Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
جمعه 25 آبان 1403 - 19:33

14
تیر
مطلع عشق (قسمت پنجم)

مطلع عشق (قسمت پنجم)

كليك كنيد.

حقوق متقابل زن و شوهر
با اجراي صيغه عقد و قبول پيمان ازدواج، دختر و پسر ديروز، زن و شوهر امروز مي‌شوند. خانواده جديدي شكل مي‌گيرد و سلول تازه‌اي در پيكر جامعه مي‌رويد. گرچه در نگاه خالق حكيم، زن و مرد در گوهر انساني و روح آسماني همتا و همسان‌اند و سهم هر يك از حقيقت آدميت به يك اندازه است، ولي حكمت الهي اين گوهر ملكوتي را در دو صدف زميني با پيكره‌هاي متفاوت و ساختي ممتاز و البته نيازمند به يكديگر جاي داده است.
اين «زوجيت» همان قانون فرازمند و سنت جامع و زيبايي است كه بر سراسر آفرينش اين جهان حكم‌فرما است، يكي از پرشكوه‌ترين نشانه‌هاي جمال معمار هستي به شمار مي‌رود.
«ازدواج» يعني به هم رسيدن دو ستون براي برافراشتن بناي خانواده و به هم پيوستن اين دو كفه براي فراهم آمدن ترازوي زندگي انساني!
حكمت تفاوت‌هاي طبيعي و اين جهاني در ساخت جسم و روان زن و مرد را در نقش مكمل هر يك براي تشكل اين واحد نوين- يعني خانواده- مي‌توان يافت.
به راستي نقش هر يك از زوجين در ساختن خانواده چيست؟ نقش كداميك مهم‌تر است؟ آيا جاي هر يك را مي‌شود با ديگري عوض كرد؟ حقوق متقابل آنان چگونه است؟ سهم هر يك از مواهب زندگي چه ميزان است؟ زن‌سالاري خوب است يا مردسالاري يا هيچ‌كدام؟
و سوالاتي از اين دست كه جز پاسخي استادانه، ذهنِ نگران عروس و داماد جوان ما را آرام و آسوده نمي‌كند. در‌ آغاز راه زندگي چشم اميدشان به كلمات راهگشاي «استاد»ي است كه آشناي راه و محرم دل است!
مثل دو نفر شريك، مثل دو نفر رفيق
ما ديده بوديم كه گاهي مرد، زن را موجود درجه دو حساب مي‌كرد! اما موجود درجه دو نداريم. هر دو مثل هم هستند، هر دو از حقوق برابري در زمينه امور زندگي- مگر در جاهايي كه خداي متعال بين زن و مرد فرقي گذاشته كه آن هم روي مصلحتي است و به نفع مرد و به ضرر زن هم نيست- برخوردارند. بايد مثل دو نفر شريك، مثل دو نفر رفيق، در خانه با هم زندگي كنند.
مرد قوام است و زن ريحان
اسلام مرد را قوام و زن را ريحان مي‌داند. اين نه جسارت به زن و نه جسارت به مرد و نه ناديده گرفتن حق زن و نه ناديده گرفتن حق مرد است؛ بلكه، درست ديدن طبيعت آنهاست. تراوزي آنها هم اتفاقاً برابر است؛ يعني وقتي جنس لطيف و زيبا و عامل آرامش و آرايش معنوي محيط زندگي را در يك كفه مي‌گذاريم و اين جنس مديريت و كاركرد و محل اعتماد و اتكا بودن و تكيه‌گاه بودن براي زن را هم در كفه ديگر ترازو مي‌گذاريم، اين دو كفه با هم برابر مي‌شود. نه آن بر اين و نه اين بر آن ترجيح دارد.
جابه‌جايي نقش‌ها ممنوع!
بعضي از مسلك‌هاي غلط كه مخصوص زن‌ها هم نيست- مردها هم گاهي همان مسلك‌ها را دنبال مي‌كنند- دنبال اين هستند كه بگويند: نه! بياييم اجناس اين ترازو (نقش‌هاي زن و مرد) را جابه‌جا كنيم. حالا اگر اين كار را بكنيم چه مي‌شود؟ جز اينكه اشتباه مي‌كنيد و جز اينكه بوستان به زيبايي و نيكي پرداخته شده را خراب مي‌كنيد! غير از اين، كار ديگري نمي‌كنيد. فوايد همديگر را مي‌بريد، محيط خانواده را هم بي‌اعتنا مي‌كنيد. زن و مرد را نسبت به هم دچار ترديد و دودلي مي‌كنيد. آن محبت و عشقي را كه مايه اصلي كار است، از دست مي‌دهيد.
گاهي اتفاق مي‌افتد مرد در خانه نقش زن را پيدا مي‌كند. زن حاكم مطلق مي‌شود و به مرد دستور مي‌دهد اين كار را بكن، آن كارار نكن. مرد هم دست بسته تسليم است. خب چنين مردي ديگر نمي‌تواند تكيه‌گاه زن باشد. زن يك تكيه‌گاه خوب را دوست مي‌دارد.
