به قلم : محمود سعید
تحریریه زندگی آنلاین : اگرچه علیالظاهر در اکثر نبردهای خونین بهندرت شاهد حضور زنان هستیم، اما یکی از قربانیان بزرگ جنگها زنان هستند که از چند جهت در معرض آسیب جدی هستند. در جنگهای امروزی، اغلب جنگهای داخلی که در کشورهای در حال توسعه در جریان است، بیش از 90 درصد قربانیان غیرنظامیانی هستند که بسیاری از آنان را زنان و کودکان تشکیل میدهند. زنان و دختران بهمانند مردان در جنگها، کشته، زخمی، معلول و شکنجه میشوند و درصد بسیاری از آنان بیخانمان! حالا جنگ در افغانستان تمام شده است و همیشه پایان جنگ باید برای مردم خوشایند باشد اما در شرایط امروز افغانستان، اگرچه ظاهراً جنگ تمام شده اما جنگی دیگر در میدانی دیگر علیه زنان در گرفته است. این جنگ خاموش و اغلب بدون سلاح است و زنان را آرامآرام در بطن بنیادگرایی خشونتورزانه بهحاشیه میکشاند و در پستوی خانهها رنجی را به زنان روا میدارد که آثار آن در نسلهای پیدرپی باقی میماند و عرصه را برای خشونت بیشتر و مردسالاری ددمنشانهتر بازتر میکند. طالبان کمی بزک کردهاند اما در فحوای کلام آنها نسبت به زنان هیچ تغییری دیده نمیشود و امروزه شاید بهخاطر بهدست گرفتن قدرت کمی سخنان روشنفکرانه بر زبان جاری میسازند؛ اما طالبان امروز، همان طالبان دیروز است.
بیشتربخوانید:
علت اصلی خشونت فیزیکی مردان علیه زنان چیست؟
بازگشت دوباره
طالبها در افغانستان بعد از 20 سال برگشتهاند و قدرت را در دست گرفتهاند. هراس اصلی علاوهبر فقر روزافزون مردم افغانستان، نادیدهانگاری حقوق زنان است. البته همهچیز فقط نقض حقوق زنان نیست بلکه، بیم آن میرود که دختران و زنان مجبور به کارهایی بشوند که اساساً تمایلی به انجام آن ندارند و آثار این کارها تا آخر عمر ماندگار باشد. مثلاً در خبرها آمده بود که طالبان برخی از دختران زیر سن قانونی را مجبور میکنند تا به عقد برخی از مردان دربیایند که هیچ نوع تناسب سنی بین آنها وجود ندارد.
علاوهبر موضوع دهشتناک کودکهمسری، ممنوعیت زنان برای خروج از خانه بدون یک مرد محرم، حق اشتغال آزاد، حق تحصیل و ممنوعیتهای بسیار زیاد دیگر، زنان افغانستان را در معرض تهدیدی جدی قرار داده است. اگرچه طالبان مدام فریاد میزنند که ما تغییر کردهایم اما رفتار سیاسی آنان بعد از بهقدرت رسیدن نشان میدهد که همه این فریادها، دروغی بیش نیست و اقتضای قدرتورزی در فضای سیاسی جهان امروز آنها را مجبور کرده است که چنین ژستهایی در گفتار بگیرند اما در عمل بهگونهای دیگر، خودشان را بروز دهند. البته سردمداران طالبان نیز باید این نکته را درک کنند که حکومت بر افغانستان امروز، مثل 20 سال قبل نیست.
