آنت موسسیان، دانشجوی كارشناسی رشته تربیت بدنی در مراكز پیش از دبستان
بی اشتهایی روانی
بدن كودكان طی دوران بلوغ و نوجوانی دستخوش تغییرات بیشماری میشود كه گاهی آنها را از سوی اعضای خانواده، دوستان و همكلاسیهایشان تحت فشار قرار میدهند آنها از ترس چاق شدن و اضافه وزن، نسبت به چیزی كه میخوردند، بیاندازه حساس و دقیق میشوند. زمانی كه اختلالهای مربوط به خوردن كودك ناشی از یك بحران روحی و مشكل بهداشت روانی – رفتاری كودك باشد، میتواند موجب بیماریهای جسمی حادی در او شود.
برای مثال آب بدن كودكی كه دچار بیاشتهایی روانی است، كم میشود. در مراحل پیشرفته، این كمبود آب میتواند بر فعالیتهای مغزی كه علائمی از سرگیجه، ضعف عمومی، بیقراری، عدم تمركز بر كارها، احساس گیجی و از دست دادن حافظه دارند، تاثیر گذارد. بیاشتهایی روانی همچنین میتواند موجب عدم رشد استخوانها، بلوغ دیررس، ضربان نامنظم قلب، ناراحتی معده و... شود.
انواع اختلالهای مربوط به خوردن
از جمله مهمترین این اختلالها میتوان از: بیاشتهایی عصبی، پرخوری عصبی، مشكلات جویدن غذا، عادتهای عجیب در خوردن، انتخاب غذاهای معدود، رفتارهای ناخوشایند خوردن و كم اشتهایی نام برد. برخی از این مشكلات میتوانند تاثیری منفی بر سلامت جسمی-روانی كودك گذارند و موجب بروز رفتارهای هیجانی اجتماعی ناخوشایند منفی در آنها شوند.
بیاشتهایی، كودكان كه مبتلا به بیاشتهایی عصبی هستند، در حقیقت دچار عادتهای نابهنجار خوردن شدهاند عادتهایی مثل غذا خوردن، كم غذا خوردن، خوردنهای بیبرنامه، سنجیدن خوراك و حساب كردن مدام كالری غذاهای مصرفی، همچنین انجام ورزشهای سنگین و دشوار. كودكانی كه دچار كماشتهایی عصبی هستند مرتب با كاهش و افزایش وزن روبرو هستند.
بیاشتهایی عصبی همچنین میتواند به تدریج ضربان قلب را كاهش دهد و موجب پایین آمدن فشارخون شود. از دیگر علائم بیاشتهایی روانی عبارتند از: كاهش چمشگیر وزن، رژیمهای طولانی مدت، احساس چاق بودن، ترس از چاق شدن.
پرخوری عصبی
در این اختلال كودك از الگوهای غیر طبیعی خوردن خود آگاه است. ولی نمیتواند خود را كنترل كند. آثار روانشناختی پرخوری عصبی عبارتند از افسردگی، اختلالات هیجانی – عاطفی، اضطراب، كاهش عزت نفس و خویشتنداری، ناتوانی در برقراری روابط اجتماعی و در مراحل حاد خودآزاری.
خوردن غیر خوراكیها
بسیاری از كودكان خردسال، عادت به خوردن غیر خوراكیهایی مثل خاك، گچ و كاغذ دارند. در مواردی نیز این كودكان خوراكیهای خطرناكی مثل رنگ، سرب، پودر لباسشویی و... را میخورند كه موجب مسمومیت شدید آنها و بستری شدنشان در بیمارستان میشود. معمولا خوردن غیر خوراكیها از سن 2-2/5 سالگی شروع میشود و به تدریج كاهش مییابد. براساس معیارهای بدست آمده به طور معمول خوردن مكرر مواد غیر خوراكی به مدت یك ماه،كودكان افسرده (در خود مانده) و اسكیزوفرنی در زمره این كودكان به شمار نمیروند.