گاهي اوقات مرد چيزهايي را به زن تحميل مي‌كند؛ فرض كنيد كه تمام خريد و كار و سر و كله زدن با مراجعان با خانم است. چرا؟ چون من كار دارم، وقت ندارم. مبنا وقت نداشتن است! مي‌گويد بايد بروم اداره، كارها را بايد آن خانم انجام دهد. يعني كارهاي بي‌جاذبه و سنگين براي زن، البته ممكن است چند صباحي سرگرمش كند، اما كار او نيست.
زن، گُل است نه كارپرداز شما
در روايات داريم «المرأه ريحانه»، زن گل است. حالا شما ببينيد، اگر مردي با يك گُلي با خشوت و بي‌اعتنايي رفتار كند و پاسِ گُل بودن او را ندارد، چقدر ظالم و بد است (مثل تحميل كردن، زياده‌روي كردن، زياده‌خواهي كردن مردها از زن‌ها، توقعات بي‌جا و زيادي).
«المَرأهُ رَيحْانَهٌ ولَيْسَتْ بقَهرِمانَهٍ» قهرمان، يعني همين كار پرداز امروز زندگي . . . اين زن، كارپرداز شما نيست كه همه كارهاي زندگيتان را روي دوش او بگذاريد و بعد هم از او مؤاخذه كنيد. نه! اين يك گُلي است در دست شما . . . حتي اگر دانشمند يا سياست‌مدار باشد، در بحث معاشرت خانوادگي، او گُل است.
مرد بايد برود كار كند
قرآن مي‌فرمايد: «الرّجال قَوّامونَ علي النساءِ»؛ يعني سرپرستي امور خانواده به عهده مرد است. مرد بايد برود كار كند. معيشتِ خانواده به عهده اوست. زن هر چه ثروت دارد مال خودش است. اما معيشتِ خانواده بر دوش او نيست.
نه مردسالاري و نه زن‌سالاري
اين‌طور هم نيست كه بگوييم همه جا خانم بايد از آقا تبعيت كند؛ نخير. چنين چيزي نه در اسلام و نه در شرع داريم. «الرجّالُ قَوّامونَ علي‌النّساءِ» معنايش اين نيست كه زن بايستي در همه امور تابع شوهر باشد. يا مثل برخي از اين اروپا نديده‌هاي بدتر از اروپا و مقلد اروپا بگوييم كه زن بايستي همه‌كاره و مرد بايد تابع باشد. نه اين هم غلط است. بالاخره دو تا شريك و دو تا رفيق هستند. يك جا مرد و يك جا زن كوتاه بيايد. يكي اينجا از سليقه و خواست خود بگذرد، ديگري در جاي ديگر، تا بتوانيد با يكديگر زندگي كنيد.
تفاوت طبيعي زن و مرد
خداي متعال طبيعت زن را ظريف قرار داده است. بعضي از انگشت‌ها خيلي درشت و گنده هستند و براي كندن يك سنگ از زمين خيلي خوبند، اما اگر بخواهند يك جوهر خيلي ريز را لمس كنند، معلوم نيست، بتوانند بردارند.
اما بعضي انگشت‌ها ظريف و باريك‌‌اند، آن سنگ را نمي‌توانند، بردارند اما آن خرده جواهر و خرده طلا را مي‌توانند از روي زمين جمع كنند. زن و مرد اين‌طورند. هر كدام يك مسئوليتي دارند. نمي‌شود گفت كداميك مسئوليتش سنگين‌تر است. مسئوليت هر دو سنگين است، هر دو لازم است.
روح زن چون لطيف‌تر است، احتياج به آرامش بيشتري دارد. او نياز به آسايش و تكيه كردن به يك جاي مطمئن دارد. اين تكيه‌گاه كيست؟ او شوهر است. خدا اينها را اين طور كنار هم قرار داده است.
دو نگاه متفاوت، هر دو زيبا
نوع نگاه زن به مرد با نگاه مرد به زن به‌طور طبيعي مختلف است، بايد هم مختلف باشد، ايرادي هم ندارد. مرد به زن به صورت يك الگوي زيبايي، الگوي ظرافت، الگوي حساسيت نگاه مي‌كند، او را لطيف مي‌بيند. اسلام هم همين را تأكيد كرده: «المَرأه رَيحْانٍه» يعني زن گُل است. در اين نگرش، زن، يك موجودي است رقيق، مظهر زيبايي، لطافت و رقت و مرد به اين چشم به او مي‌نگرد. محبت او را در اين قالب ترسيم و مجسم مي‌كند.
مرد در چشم زن، مظهر اعتماد، نقطه اتكا و اعتماد است و محبت خودش را به او در اين قالب ترسيم مي‌كند.
