مه جبین محمدی
اتوبان بهشت زهرا انتخاب کودکان کار برای امر معاش، راهی بین مرگ و زندگی
کودکان کارکودکانی هستند که برای مدت زمانی پایدار به کار گرفته میشوند.
زمانی که کودکی به کار گرفته میشود از تجربه رفتن به مدرسه، تفریح و سرگرمی دوران کودکی، سلامت جسم وروح محروم میشود. به کارگرفتن کودکان در هر سنی و در هر کشوری استثمار آنها تلقی میشود.
درست است که کارکردن شامل همه افراد میشود، اما نه کودکان چون اسمش با خودش است کودک. باید کمی فکر کنیم اگر کار است چرا برای کودک است و اگر کودک است چرا باید کار کند؟
دیدن کودکان کار در هر شرایطی زجرآور است. چرا باید یک کودک برای امرار معاش از سن پایین تلاش کند؟ چرا کودکان کار از کودکی بزرگ میشوند و احساس مسئولیت میکنند.
نمیدانیم چه کسی مسئول پاسخ دادن به این سوال است؟ جامعه، مسئولین و یا والدین؟ شاید هم همه این عوامل دست به دست هم داده اند تا زندگی این کودکان با کارکردن از سن پایین رقم زده شود.
دیدن زندگی کودکان کار جاده بهشت زهرا بسیار درد آور است
زندگی کودکان کار در جامعه ایران رو به افزایش است و کودکان زیادی را در کارهای مختلف در هر گوشهای از شهر مشاهده میکنیم. برخی کودکان کار زندگیشان را با مرگ طاق میزنند.
این کودکان همانهایی هستند که در تمامی فصول سال در اتوبان بهشت زهرا گل و گلاب میفروشند. تلاش و تقلا برای زندگی که فاصلهای تا مرگ ندارند.
دیدن کودکان گل فروش اتوبان بهشتزهرا یکی از دردآورترین صحنهها از آسیب اجتماعی به نام کودکان کار است. کودکانی که با انتخاب اتوبان و جادههای بهشتزهرا به عنوان محل کارشان هر روز بارها و بارها با خطر تصادف و حتی مرگ دست و پنجه نرم میکنند.
قطعا گذر هر شهروندی به بهشت زهرا افتاده است و این کودکان را دیده است. کودکانی که شوق و ذوق کودکی از چهرهشان دور شده و تلاش برای زندگی در چشمها و جسم کوچک و نحیفشان موج میزند.
کودکان کار به اجبار و شرایط بداقتصادی از هر تفریح و شادی کودکانهای خود را محروم کرده اند.
متاسفانه دیدن این همه درد و آسیب در اجتماع آن هم جامعه کودکان بسیار سخت است. چرا که در همین اجتماع کودکان هم سن وسال آنها در رفاه کامل هستند و هیچگونه دغدغه ذهنی ندارند، کودکانی که حتی نمیدانند هزینه پوشاک آنها چگونه تهیه میشود و تفاوت زندگی کودکان کار و کودکان مرفه بسیار فاحش است.
کودکی را میبینیم که دغدغهاش این است برای رفتن به مدرسه کدام کیف و لباس خود را انتخاب کند و در کنار آن کودک دیگری تلاش میکند گوشهای از زندگی خانوادهاش را تامین کند!
درد دل کودکان کار و نارضایتی از زندگی
دختر بچه سیاه چردهای در نزدیکی بهشت زهرا گل رز میفروشد. سن او به 10 سال هم نرسیده است وقتی میپرسیم دخترک اینجا چه میکنی با خنده تلخی جواب میدهد گل میفروشم تا زندگی کنم!
دیدن هر یک از این کودکان باعث غمگین شدن انسان میشود. کودکی که کلاس سوم دبستان است و با این سن پایین باید بفهمد برای زندگی کردن به دنبال پول باشد!
پسر بچهای هم با ذوق میخواهد حرف بزند گویا اگر اشخاص دیگری غیر خودشان با آنها هم کلام شوند احساس دیگری پیدا میکنند.
این کودک کار هم احساس نارضایتی از زندگی دارد و با غمی که تمام چهره کودکانهاش را فرا گرفته میگوید دوست دارم مدرسه بروم، با دوستانم بازی کنم اما نمی توانم، دلیل را جویا میشوم با بغض و درد میگوید من فرزند طلاق هستم، ماردم مریض است و کسی برای مخارج زندگی به ما کمک نمی کند.
کودمان کار قربانی پدر و مادر معتاد شدهاند
داستان زندگی کودکان کار هیچ پایانی ندارد و به یک آسیب اجتماعی بسیار دردآور بدل گشته است. در زندگی کودکان کار هم خانوادههایشان مقصر هستند (البته اگر خانوادهای داشته باشند) و هم جامعه.
خانواده از این نظر که با بی توجهی و سهل انگاری مسئولیت زندگی را به عهده کودکان گذاشته اند، متاسفانه این کودکان یا دست پرورده پدر و مادری معتاد هستند و یا فرزند طلاق.
