشاهان بعدي نيز اين روز را عيد گرفته، به يادبود آن بر تاب و سرسره نشستند، شادماني كردند و آن را «نوروز» ناميدند.
 در اين راستا، برخي ديگر از متون كهن و تاريخي، «كيومرث» را پايه‌گذار نوروز دانسته‌اند و برخي ديگر، از «زرتشت» به‌عنوان بنيانگذار نوروز ياد كرده‌اند.
نتيجه: آداب و رسوم، اعياد و باورها، جشن‌ها و سرورها، هر كدام بخشي از فرهنگ و نگرش‌هاي يك جامعه هستند، كه در عين تحول و تغيير، به لحاظ «نهادينه» شدن بسيار سفت و سخت‌اند؛ زيرا از آداب و رسوم صرف فراتر رفته و به مرز باور و پذيرش رسيده‌اند، و نوروز يكي از اين باورهاي بسيار دوست‌داشتني و زيباي فرهنگ ايران و ايراني است كه زيبايي آن زماني بيشتر مي‌شود كه به شگفت‌انگيزي آن و انطباقش با طبيعت دقت كنيم. وقتي بين فرهنگ و طبيعت انطباق نو شدن و شادي برقرار شود، همه چيز عالي‌تر و جذاب‌تر به نظر مي‌رسد،
در اين فرخنده فروردين و فرخ جشن نوروزي
نصيب دوستان ما سعادت باد و بهروزي
و اين سعادت و بهروزي به‌دست نمي‌آيد مگر با انديشه‌اي «مثبت‌نگر» و ديدگاه برنده- برنده. انشاءا... كه از خودخواهي و تنگ‌نظري‌ها حذر نموده و به سوي كنش متقابل، احترام به خود و ديگران كشيده شويم.
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهاي شاد
خلوت گرم كبوترهاي مست
نرم نرمك مي‌رسد اينك بهار
و با بهار و نوروز است كه:
خاك جان يافته است
تو چرا اين همه دلتنگ شدي؟!
تو چرا سنگ شدي؟!
باز كن پنجره را
و بهاران را باور كن

تعداد بازديد: 554 تعداد نظرات: 0

ارسال نظر

فیلم روز
تصویر روز