پل از مهمترين بناها و زيرساختهاي توسعه شهري و منطقهاي هستند که نقش بسيار مهميدر شبکه راههاي درون شهري و برونشهري ايفاء مينمايند. پلها در طول زمان صورتهاي مختلفي به خود گرفتهاند. از بين آنها پلهاي شهري نيز داراي تنوع و کارکردهاي مختلف هستند. پلهاي روگذر اتومبيل رو، ريلي، عابر پياده و.... از اين دست ميباشند. در اين ميان، تهران شهري با جمعيتي رو به تزايد و به همان اندازه گرفتار در معضلات شهري مختلف ميباشد. در اين ميان آلودگيهاي زيستمحيطي و افزايش تعداد وسائط دودزا در نقاطي از شهر، محيطي نامطلوب و غير بهداشتي را سبب شده است. دستهاي از اين نقاط به عللي همچون تحمل بار ترافيكي بيشتر، حجم و فرم خاص خود و مانند آن از ديگران متمايز ميشوند. پلهاي سوارهرو شهري در سطح تهران از اين دسته محسوب ميگردند. پل سيدخندان در اين ميان وضعيتي بسيار بغرنجتر از گونههاي مشابه خود داشته كه شناسايي مشكلات و تدوين برنامهاي فوري را ميطلبد.
شناسايي ابعاد شهري پلها:
مهمترين کارايي پل جنبه عملکردي آن و نقشي است که در شبکه راه ايفاء مينمايد. اما پلهاي شهري علاوه بر اين نقش، داراي وجوه تأثيرگذار ديگري نيز هستند که اهميت جايگاه آنان را دوچندان مينمايد، از جمله:
1. افزايش خوانايي شهري
مردم براي درك طرح يک شهر قبل از هر چيز يک نقشه ذهني ايجاد مينمايند. نقشه ذهني شهر همان نمايش ذهني است از آنچه که شهر شامل آن ميشود و آن نقشه مطابق با نظر هر فرد ميباشد. آسايش و رواني کار مردميکه طرح يک مکان و شهر را درك مينمايند اساساً مفهومي از خوانايي به دست ميدهد. خوانايي شهر با خاطرهها، اذهان و سيماي شهر در ارتباط است. راهها، لبهها، محلهها، گرهها و نشانهها اجزاي شکلدهنده سيماي شهر ميباشند. نشانهها، عناصر فيزيکي خارجي هستند که بهعنوان نقاط مرجع عمل ميکنند. نشانهها ميتوانند يک انبار، کوه، مدرسه يا هر عنصر ديگري باشند که به جهتيابي براي پيدا کردن راه کمک نمايند. از اين رو ميتوان گفت اگر يک پل ظاهر منحصر به فردي داشته باشد ميتواند بهعنوان يک نشانه شهري نيز مطرح گردد. بهعبارت ديگر پلهاي شهري عناصري هستند که در راهها نقش اصلي ايفا مينمايند و ميتوانند بهعنوان يک نشانه عاملي براي افزودن خوانايي شهر محسوب گردند. جهت دستيابي به اين منظور، بايستي هر پل ضمن ارتباط با هويت محيط اطراف خود، ظاهري متمايز از ديگر پلها داشته باشد بهنحوي که راهنمايي مناسب در جهتيابي و تعيين هويت بصري مکان استقرار خود ايجاد نمايد.
2. ايجاد مرکزي جهت تعاملات اجتماعي فرهنگي و تفريحي
يکي ديگر از اجزاي شکلدهنده سيماي شهر گرهها ميباشند. گرهها نقاط يا مکانهاي استراتژيکي هستند که مرکز توجه فوقالعاده يا محل اجتماع و تمرکز شهر ميباشند. از آنجا که پلها معمولا عامل اتصال نقاط استراتژيک به يکديگر هستند، ميتوانند بهعنوان محل اجتماع در شهر نقشآفريني کنند. با توجه به اين نکته ميتوان سيماي پلهاي شهري را متحول کرده و آنها را به نقاط پوياي شهري مبدل نمود
3. افزايش زيبايي فضاهاي شهري
افزايش تعداد پلهاي شهري، در سيما و منظر شهر بسيار مؤثر است. از اين رو توجه به فرم و جنبههاي معمارانه پل از مهمترين ضروريات ميباشد.
