گفتگو : رضا حسینمردی - روزنامه نگار
تحریریه زندگی آنلاین : دکتر پیمان عشقی، شهریورماه 1343 در خانوادهای فرهنگی با والدینی معلم در تهران متولد شد. اغلب افراد خاندان وی فرهنگیاند و اهل هنر بوده و هستند؛ وی مقطع تحصیلی متوسطه خود را در دبیرستان صاحب نام و مشهور البرز تهران گذرانده است. او در بخشی از خاطرات و زندگینامه خود میگوید: خانواده پر جمعیتی نیستیم، یک خواهر و یک برادریم ولی من همیشه دوست داشتم نفر اول در همه زمینهها باشم.در امتحان نهایی دبستان نفر اول استان تهران شدم. در مقطع راهنمایی و دبیرستان که با دوران پیروزی انقلاب اسلامی مقارن بود نیز رتبه اول دبیرستان البرز را کسب کردم و در امور مختلف فوق برنامه مانند نقاشی، مینیاتور، اطلاعات عمومی نیز رتبه اول دبیرستان البرز را کسب کردم.
سال 1360 دیپلم گرفتم و در اولین دوره کنکور بعد از انقلاب فرهنگی شرکت کردم (ورودی 1361) من با سهمیه آزاد نفر 29 کنکور سراسری در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران پذیرفته شدم. بلافاصله وارد رشته تخصص کودکان شدم چون به این رشته خیلی علاقه داشتم؛ شاید این بخاطر نسبت خویشاوندی ما با مرحوم دکتر قریب بود. دکتر قریب از اقوام مادری من هستند و شخصیت ایشان همیشه برای من الگو و قابل ستایش بود. من در کودکی خیلی بیمار میشدم و شخصیت پزشک معالجام، مرحوم دکتر شفیعی که از شاگردان مستقیم دکتر قریب بود نیز از کودکی در من تأثیرگذار بود. همه آنچه گفتم در متخصص شدن من در رشته کودکان تأثیرگذار بود. سال 1372 از مرکز طبی کودکان دانشگاه علوم پزشکی تهران فارغالتحصیل شدم؛ طرح دوره تخصص را دراستان سیستان و بلوچستان انتخاب کردم. بعد از حدود یکسال در امتحان فوق تخصص شرکت کردم و در رشته فوق تخصص خون و سرطان کودکان که خیلی به آن علاقه داشتم پذیرفته شدم. این دوران را در بیمارستان مفید دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی از اواخر سال 1373 تا 1376 ادامه دادم؛ از همان سال بهعنوان فوق تخصص خون و سرطان کودکان مشغول ادامه خدمت شدم و مجدد به سیستان و بلوچستان بازگشتم. من از سال 1376 تا 1384 در دانشگاه علوم پزشکی زاهدان بهعنوان عضو هیات علمی و از سال 1380 تا 1384 بهعنوان رئیس تنها بیمارستان فوق تخصصی کودکان زاهدان به مدت چهار سال مشغول خدمت بودم. طی این مدت همچنین عضو هیات مدیره سازمان نظام پزشکی زاهدان و مشاور آموزشی و پژوهشی سازمان انتقال خون زاهدان نیز بودم؛ سپس به دنبال اعلام نیاز دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی توسط استادم، مجدد از سال 1384 به بیمارستان کودکان مفید وابسته به این دانشگاه بازگشتم و از سال 1389 بدین ترتیب ریاست بخش هماتولوژی انکولوژی این بیمارستان به من سپرده شد. طی این مدت حدود سه سال مشاور مدیرعامل سازمان انتقال خون ایران، جناب آقای دکتر حسن ابوالقاسمی نیز بودم ولی با عهدهداری ریاست بخش خون و سرطان بیمارستان مفید از انتقال خون منفک شدم ولی فقط در شورای پژوهش سازمان انتقال خون همکاری علمی و پژوهشی داشتم. اینجانب در سال 1398 به پیشنهاد جناب آقای دکتر نمکی وزیر محترم بهداشت، مدیرعامل سازمان انتقال خون ایران شدم.
بیشتربخوانید:
اهدا خون برای این افراد ممنوع است!
