دكتر عباس تحصیلی
درمان بیماریها راههای گوناگونی دارد كه اغلب مردم با آن آشنایی دارند. مثلاً دارو درمانی، چاقو درمانی(!)، شیمی درمانی، پرتو درمانی و ... اما در درمان بیماریهای روان- تنی روشهای دیگری نیز كاربرد دارد كه شاید كمتر شناخته شده است مثل كار درمانی، موسیقی درمانی، مذهب درمانی و ... به عبارت دیگر هرگونه دگرگونی در بافتها و مواد سازنده بدن و یا تغییر در شیوه زندگی و تفكر میتواند در جای خود نقش درمانی داشته باشد.
آیا ازدواج نیز میتواند این چنین باشد؟ در این صورت به چه كسانی باید توصیه شود و در چه نوع بیماریهایی كاربرد دارد؟
بیماریهای كلیوی
در مورد بیماریهای كلیوی، كمخونیهای ارثی و اختلالات متابولیك نیز تقریباً هیچگونه ممنوعیت مطلقی برای ازدواج وجود ندارد و همانگونه كه ذكر شد باید عواقب بیماری و احتمال انتقال ژنتیك به همسر گزارش شود.
در اینجا تنها از یك اختلال یا بیماری میتوان نام برد كه وضعیت منحصر به فردی دارد و متأسفانه مورد آن كم نیست. این اعتیاد است. الكل و مواد مخدر كه مصرف آن در كشور ما جرم محسوب میشود و عملی غیرقانونی است، از دیدگاه پزشكی نیز بیماری شمرده میشود كه متأسفانه جامعه از آن درك درستی ندارد.
بسیاری از نامزدهای جوان كه به یار خود قول دادهاند با ترك اعتیاد و گرفتن همسر به اصطلاح «اهل» خواهند شد، دگرباره به سوی اعتیاد روی آورده، زندگی جدید خود را ویران ساختهاند.
بدیهی است فرد معتاد نمیتواند وظایف همسری یا تأمین نیازهای مادی و معنوی فرزندان خود را برآورد. اگر بعضی از معتادان زندگی خانوادگیشان سالها دوام مییابد در حقیقت خانواده متحمل آن میشوند.
اعتیاد، غیرت و پاكدامنی و وظیفهشناسی را نابود میكند و آدمی را با عشق كه والاترین جلوه روح است بیگانه میسازد. در نتیجه، معتاد آدمی بیمهر و بیعاطفه میشود و از آنچه لازمه خوشبختی است دور میافتد. نمیگویم كه اعتیاد درمانپذیر نیست و معتاد را باید از اجتماع طرد كرد، اما ترك اعتیاد هنگامی محقق است كه دستكم یك سال از آن گذشته و شخص بازگشت به مواد مخدر نداشته باشد.
ناگفته نماند اعتیاد فرد را آماده میكند تا به انواع جرایم و آلودگیهای دیگر نیز روی آورد كه در صدر این اعمال ناپسند، تقلب و دروغگویی است. بنابراین بر قول و وعده معتادان بهویژه در مورد ترك اعتیاد نباید چندان اعتماد كرد.
بیماریهای قلبی
در بیماریهای مزمن قلبی، قدما میگفتند كه اگر زن مجردی دچار تنگی میترال باشد نباید ازدواج كند و اگر ازدواج كند نباید آبستن شود و اگر آبستن شد، زایمان برایش ممنوع است (سقط درمانی) و اگر زایمان كرد نباید به بچهاش شیر بدهد! اما پیشرفت دانش پزشكی این حكم را به كلی دگرگون ساخته است. امروز ما میگویم تنگی میترال مانعی برای ازدواج نیست و به هنگام لزوم- حتی طی آبستنی- میتوان آن را به دست جراح سپرد.
زایمان اینگونه بیماران باید در بیمارستان و زیر نظر یك پزشك متخصص زنان انجام شود و در موقع لزوم، عمل سزارین موفقیتآمیز خواهد بود. اگر بیمار به تعداد دلخواه فرزند دارد استفاده از روشهای مناسب جلوگیری از بارداری برای كمك به كاهش بار قلب- كه در زمان آبستنی افزایش مییابد- توصیه میشود.
چشمهای كشیده و درشت
هر ماه چندین بار با سوالات مختلفی از جانب بیمار یا نزدیكان مواجه میشوم: كه آیا ازدواج در بهبود این بیماریها موثر است؟ و یا اینكه: «دختر خالهام همین كسالت را داشت. بعد از ازدواج بهبود یافت.» و ... قطعاً همكاران روانپزشك من با نظایر این پرسشها بیشتر مواجه میشوند.
گاهی هم افراد بدبین میپرسند: «اگر ازدواج كند حالش بدتر نمیشود؟» و یا: «ازدواج برای این بیماری خطری ندارد؟» در این حالت، پزشك در آغاز زندگی مشترك، به عنوان مشاور، میتواند نقش سازنده و باارزشی ایفا كند و با دادن آگاهیهایی روشنگر، بیمار را در انتخاب راه درست راهنما باشد. در این صورت پیش از هرگونه اظهارنظری باید تا حد امكان به دانستههای زیر دست یابد:
1- ماهیت بیماری چیست و عواقب و پیشآگهی آن چگونه است؟
2- همسر مورد نظر دارای چه مشخصات جسمی و روحی و اجتماعی است؟
3- اهداف زوجین از این ازدواج در شرایط موجود تا چه حد عملی و تحققپذیر است؟...
برای خواندن بخش دوم- خط قرمزهای پزشكی در ازدواج- اینجا کلیک کنید.