Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
جمعه 30 شهریور 1403 - 09:23

2
اسفند
واقـعه غديـر

واقـعه غديـر

كليك كنيد.

حجه‌الوداع:
در سال دهم هجري به دنبال رونق و درخشش آيين الهي اسلام و برچيده شدن بساط كفر و شرك و بت‌پرستي از حجاز و فراگير شدن آيين حيات‌بخش اسلام، پيامبر اكرم(ص) از طرف خداوند متعال مأموريت پيدا مي‌كند تا مردم را براي انجام فريضه حج فرا خواند (مردم را به جمع فرا خوان تا پياده يا سواره از طرف و اكناف بيايند.) (حج آيه 67)
در نتيجه براي اولين بار به‌صورت رسمي به همه مردم مدينه اعلام مي‌كنند كه رسول خدا(ص) امسال در مراسم حج حضور خواهند يافت و براي هر كس كه ميسر است در اين سفر حاضر شود. پس از شنيدن اين خبر علاوه بر مهاجر و انصار، قبايل اطراف مدينه، مكه و حتي يمن به‌سوي مكه سرازير مي‌شوند. در مسجد شجره محرم شده آنگاه لبيك گويان عازم مكه مي‌شوند. از طرف ديگر علي‌بن‌ابي‌طالب(ع) كه براي انجام مأموريتي از طرف رسول خدا(ص) به يمن رفته بودند با دعوت و دستور آن حضرت به همراه دوازده نفر خود را به مكه مي‌رسانند و اعمال حج با عظمت غيرقابل وصف و در فضاي معنوي بي‌سابقه‌اي يكي پس از ديگري انجام مي‌شود. كاروان حجاج به كاروانسالاری پيامبر(ص) در بازگشت از حج به نقطه‌اي از بيابان جحفه مي‌رسند كه از آنجا راه عراق و مصر از راه مدينه جدا شده و جمعيت آنها پراكنده مي‌گردد. آيين اسلام با تعيين جانشين تكميل مي‌گردد.خلافت از نظر دانشمندان شيعه، منصبی الهي است كه از جانب خداوند به با فضليت‌ترين، شايسته‌ترين و داناترين امت داده مي‌شود. مرز روشن و حد واضحي كه ميان امام و نبي موجود است، اين است كه پيامبر پايه‌گذار شريعت و طرف نزول وحي و دارندة كتاب است. امام، اگرچه واجد اين شئون نيست، ولي علاوه بر شئون حكومت و زمامداري، روشنگر نقاط پيچيده مذهب و مكمل آن قسمت از احكام و قوانين است كه به عللي، به وسيلة بنيانگذار آئين، بيان نشده است. اما خلافت از نظر اهل تسنن، منصبی عرفي و عادي است. هدف از آفريدن اين مقام، جزء حفظ كيان ظاهري و شئون مادي مسلمانان چيز دیگري نيست، و خليفه وقت از طريق مراجعه به افكار عمومي! براي اداره امور سياسي، قضايي و اقتصادي انتخاب مي‌شود.
شئون ديگر و بيان آن قسمت از احکامی كه به‌طور اجمال در زمان حضرت رسول تشريع شده و پيامبر به عللي به بيان آنها موفق نگرديده است، مربوط به علما و دانشمندان اسلام است كه اين‌گونه مشكلات و گره‌ها را از طريق اجتهاد حل و فصل كنند. از نظر شيعه امام در قسمتي از شئون با پيامبر شريك و يكسان است و شرايطي را كه براي پيامبر لازم است براي امام نيز لازم است.
1- پيامبر بايد معصوم باشد، يعني در دوران عمرش، گرد گناه نگردد و در بيان احكام و حقايق آيين و پاسخ به پرسش‌هاي مذهبي مردم، دچار خطا و اشتباه نشود، امام نيز بايد چنين باشد، و دليل هر دو طرف يكي است.
2- پيامبر، بايد داناترين فرد نسبت به شريعت باشد و هيچ نقطه‌اي از نقاط مذهب براي او مخفي نباشد. امام نيز از آنجا كه مكمل و يا مبين آن قسمت از شريعت است كه در زمان پيامبر گفته نشده است، بايد داناترين فرد، نسبت به احكام و مسائل دين باشد.
3- نبوت مقامی انتصابي است نه انتخابي، و خدا باید پيامبر را معرفي كند و از طرف او به مقام نبوت منصوب گردد، زيرا تنها اوست كه معصوم را از غيرمعصوم تميز مي‌دهد.
اين شرايط سه گانه، همان‌طوركه در پيامبر معتبر است، در امام و جانشين او نيز معتبر مي‌باشد. ولي بنا به نظر اهل تسنن هيچ‌كدام از شرايط نبوت در امام لازم نيست. عصمت، عدالت، علم، احاطه بر شريعت و انتصاب الهي برای امام لازم نیست، بلكه كافي است در سايه هوش خود و مشاوره با مسلمانان، شكوه و كيان اسلام را حفظ كند و با اجراي قوانين جزايي، امنيت منطقه را حفظ و در پرتو دعوت به جهاد در گسترش خاك اسلام بكوشد.

