شبانه روز میجنگد، در کوهستانهای پر خاک و خاشاک، میان خون و گل و لای؛ اسلحه به دست دارد و میگوید نمیداند چند داعشی را به هلاکت رساندهاست. چرا یادش نیست؟ میگوید «چون از کشتن همنوع خود از ته قلب راضی نیست، نمیخواهد یادش بماند.» روزهاست که با خون و خاک زندگی میکند اما روی ناخنهایش لاک قرمز رنگ براق خودنمایی میکند. چون او یک زن است، حتی اگر مبارز باشد باز هم یک زن است و زنانگیهای خود را دارد. اویندار بوتان یک زن پیشمرگه است و جزو آن 500 زنی است که برای مبارزه با داعش در کوبانی اعزام شد. بوتان از گفتن سناش طفره میرود چرا که زن است و زنان دوست ندارند سن خود را بگویند. غبار خستگی پنجاه روز مقاومت شبانهروزی کوبانی او را که به نظر بیستوپنجساله میآید پیرتر نشان میدهد. از صدای بمب و گلوله از جا نمیپرد. او یک زن است اما شجاعت زن و مرد نمیشناسد، نظامیگری و مبارزه برای یک کشور و یک ملت در دستهبندیهای مرسوم و عامیانه زن و مرد نمیگنجد. مصاحبه نیویورکتایمز با این پیشمرگه را بخوانید تا از کنه زندگی آنها مطلع شوید:
چرا تصمیم گرفتی به کوبانی بروی، چرا زنان کوبانی به جای فرار تصمیم به دفاع گرفتند؟
میخواستم در دفاع از کوبانی سهمی داشته باشم. مقاومت کوبانی و صلابت مردمش روی من تأثیر خاصی گذاشته بود، داعش نیرویی غیرانسانی است که با تمام قوا به شهر یورش برده و سقوط کوبانی مصادف بود با سقوط ارزشهای انسانی و ملی ما. باید میآمدم، تنها این حضور میتوانست راضیمان کند.
آیا برای به دست گرفتن تفنگ و شرکت در فعالیتهای نظامی از قبل آموزشهایی دیده بودید یا در هنگام جنگ آموختید؟
من پیشتر به مبارزهی مردم کرد در ترکیه پیوسته بودم. دورهی چهارماههای را در کوهستانهای قندیل پشت سر گذراندم البته چون شرایط کوبانی فرق میکند و منطقهای کوهستانی نیست، یک ماه قبل از آمدن به اینجا دوباره آموزش دیدم که شناخت اسلحه و شیوههای بهکارگیری سلاحهای مختلف بود. کلاسهای ایدئولوژیک هم داشتیم که به تقویت روحیه و شناخت افکار فرماندهان کمک میکرد اما آموزش نظامی و آماده شدن در خود جبهه دو چیز کاملاً متفاوت است. اینجا بود که ما واقعاً دشمن را دیدیم.
آیا شما که زن هستید برای انجام فعالیتهای نظامی متحمل فشار سنگینی نشدید؟
بله، حتماً سخت است اما چیزی داریم به اسم داشتن آرمان و هدف و باور داشتن به آن که تمام این سختیها را تسهیل میکند، دیگر هیچ مانعی حتی برداشتن زخم سنگین (اویندار بوتان در یک عملیات زخمی شده بود) در راه آدم خلل وارد نمیکند.
آیا فکر میکردید روزی برسد که تفنگ به دست بگیرید و از شهر دفاع کنید؟
در دوران بچگی به مادرم میگفتم روزی به صفوف گریلاها ملحق میشوم، مادرم میگفت این کار تو نیست دختر. ما در جامعهای زندگی میکردیم که دختران در آشپزخانه محبوس بودند و سودای ازدواج با مردی که غذایش بدهند، تمام آرمانشان است. ما باید این را تغییر میدادیم و حضور مؤثر ما در مقدمترین جبههها این را اثبات میکند.
چرا این روزها اخبار و اطلاعات بیشتری از زنان مبارز در کوبانی به گوش میرسد؟ آیا مردها در این شهر در کار دفاع همراه شما نیستند؟
قطعاً هستند، حضور گسترده و مؤثر زنان، در نقشهایی که جامعه برایشان تعریف نکرده، جذاب است، آنهم در خاورمیانه که حضور زن در عرصههای جدی بسیار کم است. حتی در تمام دنیا این حجم از حضور آگاهانهی زنان کمنظیر است. این زنان جلو پیشروی داعش را گرفتهاند، داعشی که بهراحتی یکسوم از خاک عراق و سوریه را تصرف کرده است اما در مقابل ما زنان کم آورد. انقلاب ما انقلاب زنان هم هست و نه یک قدم عقب و نه یک قدم جلوتر از مردان نیستم، شانهبهشانه.