تبار طالبان
اما طالبان چهکسانی هستند و چه پیشینهای دارند؟ عقایدشان چیست؟ و نسبت به زنان چه دیدگاهی دارند. لاجرم باید بهصورت اجمالی به این سؤالات پاسخ داده شود. درست 27 سال پیش، در بحبوحه جنگهای داخلی افغانستان، گروهی پیدا شدند بهنام تحریک اسلامی طلبای کرام؛ امروزه همه آنها را با نام طالبان میشناسند. در بلبشوی سیاسی و نظامی افغانستان، طالبان در سال 1996 قدرت سیاسی را در دست گرفتند و نام رژیم خود را امارت اسلامی افغانستان گذاشتند. سال 1997 اسامهبنلادن عربستانی، رهبر القاعده به افغانستان رفت به طالبان پیوست. تفاوت طالبان و القاعده در چند موضوع است: اول اینکه طالبان غالباً از قوم پشتون هستند اما القاعده از همه ملل، اقوام و کشورها عضو دارد؛ دوم طالبان صرفاً در محدوده افغانستان فعالیت میکنند اما القاعده در سراسر دنیا؛ در سپتامبر 2001 القاعده به برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی و پنتاگون حمله کردند و آمریکا از طالبان خواست بنلادن را بهعنوان مسئول این حوادث تحویل آمریکا دهد؛ اما آنها سر باز زدند و این بهانهای شد که آمریکا به افغانستان حمله کرد و ظرف مدت بسیار کوتاهی امارت اسلامی افغانستان بعد از پنج سال سقوط کرد و بنلادن هم در دوره باراک اوباما طی یک عملیات پیچیده در پاکستان کشته شد.
بیشتربخوانید:
خشونت زنان علیه مردان واقعیتی خاموش
پردهبرداری از امارت اسلامی جدید
اما از سال 2001 تا به امروز طالبان از پای ننشستهاند و در سال 2006 دوباره اعلام موجودیت کرده و در سال 2007 بهدلیل ضعف دولت مرکزی، بخشهایی از افغانستان را تصرف کرده و به اسلحهسازی روی آوردند. در پی توافقنامه صلح دوحه میان دولت آمریکا با طالبان که منجر به خروج اغلب سربازان آمریکایی و ناتو از افغانستان در سال جاری شد، طالبان حملات گستردهای را آغاز کردند. در مراحل نخستین، طالبان با پیشروی در مناطق روستایی، تعداد ولسوالیهای تحت کنترل خود را از ۷۳ به ۲۲۳ افزایش دادند. تا ۱۰ اوت طالبان بر ۶۵ درصد از مساحت افغانستان چیره شد. در اواسط ماه اوت، نیروهای طالبان 32 مرکز ولایت از جمله قندوز و هرات را تصرف کردند. در ۱۰ اوت، مقامات آمریکایی تخمین زدند که کابل، پایتخت افغانستان، ظرف ۳۰ تا ۹۰ روز بهدست طالبان سقوط میکند. در ۱۵ اوت، آسوشیتدپرس گزارش داد که طالبان به کابل رسیدهاند و منتظر «انتقال» قدرت هستند. وزارت داخله افغانستان در بیانیهای اعلام کرد که اشرفغنی رئیسجمهور افغانستان تصمیم به واگذاری قدرت گرفته و دولت موقت به رهبری طالبان تشکیل میشود و در نهایت و بعد از کشوقوسهای عجیب، طالبان با یک شیوه جدید حاکمیتی، از چهره دولت خود پرده برداشت.
خاستگاه ایدئولوژیک
طالبان، گروهی از روحانیان سنی هستند که عقاید دگماتیسم اسلامی با ریشههایی در مکتب حنفی دیوبندی، مذهب وهابیت و دیدگاههای جهادگرایی سلفی ابنتیمیه دارد. این گروه مخالف دولتهای افغانستان و پاکستان است. طالبان قشری و قبیلهای برخورد میکند. آنها حتی با اخوانیها و جماعتیها و مودودیها سر سازش ندارند. بیشتر افراد گروه طالبان پشتونهایی هستند که در مناطق شمال غربی پاکستان و دو سوی خط دیورند زندگی میکنند. ظهور و بروز گروههای افراطی در بطن جهان اسلام، مثل القاعده، داعش یا طالبان و یا حتی اخوانالمسلمین، قارچی نیست که خودبهخود از زمین جهان اسلام، سر بزند؛ بلکه همین علفهای هرز نیز، ریشههای تاریخی دارند که در گلزار اندیشههای مترقی، روییدهاند. درواقع طالبان فرزندان روحانیونی هستند که در «مدرسه علمی دیوبند» درس خواندند. حدود سه قرن پیش، شاه ولیالله دیوبندی مکتب فکری جدیدی برای مسلمانان شبهقاره هند تأسیس کرد؛ زیرا عقیده داشت که اسلام در حال از دست دادن جوهر اصلی خود در منطقه است و به همین علت لازم است جنبشی جدید تأسیس شود که به این مهم بپردازد و مسیر اسلام را احیا کند. طالبان نیز به عنوان یک جریان تأثیرپذیر از عقاید دیوبندی و سلفیگری در بستر فاقد آگاهی رشد کرد و امروزه یکی از اثرگذارترینهای افغانستان است.