محاسبات اجتماعي در مسئله جانشيني
شكي نيست آئين اسلام، آئين جهاني و دين خاتم است و تا رسول خدا در قيد حيات است، رهبري مردم بر عهده اوست و پس از درگذشت وي بايد مقام رهبري به شايسته‌ترين فرد از امت واگذار گردد. بررسي سياست خارجي و داخلي اسلام در عصر رسالت، ايجاب مي‌كرد جانشين پيامبر بايد به‌وسيله خدا از طريق خود پيامبر تعيين شود. زيرا جامعه اسلامي پيوسته از ناحية مثلث خطر روم، ايران، منافقان به جنگ، نبرد، فساد و ايجاد اختلاف تهديد مي‌شد. همچنين، مصالح امت ايجاب مي‌كرد پيامبر با تعيين رهبر سياسي، همه امت را در برابر دشمن خارجي در صف واحدي قرار دهد و زمينه نفوذ دشمن و تسلط او را – كه اختلافات داخلي به آن كمك مي‌كند – از بين ببرد.
يك ضلع از اين مثلث خطرناك را امپراطوري روم تشكيل مي‌داد. اين قدرت بزرگ در شمال جزيره مستقر بود و پيوسته فكر پيامبر را به خود مشغول كرده و آن حضرت تا لحظه مرگ، از فكر روم بيرون نرفت. نخستين برخورد نظامي مسلمانان با ارتش مسيحي روم، در سال هشتم هجري در سرزمين فلسطين بود. اين برخورد به شهادت سه فرمانده به‌نام‌هاي جعفر طيار، زيد بن حائريه و عبدا... بن رواحه و شكست ناگوار ارتش اسلام منتهي گرديد. عقب‌نشيني سپاه اسلام در برابر سپاه كفر، مايه جرأت ارتش قيصر گرديد و هر لحظه بيم آن مي‌رفت كه مركز اسلام مورد تاخت و تاز قرار گيرد. از اين جهت، پيامبر در سال نهم هجرت، با ارتش گران و سنگيني به سوی كرانه‌هاي شام حركت كرد تا هر نوع برخورد نظامي را شخصاً رهبري كند. در اين لشگرکشی سراسر رنج و زحمت، ارتش اسلام توانست حيثيت ديرينة خود را باز يابد و حيات سياسي خود را تجديد كند. اين پيروزي نسبي، پيامبر را قانع نساخت و چند روز پيش از بيماري خود، ارتش اسلام را به فرماندهي – اسامه – مأمور كرد كه به كرانه‌هاي شام بروند و در صحنه حضور يابند.
ضلع دوم دشمن، امپراطوري ايران بود تا آنجا كه خسرو ايران از شدت ناراحتي نامه پيامبر را پاره نمود و سفير پيامبر را با اهانت بيرون كرد و به استاندار يمن نامه نوشت كه پيامبر را دستگير كند و در صورت امتناع او را بكشد. خسروپرويز، اگرچه در زمان رسول خدا درگذشت، اما موضوع استقلال ناحيه يمن – كه مدت‌ها مستعمره دولت ايران بود – از چشم‌انداز خسروان ايران دور نبود و هرگز كبر و نخوت، به سياستمداران ايران اجازه نمي‌داد وجود چنين قدرتي را تحمل كنند.
خطر سوم، خطر حزب منافق بود كه پيوسته به‌صورت ستون پنجم در ميان مسلمانان مشغول كار و تلاش بودند، تا آنجا كه قصد جان پيامبر را كرده و خواستند او را در راه تبوك به مدينه ترور كنند. گروهي از آنان با خود زمزمه مي‌كردند كه با مرگ رسول خدا، نهضت اسلامي پايان مي‌گيرد و همگي آسوده مي‌شوند (سوره طور – آيه 3).
قدرت تقريبي منافقان به حدي بود كه قرآن از آنها در سوره‌هاي آل عمران، نساء، مائده، انفال، توبه، عنكبوت، احزاب، محمد، فتح، مجادله، حديد، منافقين و حشر ياد مي‌كند. آيا با وجود چنين دشمناني نيرومند، كه در كمين اسلام نشسته بودند، صحيح است كه پيامبر اسلام براي جامعه نوبنياد اسلامي، جانشيني براي رهبري ديني و سياسي و... تعيين نكند؟ محاسبات اجتماعي مي‌گويد كه پيامبر بايد با تعيين زعيم و رهبر، از بروز هر نوع اختلاف پس از خود جلوگيري نموده و با پديد آوردن خط دفاعي محكم و استواری وحدت اسلامي را بيمه سازد. پيشگيري از هر نوع حوادث بد و ناگوار و اينكه پس از درگذشت رسول گرامي، هر گروهي بگويد بايد امير از ما باشد، جز با تعيين رهبر امكان‌پذير نبود. اين محاسبه اجتماعي، ما را به صحت و استواري نظرية انتصابي بودن مقام رهبري پس از پيامبر هدايت مي‌كند. شايد از اين جهت و جهات ديگر بود كه پيامبر از نخستين روزهاي بعثت كه هنوز جز صد نفر كسي به او نگرويده بود، وصي و جانشين خود را به مردم معرفي نمود. پيامبر روزي كه از طرف خداوند جهان مأمور شد كه خويشاوندان نزديك خود را از عذاب الهي بترساند، و آنان را پيش از دعوت عمومي، به آئين توحيد دعوت كند، در جمعي كه چهل و پنج تن از سران بني‌هاشم گرد هم آمده بودند، چنين فرمود: نخستين كسي كه از شما مرا ياري كند، او برادر، وصي و جانشين من در ميان شما خواهد بود. هنگامي‌كه علي از آن ميان برخاست و او را براي رسالت تصديق نمود، پیامبر رو به مردم كرد و فرمود: اين جوان برادر، وصي و جانشين من است.
اين حديث در ميان مفسران و محدثان به‌نام حديث يوم‌الدار و حديث بدءالدعوة، اشتهار كامل دارد.

