Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
جمعه 2 آذر 1403 - 12:19

27
خرداد
آسمان و ستاره

آسمان و ستاره

توی کتابِ من، یک پرنده آبی روی درخت نشسته است. من با خوشحالی می‌گویم: «وای تو چه قشنگی! من تا حالا پرنده آبی ندیده بودم». پرنده آبی مرا نگاه می‌کند. بال‌هایش را تکان می‌دهد و می‌گوید: «وای چه چشمانِ قشنگی داری!

  داستانک: فریبرز لرستانی «آشنا»

  تصویرسازی: مرجان بابامرندی

 

تحریریه زندگی آنلاین :  توی کتابِ من، یک پرنده آبی روی درخت نشسته است. من با خوشحالی می‌گویم: «وای تو چه قشنگی! من تا حالا پرنده آبی ندیده بودم». پرنده آبی مرا نگاه می‌کند. بال‌هایش را تکان می‌دهد و می‌گوید: «وای چه چشمانِ قشنگی داری! مثل ستاره هستند. من تا حالا ستاره‌ها را به این نزدیکی ندیده بودم».

بعد بال می‌زند و روی پایم می‌نشیند و با مهربانی می‌گوید: «ستاره من! ستاره من!»

من هم آن را ناز می‌کنم و با لبخند می‌گویم: «آسمانِ من! آسمانِ من!»

 

بیشتر بخوانید:

آرزوی عروسک ها

باد و نقاشی های ما

ماه

کبوتر زخمی

گنجشک تنها

برچسب ها: داستان، داستان کودکانه، شعر و داستان تعداد بازديد: 463 تعداد نظرات: 0

نظر شما درباره این مقاله چیست؟

فیلم روز
تصویر روز