اداره احتسابیه و شعبه تنظیف
در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه وظیفه اداره احتسابیه، به نظافت شهر منحصر شد. از جمله آبپاشی خیابانهای خاکی شهر که توسط جمعی «سقا» به کمک مشکهای آب انجام میگرفت، تا مردم و رهگذران از گرد و خاک خیابانهای شهر در امان باشند. در سال 1328 هجری قمری، هنگام نیابت سلطنت عضدالملک قاجار، اولین بلدیه قانونی تهران به ریاست «دکتر خلیل خان اعلم الدوله ثقفی» تشکیل شد. یکی از مهمترین وظایف این بلدیه (شهرداری)، نظافت شهر به شمار میرفت که به خاطر خاکی بودن خیابانها، آبپاشی خیابانها از امور بدیهی آن بود. نکته قابل ذکر آن که در آن سالها چنانچه حریقی رخ میداد، همین مأموران نظافت و سقاها نیز با امکانات اندک خود که به هیچ وجه برای اطفاء حریق مناسب نبود، با آن مبارزه میکردند. بدیهی است در اکثر موارد تلاش آن بینتیجه میماند. در سایر شهرهایی که بلدیه در آنجا وجود داشت نیز همین رویه مرسوم بود.
بلدیه تهران و تأسیس شعبه اطفائیه
با شروع سلطنت پهلوی اول، تصمیم بر آن بود که شهرها به خصوص تهران، سر و سامان بگیرند و وضع آبرومندی پیدا کنند. در نتیجه «بلدیه» مورد توجه بیشتری قرار گرفت. در سال 1303 شمسی، بلدیه تهران یک دستگاه اتومبیل آبپاشی خیابانهای خاکی شهر تهیه کرده بود. از آن جایی که این کامیون به یک موتور پمپ مجهز بود، با تهیه چند متر لوله، یک سر لوله و چند شیر، از آن برای اطفاء حریقهای احتمالی نیز استفاده میشد. از آنجایی که شهر فاقد لوله کشی آب بوده از این تانکر برای آب فروشی به مردم نیز استفاده میشد. تا آن تاریخ تنها منبع تأمین آب آشامیدنی مردم تهران، جویهای روباز و به شدت آلودهای بود که از کنار خیابانها میگذشت. به همین دلیل به تدریج تقاضا برای خرید آب بیشتر شد. بنابراین، تانکرهای دیگری نیز خریداری شد و افراد بیشتری نیز استخدام شدند. البته در کنار ارایه این خدمات، اطفاء حریق نیز به صورت وظیفه دوم، به عهده این افراد بود.
با توسعه شهر بر تعداد حریقها افزوده شد، در نتیجه لازم بود که اداره مشخصی مسئول مقابله با این آتش سوزیها شود. بدین جهت در سال 1304 یا 1305، شالوده اداره آتش نشانی ریخته شد. این اداره که «شعبه اطفائیه» خوانده میشد، تحت سرپرستی بلدیه تهران در گاراژی به نام «حسینی» در خیابان چراغ برق (امیرکبیر)، سه راه امین حضور، تأسیس گردید. در آن سالها کفالت بلدیه به عهده شخصی به نام «سرهنگ کریم آقابوذر جمهری» بود. ریاست نظامی اداره اطفائیه به عهده یکی از افسران روس سفید (که به ایران پناهنده شده بود) به نام «کاپیتان ان، وربا» و ریاست فنی آن به عهده یک نفر آلمانی به نام «هانری فردریش دوئل» که از مکانیکهای قشون بود، واگذار گردید. وسایل اصلی اطفاء حریق نیز همان وسایل آبپاشی خیابانها و آب فروشی بود که اکنون شامل چهار دستگاه اتومبیل لاستیک توپر با مارک «ان – ا – گ» میشد. تأمین افراد آتش نشان نیز، عدهای از شوفرهای مستعد قشون و گروهبانهای قدیمی هنگهای بهادر و آهنین به این اداره منتقل شدند. گاهی اوقات، به خصوص در حریقهای شدید، نیروهای امدادی سایر ارگانها مثل نظمیه (نیروی انتظامی) یا قشون (ارتش) نیز به کمک مأموران اطفائیه شهرداری آمده و در عملیات اطفایی شرکت میکردند. به عنوان مثال:
وقوع حریق – سه ساعت قبل از ظهر امروز حریقی در عمارت مسکونی آقای ناصر ندامانی واقع در خیابان شاه آباد رخ داد. مأمورین نظمیه و بلدیه با جدیت فوق العاده به وسیله اتومبیل اطفائیه و وسایل دیگر مشغول خاموش کردن آن شده، در این بین یک دستگاه اتومبیل اطفائیه اداره قشونی نیز رسیده و پس از دو ساعت اشتعال و سوختن سقف و مقداری از دیوارها و قسمت عمده اثاثیه موفق به خاموش کردن آن و جلوگیری از سرایت به منازل دیگر گردیدند. آقایان کفیل بلدیه و ادیب السلطنه سرداری نیز در آنجا حضور داشته و با مأمورین کمک مینمودند. علت حریق هنوز معلوم نیست و گویا از آتش سیگاری بوده است.