سرگذشت غدير
مراسم حج به پايان رسيد. مسلمانان، اعمال حج را از پيامبر عاليقدر آموختند. در اين هنگام، پيامبر گرامي اسلام تصميم گرفت كه مكه را به عزم مدينه ترك گويد، فرمان حركت صادر گرديد. هنگامي‌كه كاروان به سرزمين رابغ (هم‌اكنون بر سر راه مكه به مدينه است) كه در سه مايلي جحفه (يكي از ميقات‌هاي احرام است و راه اهل مدينه و مصر و عراق از آنجا منشعب مي‌شد) قرار دارد رسيد، امين وحي در نقطه‌اي به نام غدير خم فرود آمد و او را با آيه: يا ايُّها الرَّسول بَلِّغ ما اُنِزَلَ اِلَيْكَ مِنْ ربَّك و اِنْ لم تَفْعَل فَما بَلَّغْتَ رسالَتَه وا... يَعْصمُكَ مِنَ النّاسِ، اِنَّ ا...َ لا يَهْديِ الْقَوْمَ الكافرينَ (مائده 67) مورد خطاب قرار داد.
اي پيامبر آنچه كه از طرف خدا به تو نازل شده را به مردم ابلاغ كن، و اگر (ابلاغ) نكني رسالت خود را تكميل نكرده‌اي، و خدا تو را از (شر) مردم نگه مي‌دارد، زيرا خدا كافران را هدايت نمي‌فرمايد (به مقصدشان نمي‌رساند).
لحن آيه حاكي از آن است كه خداوند انجام امر خطيري را به عهده پيامبر گذارده است. اين مأموريت آن قدر مهم است كه اگر به ابلاغ آن نپردازد رسالت را عملي نكرده است، يعني تمامي وظايف رسالتي از يك سو و ابلاغ اين امر به تنهايي از سوي ديگر، نه تنها با همه آنها برابري مي‌كند، بلكه تا آنجا مهم است كه اگر اين وظيفه را انجام ندهد ولو ساير وظايف رسالتي را ابلاغ كرده باشد، اما رسالت را انجام نداده است. چه امر خطيري بالاتر از اينكه در برابر ديدگان صد هزار نفر، علي(ع) را به مقام خلافت و وصايت و جانشيني نصب كند. از اين نظر دستور توقف صادر شد. كساني‌كه جلو كاروان بودند، از حركت باز ايستادند و آنها كه دنبال كاروان بودند به آنها پيوستند. پيامبر(ص) بر روي نقطه بلندي كه از جهاز شتر ترتيب داده بودند، قرار گرفت و با صداي بلند و رسا خطبه‌اي به این شرح خواند:
حمد و ثنا مخصوص خدا است... . هان اي مردم، نزديك است من دعوت حق را لبيك گويم و از ميان شما بروم. من مسئولم و شما نيز مسئوليد، دربارة من چه فكر مي‌كنيد؟
در اين موقع صداي جمعيت به تصديق بلند شد و گفتند ما گواهي مي‌دهيم تو رسالت خود را انجام دادي، و كوشش نمودي، خدا ترا پاداش نيك دهد... .
سپس پيامبر فرمود:« مردم من دو چيز نفيس و گرانمايه در ميان شما مي‌گذارم ببينيم چگونه با دو يادگار من رفتار مي‌نماييد؟
در اين وقت يك نفر برخاست و با صداي بلند گفت منظور از ثقلين چيست؟
پيامبر فرمود: يكي كتاب خدا و ديگري عترت و اهل بيت من و اين دو از هم جدا نمي‌شوند تا كنار حوض كوثر بر من وارد شوند1.
هان اي مردم بر قرآن و عترت من پيشي نگيريد، و در عمل به هر دو، كوتاهي نورزيد كه هلاك مي‌شويد.
در اين لحظه دست علي را گرفت و آنقدر بلند كرد كه سفيدي زير بغل هر دو براي مردم نمايان گشت، سپس فرمود: سزاوارتر بر مؤمنان از خود آنها كيست؟ همگي گفتند: خدا و پيامبر او داناترند. پيامبر فرمود: خدا مولاي من، و من مولاي مؤمنان هستم، و من بر آنها از خودشان اولي و سزوارترم. هان اي مردم: مَنْ كَنْتُ مولاهُ فَهذا عَلِّيٌّ مَولاهُ، ا...ُمَّ و الِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ وَ اُحِبُّ مَنْ اُحِبَّهُ وَ اُبغِضُ مَنْ اَبْغَضَهُ وَ انصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ اَدِرِ الحَقَّ مَعَهُ حَيْثُ دائر
هر كس را من مولايم، علي مولاي او است. خداوندا كساني كه علي را دوست دارند. آنان را دوست بدار، و كساني كه او را دشمن بدارند دشمن دار، خدايا ياران علي را ياري كن، دشمنان علي را خوار و ذليل نما، و او را محور حق قرار ده.
سپس فرمود حاضران به غائبان برسانند. هنوز مردم متفرق نشده بودند كه امين وحي دوباره بر پيامبر نازل شد و اين آيه را آورد: اليوم اَكملتُ لكم دينكم واتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا (امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و امروز است كه دين اسلام را براي شما پسنديدم.)2
نكته: اولا همچنان‌كه اشاره شد از مضمون آيه 67 به خوبي روشن است كه مطلب فوق‌العاده مهم بوده به حدي كه اگر بيان نمي‌شد، تمام زحمات بيست و سه ساله پيامبر هدر مي‌رفت، مثل اينكه اصلا هيچ‌كاري انجام نداده و رسالت حضرت حق را به فرجام نرسانده است. ثانيا از تعبير آيه كاملا پيداست كه پيامبر از تبليغ عمومي با كيفيتي كه از او خواسته شده نگران بوده چون هم تهديد شده كه اگر آن را بيان نكني، رسالت را انجام نداده‌اي و هم حفظ و نگهداري پيامبر از طرف خداوند تضمين شده است. ثالثا از سياق آيه فهميده مي‌شود كساني كه پيامبر از آنها ترس داشته از كفار نبوده‌اند. زيرا در آيه 3 همين سوره كه آخرين سوره‌اي است كه بر پيامبر نازل شده خدا مي‌فرمايد اليوم يئس الذين كفروا من دينكم، امروز كفار از دين شما مأيوس شدند. علاوه بر اينكه از لحاظ تاريخي در سال دهم هجرت حكومت اسلامي مستقر شده بود و از جانب كفار و مشركان و اهل كتاب احساس خطر نمي‌شد، بنابراين ترس پيامبر از جانب خودي‌ها بوده و اينكه ممكن است بعضي از ياران او زير بار سخن او نروند. از اينكه اين آيه در اواخر عمر پيامبر نازل شده است استفاده مي‌شود كه مسئله در مورد آينده اسلام و مسلمين بوده كه عدم بيان آن آينده اسلام را تهديد مي‌كرده است.
 

غديرو نعمت ولايت

نعمت‌هاي الهي را از دو جهت مي‌توان مورد دقت قرار داد يكي از جهت عدد و شمارش و ديگري از جهت نهايت و پايان آن.
و آنچه كه در اين نوشتار مورد نظر است إحصاء نعمت الهي و پي بردن به نهايت و عمق آن است و اين براي افراد بشر غيركامل، غيرمقدور است و لذا قرآن كريم مي‌فرمايد: «و إن تَعُدُّ و نِعْمَتَ ا...ِ لا تحصوها...»به‌طور قطع يكي از مظاهر و مصاديق نعمت غيرپايان در حيات دنيوي نعمت ولايت است كه گاه در چهره نبوت و گاه در چهره امامت جلوه مي‌كند و از بهترين حسنه‌اي كه انسان مؤمن مي‌تواند با خود به حيات ابدي ببرد كه لوازم بقاء ابدي انساني خواهد بود، نعمت ولايت است. چه اينكه در فرمايشات امام باقر (ع) در ذيل آيه كريمه «من جاء بالحسنه فله خير منها» يكي از مصاديق اصلي از حسنه، برخورداري از ولايت نيكو برشمرده شده، به اين معنا كه هر كس در عالم آخرت پيرو ولي‌ا... حساب آيد، اجرش مضاعف خواهد شد.و يا در حديثي از امام صادق (ع) در ذيل كريمه مذكور آمده است: «حسنه» اسمي براي ولايت علي (ع) است. اين معناي مذكور با محتواي بعضي از احاديث كه ولادت پاك را بهترين نعمت شمردند منافات ندارد؛ زيرا ولادت پاك در همين دسته از روايات مثل سخن امام صادق (ع): كه اِذا بَرَدَ عَلَي قَلْبِ اَحَدِكُمْ حُبُّنا اَهْلَ الْبَيْتِ فليحمدا... علي اولي النعم، قلت: علي فطره الاسلام، قال: لا، بل علي طيب‌المولد لا نه لايحبنا اهل‌البيت اِنّ من طابت ولادته.فرمودند، هرگاه در قلب خودتان محبت ما اهل بيت را احساس كرديد خداوند را بر بهترين نعمت او سپاس كنيد. عبدا... مدائني – از شاگردان امام – مي‌گويد: من به حضرت عرض كردم بر اينكه با فطرت اسلام متولد شديم خدا را سپاسگزاري مي‌كنيم. حضرت فرمود: خير، بلكه بر ولادت پاك، چون كساني به ما اهل بيت محبت و عشق خواهند داشت كه داراي ولادت پاك باشند.پس ولادت پاك يكي از عوامل جدي براي برخوردار شدن از نعمت بالاتر است و در اين حديث نعمت ولادت پاك، زمينه‌ساز و مقدمه‌اي براي درك نعمت ولايت محسوب می‌شود.