وقتی که یکی از زنان گریلا در کوبانی عملیات انتحاری کرد، چه تأثیری روی روحیهی شما و دیگر زنان مبارز در این شهر گذاشت؟
گرگهایی در پوستین دین آمدهاند و به وحشیانهترین شیوه همنوعانشان را تارومار میکنند، باید با تمام قوا جلو آنها را گرفت. کسانی مثل شهید آرین میرکان. میرکان با شجاعت تمام خود را وقف آزادی کرد و تأثیر کمنظیری بر روند مبارزه و همهی ما گذاشت. آدمهایی مثل او بسیارند.
تا پیش از کوبانی، جنگ همواره بر محور مردان بوده و زنان تنها تحت فشار حواشی جنگ بودهاند، امروز این روند در کوبانی برعکس شده است. در چنین شرایطی چطور با خانوادهی خود ارتباط برقرار میکنید و چطور نقش مادری، همسری و فرزندی خود را ایفا میکنید؟
کسانی که به «یگانهای حفاظت زنان» (YPJ) ملحق میشوند، با این انتخاب، حق ازدواج و زندگی تحت آرای پدرسالارانه را ندارند. تا زمانی که این ناعدالتیها وجود داشته باشند و آن نقشها (خواهر، مادر، دختر، همسر) همان کارکرد قبلی را داشته باشند، این مسأله عملاً ناممکن خواهد بود. من هم انسانم و به یاد خانوادهام هستم، اما شرایط مبارزه ایجاب میکند که ارتباط بسیار محدودی با آنها داشته باشم. هدف ما بازگرداندن کرامت انسانی و ارتقای نقش و حقوق زنهاست.
تا قبل از این، جنگ در ذهن شما چه مفهومی داشت و امروز چه نگاهی به جنگ دارید؟
این مفهوم همیشه با من بوده، از همان بچگی آرزو داشتم با تفنگم زمین را عادلانهتر کنم. اما با شرکت در جنگ بسیاری واقعیتهای دیگر هم برایم آشکار شد. درافتادن با همنوع قصهی تلخی است، اما چارهای نیست. در جنگ خودم را شناختم. انسان خود را در جنگ تمامعیار میشناسد و نیرو، تواناییها و قدرت خود را میسنجد.
بر اساس تجربیاتی که در چند ماه نبرد به دست آوردهاید، آیا در میدان مبارزه میان زن و مرد تفاوتی وجود دارد؟
همهچیز بر اساس خودباوری و تقویت اراده است، دختر و پسر ندارد. ما دخترها در مبارزه با داعش کم از پسرها نداشتیم، این را میتوانید در حساسترین و مقدمترین خطوط جبهه ببینید. این گزارههای سنتی در مورد دختران در جبهههای اینجا نقض میشوند.
آیا این جنگ را سرنوشت مردم کوبانی میدانید یا تقدیری که دیگران برای شما رقم زدهاند؟
نه بههیچوجه سرنوشت مردم ما نیست. کشورهای ابرقدرت از حضور نیروهای مردمی و برابریطلب در خاورمیانه هراس دارند. داعش هم نیرویی نبود و نیست، آنها تغذیهاش کردند.
زنان گریلای کوبانی بیشتر در چه محدودهی سنی هستند؟ چطور زندگی را میگذرانند؟
از همهی سنین حضور دارند، البته بیشتر هجده تا سی سال. دفاع از اندیشههای انسانی و تلاش برای بهبود حقوق زنان بیشتر آنچیزی است که برای آن مبارزه میکنیم. این وضعیت مطلوب انسانها و بهخصوص زنان نیست و تغییر آن راهی است که با تمام خطراتش انتخابش کردهایم.
آیا تاکنون از نزدیک با داعشیها روبهرو شدهاید؟ آنها را چطور آدمهایی میبینید؟ فکر میکنید چرا نبرد با آنها در کوبانی تا این اندازه اهمیت جهانی پیدا کرده است؟
بله، برخورد داشتهام. چطور توضیح بدهم؛ خب، آنها هم انسان هستند. آنها با پخش تصاویری مثل سر بریدن میخواهند ارعاب ایجاد کنند و خود را بهگونهای نشان بدهند که در دل مردم ترس و خوف ایجاد کنند تا بتوانند آنها را مقهور خود سازند.
کوبانی نقطهای است که به آنها میگوید اتفاقاً بسیار ضعیف هستند و با این ترفند نمیتوانند کاری پیش ببرند. کوبانی این را به جهانیان ثابت کرد، اهمیت آن را باید از این دید نگریست.