یک چهاردیواری بزرگ به نام جامعه!
دکتر نسیم شریعتپناهی؛ دکترای مطالعات زنان
با نگاه به ساختار و بافتار اجتماعی اکثر جوامع بهراحتی میتوان مشاهده کرد که زنان در عموم عرصههای سیاسی، اجتماعی، بهداشتی، آموزشی و همچنین آزادیهای مدنی و فردی با یک تبعیض نهادینهشده مواجهند و حتی آمارهای جهانی نیز این گزاره را تأیید میکند که زنان در عرصههای گوناگون حضور کمرنگتری دارند.
این موضوع باعث میشود که زنان در جوامع گوناگون کمتر مجال رشد، پیشرفت و توسعه را پیدا کنند.
طبیعی است که حضور زنان بهعنوان نیمی از افراد جوامع در ساحات مختلف، منجر به بروز انتخابهای متعدد و فرصتهای برابر خواهد شد که خود این امر نیز بر روی تعالی و توسعه متوازن و پایدار جوامع تأثیر مثبت خواهد گذاشت.
اما بنا به باورهای عرفی و اجتماعی نهادینهشده مشارکت زنان در زمینههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی کمتر بوده و در ایران نیز این موضوع، صادق است.
گرچه طی سالهای اخیر و خصوصاً پس از پیروزی انقلاب اسلامی حرکتهایی جهت اصلاح رویه موجود صورت گرفته است اما طبیعی است که هنوز با جایگاه ایدهآل فاصله بسیار زیادی وجود دارد.
بنابراین لازم است که در تدوین سیاستهای کلی و مهندسی اجتماعی به این نکته توجه ویژهای شود تا زنان نیز بتوانند در فرآیندهای جمعی، مشارکتی پربسامد و اثرگذار داشته باشند که اگر چنین وضعیتی پیش بیاید قطعاً جامعه به شکل مطلوبی رشد میکند و سطح دموکراسی و تغییرات مثبت ارتقا پیدا خواهد کرد.
حتی حضور پررنگ زنان در مسائل جوامع و خصوصاً در سطوح مدیریتی میتواند به تغییر در ساختارهای ناروای اجتماعی نیز پایان دهد و ابَرروندهای نادرست را اصلاح کند و ابَرروندهای نوینی را طراحی کند.
بهطور عمومی میتوان مشارکت اجتماعی داوطلبانه را در دو سطح رسمی و غیررسمی دستهبندی کرد. مشارکت رسمی، مشارکت در سازمانهای مردمنهاد و انجمنها است.
مشارکت غیررسمی اغلب فعالیتهای گروهی نامنظم هستند که فعالیتهایی مانند حضور در خیریهها را شامل میشود.
مشارکت اجتماعی زنان در ایران بیشتر در بعد غیررسمی است و مشارکت رسمی زنان کم و محدود بوده و اغلب در قالب خیریهها صورت میگیرد.
مهمترین مانع مشارکت اجتماعی زنان در ایران را میتوان موانع خانوادگی و فرهنگی دانست.
تعدد نقشهای زنان در کنار موانع فرهنگیای که نسبت به مشارکت زنان وجود دارد مانع از مشارکت اجتماعی رسمی زنان میشود.
باورهای فرهنگی ـ که نقش اصلی زن را خانهداری و مادری میداند و چه بسا حتی مشارکت اقتصادی زنان را هم نمیپذیرد ـ اجازه فعالیت اجتماعی را به زنان نمیدهد.
از سوی دیگر موانع سیاسیای هم وجود دارند که مانع از حضور زنان در ساحات مختلف جمعی میشوند.
در جامعهای که مشارکت اجتماعی و فعالیت نهادهای مدنی برای همه سیاسی تلقی میشود، زنان نیز کمتر به خودشان جرات حضور در جامعه را میدهند.
از نگاهی دیگر در جامعه ما از زنان انتظار میرود که محافظهکار باشند و وارد فعالیتهای اجتماعی نشوند و همین انتظار محافظهکاری باعث هدر رفت نیمی از منابع انسانی جامعه میشود.
بهطور کلی زنان برای مشارکت اجتماعی با چالشهای بسیاری مواجهند که این چالشهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، عرفی و حتی تاریخی را باید بهطور درهمتنیده و ماتریسی بررسی کرد تا بتوان نتیجه مثبتی از آن گرفت.