غديـر
 و موهبت تبليـغ

يكي از آياتي كه در بيان ابلاغ ولايت و امامت اميرالمؤمنين صراحت دارد، آيه تبليغ است: يا أيُّهَاالرَّسُولُ بلّغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و ا... يعصمك من‌الناس ان‌ا... لايهدي‌القوم‌الكافرين.
در اينكه شأن نزول اين آيه مسئله معرفي جانشين پيامبر و ابلاغ مأموريت الهي در امر انتصاب امام است، نزد شيعه از مسلّمات و نزد اهل سنت نيز نزديك به تواتر است.
مرحوم علامه اميني در كتاب شريف الغدير از منابع اهل سنت نيز به طور مفصل مطرح نمودند كه مي‌شود گفت شأن نزول آيه نزد آنان نيز در حد تواتر است.
ولي آنچه مورد نظر ما در اين نوشتار است نكات كليدي آيه و برداشت‌هاي تطبيقي آن است.
نكته اول، از ظاهر تعبير يا ايهاالرسول و امر به مأموريت با لفظ تبليغ و شرط پس از آنكه اين امر انجام نشود رسالت خويش را تمام نكردي و تمام زحمات تو ابتر و ناقص رها خواهد شد، استفاده مي‌شود، موضوع بسيار مهم و اساسي كه در راستاي رسالت و مكمل آن باشد مطرح است نه تأكيد و سفارش بر كارهاي انجام شده يا بيان يكي از احكام شرعي ديگر و يا قرائت كردن يك يا چند آيه شريفه براي مردم.
نكته دوم، از تعبير به فعل ماضي كه فرمود «ما أنزل اليك» استفاده مي‌شود كه ابلاغ عمومي اين مسئله مطرح است وگرنه موضوع غدير براي شخص رسول خدا از پيش معلوم بوده و حضرت مكرر در موقعيت‌هاي مناسب ولايت و امامت امام علي(ع) را متذكر شده بودند. ولي تبليغ اين مسئله به‌طور فراگير و همه‌جانبه در مجمعی عمومي به‌عنوان اتمام حجت ابلاغ نشده بود.
نكته سوم، كه بر اهميت بيشتر و بزرگي موضوع غدير مي‌افزايد، تعبير «وا... يعصمك من‌الناس» مي‌باشد، چراكه اگر مسئله مطرح شده در غدير احكام شرعي يا وداع پايان عمر حضرت از امت اسلامي يا ارشاد و نصيحت به انجام دستورات الهي كه قبلاً بيان كرده بود باشد، جاي احتمال هيچ خطري نمي‌رفت. درحالي‌كه احتمال خطر و آسيب زدن به پيامبر بايد در طرح موضوعی بسيار مهمي واقع شود. پس احتمال عقلائي در آسيب و اذيت و نيز انكار موضوع كه خودش موجب كوچك شدن پيامبر و زحمات سالیان متمادي او در روز غدير را به همراه خواهد داشت، احتمال بسيار مقبولي است و خداوند جلوگيري از هر گونه ضرر و آسيب مربوط به شخص پيامبر يا شريعت و رسالت او را در روز غدير اطمينان داده است. ديديم كه همگان – مگر يك يا چند نفر كه سرآمد معترضان به هلاكت رسيد -  از آن موضوع استقبال كرده و تا مغرب آن روز و بنابر بعضي از نقل‌ها تا سه روز به حضور پيامبر (ص) و اميرالمومين (ع) مي‌آمدند و دست بيعت مي‌دادند؛ مگر افراد اندكي كه بزرگ معترض آنان يعني حارث‌بن نعمان يا جابربن نصر بوده كه به دليل آيه شريفه در همان لحظه به هلاكت رسيد و همين معجزة الهي نيز مزيد بر اتمام حجت و اظهار حفاظت از پيامبر را نشان داد.
نكته چهارم، كه بيان موهبت تبليغ امامت براي امت امروز و آيندگان را به‌همراه دارد آن است كه، تمام امت اسلامي و به‌خصوص شيعيان و بالأخص محققان و متفكران لازم است كه خويش و ديگران را به دليل اوفو بالعقود  كه مطمئناً يكي از مصاديق آن عهدها و بيعت‌هاست، آگاهي دهيم، چرا كه غدير مظهر تحقق بيعت و عهد رسول خدا با مردم در پذيرش و پيروي از جانشين او مي‌باشد.
و از آنجايي كه عهد و بيعت امت با امام يا آيات قرآن و احاديث اهل بيت عليهم‌السلام هر چند مخاطبش ما نبوديم ولي به جهت اشتراك در ايمان و شريعت در تمام دستورات و بيعت‌ها نيز مشترك هستيم. از اين رو بايد گفت تمام مسلمانان بلكه تمام بشریت مي‌بايد به موضوع غدير ملتزم شوند و ما در تحقق اين هدف بايد بكوشيم تا بيعت حاصل آن روز را بقاء و گسترش ببخشيم. مسئله غدير چه بسا از روز عاشورا نيز مهم‌تر است، چرا كه انكار امامت و ولايت حاصل از غدير ملازم با انكار رسالت است. همان‌طوركه اگر ابلاغ نمي‌شد رسالت رسول خدا انجام نگرفته بود. پس اگر موضوع ابلاغ مقبول نشود، رسالت رسول خدا مورد قبول واقع نخواهد شد. پس بايد گفت هر روز، روز غدير است يعني هر روز، روز بيعت و تجديد عهد با جانشين رسول خداست و اين مسئله نسبت به امامت اميرالمؤمنين و ساير ائمه(ع) به‌خصوص ولي‌ا... زمان حضرت حجت (عج) جريان دارد و اظهار آن بيعت در پيروي و همراهي ولي فقيه زمان امكان تحقق و ظهور دارد.