توجه به مسائلي چون ارتباط شکل پل با بستر قرارگيري آن، شکل سازه پل، مصالح به کار رفته، رنگ و کيفيت پوشش نهايي پل (بهويژه در پلهايي با پوشش بتني و با رنگهاي تيره)، تأثير بهسزايي در زيبايي فضاي شهري دارد. لذا بهتر است در طراحي و ساخت پلهاي شهري فضاهاي پيرامون پل در نظر گرفته شود تا پل بتواند به عنوان يک نشانه بصري زيبا در شهر خودنمايي کند. برپايي دهانههاي بلند، اغلب موجب ميشود اين پلها فضاي زيبايي را در پيرامون خود ايجاد نمايند.
پلهاي شهري در معماري و شهرسازي معاصر جهان:
1. پل سندول برومويچ:
اين پل برروي بزرگراه A41 شهر برومويچ ساخته خواهد شد. اين پل مجموعهاي از خيابانهاي مختلف است كه بر اساس طراحي آينده، به سه مسير اصلي تقسيم خواهد شد كه دو خيابان جانبي با كاشت درخت و بدنههاي سبز ديگر پوشش سبز دو طرف را به هم متصل خواهد كرد و علاوه بر آن دو حلقه سبز در دوطرف آن پوشش عمودي سبز را تامين خواهد كرد (تصوير شماره1).
پل مايلاندپارك:
اين پل در لندن با هدف ايجاد اتصال بين دو نقطه از پارك كه در دو طرف خود كاربريهاي ورزشي و نيز مطالعات اكولوژيكي و فرهنگي را پوشش ميداد انجام گرفت. انرژي اين محل توسط توربينهاي بادي تامين ميشود و كل مجموعه با يك برهم كنش مناسب با طبيعت، پل را بهعنوان شاخص زيستي اين مكان تبديل كرده است. سطوح سبز مناسب با اقليميكه در اين پل استفاده شده با الحاق به بدنه سبز پارك، گونههاي زيستي دو طرف را به هم مربوط و چرخه اكولوژيكي گذشته را تصحيح كرده است. اين پل به علت قرارگيري در مسير عبوري مهم و كاركرد شاخص خود، مانند نقطهاي جهت شناسايي محل نمود يافته است (تصوير شماره2).
بررسي پل سيدخندان:
پس از دوران رشد شهرنشيني ايران و افزايش تعداد خودروها، نياز به ارائه راهحلهايي جهت مقابله با ترافيك، مانند ايجاد راه و تعريض آن افزايش يافت. يكي از گزينهها ايجاد پلهاي شهري بزرگ بود كه در نتيجه در كلانشهري مانند تهران، منجر به ساخت پلهاي مشهوري مانند پل سيدخندان، كريمخان، حافظ و مانند آنها شد. در مبان پلهاي مذكور، پل سيدخندان بهعللي كه در پي خواهد آمد، بيشترين آسيب شهري را نسبت به محيط پيراموني خود وارد كرده است. اين پل در اتوبان رسالت واقع بوده و با توجه به قرارگيري در تقاطع آن با خيابانهاي پرترددي مانند خيابان شريعتي، بيشترين حجم ترافيكي منطقه پيرامون خود را بر دوش ميكشد (تصوير شماره3).
نظم بصري مجموعه
مجموعهها علاوه بر آنكه عملكرد شهري مناسبي دارند ميبايست از بعد بصري و جنبه زيباييشناسانه، نيز انتظارات شهروندان را برآورده سازند. ابعاد زيباييشناسانه در پلهاي شهري داراي فرم بهخصوص، نظم بصري و تناسبات صادق است. در ادامه به بررسي اين موارد دررابطه با پل سيدخندان ميپردازيم.
نظم مجموعه پل در بدنهها و سطوح افقي دو نوع نظام را نشان ميدهد. در بدنهها با توجه به ايجاد فضاهاي عبوري و ستونهاي پل، از نظميهمگون برخوردار بوده، اما ايجاد پستهاي انتظامي و كيوسكهاي فروش بليط اتوبوس و مانند آن، به مقدار زيادي از آن ميكاهد. در سطوح افقي پل داراي دو رويه با ارتفاع متفاوت است و با توجه به شكل كلي پل اين دو سطح داراي پيوستگي افقي يكساني بوده كه تنها در نقطهاي از ميانه طول پل با دور شدن از هم روزنهاي را ايجاد كردهاند (تصوير شماره4).