اين دو، دو نقش لازم و جداگانه از يكديگر است. زن وقتي به مرد نگاه مي‌كند، با همان چشم محبت و عشق، او را در نقش يك تكيه‌گاه مي‌بيند كه مي‌تواند از نيروهاي جسمي و فكري او براي پيشبرد كار زندگي استفاده كند؛ همچون يك موتور. مرد وقتي به زن نگاه مي‌كند، به چشم مظهر انس و آرامش مي‌نگرد كه مي‌تواند به انسان آرامش بدهد. اگر مرد نقطه اتكا در زمينه مسائل ظاهر زندگي است، زن هم به نوبه خود نقطه اتكا براي مسائل روحي و معنوي زندگي است. دريايي از اُنس و محبت است. مي‌تواند مرد را در اين فضاي سرشار از محبت، از همه غصه‌ها و غم‌هاي خودش خارج كند. اينها توانايي‌هاي مرد و زن است. توانايي‌هاي روحي آنهاست.
حق واقعي، حق خيالي
حق، يك منشأ طبيعي است. حق واقعي آن است كه منشأ طبيعي داشته باشد. اين حقوقي كه در بعضي محافل تعرف مي‌شود، بر  اساس توهمات و خيالات است. آن حقوقي كه براي زن و مرد وجود دارد، بايد متكي به طبيعت زن و مرد، به قواره و ساخت زن و مرد باشد.
اين فمينيست‌هاي امروز دنيا كه همه جور مرد و زن در آنها هست و با ادعاي دفاع از حقوق زن وارد مي‌شوند، اصلاً به نظر من حقوق زن را نمي‌شناسند. چون حق، يك امر انتزاعي نيست، حق يك منشأ طبيعي دارد.
بازي غرب
اين غربي‌هايي كه مي‌بينيد اين قدر جنجال مي‌كنند و سر مسأله زن اين قدر بازي درمي‌آورند، همين جا گرفتارند. مي‌گويند ما احترام زن را نگه مي‌داريم. بله، احترام زن را توي مجالس رسمي و توي فروشگاه‌ها و خيابان‌ها نگه مي‌دارند آن هم به معناي تلذذ از او اما آيا در خانواده نيز شوهر با همسرش اين‌گونه است؟ چقدر زن‌آزاري، چقدر كتك خوردن زن‌ها به دست مردها، چقدر فاجعه‌آفريني در داخل خانه، قُلدرمآبي و...
مرد بايد ضرورت‌هاي زن را درك كند
از طرف مرد وظيفه اين‌طور است كه ضرورت‌هاي زن را درك كند، احساسات او را بفهمد، نسبت به حال او غافل نباشد و خود را صاحب اختيار مطلق العِنان او در خانه نداند. زن و شوهر دو نفرند، دو شريك‌اند، دو رفيق‌اند، هر كدام يك وُسعي از لحاظ فكري و روحي دارند. مرد بايد به زن كمك كند تا عقب‌ماندگي‌هايي را كه در جامعه ما دارند،‌ جبران كنند. البته مراد از اين عقب‌ماندگي‌ها، آن چيزهايي نيست كه امروز به تقليد از فرنگي‌ها در جامعه ما مطرح مي‌شود. بلكه مراد معرفت، تحصيلات، پيدا شدن روح انديشه، تأمل و فكر در زن است. مراد اين است كه بايد مرد هرچه مي‌تواند در اين زمينه به همسرش كمك كند. اگر زن مي‌خواهد كاري انجام بدهد يا در فعاليت‌هاي اجتماعي سهيم باشد، در حد اقتضاي وضع زندگي خانوادگي، مانع او نشود. مرد نبايد خيال كند چون مي‌رود توي كوچه و بازار و با اين و آن سر و كله مي‌زند و يك شاهي، صنار پول درمي‌آورد خانه، همه چيز ديگر مال اوست؛ نه! آنچه او مي‌آورد نصف موجودي همه اين خانواده است. نصف ديگر مال اين خانم است. اختيارات خانم، كدبانويي خانم، رأي و نظر و نيازهاي روحي خانم، اينها را بايد رعايت كند.
اين‌طور نباشد كه مرد چون در دوران مجردي، ساعت ده شب مي‌آمد خانه پدر و مادرش، حالا هم كه زن گرفته اين‌طور ادامه بدهد، نه! حالا بايد ملاحظه همسرش را بكند.
در قديم، بعضي مردها خود را مالك زن مي‌دانستند. همان‌قدري كه شما در محيط خانواده ذي‌حق هستيد او هم ذي‌حق است. نبايد به زن زور بگوييد و تحميل كنيد، چون به حسب جسم، او ضعيف‌تر است. بعضي‌ها خيال مي‌كنند كه بله، حالا بايد زور بگويند، صدايشان را كلفت، دعوا و تحميل كنند.

تعداد بازديد: 396 تعداد نظرات: 0

ارسال نظر

فیلم روز
تصویر روز