موهبت‌هاي غدير

شكي نيست روز غدير يوم‌ا... اكبر است و موضوع غدير از شعائر الهي است و از طرفي نزد مسلمانان روشن است كه احياء و اهتمام به شعائر الهي از واجبات عقلي و شرعي است.بنابراين، بر همگان لازم است غدير را به‌عنوان عيد بزرگ اسلامي در گفتار، نوشتار و كردار بزرگتر بشمارند و اسباب جاودانگي بيشتر آن در خاطره‌ها را فراهم سازند. در همين راستا لازم است در اين روز محافل بزرگ سرور و شادي برگزار گردد تا مشتاقان ولايت ضمن ابراز خشنودي، همراه با اقامه نماز جماعت باشكوه در آن روز، نماز شكر و تشكر در درگاه الهي بگذارند و از نور معرفت ولايت در غدير كسب فيض و نورانيت نمايند و علاوه بر آن توجه عموم مردم و افكار عمومي عالم نسبت به اين روز و واقعه غدير منعطف گردد؛ تا شايد به‌عنوان موضوعی پراهميت جهاني مورد دقت و تحقيق بيشتر همگان قرار گيرد.
لازم به تذكر است عيد غديرخم اختصاص به گروه شيعه ندارد، هر چند كه اينان نسبت به اين امر علاقه بيشتري ابراز مي‌دارند، ولي هم‌اكنون از ساير فِرَق نيز در اين عيد شركت مي‌نمايند و توقع نيز همين است كه تمام مسلمانان اهميت اين روز و بركات آن را در تقويت اسلام و نظام مسلمين مورد عنايت قرار دهند، چرا كه واقعه غدير، واقعه مربوط به تمام مسلمين است.
امام طبري حديث مفصلي را از «زيدبن ارقم» نقل مي‌كند كه پايان آن چنين است كه، رسول خدا(ص) در واقعه غدير فرمودند: اي گروه مردم، بگوئيد پيمان بستيم با تو از صميم قلب و عهد نموديم با زبان و دست بيعت داديم بر اين امر، عهد و پيمان و بيعتي كه اولاد و اهل بيت و كسان خود را بدان وادار نمائيم و به جاي اين سيرة مقدس، روش ديگري را نپذيريم و تو گواه بر ما هستي و خداوند از اين حيث كافي است. پس بگوئيد آنچه را كه به شما تلقين و تعليم نمودم، و سلام كنيد بر علي(ع) با صراحت و بگوئيد «الحمدا... الذي هدانا لهذا و ماكنا لنهتدي لون أن هدانا ا...»
زيدبن ارقم مي‌گويد: پس از تمام شدن فرمايش رسول خدا(ص) مردم به طرف حضرت شتافتند و مي‌گفتند: «سمعنا و اطعنا علي امرا... و رسوله بقلوبنا» و دست خود را به نشانه بيعت به طرف رسول خدا و علي (ع) دراز مي‌كردند و اين امر تا سه روز ادامه داشت.
و رسول خدا(ص) پس از بيعت هر گروه با او و اميرالمؤمنين مي‌فرمود: الحمدا... الذي فضَّلنا علي جميع‌العالمين.
و بسيار نيكوست كه امت اسلامي و به‌خصوص مردم مسلمان و مؤمن كشور ما علاوه بر ارسال تبريك و تهنيت اين روز به رسول خدا(ص) و اهل بيت پيامبر عليهم‌السلام و قائد معظم انقلاب، نسبت به يكديگر نيز – بنابر سفارش رسول خدا(ص) – با آيه شريفه و سخن پيامبر، تهنيت دهند كه اين امر علاوه بر ترويج معنويت و نورانيت آيات و احاديث در جامعه، موجب استحكام محبت مردم به ولايت خواهد شد.

غدير و موهبت وحدت
براي اينكه تأثير غدير در بعد تأثيرگذاري بر وحدت مسلمين به‌خوبي تبيين شود، ناچارم اين مسئله را از دو جهت مورد بررسي قرار دهم: 1- از جهت حقيقت غدير و ابلاغ امامت. 2- از جهت واقعيت غدير در ميان مسلمين.
از جهت اول، بر تمام موحدان عالم روشن است وحدت مسلمانان بلكه تمام موحدان، از اهداف و آرزوها و علت غايي آفريده‌ها در شريعت‌‌هاي نازل‌شده مي‌باشد و از طرفي معتقديم انتخاب پيامبران، امام و جانشين پيامبران توسط پروردگار به‌طور مستقيم يا غيرمستقيم انجام مي‌پذيرد. چراكه اين امر از رسالت و تكاليف هدايتي و لطف تشريعي او بر بندگان است و به حكم عقل توحيدي، آفريدگار حكيم تمام امورش محكم و در مسير استحكام اموربندگان است و نيز به‌دليل «ا... اعلم حيث يجعل رسالته» و مانند آن بهتر از مردم و هر كس ديگري بندگانش را مي‌شناسد و بهتر مي‌داند كه مسئوليت هدايت بندگانش را بر عهده چه كسي قرار دهد.
و از طرفي هر چند شرايع و پيامبران مختلف بوده‌اند ولي هدف تمام آنها يكي بوده و لذا در قرآن كريم تصريح دارد كه هر پيامبري، پيامبر قبلي و شريعت آن را تصديق مي‌كند و اين سنت الهي است تا شريعت به حسب حال بندگان و تكامل آنان، به نقطه اوج و كمالش كه مطلوب نزد آفريدگار حكيم است برسد و اين سنت در جايي كه انتصاب به‌واسطه انجام پذيرد نيز همان است. بنابراين غدير و مسئلة امامت ادامه سنت الهي در تكامل حيات معنوي انسان و كمال‌بخشي شريعت اسلامي است و هيچ امر جديدي كه متغاير از رسالت و نبوت گذشته باشد را به همراه نخواهد داشت و در اصل تغيير ماهيت نبوت به امامت در اثر عدم لزوم شريعت جديد محقق شده است. لذا اگر چنانچه پس از پيامبر اسلام، پيامبر ديگري مبعوث مي‌شد قطعاً رسالت او ادامه شريعت قبلي بود و هيچ منافاتي با اتحاد امت اسلامي نداشت. حال كه شريعت اسلام نزد خداي حكيم نهايت كمال را برخوردار است و پس از آن لازم به نزول شريعت ديگري نيست ولي حفظ آن شريعت كامل و اجراي آن و دستيابي مردمان به دستاوردهاي آن، از جمله وظايف و رسالت الهي است و اين بار مسئوليت را نيز بايد بر عهده كساني بگذارد كه قابليت و صلاحيت آنان همچون پيامبر گذشته و صاحب شريعت باشد و اين هدف بدون تعيين انسانی كامل و معصوم و هدفی واحد و مشترك با آن پيامبر محقق نخواهد شد. اين سخن ثبوتاً و اثباتاً، عقلاً و نقلاً مسلم است، و قرآن كريم نيز چون اين مسئله را مفروض دانسته لذا به حفظ وحدت و تمسك به زنجيره و واسطه اتحاد ارشاد فرموده است «واعتصموا بحبل‌ا... جميعاً و لا تفرّقوا ، چرا كه وحدت امت اسلامي هدفی ثابت و هميشگي پروردگار در حكمت نزول شريعت و بقاء آن است كه «إنَّ هذِهِ اُمَّتُكُمْ اُمَّهً واحدهً و أنا رَبُّكُم فَاعْبُدُونِ»  و از طرفي نسبت به نافرماني و يا هر بهانه‌جويي كه موجب تفرقه و سست شدن اتحاد و وحدت عملي ميان مسلمانان شود هشدار دادند كه وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا و تَذْهَبَ ريحُكُمْ» و اما از جهت دوم، يعني وحدت مسلمانان و واقعيت غدير، همه مي‌دانيم مسئله امامت به‌طوركلي و قبول ولايت امامان و در رأس آن ولايت و امامت اميرالمؤمنين(ع) مورد پذيرش بسياري از فرق اسلامي قرار نگرفت ولي اين دليل نمي‌شود كه ما اتحاد و اهميت آن را ناديده بگيريم و از گسترش عظمت آن غافل باشيم. زیرا سيرة رسول خدا(ص) بهترين دليل بر صحت مدعا و لزوم ترويج و تبليغ از غدير است، چرا كه حضرت مي‌دانست بني‌اميه با بني‌هاشم و شخص اميرالمؤمنين مخالف‌اند و عده‌اي از آنان و عده‌اي ديگر تحت فرمان و ولايت امام نمي‌روند و امامت او را نخواهند پذيرفت ولي اين مخالفت پيش‌بيني شده باعث نشد كه حقيقت را مخفي نگه دارند، بلكه در موارد مختلف به مناسبت‌هايي اوصاف، فضائل و ولايت صاحب غدير را متذكر مي‌شدند تا شايد امت اسلامي آمادگي بهتري در پذيرش ولايت آن حضرت پيدا كنند.
بالاتر از آن عنايت خداي سبحان و امر به ابلاغ آشكار در بهترين موقعيت يعني روز 18 ذي‌الحجه در مكان غديرخم و در اجتماع انبوه جمعيت مسلمانان از نقاط مختلف است.بنابراين اگر واقعه غدير از جهت حدوثي اين مقدار اهميت داشته كه حيات شريعت اسلام و كمال آن و اتمام نعمت الهي بر آن متوقف بوده و رضايت پروردگار از پيامبر و امت او مبتني بر تعيين و تبليغ رسول خدا(ص) و پذيرش امت اسلامي قرار گرفت، قطعاً امروز و هر زمان ديگر رضايت الهي در تبليغ و تبيين موهبات غدير و مسئله ولايت است و بنده اطمينان دارم كه عقول بشر امروزی، مگر عده‌اي كه صاحب غرض و مرض باشند، مسئله امامت پس از نبوت را اگر با محتواي عالي و صورت برهاني تبيين نمائيم به‌خوبي مي‌پذيرد و حتي اگر نپذيرند نبايد از عمل به تكليف كه همان ابلاغ اهميت واقعه غدير به گوش جهانيان باشد، باز بمانيم.

