درست در فاصله چند ماه تا شروع بازیهای المپیک ۲۰۲۰ توکیو، ۲ ورزشکار ایرانی اعلام کردند میخواهند با پرچم کشور دیگری در این تورنمنت مهم شرکت کنند. سعید ملایی در جودو که پناهنده مغولستان شد و سپس کیمیا علیزاده که هماکنون در کشور هلند زندگی میکند. اما واکاوی قوانین نشان میدهد این ۲ ورزشکار برای به دست آوردن سهمیه باید از صفر شروع کنند و از سوی دیگر قانون پناهندگی شرط کرده باید ۳ سال از پناهنده شدن ورزشکار در کشور دوم گذشته باشد.
از این رو شرایط کیمیا علیزاده برای حضور در المپیک از مسیر دیگر و با پرچم کشوری دیگر، بسیار دور از ذهن و غیرممکن به نظر میرسد. علیزاده مدتهاست درگیر یک مصدومیت مزمن شده است؛ مصدومیتی که درست بعد از مدال نوبرانه المپیک ریو، گریبانگیر او شد و تا به امروز رهایش نکرده است.
علیزاده حتی برای رهایی از شر این مصدومیت عمیق و مزمن به تیغ جراحی نیز متوسل شد، اما ظاهرا مصدومیت به گونهای است که اگر نخواهیم بگوییم ادامه ورزش حرفهای او را غیرممکن کرده، بازگشت به شیاپچانگ برای کیمیا دشوار و طاقتفرساست و حتی میتواند سلامتی او را به خطر بیندازد.
علیزاده در طول مدت مصدومیتش، چند بار برای بازگشت اقدام کرده، اما هر بار با عود کردن مشکلش، دوباره حاشیهنشین شده است. آخرین تلاش نافرجام او به همین چند هفته پیش در لیگ تکواندوی زنان بازمیگردد که دوباره مصدوم شد و از ادامه مسابقه بازماند تا ثابت شود او به این زودیها نمیتواند مبارزه کند.
بهرغم این مصدومیت، اما درهای تیم ملی به روی کیمیا علیزاده باز بوده و او هر گاه از لحاظ فیزیکی شرایط تمرین کردن را داشته، بدون هیچ، اما و اگری دعوت شده است. در حقیقیت، فدراسیون تکواندو در طول مدت مصدومیت این تکواندوکار همیشه همراه او بوده و با لحاظ کردن شرایط خاص و توجه به اولین مدالآور تاریخ بانوان المپیک، پذیرایش بوده است؛ اتفاقی که در پارهای از اوقات حتی با واکنش کارشناسان و منتقدان مواجه میشد، اما فدراسیون برای همراهی و محافظت از ستاره خود، از هیچ تلاشی فروگذار نبود و حتی نقدها را به جان خرید.
علیزاده در طول سالیان اخیر و با توجه به شهرت و البته اعتباری که بهواسطه مدال المپیک کسب کرده، دعوتنامههای مختلفی برای حضور در اردو یا کمپهای تمرینی خارج از کشور داشت. وی با در نظر گرفتن شرایط، گاه و بیگاه برای تمرین و حتی حضور در کلینیکهای پزشکی به خارج از ایران سفر میکرد. در همین راستا او بعد از مصدومیت چند هفته گذشته خود در جریان لیگ برتر، سفری به هلند داشت که اتفاقی طبیعی و روتین محسوب میشود. با این وجود، شرایط او برای حضور در المپیک از مسیر دیگر و با پرچم کشوری دیگر، بسیار دور از ذهن و غیرممکن به نظر میرسد.
حتی اگر بحث مصدومیت و ناآمادگی وی را فاکتور بگیریم و فراموش کنیم اکنون از لحاظ فیزیکی شرایط مبارزه کردن را ندارد، تغییر ملیت در این ورزش تابع شرایط خاصی است و شامل قانون ۲ سال دوری از میادین میشود که در حال حاضر برای علیزاده صدق نمیکند. از سوی دیگر سهمیه المپیک در تکواندو از ۲ راه توزیع میشود؛ اول از طریق سیستم رنکینگ که با توجه به دوری ۳ ساله از میادین بینالمللی و امتیازات پایین او، میسر نیست و دوم از طریق سهمیه قارهای که در این صورت تنها از طریق حضور در مسابقات قاره آسیا میتواند به سهمیه دست پیدا کند. به نظر میرسد این دو راه، بدون توجه به مصدومیت، عملا برایش بسته است و او مسافر توکیو نخواهد بود.
* قدرنشناسی به روایت قهرمانان سکه و سفر
اگر روزگاری جهان پهلوان تختی برای مردم همه کار میکرد و روی سکوی المپیک از آنها میگفت و به آنها تعظیم میکرد، ستارههای امروزی عصر لایک و مجازی، به دنبال عافیت و حیات تهی از معرفت هستند. دوران پهلوانی و جوانمردی مدتهاست سپری شده. در دوران سلبریتیها و غوغای لایکها، دیگر نمیتوان از ستارهای انتظار پهلوانی و فتوت داشت.