آنچه خواندید بخشهایی از زندگی استاد گرانقدر جناب آقای دکتر پیمان عشقی بود. دکتر عشقی، فوق تخصص خون و سرطان کودکان، رئیس انجمن علمی لخته و انعقاد خون ایران، عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، فردی بسیار پرتلاش و خستگیناپذیر است؛ او با اهداف خود که همان خدمت به انسانهاست فکر و عمل میکند. اگرچه موانع فراوانی در طول مدت تصدی تاکنون پیش روی داشته ولی به نظر میرسد در آینده افقی روشنتر و موفقتر در انتظار این سازمان مهم و حیاتی باشد. با این مقدمه شما را به خواندن این گفتگوی صمیمی با ایشان دعوت میکنیم.
جناب دکتر لطفاً در ابتدا از فعالیتهایی که در زاهدان داشتید بفرمایید.
طی مدتی که در زاهدان مشغول خدمت بودم، آزمایشگاه تشخیص قبل از تولد بیماری تالاسمی راهاندازی شد (زاهدان یکی از مناطق تالاسمی خیز کشور است و این بیماری یک تهدید مهم استراتژیک در این استان محسوب میشود)؛ این آزمایشگاه بعد از استان تهران و استان فارس سومین آزمایشگاه در کشور بود ولی بعد از آن مازندران و برخی دیگر از بقیه استانها دارای این آزمایشگاه شدند. این اقدام جنبه فرهنگی نیز داشت چون به دلیل وجود قبایل و قومیتهای مختلف همچنین مذاهب شیعه و سنی...، یک حرکت فنی و فرهنگی محسوب میشد. به حمدالله جلوی رشد تزایدی تالاسمی را در این استان گرفتیم اگرچه هنوز این استان آمار بالایی از مبتلایان به تالاسمی دارد و جز استانهای تالاسمی خیز است. اگر این آزمایشگاه نبود شاید دو یا سه برابر آمار کنونی، باید کودک مبتلا به تالاسمی میداشتیم.کل بسته خدمتی ویژه تالاسمی و هموفیلی را من در زاهدان راهاندازی کردم و همین اقدام با راهاندازی یک مرکز جامع بهرهوری خدمت به جایگاه خوبی میرسید. این اقدام الگویی مناسب برای کشور محسوب میشود. با این تجربه و اقدام ارزشمند، وزارت بهداشت از من خواست که مرکز جامع کودکان مبتلا به تالاسمی و هموفیلی را در بیمارستان کودکان مفید تهران راهاندازی کنیم؛ در نهایت با پیشنهاد و حمایت آقای دکتر سید موید علویان معاونت درمان وزارت بهداشت، این اقدام صورت گرفت. از آن موقع به بعد هم رئیس بخش بودم و هم مسئول این مرکز و سعی کردم تا ویژگیهای این مرکز تسری پیدا کند. در نهایت سال 1398 با حکم وزیر محترم بهداشت به سازمان انتقال خون بازگشتم.
آغاز دوران مدیریتی شما با رویدادهای مختلف و تأثیرگذار از جمله شیوع کووید 19 گسترش تحریمها همراه بود؟
حوزه سلامت از اهمیت بسیار بالایی در جوامع برخوردار است و در این بین انتقال خون حوزه حیاتی ولی مغفولی در جامعه ما است. با یک خبر یا حادثه وقتی نوسان کوچکی در ذخایر خونی رخ دهد، حواشی و پیامدهای مرتبط با آن نیز در اجتماع، اخبار داخلی و خارجی زیاد خواهد بود و حتی رسانههای مخالف نظام نیز از آن سوءاستفاده ابزاری میکنند.دوران سخت کرونا و اتفاقات مختلف به شکلی تصادفی با حضور من در سازمان انتقال خون همزمان شد. من در زمان ناآرامیهای آبان 1398 مشغول این پست شدم و با نیاز به خون و کمبود اهدا آن علاوه بر آن با پیک آلودگی هوا نیز مواجه شدیم. همزمان مسائل مرتبط با شدت گرفتن تحریمها از یکسو و شهادت سردار سلیمانی و احتمال بروز درگیریهای منطقهای و جنگ نیز مطرح بود. فاجعه سقوط هواپیمای اکراینی و... موجب شد تا به سمت فعالیتهای پدافندی برویم.ما بهعنوان یک سازمان حیاتی باید برای همه اتفاقات آماده میبودیم؛ برایمان این حجم تحریمها خیلی سخت بود چون تمامی کیتهای تشخیصی و کیسههای خون مورد نیاز از خارج کشور باید تهیه شود و ارز نیاز دارد، همچنین تهیه و به روزرسانی تجهیزات و دستگاههای موردنیاز ارز بر است؛ تمام این دشواریها را داشتیم که کرونا نیز به آن اضافه شد.البته فکر میکنم خاطرات خوبی در آینده برای نوههایم دارم که بازگو کنم. امیدوارم چنین تجربیات تلخ و دشواری در آینده مدیریتی وجود نداشته نباشد. چون با بروز چنین رخدادهایی خواسته و ناخواسته از ارتقا کیفی و برنامههای پیشبردی دور میشویم و این اصلاً موردنظر من نبود.