غدير و اخوت ديني

هر چند اعتقاد به اصل دين و اسلام و ايمان به حقايق قرآن و رسالت موجب تحقق برادري ايماني ميان مومنان خواهد بود و اينان نسبت به يكديگر حقوقي خواهند داشت كه بايد مراعات نمايند، ولي برخورداري از محبت اهل بيت و ولايت آنان به‌طور قطع موجب تحقق برادري ايماني در مرتبه بالاتري خواهد شد كه حقيقت آن با درك ظاهري و علم حصولي ما چندان قابل فهم نيست.
براي مثال، ابن‌عباس روايت كرده است شخصي خدمت رسول خدا(ص) مشرف شد و عرض كرد: آيا دوستي علي‌بن‌ابي‌طالب مرا سود مي‌بخشد؟
حضرت فرمود: از جبرئيل سوال مي‌كنم و جوابت را مي‌دهم و چون از جبرئيل پرسيد، او عرض كرد: از اسرافيل مي‌پرسم. اسرافيل به جبرئيل گفت: با پروردگارم مناجات مي‌كنم. و آنگاه از پيشگاه ربوبي خداوند به اسرافيل خطاب شد كه به جبرئيل بگو: به حبيب ما محمد(ص) سلام برساند و بگويد: أنت منّي حيث شئت انا، و علي منك حيث انت منّي و محبّوا عليّ منه حيث عليّ منك . يعني تو نسبت به من آن‌گونه هستي – مقام داري – كه من مي‌خواستم و علي نسبت به تو آن‌گونه است كه تو نسبت به من مي‌باشي و دوستان علي نسبت به او آن‌گونه‌اند كه علي نسبت به تو مي‌باشد و معناي اين حديث اشاره‌اي به آن حقيقت است كه بالاتر از فهم ماست و اين مقدار مي‌فهميم كه رسول خدا(ص) براي اينكه عظمت برادري و دوستي حاصل از ولايت علي(ع) را بيان كند خواست خداوند شخصاً عهده‌دار نتيجة اين دوستي باشد كه هرگز وعده الهي تخلف‌پذير نمی‌باشد.ولي آنچه براي همة مؤمنان قابل درك است، آثار محبت به اهل بيت در دنيا نوعي آرامش و اطمينان نفس در امور است و در برزخ و آخرت در قالب عنايت خاص و شفاعت ظهور خواهد كرد كه اكنون مجال اين بحث را نداريم.سخن ديگري كه در اينجا مهم است سيرة عملي رسول خدا در اجراي سنت اخوت يعني صيغه برادري ديني است كه علاوة بر نوعی التزام دو طرفه مبني بر رعايت بيشتر حقوق و ذكر و ياد يكديگر در زيارات و جلسات ادعية و ساير اعمال حسنه و مستحبي را به همراه دارد، ملتزم مي‌شوند كه هر كدام در روز قيامت داراي منزلت و اذن شفاعت بودند حتما ديگري را مورد شفاعت قرار دهند. روز عيدغدير بهترين روز براي تبلور و تحقق اين اخوت ديني است و يكي از مستحبات اين روز است و دعاي مخصوص آن در كتب ادعيه مانند مفاتيح‌الجنان آمده است.