آبشخوری بهنام ابنتیمیه
یکی از شیوخ بسیار اثرگذار بر ساحات دینی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بخشی از مسلمانان، ابنتَیمیَه است. او در سال 662 هجری قمری بهدنیا آمد و در سال 728 قمری مرد اما آثار گفتارش تا قرن حاضر رسوخ کرده و ایدههای بنیادگرایانهاش باعث ایجاد حس حقارت در بخشی از جامعه مسلمین شده است. به زبان ساده ابنتیمیه، عقل را رد میکرد و اعتقاد داشت دلایل عقلی در مقابل دلایل نقلی بیارزش هستند. او در این راستا به شدت با تشیّع مخالفت میکرد و شیعیان را از نظر دینی فاسد و مسبب مشکلات امت اسلام میدانست.
ابنتیمیه منهاج السنة النبویة را در پاسخ به علامه حلی و در نقد شیعه دوازدهامامی نوشت. برخی، تفکرات او را زمینهساز ظهور سلفیگری میدانند؛ او معتقد بود مسلمانان باید اسلام را چون پیشینیان (اسلاف، مسلمانان صدر اسلام) تفسیر کنند. ناگفته نماند، آیین وهابیت در قرن ۱۲ هجری بر اساس افکار و آرای او پی ریزی شد. بهگونهای که شناخت عقاید وهابیان در گرو شناخت ابنتیمیه و آرا و عقاید او است. ابنتیمیه خون غیرمسلمان و منافق و کافر را حلال شمرده و حتی در این راه دسته دیگری از مسلمانان را نیز که از شیوه او پیروی نمیکنند در زمره منافقان و کافران قرار میدهد.
بیشتربخوانید:
انواع خشونت علیه زنان
ابهام بزرگ؛ آینده زنان افغانستان
برگردیم به افغانستان امروز؛ برخیها هنوز نمیتوانند آینده را پیشبینی کنند اما طالبان یک سابقه حکومت پنجساله دارند و میتوان تا حدودی با تمسک به تاریخ، آینده این امارت اسلامی را نیز در خصوص حقوق زنان پیشبینی کرد. طالبان در مذاکرات صلح گفته بودند که حقوق زنان اعم از حق اشتغال، تحصیل و حتی تصدی مشاغل سیاسی را بهرسمیت خواهند شناخت و تنها خطقرمز آنها تصدی پست ریاستجمهوری است اما با این وجود فعالان حقوق زنان در افغانستان اتخاذ اینگونه مواضع از جانب طالبان را تضمینی برای تداوم آن نمیدانستند. دلیل این بدبینی زنان نسبت به طالبان سابقه تاریخی داشت و اینک باید به وضعیت حقوق زنان در دوره حکومت طالبان و پساطالبان نگاهی داشته باشیم. در دوره امارت اسلامی طالبان (از سال 1996 تا 2001) زنان از اغلب حقوق خود محروم شده بودند. برقع بهعنوان پوشش اجباری به آنها تحمیل شده و حق رفتوآمد در خیابان بدون حضور یکی از محارم خود را نداشتند. در سال 1997 زنان از حق تحصیل و اشتغال و در سال بعد از حق دسترسی به بیمارستانهای عمومی محروم شدند. طالبان خانوادهها را به ازدواج زودهنگام دختران تشویق میکرد. طبق گزارش سازمان عفو بینالملل 80 درصد ازدواجها در دوره حکومت طالبان اجباری بوده است.