جامعه و مسئولان مربوطه را هم از این لحاظ مقصر میدانیم که با عدم رسیدگی به این کودکان در افزایش آنها کمک کرده اند، چرا که برخی مسئولین با چشم پوشی بر آسیبهای اجتماعی بستر جامعه را برای پرورش کودکان کار فراهم کرده اند.
شاید اگر سازمان بهزیستی و شهرداری و برخی خیّرین بتوانند همکاریهای متقابل با هم داشته باشند تعداد این کودکان کاهش یابد و یا اینکه با فراهم آوردن مکانهای مناسب برای زندگی آنها هم بتوانند از ابتداییترین امکانات زندگی که حق مسلم هر انسان و هر کودکی هست استفاده کنند.
ساماندهی کودکان کار نیازمند همکاری و همیاری کلیه دستگاهها است
سازمان بهزیستی کشور با کمک شهرداری سرای ساماندهی را برای این کودکان در نظر گرفتهاند تا بتوانند قسمی از مشکلات کودکان کار را مرتفه کنند.
اما متاسفانه این سازمان به تنهایی نمیتواند مسئولیت جمع آوری و ساماندهی کودکان کار را عهدهدار شود چرا که شاهد افرایش روز افزون این کودکان در سطح خیابانهای شهر هم هستیم.
کودکان کار نختص جاده بهشت زهرا نیستند، در حال حاضر در اتوبوس، مترو و چهارراهها این کودکان را مشاهده میکنیم. وضعیت کودکان کار به یک معضل اجتماعی تبدیل شده است و متاسفانه افراد سودجویی هم در جامعه هستند که از این کودکان سوء استفاده میکنند و کارهای خلاف و غیرقانونی را از طریق کودکان کار انجام میدهند.
نحوه برخورد شهروندان با کودکان کار
معیار اصلی حضور کودکان کار در جامعه به دست آوردن پول برای گذران زندگی است.
این کودکان به نوعی برای خود و خانوادهشان کسب درآمد میکنند و با توجه به کاری که انجام میدهند (دستفروشی) محل و مکان ثابتی برای کارشان ندارند، در هر گوشه از خیابان و یا و سایل نقیله عمومی مشغول کار میشوند.
بسیاری از کودکان کار را میبینیم که مانند دیگر افراد شاغل جامعه از ساعات اولیه صبح کار خود را شروع میکنند.
متاسفانه برخی از شهروندان به کودکان کار با دید متکدی نگاه میکنند و این اجازه را به خود میدهند که سوالهای شخصی و مرتبط با زندگی خانوادگی را از این کودکان بپرسند.
این کار تاثیر بسیار بدی در روحیه کودکان کار دارد. چرا که اینها از خانواده مشخص و با هویت، مکان زندگی مناسب و همچنین امکانات اولیه زندگی برخوردار نیستند و این از سرو وضع کودکان کاملا مشخص است، پس بهتر است به جای حس ترحم و دلسوزی حس نوع دوستی را به آنها نشان دهند.
در واقع هیچ انسانی تمایل ندارد کمبودهای زندگی اش را در ملاعام بازگو کند و این باب احساس شرم و ناراحتی میکند.
شرایط زندگی کودکان کار با کودکان خیابانی بسیار متفاوت است. کودکان کار چون خودشان مسئولیت کاری را به عهده دارند از ترحم و دلسوزی بیزارند و از نگاههای ترحم آمیز برخی شهروندان فرار میکنند.
چون تصورشان بر این است که مستقل هستند و خودشان امرا معاش میکنند.
موارد بسیاری در وسایل نقلیه عمومی خصوصا مترو دیده شده که مادران به محض اینکه کودک کار را میبینند طوری با کودک خود که هم سال کودک کار است رفتار میکنند که آن کودک کار از حضور خود در یک مکان عمومی احساس ناراحتی میکند.
این یک نوع فخرفروشی است که تاثیرات ذهنی بدی بر روی کودک کار میگذارد.
همان طور که قبلا عنوان شد این کودکان یا فرزند طلاق هستند و یا دست پرورده والدینی معتاد، و قطعا چنین کودکان از مهر و محبت پدر و مادر محروم هستند و هیچ تعریف و تجربهای از محبت ندارند. پس بهتر است با کودکان کار کمی با ملاطفت بیشتری رفتار کنیم.
مشکلات زندگی تجربه کار در سنین پایین را برای کودکان کار رقم زده است
متاسفانه زندگی کودکان بدسرپرست و بی سرپرست آنها را مجبور به کار کردن از سنین پایین کرده است. کودکانی که باید کودکی خود را فدای بدست آوردن پول کنند.
برخی کودکان کار که تحت نظر کارفرمایان کار میکنند متاسفانه به خشونت کاری هم دچار میشوند. برخی از کارفرمایان در نهایت بیرحمی درخواست هر نوع کار سختی را از این کودکان بیگناه دارند.