غـديــر
 و مسئوليت‌پذيري جوانان

دوران جواني علاوه بر همراه بودن با توانايي و نشاط، حس مسئوليت‌پذيري بالايي را نيز به همراه دارد كه البته با توجه به شرايط و عوامل داخلي و خارجي متفاوت خواهد شد. اگر بخواهيم اين نيروي توانمند جواني كه بهترين دوران عمر يك انسان است را در مسير صحيح رهنمون كنيم، لازم است شناخت دقيق از استعدادها و قابليت‌هاي افراد پيدا كنيم و آنان را به همان سمت تشويق و تحريك نمائيم و امكانات لازم و موقعيت مناسب و لازم را براي خودنمايي آنان فراهم نمائيم. اين چيزي است كه رسول خدا(ص) آن را در وجود اميرالمؤمنين(ع) كشف نموده و همواره مورد تشويق و تمجيد قرار مي‌داد كه نمونه بسيار روشن آن در جلسات انذار نزديكان بوده است كه در هر سه مرتبه تنها كسي كه آمادگي كامل خويش را در ايمان و همراهي رسول خدا(ص) اعلام مي‌دارد نوجوانی حدود 12 سال است و رسول خدا(ص) نيز او را به عنوان جانشين و وصي خودش مطرح مي‌كند.
درحالي‌كه قبول چنين حقيقتي براي مخاطبان آن روز و حتي امروز بسيار دشوار است. پس از آن نيز مورد تربيت و تعليم خاص رسول خدا (ص) بود و چه بسا در موارد مختلف مسئوليت‌هايي از طرف پيامبر به او واگذار مي‌شد تا علاوه بر شكوفايي توانايي‌هاي حضرت، فضائل او را بر همگان آشكار سازد و لذا بيان ويژگي‌ها و فضائل او تا پايان عمر شريف رسول خدا(ص) ادامه داشت، تا اينكه زمان ابلاغ عمومي جانشيني حضرت در غدير فرا رسيد كه پيامبر رسماً مسئوليت هدايت امت و تبيين شريعت پس از خودشان را به حضرت – كه جواني پخته با حدود 34 سال بوده – منتقل نموده است.
اين امر بر كساني‌كه شناخت لازم از توانايي‌هاي بالقوه جوانان را نداشته باشند يا به‌طوركلي مخالف حضور آنان در عرصه‌هاي مختلف علمي و عملي‌اند و يا از واگذاري مسئوليت به آنان امتناع مي‌ورزند و يا از اين‌گونه مفاهيم استفاده ابزاري و شعاري مي‌برند كه ضرر دوم به حال جوانان به مراتب بيشتر از ضرر اول است.
نمونه ديگر مسئوليت‌پذيري جوانان و اهميت دادن به توانايي‌هاي آنان انتخاب «اسامه بن زيد» به‌عنوان فرمانده سپاه اسلام بوده است كه خيلي‌ها به دليل اينكه حدود 18 سال بيشتر نداشت – مايل نبودند تحت اوامر او و پیاده نظام فرماندهی جوان باشند ولي دستور پيامبر به تشكيل سپاه به فرماندهي اسامه و اصرار حضرت بر اينكه همه مهاجرين و انصار در سپاه وي داخل باشند، به‌طور قطع حكمت‌ها و فوائدي را به همراه داشت كه بعضي از آنها در نظر ما عبارتند از:
1- كساني كه با جانشيني اميرالمؤمنين(ع) مخالف بودند را از مدينه خارج كند و لذا حضرت دستور ويژه دادند افرادي مثل ابوبكر، عمر، ابوعبيده و سعدبن ابي‌وقاص در سپاه اسامه باشند، تا اينكه در آستانه انتقال رسالت به امامت اين افراد تأثيرگذار در ميان توده مردم نباشند تا جانشيني امام در ابتداي امر دچار چالش و مخالفت‌ها نشود.
2- در فرهنگ آن روز سن 18 سال، نوجوان محسوب مي‌شد و با اين حال واگذاري فرماندهي سپاه به يك جوان درحالي‌كه بسياري از پيرمردان و ريش‌سفيدان مهاجرين و انصار تحت فرماندهي او باشند، مورد اعتراض و طعن قرار گرفت كه رسول خدا(ص) بر منبر رفتند و فرمودند: «او سزاوار اين فرماندهي است.»
اين سخن به معناي تعيين ملاك براي مسئوليت و رياست است يعني اگر كسي شرايط لازم براي هر مسئوليتي را داشته باشد و از ديگران سزاوارتر باشد سن كم مانع سزاوارتر بودن نمي‌شود.
3- اين اقدام حضرت براي ابطال كردن ادعاهاي پوچ و بي‌اساس مهاجرين و انصار انجام شد تا اينكه ملاك‌هایي از قبيل سن بيشتر، خويشاندي بر پيامبر و مانند آن را دليلي بر برخورداري سهم بيشتر قرار ندهند. چراكه اينها ايامي پس از مخالفت با فرماندهي اسامه، جوان بودن امام علي(ع) را نيز بهانه كنار گذاشتن او قرار دادند و با تمسك به خيالات پوچ جاهلي، تشكيل سقيفه، مباحث پيرامون انتخاب جانشين را دامن زدند. با اينكه برتري امام از نظر فضائل و صلاحيت اداره امور مردم و وصي رسول خدا(ص) بودن را به خوبي مي‌دانستند؛ چرا كه اين سخني نبوي را شنيده بودند كه فرمود: «تَقَعْ في عليٍّ فانه مني و انا منه و هو وليكم بعدي»  و يا مكرر فرموده بودند كه «هو ولي كل مومن بعدي»
بنابراين از نظر دين و سيره رسول خدا(ص) و امامان معصوم عليهم‌السلام و نيز تمام پيامبران گذشته ملاك تقدم افراد بر يكديگر تقوا، بينش صحيح، قدرت و توان مديريت در مسئوليت مربوطه است و اگر در تمام شئونات اجرايي ادارة نظام اجتماعي و سياسي اين اصل بدون دخالت عوامل ديگري اعمال نشود، علاوه بر ابطال فرهنگ غلط و جلوگيري از چپاول سمت‌ها توسط بعضي از افراد، موجب تقويت انگيزه جوانان و آيندگان در تحصيل علم و شكوفايي استعدادها خواهد شد.
براي كساني‌كه اهل درايت و فهم دقيق و خالص (يعني بدون هواي نفس و تعلقات دنيايي و جاه‌طلبي) باشند تنها واقعه غدير براي اثبات ولايت جانشين رسول خدا(ص) و استقبال مردم از تفضّل الهي بر امت اسلامي، كفايت خواهد نمود. ولي براي كساني‌كه تعلقات غيرخدايي بر رضاي او غالب باشد، نه تنها واقعه غدير بلكه اگر معرفي امام به‌صورت خطاب خصوصي براي اين‌گونه افراد بيان شود، هيچ فايده‌اي نخواهد داشت تا چه رسد به اینكه به واسطه آيات يا روايات فضائل يا ابلاغ به‌صورت خطاب شفاهي و عمومي انجام شود.
پس آنچه را كه وظيفه رسالت پيامبر در ابلاغ معرفي امام بود به نحو احسن انجام شد. ولي با اين حال اسوة حسنه بودن و رحمهً للعالمين بود و اولي بالمؤمنين من انفسهم بودن و اقرب اليه من حبل‌الوريد بودن، اقتضاء مي‌كرد نهايت تلاش را براي فعليت همه‌‌جانبه امر امامت – يعني حتي از جهت ظاهري آنكه حكومت بر اداره امور مردم – به‌كار گيرد و رسول خدا(ص) كه مظهر تام اين اوصاف مذكور است در مدت باقي‌مانده از عمر شريفشان پس از واقعه غدير – مدت دو ماه و ده روز – مكرر در جلسات و ملاقات‌ها پيرامون فضائل اميرالمؤمنين(ع) سخن فرمودند و مردم را به اطاعت از او سفارش فرمودند.
اوج اعلاي مهرباني و رحمت او براي امت در لحظات پاياني عمر آخرين رسول خدا (ص) مي‌رفت كه با منشور جهاني و جاويدان و اتحادآفرين شكل بگيرد كه نگذاشتند ولي حضرت رمز برخورداري از تمام كمال انساني را در دو كلمه شفاهاً مطرح فرمودند كه آن روز و امروز و هر روز بلكه روز قيامت رمز احقاق، ابقاء و استمرار اتحاد عملي بشر و مسلمانان است يعني: «إني تارك فيكم‌الثقلين كتاب‌ا... و عترتي‌ أهل بيتي...»