جنگ و آثار آن بر زنان
آثار بلندمدت جنگهای مسلحانه ممکن است روی زنان و دختران، بهدلیل آسیبپذیری اجتماعی آنها تشدید شود. قطعاً آسیب واردشده به زنان و دختران بسیار قابل توجه است. پژوهشها نشان میدهد فروپاشی نظم اجتماعی، بهویژه در جنگهای قومیتی در کشورهای فروپاشیده، در قیاس با مردان، اثرات بهمراتب بیشتری بر زنان دارد. زنان و دختران اغلب بهعنوان حاملان فرهنگ شناخته میشوند. بنابراین در جنگها این زنان هستند که مورد آزار و اذیتهای خاص و خشونتهای جنسی از قبیل تجاوز، ازدواج اجباری و قاچاق انسان قرار میگیرند. مثلاً در سال 2014 بهدنبال درگیریها در عراق حدود 26 میلیون زن عراقی آواره شدهاند و قطعاً طی این چند سالی که از آغاز ناآرامیهای عراق میگذرد، وضعیت این زنان وخیمتر شده است. معاون نماینده ویژه سازمان ملل و هماهنگکننده امور انسانی در عراق در سال 2014 در اظهاراتی گفته بود: «وقوع درگیریها در عراق، تغییراتی را در بنیان خانوادههای عراقی ایجاد کرده چرا که حدود شش میلیون زن عراقی بیوه شدهاند و بهتنهایی سرپرستی خانوادههای خود را بر عهده دارند.» طبیعی است که وجود شش میلیون زن بیوه، ریخت جمعیتی کشور عراق را برهم خواهد زد و قطعاً تبعات زیانبار این زنان بیوه در بلندمدت در قامت انواع آسیبهای اجتماعی خودشان را نشان خواهند داد.
زنان در آینه حکومت ملی
در دوره حکومت پیشین طالبان بر افغانستان هرگونه سرپیچی کوچک بهانهای بود برای سختترین مجازاتها. بهعنوان مثال آنها در سال 1996 در کابل انگشت شست یک زن را به جرم زدن لاک قطع کردند. البته لازم بهذکر است که حتی در دوره حکومت ملی (بین سالهای 2001 تا 2021) با وجود همه پیشرفتها در زمینه حقوق زنان، افغانستان همچنان یکی از خطرناکترین کشورها برای زنان محسوب میشد و همواره تبعیض و خشونت جنسیتی در این کشور تداوم داشت. طبق بررسیهای سازمان «گلوبال رایتز» تخمین زده میشود که از هر 10 زن افغان، 9 نفر خشونتهای جنسی و فیزیکی را تجربه کرده و یا مجبور به ازدواج اجباری شده بودند. همچنین بر اساس شاخصهای توسعه بانک جهانی، در سال 2018 میزان سواد زنان بالای 15 سال در این کشور 29.81 درصد گزارش شده است. به این ترتیب نمیتوان گفت در افغانستان دوره بعد از طالبان کلیه حقوق زنان احقاق و این کشور به بهشت امن زنان بدل شده بود ولی به جرئت میتوان ادعا کرد که زندگی زنان این کشور به نسبت دوره حکومت دوره اول طالبان تغییر چشمگیری کرده بود که البته با رویکردهای جدید طالبان در دوره اخیر زمامداری، اغلب این پیشرفتها دوباره به نقطه قبلی باز خواهند گشت.
حق اشتغال زنان در دولت ملی
با سرنگونی رژیم طالبان در سال 2001 و بر سرکار آمدن دولت ملی بسیاری از قوانین سختگیرانه طالبان علیه زنان ملغی شد. قانون اساسی جدید تدوین و این قانون برای زنان کرامت و حقوقی برابر با مردان در نظر گرفته بود. بر اساس ماده 22 قانون اساسی این کشور اتباع افغانستان اعم از زن و مرد دارای حقوق یکسان بودند. علاوهبر این برخی از بندهای قانون اساسی، صرفاً جهت حمایت از حقوق زنان در نظر گرفته شده بود. طبق مفاد ماده پنجاه و چهارم، دولت ملزم به حمایت از مادر (زن) میشد: «دولت باید به منظور تأمین سلامت جسمی و روحی خانواده بالأخص طفل و مادر، تربیت اطفال و براى از بین بردن رسوم مغایر با احکام دین مقدس اسلام، تدابیر لازم را اتخاذ کند». در زمینه آموزش در ماده 44 این قانون چنین آمده بود: «دولت مکلف است بهمنظور ایجاد توازن و توسعه تعلیم برای زنان، بهبود تعلیم ولایات و امحای بیسوادی در کشور، برنامههای مؤثر طرح و تطبیق نماید.» همچنین موانع قانونی برای اشتغال زنان و مردان در قانون اساسی این کشور مرتفع شده بود و در ماده 48 تصریح شده که «کار حق هر افغان است» و به این ترتیب زنان از حق کار مستثنی نشده بودند.