بیشتربخوانید:
افرادی که واکسن کرونا تزریق کردند، میتوانند خون اهدا کنند؟
از دیدگاه شما خون تا چه حد جنبه استراتژیک دارد؟
خون یک داروی حیاتی است که به شکل صنعتی قابل تهیه و تولید نیست و هنوز جایگزینی جز خون انسان ندارد. خون فقط از انسان به انسان تأمین میشود؛ سازمان انتقال خون دو وظیفه اصلی دارد: 1- تهیه و فراوری خون و مشتقات آن است و 2-نقش مهم دیگر رساندن خون سالم و تحت آزمایشات مختلف قرار گرفته به رگ بیمار نیازمند است. این دارو (خون) نه تنها قابل تولید نیست، بلکه نمیتوان آن را خریداری کرد و یا حتی از کشوری دیگر وارد نمود. هیچ کشوری از هیچ کشوری نه فرآورده خونی وارد میکند و نه به آن صادر میکند، مگر اینکه استثنا باشد و در برخی موارد صرفاً خون از گروههای خونی "نادر" این امکان را تحت شرایط خاص برای مبادله خواهد داشت.طبق دستورالعملها تأکید بر این است که خون اهدایی مردم هر منطقه و استان باید برای مردم همان منطقه و استان مصرف شود.خون یک فراورده استراتژیک است چون مشابه ندارد و یک داروی اختصاصی است که تولید نمیشود. تک تک اجزاء خون اختصاصی است. یعنی پلاکت، فاکتورهای خونی، آی.وی.آی.جی و... همه اختصاصیاند و مشابه ندارند. دانش بشری هنوز نتوانسته به جایگزینی مشابه خون انسان دست یابد.خون یک ماده حیاتی است، پس عملکرد سازمان انتقال خون و مأموریتهای آن نیزحیاتی است. توقعات نسبت به عملکرد این سازمان بسیار بالاست چون با سلامت و جان مردم ارتباط دارد. انتقال خون سازمانی حیاتی است ولی متأسفانه حیاتی دیده نمیشود.اپیدمی کرونا و موضوعاتی مانند تحریمهای ظالمانه، به دکتر نمکی وزیر بهداشت مجال رسیدگی کامل به برخی امور را نداد، ولی من به وزیر بهداشت دولت آینده پیشنهاد میکنم به محض اینکه رأی اعتماد گرفت، حتماً سعی کند در مسیر رفتن به وزارت بهداشت نخستین محلی که میرود سازمان انتقال خون باشد.من در این سازمان در گذشته نقش مشاور علمی داشتم ولی وقتی بهعنوان مدیرعامل وارد این سازمان شدم دیدم که بهطور تأسف باری، ساختار این سازمان که مأموریت حیاتی دارد، هم سطح یک دانشگاه درجه سه کشور نیز دیده نشده است.من میدانستم که طب انتقال خون مغفول است. همیشه به دانشجویان گفتهام که شما بهعنوان دانشجوی پزشکی حتی یک واحد "طب انتقال خون" نگذراندهاید...! در برنامه آموزشی پزشکی، پرستاری و مامایی واحد درسی با عنوان "طب انتقال خون" دیده نشده است. جالب اینکه دروسی مانند طب سنتی، حجامت، زالو درمانی، طب سوزنی تدریس میشود. نمیدانم چطور تأسف خودم را اعلام کنم.