غدير و وصايت

چنانكه قبلاً اشاره كرديم براي اينكه امت از هدايت فرستادگان الهي محروم نباشند و براي گمراهي خويش دليل و عذر نداشته باشند، سيره همه پيامبران اين بود كه با اذن پروردگار براي تداوم راه هدايت و حراست از شريعت، پيامبر پس از خود را معرفي مي‌كردند تا راه نيمه پايان رهبري امت را به پايان برسانند.سيرة رسول خدا(ص) نيز همين بوده و در موارد متعدد و مناسبت‌هاي مختلف وصي و جانشين خود را اعلام نموده و آن را مبتني بر سيره پيامبران گذشته دانستند كه فرمود: إن لِكُلِّ نَبِيٍّ وَصيّاً و وارثاً و إنَّ علياً وصيتي و وارثي.  هر رسولي، وصي و وارث دارد و علي وصي و وارث من است.بعضي از بزرگان اهل سنت اين حديث را پاسخ رسول خدا(ص) در برابر پرسش سلمان دانستند.  و از آن پس امير‌المؤمنين (ع) به اين صفت شهرت يافتند كه حتي دشمنان حضرت نيز در موارد متعدد به وصف وصي بودنش اقرار نمودند.نظير اينكه يكي از سربازان عايشه در جنگ جمل كه خود را به‌عنوان دشمن علي(ع) كه معروف به وصي است، معرفي نمود و يا خوارج كه مي‌خواستند خود را قاصر دانند نه مقصر و يا امام را نيز در تقصير خود شريك بدانند‌، مي‌گفتند او با اينكه وصي رسول خدا(ص) بود چرا براي احقاق حق خويش يعني وصي بودن اقدامي نكرده است.البته امام در جواب فرمودند: شما بوديد كه ديگران را بر من مقدم داشتيد و حق مرا ضايع كرديد.  چه اينكه در گفتار ساير امامان، آن حضرت را با لقب وصي رسول‌ا...(ص) شناسايي مي‌نمودند.

غدير و شفاف‌سازي

يكي از مسائلي كه مدلول مفهومي آيه تبليغ محسوب مي‌شود، مسئله شفاف‌سازي موضوع و اطلاع‌رساني دقيق آن و پرهيز از كتمان حق و آثار و عواقب آن است.توضيح، اينكه اگر آيه تبليغ «يا ايهاالرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته...» دلالت بر وجوب ابلاغ پيام از قبل نازل شده خداوند بر رسولش واجب است، ترك آن يكي از محرمات خواهد بود. علاوه آنكه از مصاديق كتمان حق است و چنين چيزي در حق رسول خدا(ص) محال است.بنابراين، حركت رسول خدا براي حج و دستور تجمع مردم و ابلاغ محتواي غدير واجب و تكليف الهي بوده كه مي‌بايست انجام بگيرد؛ هر چند احتمال تأثير آن ضعيف يا كوتاه‌مدت باشد. چون موضوع غدير يعني تعيين جانشين و امام غير از تبليغ يا امر به معروف يكي از مسائل فروع فقهي است، چرا كه امامت و ولايت در نظر بسياري از بزرگان – كه مجال ذكر اقوالشان نيست – از اصول اعتقادي دين است و به هيچ دليل و توجيهي قابل ترك نمي‌باشد.در اينجا بر خود لازم مي‌دانم از باب تذكر به دانشمندان و صاحبان قلم و گفتار عرض كنم تبليغ حقيقت دين – البته با ملاحظه نحوة ابلاغ – در تمام زمان‌ها و به‌خصوص مسائل اعتقادي و يا مسائلي كه از ضروريات شريعت است مانند حجاب، عفت و پاك‌دامني، لازم است بيشتر از آنچه كه تبليغ شده، ابلاغ شود تا به‌طور كامل اتمام حجت گردد، چه اينكه مسائل ديگر احكام و اخلاق نيز بيش از اين نيازمند به اهتمام است.
 

غدير
 و عدالت‌محوري آرماني

عدالت از جهت مفهوم‌شناسي روشن است ولي تشخيص موارد، عدالت در اموراجتماعي مشكل است و عمل به آن يعني اعطاي حق صاحب حق كه لازمه‌اش جلوگيري همه‌جانبه از ظلم و تبعيض باشد مشكل‌تر است.اگرچه عدالت‌خواهي و اجراي عدالت اجتماعي، شعاري بسيار زيبا و جاويد و باطراوت است كه هيچ‌گاه فرسودگي ندارد ولي عمل به آن، از راه رفتن بر روي شمشير نيز سخت‌تر است و چه بسيارند افرادي‌كه در شعار عدالت اجتماعي چيزي را فروگذار نكردند ولي در مقام عمل جز اندكي از آن را پايه‌گذاري ننمودند.بر اين اساس عدالت اجتماعي از بزرگ‌ترين آرمان انساني است كه تحقق آن به آموزه‌هاي آسماني بلكه به همراهي هدايت‌گر مورد عنايت خدا رضواني نيازمند است. چرا كه تا كسي به‌طور كامل بر قوه عقلانيت و غريزه منفعت‌خواهي مسلط و پيروز نباشد ممكن است با انواع حيله‌ها و راهكارها خود را از تكليف در برابر حقوق ديگران برهانند.خلاصه آنكه، يكي از بنيادي‌ترين مسئله در زندگي انسان‌ها رعايت اصل عدالت در عرصه‌هاي مختلف است كه همواره مورد سفارش خداوند آسمان و پيامبران بوده است. اسلام به اين اصل در بسياري از امور اساسي زندگي مثل نظام اقتصادي، سياسي و اجتماعي توجه خاصي دارد و اجراي آن را به‌صورت همه‌جانبه طلب مي‌كند. از اين‌رو وجود امام معصوم در ميان مردم و رهبري امت، بهترين ضمانت اجرايي جريان عدالت در جامعه و رعايت حقوق تمام مردم است.پس از دوران پيامبر نيز قابل تمسك بوده و مي‌توانند در محضر عدل الهي از خود دفاع نمايند و به‌دليل «و ما أُوتيتم من العلم الاَّ قليلاً» (اسراء/85)، اظهار عجز درك عقل از جميع مصالح و مفاسد واقعي را خواهند داشت. از اين‌رو مي‌توان از فرمايش امام صادق (ع) به نحو عموم درباره ضرورت وجود حجت الهي براي مردم در تمام زمان‌ها بهره برد، چرا كه فلسفه بعثت همان فلسفه هدايت و لوازمات آن است كه فرمود: «لئلا يكون للناس علي‌ا... حجه من بعدالرسل و لئلّا يقولوا ما جاءَ مِن بشيرٍ و لا نذير و لتكون حجه ا... عليهم». بنابراين، از آنجا كه رشد و تكامل انسان‌ها هيچ‌گاه به حد ثابت و ايستايي نمي

تعداد بازديد: 472 تعداد نظرات: 0

ارسال نظر

فیلم روز
تصویر روز