شغلهایی نظیر آهنگری، جوشکاری، تراشکاری، پادویی، نانوایی، کورههای آجرپزی و دست آخر همین دست فروشی گل و گیاه در اتوبان بهشت زهرا و دست فروشی در وسایل نقلیه عمومی و خیابانهای شهر هیچ کدام تعریف درست و مناسبی از یک شغل برای یک کودک نمیتواند باشد. چرا که با این مشاغل سخت کودکان کمترین دستمزد کاری نصیب شان میشود و از هرگونه خدمات رفاهی و بیمه محروم هستند.
متاسفانه برخی از کارفرمایان در قبال کارهای سخت نیروهای ارزان قیمت مثل کودکان را استخدام میکنند و در بیشتر موارد رفتار مناسب و خوبی هم با این کودکان ندارند.
دیدن و شنیدن دردهای زندگی کودکان کار قلب هر انسانی هم به درد میآید و کمتر کسی هم هست که به این کودکان کمک نکند.
کودکانی که در اتوبان بهشت زهرا مشغول فروختن گل و گیاه هستند به نوعی زندگیشان را با مرگ طاق زده اند، چون هر لحظه احتمال تصادف و حتی مرگ برایشان وجود دارد.
اندکی تفکر برای هر فردی شاید تلنگری باشد برای کمک کردن به کودکان کار در اتوبان بهشت زهرا. کودکانی که در یک قدمی مرگ هستند.
قانون ایران در مورد کار کودکان چه میگوید؟
سال 1373، دولت ایران پیمان نامه جهانی حقوق کودک را امضا کرد و تعهدات مربوط به کودکان کار و خیابانی را به صراحت پذیرفت، اما هنوز این قشر به رسمیت شناخته نشدهاند، دلیل این مدعی نیز نبود آمار دقیق از این کودکان در کشور است.
مهمترین وظیفه دولت در این خصوص ایجاد حق هویت برای کودکان، صدور کارت شناسایی و اجازه تحصیل در مدارس است، اما در عمل جز سیاستهای نافرجام ضربتی و سرکوبی گام دیگری برداشته نشده است.
در ایران ماده 79 قانون کار، اشتغال به کار کودکان زیر 15 سال را ممنوع دانسته است البته کارگران شاغل در کارگاههای خانوادگی که کارفرمای آنها، همسر یا بستگان و خویشاوندان نسبی درجه یک باشند، مشمول قانون کار نیستند در نتیجه حداقل سن کار در مورد چنین کارگرانی رعایت نمیشود؛ بر اساس قانون کار اگر یک کارفرما کودک زیر 15سال را به کار بگیرد، متخلف خواهد بود و برای نخستین بار مجازات نقدی، بار دوم مجازات نقدی و حبس و بار سوم علاوه بر این موارد، کارخانه یا کارگاه پلمپ و پروانه کار فرد متخلف ابطال خواهد شد.
از سوی دیگر ماده 84 قانون کار پیشبینی کرده است که در مشاغل و کارهایی که ماهیت آن برای سلامتی یا اخلاق کارآموزان و نوجوانان زیانآور است، حداقل سن کار 18 سال تمام خواهد بود که تشخیص این امر با وزارت کار و امور اجتماعی است.
در حال حاضر آمار مشخص و دقیقی از تعداد کودکان کار در ایران وجود ندارد هرچند که برخی منابع و سازمانها از وجود دو میلیون کودک کار در ایران خبر میدهند ولی آمارهای غیررسمی (در سال 1393) تعداد کودکان کار ایرانی را 7 میلیون نفر تخمین میزند که گفته میشود 40 درصد این کودکان را کودکان مهاجر تشکیل میدهد.
با توجه به آمارها و گزارشهای موجود حمایت از کودکان کار به عنوان قشری آسیبپذیر امری ضروری است هر چند که فعالیتها و تلاشهای بسیاری برای ساماندهی کودکان کار در کشور صورت گرفته و انجمنهای حمایت از کودکان کار با پیریزی انواع برنامهها و طرحهای ویژه تلاش کردهاند تا کودکان کار را شناسایی و زمینه فراهم کردن امکانات و تسهیلات و بهره مندی از حداقل نیازها برای این کودکان را فراهم کنند اما آنچه مسلم است تمام انواع کار کودک به خصوص بدترین اشکال آن باید ریشهکن شود چرا كه کار کودک نه تنها بنیان طبیعی و حقوقی انسانی را پایمال میکند بلکه تهدیدی جدی برای آینده اجتماعی و رشد و پیشرفت اقتصادی محسوب میشود.
به نظر میرسد که پدیده کودکان کار نیازمند یک اجماع واحد و تعامل همه جانبه از سوی دستگاههای دولتی و نهادهای اجتماعی و غیردولتی است، تعاملی که میتواند ماحصل آن شناسایی کودکان کار، ایجاد مشاغل پایدار برای خانوادههای آنان، گسترش حیطه نظارت سازمانهای دولتی نظیر بهزیستی و معرفی کودکان کار به NGOها برای حمایت و پوشش باشد.