روزگاری این سرزمین بیشه پهلوانانی، چون تختی بود که از همه چیز به نفع مردم میگذشتند و هیچ چیزی را برای خود نمیخواستند. تختی و تختیها ستارههایی از دل مردم و برای مردم بودند، اما این روزها همه چیز تغییر کرده، تختی و مرامش به خاطرهها پیوسته و دیگر خریداری ندارد. حالا دوره لایک، زندگی لاکچری و ثروتاندوزی است و هر که بیشتر در این مسیر تاخت و تاز کند، لاجرم بیشتر در قابها مینشیند.
دوران معرفت و عیاری به پایان رسیده؛ هر چه زندگی لاکچریتر و با زرق و برق بیشتر، لایکها افزونتر. عافیتطلبی، منفعتدوستی، سودجویی و سهمخواهی رسم زمانه ما شده و ستارهها با این شاخصهها خودنمایی میکنند. اگر روزگاری جهان پهلوان تختی برای مردم همه کار میکرد و روی سکوی المپیک از مردم میگفت و به آنها تعظیم میکرد، حالا ستارههای تازه به دوران رسیده به مردم پشت میکنند تا در عافیت باشند.
غورههایی که هنوز مویز نشده، شاخ میشوند؛ شاخهایی بر آمده از تعداد لایکها و فالوئرها. کیمیا علیزاده با یک مدال نوبرانه المپیک چهره شد. ستاره تازه از راه رسیدهای که با این مدال سر به آسمان سایید و سیل تمجیدها، ستایشها و تقدیرها به سوی او روان شد؛ ستارهای که با این مدال یک شبه از فرش به عرش رسید. ورزش ایران برای تمجید از کیمیا کم نگذاشت. عایدی او از این مدال ارزشمند حتی از بزرگترین ستارههای ورزش ایران بیشتر است.
ستارهای که همه جوره مورد حمایت و توجه چه از سوی مسؤولان و چه از سوی مردم قرار گرفت و لای پر قو بزرگ شد، اما ناگهان به همه چیز پشت پا زد. ستارهای که در تمام روزهای بعد از المپیک با حمایت تمام و کمال فدراسیون روبهرو بود و دستگاه ورزش برای او کم نگذاشت و حتی طعنهها و نقدها برای این حمایت بیشائبه را به جان خرید، اما او قدرشناس نبود. خبر مهاجرت او به هلند در حقیقت یک واکنش نامهربانانه و بیرحمانه در قبال همه حمایتها و توجهاتی بود که در طول این سالها بیدریغ و بدون شائبه از او انجام شده است.
کیمیا علیزاده با این رفتار ثابت کرد عصر ستارههای پوشالی مدتهاست آغاز شده؛ ستارههای سکه و سفر به جای پهلوانی و مردمدوستی؛ بندگان زر و زندگی.
***
علینژاد: خانه و سکههایش را گرفت و به مردم ایران پشت کرد
سرپرست معاون قهرمانی وزارت ورزش میگوید: خانم کیمیا علیزاده یک بیانیه کاملا سیاسی داده که فکر میکنیم کار خودش هم نیست و برایش نوشتهاند.
مهدی علینژاد که به نمایندگی از وزارت ورزش بامداد دیروز به استقبال اعضای تیم ملی والیبال رفته بود، در گفتگو با خبرنگاران درباره مسائل مختلف پیرامون ورزش کشور صحبت کرد که مهمترین بخش آن درباره علیزاده بود. او در این باره گفت: خانم کیمیا علیزاده یک بیانیه کاملا سیاسی داده که فکر میکنیم کار خودش هم نیست و برایش نوشتهاند.
باعث تاسف است ورزشکاری که زندگیاش را مدیون مردم ایران است و در این نظام و در این شرایط رشد کرده و حمایت شده، اینطور کاری انجام بدهد. حمایتهای بسیار بینظیری از او شده که به مدال المپیک انجامیده است. با وجود آسیبهای متعدد و بیماریهای بسیار مسؤولان مثل فرزند خودشان به او رسیدگی کردند.
در نهایت او از ایران میرود و بیانیه سیاسی صادر میکند که ارزشهای ما را زیر سوال ببرد. در این بیانیه هم عدم صداقت حاکم است. اگر شرایط اینقدر بد است، چطور این همه توفیق به دست آورده و زندگیاش تغییر کرده است؟ من نمیخواهم درباره حمایتها حرف بزنم، اما به هر حال خانهای گرفته و سکههایی که دریافت کرده نشان میدهد شرایط برایش خیلی هم بد نبوده است. هر کس میتواند درباره آیندهاش تصمیم بگیرد. شاید او دوست داشته مهاجرت کند، اما برای اینکه کارش زودتر انجام شود، نباید صداقت را زیر پا بگذارد و به ملت خودش پشت بکند.
من باز هم میگویم اگر شرایط اینقدر بد بوده، چطور این همه توفیق حاصل شده است؟! فکر میکنم این حرفها کملطفی و بیانصافی است. چقدر خوب است که ورزشکاران ما اول پهلوانی را یاد بگیرند و بعد به قهرمانی برسند. ورزشکار ملی زمانی ورزشکار ملی است که زیر پرچم ایران و در کشور خودش باشد. جز ابراز تاسف حرف دیگری نمیتوانم بزنم.
منبع: وطن امروز