بوی بهبود اوضاع افغانستان
با وجود این قوانین جدید در دولت ملی، خیلی زود وضعیت اقتصادی و اجتماعی زنان در افغانستان بهبود پیدا کرد. میزان ثبتنام دختران در مدارس ابتدایی از کمتر از 10 درصد در سال 2003، به 33 درصد در سال 2017 رسید. همچنین میزان ورود زنان به دانشگاه از رقم شش درصد در سال 2003 به 39 درصد در سال 2017 رسید. امید به زندگی زنان از 56 سال به 66 سال در 2017 افزایش یافت. آمار مرگومیر بر اثر زایمان که در سال 2000 به ازای هر صد هزار نفر، 1100 نفر بود به حدود 396 نفر در سال 2015 کاهش یافت. با مقایسه وضعیت حقوق زنان در دوره حکومت اول طالبان و بعد از سرنگونی این رژیم بهراحتی میتوان دریافت که زنان افغانستان برای رسیدن به حقوقی که تا امروز احراز کردهاند چه راه پر فراز و نشیبی را طی کردهاند. آنها در دوره دولت ملی پس از پشت سر گذاشتن شرایطی که در آن حتی از دیدن نور آفتاب محروم بودند، 27 درصد کل کرسیهای پارلمان افغانستان را به خود اختصاص داده بودند. اما با ورود دوباره طالبان به کابل و تسخیر همه اندوختههای مدنی زنان طی 20 سال گذشته، اینک همه امیدها به یاس تبدیل شده است.
بازگشت به نقطه قبل؟
با بازگشت دوباره طالبان و علم کردن دوباره امارت اسلامی در افغانستان شواهد بسیار کمی در دست است که بتوان با توسل به آنها قبول کرد که شیوه نگاه طالبان به حقوق زنان نسبت به سالهای قبل تغییر کرده است. آنها هنوز با برابری جنسیتی مخالف و مانع نقشآفرینی زنان در زندگی اجتماعی هستند و قرائت آنها از حقوق، برداشت افراطگرایانه و مردسالارانه خود آنها از احکام اسلام و شریعت است. سراجالدین حقانی معاون رهبر طالبان در مقاله خود در نیویورکتایمز چنین مینویسد: «ما با هم راهی پیدا خواهیم کرد تا یک سیستم اسلامی که در آن همه افغانها حقوق برابر دارند بسازیم. سیستمی که در آن، آندسته از حقوق زنان که در اسلام به رسمیت شناخته شده است از حق تحصیل تا اشتغال بهرسمیت شناخته شود.» در این جملات بهراحتی دیده میشود که وی ابتدا وعده برابری میدهد و بلافاصله حقوق زنان را مشروط به قرار داشتن در چارچوب اسلام ـ بدون شک مراد وی قرائت طالبانی از احکام اسلام است ـ میکند. البته طی همین مدت بسیار کوتاه نیز شاهد بودیم که زنان از حقوق اولیه خود محروم شدهاند اما با جسارت تمام بخشی از زنان، به خیابانها آمدهاند تا نگذارند دوباره زنان افغانستان به نقطه قبلی بازگردند.
طالبان روشنفکر میشوند!