همانطور که میدانید سالهاست که در کل نظام سلامت کشور، آموزش، پژوهش و خدمات (درمان) را ادغام کردهاند. ولی برعکس در سازمان انتقال خون این حوزهها از هم منفک شده است. سازمان انتقال خون با وجود اینکه در اساسنامه خود آموزش و پژوهش را دارد، برای اینکه بتواند طب انتقال خون را در حد دکترای تخصصی آموزش دهد مجبور شد یک موسسه تأسیس کند. به همین خاطر سازمان انتقال خون مجبور شد، ناخواسته بازوی آموزش و پژوهش خود را جدا کند و موسسه آموزش و پژوهش انتقال خون را تأسیس کند (سال 87/1386). همین رخداد منجر به یک دوگانگی ساختاری شد که تا هم اکنون نیز ادامه دارد.یکی از پافشاریهای من در زمان آغاز تصدی مدیرعاملی این سازمان این بود که یا باید این دو موسسه دو رئیس مستقل داشته باشد یا اینکه یک رئیس رسماً توسط مراجع قانونی به رسمیت شناخته شود (تا پیش از این رئیس دو شغله شناخته میشد) مراجع قانونی با پیگیریها متوجه این نقص شدند و مجوز دادند که رئیس این دو حوزه وابسته (سازمان انتقال خون و موسسه آموزش و پژوهش طب انتقال خون) یک نفر باشد.یک مشکل دیگری که من در سازمان انتقال خون دیدم این بود که روند ساختار سازی نیز به سمت انسجام نبود و به سمت انفکاک و دوگانگی رفته بود!
نکته سوم اینکه ردیفهای شغلی در این سازمان کم دیده شده بود و همین تعداد که کم بود نیز بلاتصدی باقیمانده بود.نکته دیگری که در دوران کرونا بیشتر متوجه آن شدیم این بود که سازمان انتقال خون یک تفاوتی با سایر ارگانهای زیر مجموعه وزارت بهداشت (اورژانس، بیمه، غذا و دارو...) دارد؛ یعنی اینکه به مشتریان خود یک خدمتی ارائه میدهند ولی برعکس، سازمان انتقال خون یک خدمت مهم و حیاتی از مردم دریافت میکند. مثال این موضوع اینکه وقتی فردی بیمار میشود مجبور است به هر مطب پزشک یا بیمارستان که امکان دارد مراجعه میکند ولی مراجعه به پایگاههای سازمان انتقال خون برعکس این موضوع است و یک فرد سالم درصورتیکه انگیزه لازم را داشته باشد، پایگاه انتقال خون مورد نظر خود را انتخاب کرده و برای اهدا خون خود اقدام میکند. این بدان معنی است که اگر فرد اهدا کننده حتی از یک موضوع ساده مثل نحوه برخورد پرسنل یا فضای فیزیکی و حتی مسیر و راه رضایت نداشته باشد، شاید اصلاً تمایلی نیز به اهدا خون نخواهد داشت. حتی هوای خوب، اوضاع اقتصادی و زندگی فردی، آلودگی هوا... حتی نحوه سرویسدهی ما تعیین کننده میزان آمار اهداء خون است.
با تغییر فصل و کوتاه شدن روز،، تعطیلات رسمی، عید نوروز، اپیدمی کرونا... شاهد کاهش آمار مراجعان و حتی کمبود منابع خونی خواهیم شد.
بهعنوان مثال اگر فردی در یک نقطه دور افتاده دچار مصدومیت شد، حتی اگر آمبولانس اعزام شده خیلی فرسوده و قدیمی باشد همینکه آمبولانس رسید، گلایهای ندارد و قدردان نیزخواهد بود؛ ولی موضوع اهدا خون اینطور نیست چون هیچ اجباری وجود ندارد که حتماً افراد باید تحت هر شرایطی به پایگاه انتقال خون مراجعه و خون اهدا کنند! باید برتر باشیم تا به ما مراجعه کنند. انتظارات بالاست و اعتماد باید در درجه اول باشد.