علل زیاده خوردن
1) عدم درك مادر از اهمیت تغذیه سالم و به موقع كودك 2) كمبودهای تغذیهای خاص كودك 3) در برخی موارد عادات فرهنگی
پیشگیری
كلا شیوه نگرش والدین نسبت به غذا و تغذیه میتواند تاثیر فراوانی بر دیدگاه فرزندان نسبت به خوردن یا نخوردن داشته باشد. همچنین نظر والدین درباره وضعیت جسمانی خودشان میتواند به نگرش كودك نسبت به وضعیت جسمانی خود تاثیر گذارد. خانوادههایی كه دارای فرزندان مبتلا به بیاشتهایی روانی هستند از یك یا چند ویژگی زیر برخوردارند:
محدودیتهای بیش از اندازه خانوادگی، حمایتهای بیش از اندازه خانوادگی
علائم انعطافپذیری و خشكی رفتار، اختلافها و تعارضهای خانوادگی
روشهای درمانی
رفتار درمانی: برای درمان اختلال پرخوری عصبی در كودك، رفتار درمانگر در تلاش است كه با تقویت عزتنفس و خویشتن داری و به كارگیری روشهای سالم كاهش وزن، به كودك كمك كند تا رفتارهای درستی در مقابل پرخوری انتخاب كند. و همچنین رفتار درمانگر هم میكوشد با دادن پاداشهای متنوع از یك طرف و منع كودك یا نوجوان از رفتارهای تغذیهای ناخوشایند و رعایت الگوی سالم تغذیهای حمایت و تشویق كند.
رواندرمانی: در دوران درمانی فردی، درمانگر سعی میكند با ایجاد رابطهای دوستانه و اعتماد برانگیز نظر كودك را درباره آثار مخرب رژیمهای غذایی سنگین و فشرده جلب كند و سعی دارد رضایت او را از وضعیت جسمانیاش بالا ببرد.
شناخت درمانی: تغذیه عادی كودك معمولا، تحت كنترل عامل اشتهای اوست. وقتی كودك سیر میشود، دست از خوردن میكشد. وقتی كودك با احساس اینكه باید بخورد یا نخورد به سیری یا گرسنگی خود توجه میكند، این چرخه معیوب در آنها منجر به عادات كماشتهایی یا پرخوری میشود. به همین دلیل درمانگر سعی میكند دیدگاه و نگرش كودك را نسبت به تغذیه تغییر دهد تا بتواند با جایگزین كردن دیدگاهها و نگرشهای سالم نسبت به تغذیه، عادات خوردن یا نخوردن را در آنها پرورش دهند.
خانواده درمانی: اگر پدر و مادری نسبت به رفتارها و عاداتهای غذایی فرزندشان نگران هستند، بهتر است این موضوع را با او در میان گذارند و تا زمانی كه مشكل به حد بحرانی و جدی نرسیده. در صدد رفع آن برآیند. ممكن است كودك از این صحبتها عصبانی شود و حالت دفاعی به خود بگیرد در این صورت بهتر است والدین سعی كنند توجه فرزندانشان را به این موضوع جلب كنند كه ممكن است ناراحتی او نگران كننده نباشد ولی خوب است با متخصص تغذیه مشورت كنند و برنامهای منظم برای خوراك روزانه او تهیه كنند. در این مقطع وظیفه پدر و مادر آن است كه كودك را از علاقه و محبت خود نسبت به او و سلامتیاش با خبر كنند و او را مورد حمایتهای دوستانه و صمیمانه خود قرار دهند.
دارو درمانی: در برخی موارد كه بیماری كودك به حد بحران رسیده باشد، پزشك متخصص تشخیص میدهد كه با خوردن داروهای آرامبخش میتواند قدری از علائم بیماری را كاهش دهد و موجب تقویت و اشتهای بیمار شود.