سیاست و دیدگاه طالبان در باب زنان از نحوه برخورد آنها در دوره امارت اسلامی در گذشته و همچنین رفتارهای امروز آنها کاملاً مشهود است. البته تا همین چند ماه پیش اگرچه دولت ملی در افغانستان بر سر کار بود اما بخشهایی از ولسوالیهای افغانستان تحت سیطره طالبان بود و آنها در حالیکه در دوحه مشغول مذاکره بودند در مناطق تحت اشغال خود، باز به نقض حقوق زنان میپرداختند. مثلاً در اواخر سال 1398 طالبان در ولایت غور یک زن را سنگسار کرده و از این اقدام خود فیلم گرفته و در فضای مجازی پخش کردند. در ولسوالی سنچارک ولایت سرپل که طالبان در آن نفوذ زیادی داشتند و اینک بهعنوان یکی از پایگاههای تغذیه نظامی و فکری طالبان محسوب میشود یک زن بهخاطر پوشیدن برقعی که صورت خود را کامل نپوشانده بود چنان شلاق خورد که بیهوش شد. زنان تا همین چند ماه پیش در مناطق تحت نفوذ طالبان از حقوق و آزادیهای مشروع خود محروم بودند و البته بسیار محتمل است که همین شیوه نادیدهانگاری زنان و خشونت علیه آنها در ولسوالیهای تحت کنترل، اینک به تمام مناطق افغانستان تعمیم یابد. البته اخیراً در روشنفکرانهترین تصمیمات طالبان، دختران اجازه رفتن به مدرسه فقط در سطح ابتدایی را یافتهاند.
نقش زنان در امارت جدید؟ هیچ!
با کمی دقت میتوان دریافت که طالبان از زمان شکلگیری امارت اسلامی جدید، تاکنون نقشی را در تشکیلات خود به زنها اختصاص ندادهاند و حتی اکنون برای نشاندادن حسننیت هم که شده حاضر به گنجاندن هیچ زنی در دولت و حاکمیت خود نیستند که این مسئله از همین بدو امارت اسلامی نشان از موضع طالبان در قبال زنان دارد. عدم تغییر در مواضع طالبان نسبت به زنان، به فرهنگ و سنتهای قبیلهای رهبران این گروه، آموزههای دینی مدارس دیوبندی که در عمق اندیشه و ذهن رهروان این گروه رسوب و رسوخ کرده و همچنین به عمق ایمان آنها نسبت به ایدئولوژیای که پیرو آن هستند باز میگردد. چرا باید تصور کرد که آن فدایی که برای تحقق مدینه فاضله مورد نظر خود با جلیقه انتحاری، خود را منفجر میکند و باعث کشته و زخمی شدن صدها انسان بیگناه میشود اینک در ازای بردن سهمی از قدرت، از یکی از هویتیترین ارکان آرمان خود دست بردارد؟ بهنظر نمیرسد که طالبان دچار دگردیسی ایدئولوژیک شده باشند و همین چند روز پیش، گفتوگوی یک مقام طالبان با یک شبکه تلویزیونی نشان داد که مقامهای طالبان، لزومی به استفاده از زنان نمیبینند و استدلالهای عجیبی در این خصوص میکنند که مایه مضحکه شده است.
آغاز حرکت مدنی زنان علیه طالبان
بهنظر میرسد با گسترش اعتراضات زنان افغانستان، مقامات طالبان مجبور شوند رویه دیگری را در خصوص حقوق زنان اتخاذ کنند. چرا که طالبان نمیتوانند همواره با سخنان بزکشده خود، افغانستان و جامعه جهانی را فریب بدهند و بالاخره باید راهحلی بیابند. یا باید به خواسته مردم تن بدهند یا اینکه دوباره سخنان 20 سال پیش خود را تکرار کنند. طی همین چند روز گذشته و در آغازین روزهای حکومت خشونتورز طالبان که هنوز طالبها در خیابانها با اسلحه میگردند، زنان چنان جسورانه در برابر زیادهخواهیهای طالبان ایستادگی میکنند که اغلب فعالان حقوق زنان به وجد آمدهاند. کابل، هرات، مزار شریف و بسیاری از شهرهای دیگر افغانستان شاهد حضور زنان در خیابانها در اعتراض به روند پیش آمده هستند. زنان در این اعتراضات مدنی که البته گاه با مقاومت و خشونت طالبان مواجه میشود، خواستار آزادی و عدالت در حکومت طالبان هستند. معترضان شعار میدهند: «نترسید نترسید ما همه باهم هستیم»، «زنان حذفشدنی نیستند»، «شهر تکجنسیتی بوی تعفن دارد»، «کشور بدون زنان، منطقه بیزبان»، «انسانیت، نه جنسیت»، «آزادی زنانه حق مسلم ما است». بنابراین امید میرود تحرکات مدنی و اعتراضات مسالمتآمیز زنان و البته آحاد جامعه افغانستان روزی بهبار نشیند و زنان و مردان در کنار هم آینده افغانستان را بسازند.