مردم باید انتقال خون را یک مجموعه بیطرف و سلامت محور بدانند تا با اطمینان به آن مراجعه کنند. این آراستگی و جذابیت و حفظ اعتماد مدیریت و منابع مناسب میطلبد.از سوی دیگر نیازمندان خون و فرآوردههای خونی فقط از ما توقع دارند که خون سالم باشد. ایمنی حکم میکند که از هر کسی و به هر شرطی خون نگیریم بلکه باید با اطمینان کامل اقدام کنیم. سالانه دومیلیون و پانصد هزار نفر به طورمیانگین، مراجعه کننده به مراکز اهدا خون سراسر کشور داریم ولی از این تعداد دومیلیون و صد هزار مورد به اهدا خون منجر میشود بدین ترتیب از دریافت خون از حدود چهارصد هزار نفر به دلایلی که هدف آن حفظ سلامت اهدا کننده یا تأمین سلامت گیرنده خون است، معذوریم.
سازمان انتقال خون در این میان چه نفعی دارد؟ چون خون اهدایی را با هیچ چیزی نمیتوان خرید و یا مقایسه کرد.
هیچ رابطه مادی در این سازمان مفهوم ندارد؛ اهدا خون باید صد درصد داوطلبانه و بدون چشمداشت مادی باشد. ما حتی اگر بودجهای نیز داشته باشیم، نباید در اختیار اهدا کنندگان قرار داد چون از چارچوب داوطلبانه، انسان دوستانه و بدون چشمداشت خارج میشود. البته هدایایی به رسم یادبود و با جنبه معنوی وجود دارد که تقدیم میشود.در مورد پاسخ سؤال شما باید گفت که هیچ ارگانی غیر از نظام حاکمیتی کشور نمیتواند پاسخگوی تأمین هزینههای جاری و رفع نیازهای ما برای تأمین خون سالم و داشتن اهدا کننده داوطلب و مستمر باشد. انتقال خون باید مانند یک هتل پنج ستاره باشیم، نگهبان تا پرسنل... باید راضی باشند تا بتوانند پاسخگوی خوبی برای مردم باشند. پس نهایت رضایت باید برقرار باشد. حتی پزشک مشاور باید آنقدر از نظر اقتصادی تأمین و بینیاز باشد که با دقت پرسشنامه مربوطه را تکمیل کند و حتی اگر خون شما مورد تأیید وی برای دریافت نبود نیز بهگونهای شما را راهنمایی کند که شما بهعنوان اهدا کننده راضی و قانع از پایگاه انتقال خون خارج شوید. همچنین پرستار بگونه ای از شما باید خونگیری کند که اصلاً احساس نکنید سوزن از کدام ناحیه وارد رگ شما شده است. خدا را شکر همکاران ما آنقدر خوب برخورد میکنند که شاهد بودم اهدا کننده فقط بخاطر نحوه برخورد خوب همکارانم از نقاط دوردست مازندران برای اهدا خون به پایگاه بهشهر مراجعه کرده است.
با این حجم مسئولیت در مقابل وظیفه دولت و حاکمیت چیست؟
وظیفه حاکمیت این است که ساختار و بودجه این سازمان که نام آن را سازمان حیاتی نهاده است به موقع و بهطور کامل تخصیص دهد؛ ما نباید به دنبال حقوحقوق خود بدویم و دغدغهای داشته باشیم. باید بودجه و درآمد سازمان انتقال خون اختصاصی و خاص باشد.پول کیتهای آزمایشگاهی، لوازم مصرفی، کیسه خون و آزمایشات، حقوق پرسنل، استهلاک تجهیزات... بهعنوان یک تعرفه مشخص توسط بیمارستانها باید به سازمان انتقال خون پرداخت شود، ولی همین مبلغ را با تأخیرهای حتی چهار و پنجساله میپردازند...!!! جالب اینکه پول باید اول به خزانه دولت واریز بشود و بعد ما بهعنوان طلبکار باید به دنبال طلب خود از بابت خدمتی که ارائه کردهایم باشیم. تا آغاز مدیریت فعلی در سازمان از هر صد هزار تومان، حدود چهل هزار تومان آن به انتقال خون میرسید. این وظیفه حاکمیت است که طلبهای ما را بدون کسورات به موقع واریز کند.حتی بهعنوان مثال برخی دانشگاههای مستقر در مناطق کم برخوردار یا اصطلاحاً محروم توقع دارند که این خدمات را رایگان به آنان بدهیم.طی دو سال اخیر به لطف خدا توانستم رابطهای مناسب با مجلس شورای اسلامی، سازمان برنامه و بودجه، دولت و وزارت بهداشت... برقرار کنم که مطالبات ما به نحوی مناسبتر به دستمان برسد. اگرچه خیلی از مطالباتمان را گرفتیم ولی هنوز طلبکاریم.من با حدود چهارصد میلیارد تومان یعنی حدود نیمی از بودجه انتقال خون، هنگام تحویل تصدی این پست کسری بودجهای روبرو شدم و هنوز در حال جبران گذشته هستیم.