وحدت و تركيب سطوح پل تنها با نقاطي است كه كاربري ترافيكي دارد و از كمترين پيوستگي نظاممند با خطوط و كاربريهاي اطراف، برخوردار بوده كه ميتوان آن را در تصوير شماره 5 ديد. تضاد فراوان پل با ابنيه اطراف و نيز خيابانهاي پيرامون از نقاط ضعف بصري پل محسوب ميشود. تركيب حاشيه پل با نقاط زيرين به علت فاصلههاي ناهمگون و عدم تناسبات كاركردي، ناديده گرفته شده است.
مقياس انساني بهعلت آنكه پل درگره ترافيكي قرار دارد ديده نشده است. خيابان و شريانها تنها براي خودروها در نظر گرفته شده و معدود پيادهروها و فضاهاي نامناسب حركتي زير پل براي عابرين پياده اختصاص داده شده است. در نتيجه در بسياري از ساعات روز شاهد پيادهروهاي شلوغي هستيم، كه محيط را نهتنها براي كودكان و افراد مسن كه براي ديگران نيز نامناسب كرده است. نسبت پيادهرو و سوارهروها نقاط سكون و مكث را كاهش داده و همين امر بر دلزدگي شهروندان نسبت به مكان افزوده است.
نسبت و تناسب كلي پل در رابطه با فضاهاي جانبي آن تفاوت و هويتي مجزا به آن ميبخشد و در منظر عمومي خيابانهاي كناري- با تخريب هتل اينترنشنال- بناي ديگر را نميتوان در عرض آن يافت. اين تناسب ناهمگون در خارج حيطه درك مطبوع رواني و فيزيولوژيكي انسان بوده و فرد را از داشتن درك منسجم از كليت پل محروم ميسازد. از اين رو ميتوان با تقسيمبنديهاي سازماندهي شده، آن را قابل تجزيه و تحليل كرده و به نشانه بودن پل بيفزائيم.
ايجاد فضاهاي سبز شهري
فضاهاي سبز شهري در قالب سطوح، بدنهها و تودههاي سبز امروز گزينه ناگزير طراحي و برنامهريزيهاي شهري هستند و اين موضوع بهخصوص در كلانشهرهايي مانند مكزيكوسيتي و تهران كه درگير انواع آلودگيهاي ناشي از رشد لجام گسيخته شهري شدهاند امري حياتي محسوب ميگردد. تهران با داشتن سرانه فضاي سبز شهري كه از استانداردهاي جهاني بسيار پائينتر است، به داشتن اين فضاها نيازمند بوده به گونهاي كه ساخت بوستانهاي كوچك محلهاي نهتنها نتوانسته است به كاهش آلودگي كمك كند، بلكه معضلات را نيز افزايش داده است. از اين رو برنامهريزي متمركز براي احداث اين فضاها در بدنهها، سطوح پياده و ابنيه عمومي در دستور كار مراكز زيربط قرار گرفته است. پل سيدخندان با داشتن بدنهها و سطوح جانبي بالقوهاي كه بتواند با برقراركردن پيوندي مناسب با سامانه سبز شهري گذشته علاوه بر ارتقاء آن، خود را نيز پالايش نمايد، يكي از گزينههاي اينگونه برنامههاست. بدنه طولاني و سطوح زيرين پل، كه امروزه يا بلااستفاده شدهاند و يا به كاربريهاي آلودگيزا تبديل شدهاند، ميتواند با اصلاحاتي محدود به فضايي دلنشين از انواع گياهان آلودگيزدا تبديل شود. سطوح عمودي يادشده، اختلاف سطوح شرياني و نقاط تمركز زيرين پل گزينههايي هستند كه با ارائه دورنما و منظرهاي سبز، در آرامش رواني شهروندان دخيل بوده و پل را به مكاني جهت پرورش و نمايش انواعي بخصوص از گياهان مبدل ميكند. اينگونه گياهان و يا درختان خود نشانهاي جهت به يادسپاري براي پل محسوب خواهند شد. فضاي سبز متمركزي مانند آنچه براي پل سيدخندان پيشبيني ميشود، ريه تنفسي مناسبي است كه در پناه آن فعاليتهاي اجتماعي و تفريحي شكل گرفته و پل را به مثابه باغراه شكل داده و با اين راهحل از ميزان آلودگيهاي صوتي كم كرده و با طراحي بدنههاي سبز در ابنيه مجاور آن كليتي سالم شهري را توليد ميكند.
