ستاره حمیدی؛ روان درمانگر
علت وابستگی عاطفی
برخی خصوصیات افراد وابسته عبارتند از: نداشتن احساس ارزشمندی: از نشانههای عمده وابستگی، نداشتن احساس ارزشمندی است. در وابستگی، ارزش، لیاقت و شایستگی فرد وابسته را دیگران تعیین و تایید میكنند. یعنی فرد در صورت از دست دادن آن عامل یا آن رابطه، و عدم تایید، تحسین و تصدیق از سوی مقابل، احساس ناتوانی، حقارت و عدم ارزشمندی میكند. این فرد چون توانمندیهای خود را نشناخته و آنها را باور ندارد گمان میكند بدون حضور دیگران نمیتواند به خواستههای خود برسد.
ترس و ناامنی: از دیگر نشانهها ترس و ناامنی است. در یك رابطه عاطفی حقیقی تنش و ترس وجود ندارد اما یك فرد وابسته همیشه در ترس و وحشت به سر میبرد كه مبادا منبع عشقاش را از دست بدهد. حسادت، كنترل افراطی و محدود کردن آزادی نیز از دیگر نشانههای وابستگی هستند كه زندگی را هم برای خود شخص و هم فردی كه منبع وابستگی است سخت و دشوار میكند.
وابستگی یک رابطه عاطفی را به ناكامی میکشاند، زیرا انسان وابسته همواره فرد مقابل را وادار میكند به خاطر او، افكار و عقاید و نوع زندگی خودش را عوض كرده و بهطور كلی طبق نظر او زندگی كند. مسلما چنین فردی هرگز نمیتواند عشق خود را همانطور كه هست بپذیرد و او را دوست داشته باشد. فرد وابسته به دیگران تکیه كرده و از توانایی فكر و اندیشه خود استفاده نمیكند. او بدون فکر در تمامی امور زندگی از دیگران تقلید کرده و از آنها فرمانبرداری میکند.
رهایی از وابستگی عاطفی
در نهایت در زندگی فرد به جایی میرسد كه احساس میكند وابستگی تمامی زندگیاش را تحت تاثیر قرار داده است و باید برای حفظ عزت نفس خویش اقدامی جهت رهایی از بند وابستگی عاطفی انجام دهد انجام برخی امور میتواند یاریگر فرد در این امر باشد:
بیان احساسات منفی و مثبت: حاصل از دست دادن منبع وابستگی یكی از راههای است كه فرد از آن طریق قادر خواهد بود احساسات خود را بشناسد و جهت از بین بردن وابستگی عاطفی اقدام كند یكی از دلایلی كه افراد به دیگران وابسته میشوند آگاهی نداشتن بر احساسات و هیجانات منفی است كه درونشان در حال شكل گیری است.
بالا بردن عزت نفس: آموختن روشهای تقویت عزت نفس كمك فراوانی جهت رهایی از وابستگیهای عاطفی به افراد میكند.
فعالیتهای اجتماعی گسترده: همانطور كه گفته شد یكی از علل وابستگی ترس از تنهایی و طرد شدن است زمانی كه فرد احساس كند در اطرافش دوستان و آشنایان زیادی هست كه در مواقع بحران عاطفی در كنارش هستند مسلماَ راحتتر میتواند از بند وابستگی عاطفی رها شود و یا اینكه تمامی سرمایهگذاری عاطفیاش را بر روی یك شخص واحد نمیكند كه بدون وی قادر به زندگی نباشد. در واقع همه سرمایه عاطفیاش را یك جا قرار نداده كه با رفتن یك فرد نابود شود و آزادی فرد مقابلاش را هم سلب نماید.
آموختن نه گفتن و آموختن مهارتهای جراتمندی: آموختن نه گفتن یكی دیگر از راههایی است كه افراد را از وابستگی میرهاند و به وی جرات میدهد كه به برخی رابطهها و درخواستها نه بگوید كه همه این مهارتها در سایه افزایش اعتماد به نفس شكل میگیرد.
مراجعه به روانشناس جهت ریشهیابی و حل مشكل: و تغییر رفتارو نگرش فرد وابسته، جلسات درمانی به فرد كمك میكند به ریشه وابستگیهای خود پی برده و آگاهانه در جهت رفع آن بكوشد نباید نادیده گرفت كه رفع وابستگی عاطفی به سادگی امكانپذیر نیست زیرا وابستگی ناكامی، نگرانی و اضطراب به همراه دارد و رها شدن از این احساسات ناخوشایند گاهی به تنهایی امكانپذیر نمیباشد.
وابستگی عاطفی امری است غریزی كه از دوران نوزادی همراه هر فردی است و این احساسات از طریق نوازشهای كودكانه، تماس پوستی، عاطفی و رابطه چشمی از والدین به فرزندان منتقل و وابستگی عاطفی را شكل میدهد.در واقع وابستگی عاطفی تا حدی كه آسیب زا نباشد در زندگی همه افراد لازم و ضروری به نظر میرسد.
تا زمانی كه رابطه عاطفی امنیت را برای اعضای خانواده و یا دوستان و... فراهم و در عین حال به شخص مقابل صدمه وارد نكند بسیار مطلوب است اما وابستگی عاطفی زمانی نامطلوب و خطرناك است كه روی عملكرد افراد تاثیر منفی گذاشته و استقلال و و خلاقیت وی را سلب كند و طرف مقابل را در تنگنا قرار دهد.
در واقع وابستگی عاطفی با احساس خشم، تردید نسبت به خود، ترس از طرد شدن، ترس از تنهایی، حس عدم امنیت، شرم و حقارت همراه است. كسی كه از وابستگی عاطفی رنج میبرد فقط برای دیگران زندگی میكند، خودش را نادیده میگیرد و هر كاری میكند كه مورد پسند فرد دیگر باشد.
وابستگی نشان دهنده، عدم عزت نفس است و منجر به پایین آوردن ارزش خود، ترس از تنهایی و نادیده گرفتن نیازهای خود میشود. وابستگی نوعی نیاز عاطفی و روانی به فرد دیگری است که بدون وجود او فرد وابسته، در زندگیاش دچار مشکل میشود.در واقع فرد وابسته از آن جهت به دیگران وابسته میشود که گمان میکند بدون حضور دیگری نمیتواند تعادل روانی داشته باشد، وابستگی تمام زندگی فرد را تحتالشعاع قرار میدهد و مانع هویت یابیاش میشود.
به طریقی كه تمامی زندگی فرد منوط به حضور شخص دیگر بوده و از دست دادن اش سبب برهم خوردن تعادل روانی شده و تمامی كارهای روزانه وی را دچار اختلال میكند از دست دادن منبع وابستگی به منزله فروپاشی درونی شخص وابسته است و در نهایت منجر به افسردگی، انزوا و كنارهگیری شخص میشود. یكی از اختلالهایی كه وابستگی ایجاد میكند این است كه تصمیمگیریهای روزمره فرد را دچار اشكال میكند و وی مدام به دنبال این است كه تصمیماتش مورد تایید قرار گیرد و كسی باشد كه به وی اطمینان خاطر دهد كارش درست است.