الزام به توسعه و تجهیز اطفائیه
مسأله وقوع حریقهای شدید و کمبود امکانات مسوولان را واداشت تا به توسعه آتش نشانی بپردازند. لازم به تذکر است، از بدون تأسیس آتش نشانی به جای آن که با تجزیه و تحلیل مشکلات، مطالعه کافی و پیش بینی مسایل آتی، آتش نشانی طبق رویه مناسب توسعه یابد، این وقوع آتشسوزیهای شدید بود که تا مدتی فکر مسوولان وقت را متوجه تقویت و توسعه آتش نشانی آنهم در حد خرید چند دستگاه اتومبیل آتش نشانی میکرد.
به هر حال در سال 1306، یکدستگاه و در سال 1307 چهار دستگاه اتومبیل اطفائیه با کلیه وسایل و لباس نسوز خریداری شد.
در 8 مهر 1307 سالن سینمای مدرسه صنعتی واقع در خیابان لاله زار، که به نمایش فیلم برای بانوان اختصاص داشت، دچار حریق گشت. این آتشسوزی به سادگی شدت یافت و بناهای اطراف را نیز به خطر انداخت تا سرانجام توسط مأموران آتش نشانی شهرداری (اطفائیه بلدیه)، گردان مهندسی ارتش و پلیس اطفاء گردید. فردای آن روز طی مقالهای که در روزنامه اطلاعات درج شد، ضمن شرح واقعه، به لزوم تقویت آتش نشانی تهران اشاره گردید. در ادامه قسمتی از مقاله مزبور آورده میشود:
... موضوع دیگر عدم وسایل اطفائیه است. واقعاً وقتی فکر کنیم ما هیچ وسیله اطفائیه نداریم، ما یک اداره مخصوص اطفائیه میخواهیم. برای این که به مجرد وقوع حریق و صدا کردن زنگ تلفن آن اداره، سوت اتومبیلهای اطفائیه هم از طرفی بلند میشود. متأسفانه تاکنون در این قسمت توجهی نشده است و مأمورین نظمیه و بلدیه باید با نبودن وسایل کافی خود را در خطر حریق بیاندازند.
علی ایحال امیدواریم بلدیه زودتر در صدد تهیه وسایل کافی برای اطفاء حریق و تهیه چند دستگاه اتومبیلهای اطفائیه و اداره و بودجه مخصوص برای این منظور برآید که از مشقت کارکنان و مأمورین فعلی اطفائیه و خطرات آن کاسته شود و همان طور که ما طالب کسب تمدن جدید دنیا هستیم، باید لوازم آن را نیز از هر حیث فراهم کنیم...
تاریخچه آتش نشانی در ایران
از آنجايي كه يكي از هدفها و به عبارتي اصليترين و مهمترين هدف مديران و مسئولان سازمان آتشنشاني و خدماتايمني شهرداري تهران ونيز دستاندركاران نشريه «ناجيان 125» افزايش ميزان آگاهي و ارتقاء سطح دانش تخصصي مخاطبان است تمام تلاش براين قرار گرفته است تا با بهره گيري از ديدگاهها و توانمنديهاي همكاران و دوستان كه دراين زمينهها صاحبنظر هستند، مطالبي را كه درخور سازمان آتشنشاني و مجموعه كاركنان آن و به طور كلي مخاطبان نشريه باشد تهيه و در اختيار شما عزيزان قرار دهيم. در شماره گذشته مطلبي داشتيم با عنوان «عدد جادويي 125» كه در جاي خود مطلب مناسبي بود اما بعد از آن كتابي به دستمان رسيد كه نويسنده آن آقاي محمدرضا حسن بيگي است.
اين كتاب كه با عنوان «الو 125» چاپ شده است داراي مطالبي مستند درباره چگونگي پيدايش آتشنشاني درايران و سير تحولات و پيشرفت آن است و به همين دليل حيفمان آمد كه مخاطبان نشريه «ناجيان 125» كه نشريه تخصصي آتشنشاني است از خواندناين كتاب محروم شوند بنابراين مطالب آن را در دو شماره خدمت شما عزيزان تقديم ميكنيم و مطمئن هستيم كه شما هم با خواندناين كتاب نظر ما را در مورد آن تأئيد خواهيد كرد.
پيش درآمد
اميركبير، تازه به محل كارش رسيده بود و ميخواست كار روزانهاش را شروع كند كه يكي از خفيه نويسان وارد شد و گزارشي را به رؤيت وي رساند:
«حاجي ميرزا احمد نام، قهوه خانه سرپوشيده ملكي سراج الملك را كه نزديك قراول خانه دروازه قديم شميران واقع است، اجاره كرده، بالاخانه و خود قهوه خانه را مملو ازچليكهاي نفت كرده است.اين انبار خيلي خطر دارد. چنانچه خداي نخواسته حريق درآن جا واقع شود، معالجه پذير نيست، لذا، مراتب به جناب وزير نظام اطلاع داده شد».