طرح پيشنهادي
گونههاي طرح:
ویژگی طرحهاي پيشنهادي، تلاشی در جهت ايجاد فضايي همگون شهري است كه بتواند فعاليتهاي اجتماعي و تفرجي را پوشش دهد و علاوه برآن از اختلالات ترافيكي نيز پرهيز كند. از اين رو، در ميان طرحهاي كه به ايجاد بدنههاي سبز، مانند غرس درخت و...، و سطوح سبز، مانند گياهان بالارونده و...، گزينه بدنههای سبز ممتد در پیوند با ابنیه اطراف دوم را پيشنهاد ميدهد. پيشنهادات با توجه به مولفههايي چون: مساحت سطوح موجود، نقاط آلودگي، فواصل پل با پياده، گشايشها و ارتفاعات پل، مسيرهاي موجود دفع آبهاي سطحي، نماها و مناظر عمومي پل، ارتفاع و بدنه ساختمانهاي اطراف، كاربريهاي همراستا با موضوع پروژه در اطراف پل، جهت خيابانها و ترافيك موجود، گونههاي گياهي همساز با اقليم، سازه پل و شكل كلي سايت پيشبيني شدهاند. پل در جهت شرقي- غربي كشيده شده است و از اين رو با توجه به باد غالب تهران و نيز ارتفاع و انبوهي ساختمانها و ابنيه اطراف خود، در دفع آلودگيهاي تنفسي، مانند دود ماشين و ...، ناكارآمد بوده و محيط پس از مدت كوتاهي با انباشت خطرناك دود مواجه ميشود. ابنيه پيراموني اين پل غالباً با فاصلهاي بسيار كم و خارج از استاندارد نسبت به پل، ساخته شدهاند كه دالاني غربي- شرقي با ارتفاع زياد را ايجاد كرده كه از آشفتگيهاي بصري بسياري رنج ميبرد. كمبود فضاي سبز مناسب، چه در خطوط ترافيكي روي پل و چه در فضاهاي اجتماعي زيردست، بر اين مشكلات افزوده است. ديوارهها و نقاط سبز كليدي كه بتواند با هم مجموعهاي كامل را تشكيل دهد، يكي از راهحلهاي اقتصادي اين معضل خواهد بود كه علاوه بر جبران مشكلات يادشده، ميتواند با اتصال به مجموعههاي سبزي مانند فرهنگسراي ارسباران، سطوح سبز كناره اتوبان و بوستانهاي همجوار كليتي سبز را براي حيات شهري اين ناحيه فراهم آورد. اين سطوح ميتوانند در كناره بدنه فوقاني اتوبان و نيز بدنههاي شهري آن ايجاد شده و با گسترش و طراحي مناسب در عرضهاي دسترسي كناري مانند خيابان شريعتي، پل را تبديل به عنصري همگون با كالبد شهري ساخته و مركز فعاليت اجتماعي پوياي شهروندان شود.
در طراحي پوسته سبز براي پلهاي بحراني در فضاي شهري مانند پل سيدخندان، توجه به توسعه پايدار امري ضروري است. توسعه مورد نظر با مولفههايي چون پايداري محيطي و پايداري اجتماعي نمود مييابد. براي مثال طرح مورد نظر در رابطه با پل مذكور، با معضلاتي مانند انباشتگي آلودگيهاي تنفسي و بصري، اتلاف انرژي، ايجاد گرههاي بيماريزا، رشد فعاليتهاي اقتصادي بيمار و... مواجه است، كه نه تنها بر سازه پل اثر سوء خواهد نهاد، مردم را از مشاركت در محيط مورد نظر دور كرده و آسيبهاي آن را تسريع ميبخشد. تعرض به حريم پل و افزايش بزه و فعاليتهاي ناهنجار اجتماعي از پيامدهاي مذكور است. از اين رو اصلاح موقعيت و نقش شهري اينگونه پلها، امري ضروري برنامهريزي بنظر ميآيد كه ميتوان با پيشنهاداتي مبتني بر پايداري محيطي و اجتماعي در بهينهسازي كاركرد پل در شهر اقدام كرد.