پس مدیرعاملهای سازمان انتقال خون، آقای دکتر حسن ابوالقاسمی و آقای دکتر علیاکبر پورفتحالله پیش از شما چه میکردند؟
بروید از خودشان سؤال کنید که چه سختیهایی کشیدند. جزء آرزوهای سی و چهل ساله انتقال خون بود که درآمد این سازمان اختصاصی شود و جالب اینکه وقتی اینطور شد همه به من تبریک گفتند. البته یکسری از محدودیتهایی در آن زمانها به شدتی که الان وجود دارد نبود. موضوعی مثل تحریمها، تغییرات جهشی و آسانسوری قیمت ارز، تأخیرهای چند ماهه در تأمین ارز خرید کیسه خون و تجهیزات که باید از خارج خریداری شود و مشکل کرونا که تمام اعتبارات ریالی و ارزشی کشور را به خود اختصاص داد بخشی از این دغدغههای امروزی است. بدتر اینکه منابع مالی به ریال ولی هزینهها به دلار است (حتی اگر قیمت ارز دولتی رقمی ثابت باشد).
پیچیدگیهای بروکراتیک و مقرراتی که سال به سال افزایش میابد و سختگیریهای مدیریتی هم بیشتر میشود.دوران کرونا هم ناخواسته همه توجهها به بیمارستانها و مراکز درمانی معطوف شد. جالب اینکه چند ماه اول شروع اپیدمی کرونا در کشور، سازمان انتقال خون در فهرست دریافت کنندگان و یا نیازمندان لوازم حفاظت فردی (ماسک، الکل، پوشش محافظ...) نبود؟!
جالبتر اینکه همه اماکن عمومی در این دوران اطلاعیه داشتند که بدون ماسک وارد نشوید، ولی ما در پایگاههای اهدا خون باید به مردم میگفتیم وارد شوید، ما به شما ماسک میدهیم...!
از منابع ملی کرونا بگویم که به همه دانشگاهها داده شد ولی بطور سیستماتیک و مدیریت شده حتی یک ریال هم به سازمان انتقال خون کمک نمیشد. مگر اینکه به دنبال پیگیریها و تقاضاهای مکرر از ردیفهای خاص دیگر کمکی صورت میگرفت. علت را جویا میشدیم، پاسخ این بود که منابع ملی کرونا به مجموعههایی اختصاص دارد که فقط به بیماران کرونایی خدمت ارائه میکند.جالب اینکه پرسنل بسیاری از ادارات، ارگانها و مراکز دور کار بودند ولی در همین مدت شیفتهای پرسنل سازمان انتقال خون به خاطر نیاز مبرم به خون و کمبود اهدا کننده، دو برابر شد! ساعات کاری بیشتر شد که در مقابل کاهش ذخایر خونی بتوانیم به تأمین خون موردنیاز بیشتر کمک کنیم. (همه جای دنیا این اتفاقات مشابه حتی آلودگی هوا، سرما، کوتاه شدن طول مدت روز در زمستان، ... ذخایر خونی را کاهش میدهد).پرسنل ما مجبور بودند در این شرایط که اغلب مردم دور کار بودند، تعطیل میکردند و در خانه میماندند، باید با وسایل نقلیه عمومی به محل کار خود بیایند.