به قلم : محمود سعید
تحریریه زندگی آنلاین : کنترل جمعیت انجام مجموعه اعمالی است که بهطور ارادی میزان زاد و ولد را کاهش میدهد. کنترل جمعیت معمولاً در کنار تنظیم خانواده مطرح میشود و هدف از این دو، کمک به والدین است تا از داشتن فرزند ناخواسته جلوگیری کنند و فاصله بین فرزندان را خود تنظیم کنند. کنترل جمعیت در ابعاد خرد، باعث کاهش مرگ و میر نوزادان و مادران و پرهیز از بهدنیا آمدن فرزندهای ناخواسته و در ابعاد کلان باعث بهبود وضعیت آموزش و برخورداری خانوادهها از سطح زیستی مناسب و نیز کنترل رشد جمعیت و هماهنگی آن با توسعه اجتماعی و اقتصادی میشود. اولین برنامه کنترل جمعیت در ایران، به توصیه سازمان ملل و در سال ۱۳۳۷ بهاجرا گذاشته شد، اما برنامههای منسجم کنترل جمعیت از سال ۱۳۴۸ آغاز شدند. در سالهای قبل از انقلاب ۱۳۵۷، رشد جمعیت ایران در اثر این برنامهها از ۱٫۳ درصد به ۱٫۲ درصد کاهش نشان داد. بعد از انقلاب بهدلیل اتخاذ برخی از سیاستهای جمعیتی و با ترغیب افراد به داشتن فرزندان بیشتر، نرخ رشد جمعیت شکل صعودی پیدا کرد بهشکلی که در اواخر دوران جنگ به حدود چهار درصد رسید. طبق آمار موجود، در سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۰ بیش از ۱۸ میلیون نفر به جمعیت ایران اضافه شد.
بیشتر بخوانید:
چند بچه کافی است؟
سیاستِ نادرستِ موفق؟!
در سال ۱۳۶۷ نگرانی از افزایش انفجاری جمعیت و پیامدهای اجتماعی و اقتصادی آن، مسئولان را واداشت سیاستهای جلوگیری از موالید اتخاذ کنند. پس از پایان جنگ هشتساله ایران و عراق و همزمان با آغاز ریاست جمهوری مرحوم آیتا... هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۶۸ سیاست کنترل جمعیت در ایران با شعار «دو بچه کافی است» و «فرزند کمتر، زندگی بهتر» از سرگرفته شد. ارائه خدمات پیشگیری از بارداری رایگان و حذف کلیه سیاستهای تشویقی سه اولاد به بالا بخشی از این سیاست بودند. قانون حذف سیاستهای تشویقی فرزند سوم به بعد، در سال ۱۳۷۲ رسماً به تأیید شورای نگهبان رسید. این اقدامات منجر به سریعترین کاهش ثبتشده در نرخ رشد جمعیت یک کشور شد و نرخ رشد جمعیت ایران را در مدت کوتاهی از ۳٫۲ درصد به ۱٫۲ درصد در سال رساند. اجرای این برنامه بهقدری موفق بود که در سال ۱۹۹۹ جایزه کنترل جمعیت سازمان ملل متحد، به علیرضا مرندی (وزیر بهداشت وقت) اهدا شد. در واقع سیاست کنترل جمعیت ایران در دهه هفتاد، فازغ از درستی یا نادرستی آن، یکی از موفقترین برنامههایی بود که عملاً به همه اهداف تعیینشده خود رسید و تقریباً به الگویی موفق برای برخی از کشورهای در حال توسعه آن مقطع، تبدیل شد.
بازگشت سر خانه اول
اما حدود 10 سال است که سیاست کاهش جمعیت، از برنامه کار سیاستگذاران جمعیت خارج شده است و از سال ۱۳۸۹ و در دور دوم ریاست جمهوری آقای محمود احمدینژاد، موضع مسئولان ایران نسبت به سیاستهای کنترل جمعیت تغییر کرد و تشویق مردم به فرزندآوری آغاز شد. ابراز نگرانی از رشد جمعیت سالمندان در برابر کاهش نرخ زاد و ولد مهمترین دلیل مقامات برای اتخاذ سیاستهای جدید بود. البته برخی از منتقدان سیاست افزایش جمعیت بیان میکنند که مسائلی مانند نگرش به جمعیت بیشتر، بهعنوان ابزار قدرت در جغرافیای سیاسی و تقویت هنجارهای سنتی از طریق بازگرداندن زنها به جایگاه عرفی مادرانهشان، در این تصمیم دخیل بودند. احمدینژاد پیشتر و در سال ۱۳۸۴ با ابراز مخالفت با سیاست «کافی بودن دو بچه» گفته بود: «غربیها خود دچار مشکل هستند و چون رشد جمعیتشان منفی است، از این امر نگران هستند و میترسند که جمعیت ما زیاد شود و ما بر آنها غلبه کنیم». او در فروردین ۱۳۸۹ از تأسیس صندوق «آتیه» با موجودی یک میلیون تومانی برای هر نوزاد خبر داد، اما ازآنجا که برای این طرح بودجهای پیشبینی نشده بود، اجرای آن متوقف شد. در خصوص هرم سنی جمعیت، رهبر معظم انقلاب نیز دغدغههای جدیای را نیز مطرح کردهاند.
بیشتربخوانید:
ایران جوان میماند؟
سیاستِ درستِ ناموفق؟!
البته طی دهه اخیر و با وجود تاکید مسئولان و سیاستگذاران مسائل جمعیتی، ایده افزایش نرخ باروری در ایران، با موفقیتهای زیادی همراه نبوده است. در واقع با وجود ابراز نگرانی مقامات ایرانی از کاهش جمعیت جوان و توصیه و تشویقهایشان به فرزندآوری بیشتر، بررسی آمار سال ۱۳۹۸ نشان میدهد این سیاستها آنچنان که باید کارگر نبودهاند. در سال ۱۳۹۸ جمعیت ایران به حدود ۸۳ میلیون نفر رسیده که رشد ۱٬۲۴ درصدی نسبت به جمعیت ۸۰ میلیونی سال ۱۳۹۵ را نشان میدهد. بررسیها نشان میدهند عوامل متعددی مانند بیکاری جوانان و مشکلات اقتصادی، بر کاهش تمایل آنها به ازدواج و فرزندآوری مؤثر بودهاند. طبق آمار منتشره در سال ۹۸، آمار ازدواج در ایران طی یک دهه ۴۰ درصد کاهش یافته است. طبیعی است که برای ترغیب خانوادهها به فرزندآوری بیشتر، باید سیاستهای اقتصادی بسیاری را در پیش گرفت و بهقول معروف «جاروب زن به خانه و پس میهمان طلب.» از اینرو با تبلیغات صرف و بدون در نظر گرفتنهای مشوقهای مادی و معنوی نمیتوان به اهداف مورد نظر سیاستهای افزایش جمعیت، دست پیدا کرد، البته این امر نیز میسر نمیشود، مگر با رفع چالشهای اقتصادی، فراهم کردن فضای مطلوب برای ایجاد اشتغال پایدار و همچنین بازنمایی آثار زیانبار کاهش جمعیت.