با توجه به مطالب بالا، كنترل انرژي، كاهش عناصر مولد بيماريزا و نوسازي بصري پل، با توجه به حجم بالاي آلودگي در اين نقطه، گزينه طراحي سبز را در قالب سطوح و احجام عمودي و افقي، بهعنوان پيشنهاد بهينه مطرح ميسازد. اين نقاط با طراوتبخشي به بدنه و فرمهاي مغشوش، پل را به نقطهاي جهت تعاملات اجتماعي تبديل ميكند. پل علاوه بر نقش ترافيكي خود، مانند ريه تنفسي شهر عمل كرده و ميتواند نهتنها آلودگيهاي پيرامون خود را تعديل بخشد، كه در اندازههاي كلانشهري، با ايجاد زنجيرههاي سبز، مانند توليدكننده هواي سالم شهري بروز نمايد. مواد بكار رفته در سطوح سبز به علت طبيعي بودن قابل برگشت به طبيعت بوده و با ايجاد انرژيهاي مفيد طبيعي، چرخه پايداري محيطي را كامل خواهند كرد. پوششهاي سبز، عناصري خود سازمانده هستند، لذا با رشد در محيط شهري كمترين فشار نگهداري را بر شهر وارد ميكنند و از اين رو ميتوان آن را مانند مدول و الگويي براي نقاطي كه به اين دست معضلات برخورد كردهاند، بكار بست. اين سامانه با ايجاد دالان اكولوژيكي، مركز تصحيح بيوكليماهاي مشكلآفرين اطراف خود شده و نقطه شروع مطمئني براي تكامل شهري سالم خواهد بود.
ويژگيها و امتيازات طرح
امروزه طراحي فضاي سبز ابعاد تازهاي بهخود گرفته است. داربست سبز، سيستمي جذاب براي پرورش گياهان شهري است. اين داربست از قطعات استيل كه به راحتي سرهم ميشوند، ساخته ميشود. اين داربستها داراي برتريهايي نسبت به راه حلهاي مشابه خود ميباشند:
1. تنظيم دماي داخلي: آلاچيقهاي معروف كشورهاي جنوبي نمونهاي قديمي اما كارآمد براي تنظيم دماي داخلي است. اين آلاچيقها لايهاي را در خود حفظ ميكنند. اين لايهها بهعنوان عايق عمل كرده و از افزايش دماي داخلي بدليل تابش مستقيم نور خورشيد جلوگيري ميكند. هنگامي كه اين اصل در ساختارهاي عمودي رعايت ميشود، نتايج مفيدي بهدنبال دارد؛ در داربست سبز موقع گذاشتن قطعات، فضايي بين گياه و داربست در نظر گرفته ميشود تا هواي بين آن بهعنوان عايق عمل كرده و از نوسانات دما بكاهد. در نتيجه هزينه گرم كردن ساختمان و تهويه هوا به شكل قابل ملاحظهاي كاهش مييابد.
2. تاثير داربست بر تنظيم دما و تهويه: پوشش مناسبي از گياه كه بخوبي طراحي شده باشد، مانعي طبيعي در برابر شدت ضربات باران و تابش شديد نور خورشيد است. به علاوه فضاي تعيبيه شده بين پوشش گياهي و داربست بر تنظيم دما موثر بوده و نيز تهويه مناسب را ميسر ميكند.
3. طراحي زيبا: تلفيق پوشش گياهي با معماري، سبكي جديد در طراحي خلق كرده است. وقتي پرورشدهندگان گياه و معماران تيم تخصص تشكيل ميدهند، نتايج چشمگيري حاصل ميشود و ابعاد تازهاي در «هنر ساختمان» بوجود ميآورند.
4. احياء ساختارهاي موجود: طرحهاي حرفهاي داربست سبز به زيبايي، وضعيت ساختمانهاي بيحفاظ و بلوكهاي بههم چسبيده آپارتمانها را بهبود ميبخشد. ضمناً تهويه طبيعي هوا، كاهش هزينههاي مصرف انرژي و افزايش عمر ساختمان از مزيتهاي جانبي اين طرح است.
5. مكمل فضاي سبز موجود در محيط شهري: انبوه ابنيه موجود در شهرهاي بزرگ نيازمند فضايي براي پرورش و رشد گياهان است. افزايش بيرويه قيمت زمين، انبوهسازان را به ساخت ساختمانهاي بلند و پرتراكم واداشته است. ايجاد باغچههاي كوچك در منازل و يا پرورش گل و گياه در بالكن روشي مناسب اما هزينهبر است. داربست سبز طرحي اقتصادي و مورد پسند است و درعين حال كيفيت زندگي را ارتقاء ميبخشد.
نحوه اجرا در پل
همانگونه که ياد شد، پل سيدخندان، داراي بدنههاي مختلفي به لحاظ تراکم، منظر و موقعيت شهري است، که بر طراحي و اجراء ديوارههاي سبز، تاثير ميگذارد. بدنه غربي پل با ديوارهاي بتني پوشانده شده است. اين بدنه داراي دندانههاي بتني است که آن را نسبت به اتصال داربست آماده ميکند و فاصله هواخوري، خودبخود به وجود ميآيد. اين بدنه به علت ارتفاع کميکه دارد ميبايست با گياهان مخصوص به خود و يا احتمالاً گياهان گلدار شاخص پوشانده شود. بدنههاي ديگر پل داراي سطوح و ترازهايي با ارزشهاي متفاوت است. سطوح عمودي، افقي گسترده و ستونها عمدهترين مشخصههاي اين ترازها هستند.
ستونها به علت باربر بودن و نيز تحديدکننده ذهني فضا، داراي طرحي سبک بوده که در تعميرات احتمالي اشکالي ايجاد نکند. از اين رو، با استفاده از شکل خاص ستونها و مقطع مربعي آن که به سمت رأس بالايي خود نازک ميشود، طرح زير پيشنهاد ميشود.
در اين طرح داربست با استفاده از گيرهها، رادارهايي به ستون اتصال مييابد که به تدريج که به پايين ستون ميرسيم با توجه به سنگيني بار داربست و نيز وزن گياهان، شبنم و باد نيازمند تقويت بوده لذا فاصلهها کمتر شده است.
استفاده از خرپاهايي از ميلهها در قسمت تحتاني ميتواند سازه را تقويت کرده و به بالارفتن و استحکام آن بر روي داربست کمک کند.
اين نوع داربست با داشتن قابليت چرخش بر روي سطوح مربعي شکل، و سبکي گزينهاي مناسب براي ديوارههاي سبز است که علاوه بر آن طراح را قادر ميسازد تا با استفاده از گيرههاي جانبي، داربست را به داربستهاي ديگر اتصال داده و بافتي همسان با بقيه انواع داربست بهدست آورد. گيرههاي اصلي فوقاني با سر چهار سويه نيز ميتواند به جانپناههاي پل اتصاد يابد و در ايجاد پرگولاهاي مورد نياز مشارکت کند. اين سازه با توجه به قابليت فاصله گرفتن از بدنه ستون، قادر است تا از ميان خود تاسيسات الکتريکي پل را که در حال حاضر در معرض شرايط جوي است و از زيبايي پل کاسته است را در خود جاي دهد. تركيبات داربست گرههايي را ايجاد ميسازد كه ميتوان آن را به اشكال هندسي مختلف اجراء نمايد.
نتيجهگيري:
پلهاي شهري تهران به نقاط معضلآفريني تبديل شدهاند كه در صورت تاخير در برنامهريزي مناسب و اجراء آن آسيبهاي زيستي فراواني را براي شهروندان به وجود آورده و علاوه بر آن محيطزيست پيرامون خود و اندامهاي شهري وابسته را نيز فرسوده ميسازد. در اين مقاله با تحليل معضلات و كمبودها و معرفي ابعاد كيفي و كمي محوطه مورد مطالعه، به معرفي داربست سبز بهعنوان محصولي قابل تعويض، مقاوم و قابل بازيافت در محيط زيست پرداخته شد. اين محصول با داشتن امكان گسترش نامحدود ميتواند در پلهاي شهري ديگر و ابنيه شهري استفاده گرديده و بدنههاي وسيعي را تحت پوشش خود قرار دهد. استفاده مناسب از اين محصول در گرو مطالعه نقاط معضلآفرين و امكانسنجي بهرهگيري از آن ميباشد. اين طرح، ميتواند نتايج زير را به دنبال داشته باشد:
1. استفاده از پلهاي شهري، بهعنوان نماد شهري، جهت تقويت خوانايي شهر. بر اين اساس هر پل ميتواند توسط نوع خاصي از پوشش گياهي و بر مبناي طرحي متفاوت پوشش يابد و در هر مکان چهرهاي خاص را به شهروندان ارائه کند.
2. افزايش زيبايي فضاهاي شهري
3. تبديل فضاهاي پيرامون پلهاي شهري به مجموعهاي فرهنگي، اجتماعي و تفريحي هدفمند که داراي فضاهاي قابل استفاده براي شهروندان است.
افزايش قابل ملاحظه فضاهاي سبز شهري که ايجاد خرده اقليمهاي مطبوع نموده و موجب کاهش آلودگي هوا ميگردد.
منابع در دفتر مجله موجود ميباشد.