امير، نگاهي به گزارشانداخت، ابروانش را درهم كشيد، دقايقي را به فكر كردن گذراند و بعد، زير لب زمزمه كرد:
- امان از جهل! امان از طمع !اين مردم، به فكر خودشان هم نيستند و هيچ فكر نميكنند كه انبار كردن نفت، آن هم درمجاورت آتش اجاق و درجايي كه هر روز دهها نفر به آنتردد ميكنند و چپق و قليان ميكشند، چقدر خطر دارد و يك جرقه چطور ممكن است تمام زندگيشان را خاكستركند.
امير كبير كه تازه چند ماهي ميشد زمام اموركشور را به دست گرفته بود و علاقه و اشتياق زيادي داشت تا تغييرات دلخواهش را در نظام سياسي و اجتماعي كشور شروع كند و ضمناً در روزهاي قبل نيز چنان گزارشهايي به دستش رسيده بود، با خود انديشيد:
«شواهد نشان ميدهد قهوه خانه ميرزا احمد تنها مكاني نيست كه چنين وضعيتي دارد و قطعاً خيليهاي ديگر هم ممكن است اشتباه او را كرده باشند».
تا قبل از صدارت اميركبير، نفت مورد نياز مردم براي مصارف سوخت و روشنايي، در بشكههاي 110 كيلويي، به وسيله شتر، از بادكوبه روسيه وارد ميشد و مردم براي خريد نفت از ظرفهايي به گنجايش دو سيرو نيم (5/187 گرم)، پنج سير (375 گرم)و چارك (750 گرم) يا بزرگتر، استفاده ميكردند، اما در آن زمان بعضي تجار، براي آن كه بتوانند نفت را راحتتر در تمام مناطق كشور توزيع كنند، نفت را به صورت حلبهاي 20 كيلويي هم وارد ميكردند. بااين حال، به دليل وارداتي بودن نفت و از آن جا كه گاهي به طور نامرتب توزيع ميشد، يا در برخي از محلات اصلاً توزيع نميشد، گروهي از مردم دسترسي دايمي به نفت نداشتند و براياين كه از نظر تهيه آن درمضيقه نمانند، هرگاه نفت گيرشان ميآمد، مقدار زيادي از آن را خريداري ميكردند و خصوصاً از وقتي واردات نفت چليكي رايج شد، به دليل آن كه نگهدارياش سادهتر بود، انباشت نفت توسط خانوادهها و خصوصاً كساني كه از نظر شغلي نياز بيشتري به نفت داشتند، شدت گرفت.
موضوع گزارش، خصوصاً كه مشابهات متعددي نيز داشت، به نظر اميركبير جالب آمد، يك بار ديگر گزارش را كه مختصر و مفيد هم نوشته شده بود، خواند و متحير ماند كه چه كند و چون چيزي به نظرش نرسيد، از جا برخاست، مشغول قدم زدن در طول و عرض اتاق و فكر كردن شد و وقتي نتيجهاي نگرفت، كوشيد تا به بقيه كارهاي روزانه خود بپردازد. اما نتوانست از فكر گزارشي كه خوانده بود، بيرون بيايد.
اميركبير اطلاعات خوبي در زمينههاي مختلف داشت و خوب ميدانست تاريخ نخستين آتشي كه توسط انسان افروخته شد از چهار هزار سال تجاوز ميكند واين را هم ميدانست كه آتش يكي از كشفيات مهم بشري است و اگر چه عاملي بسيار مهم براي رفاه و آسايش انسان و نجات او از تاريكي و سرما و مددكار بشر درپخت غذا و عامل رشد بسياري از صنايع اوليه است وانسان با استفاده از آن توانسته به پيشرفتهاي قابل اعتنايي در زمينه ابزار سازي، سفال سازي، شيشه گري، ذوب فلزات و... دست يابد، اما خارج شدن آن از كنترل هم ميتواند خطرات جبران ناپذيري به دنبال داشته باشد.او كه تاريخ را خوب خوانده بود و به خوبي خبر داشت در تاريخ كشورمان آتشسوزي به كرات شهرهايي را به كام خود كشيده و حتي به ورطه نابودي افكنده است، شهر سوخته در67 كيلومتري جنوب زابل دراستان سيستان و بلوچستان را به يادآورد كه درسالهاي 3200 تا 2100 پيش از ميلاد رشد و شكوفائي خاصي داشت و چندين بار درآتش سوخت و دوباره بازسازي شد. شهري كه حداقل در روزگار ما كاوشهاي باستان شناسي انجام شده درآن ثابت كرده است حداقل چهار دوره مشخص آباداني به خود ديده و ظاهراً درچهارمين دوره حياتش براثر آتشسوزي به كلي ويران شده و از بين رفته است.
اميركبيرهمچنين ميدانست درواپسين سالهاي سلطنت هخامنشيان نيز آتشسوزي درتخت جمشيد باعث از ميان رفتن بخش عظيمي از ثروت ملي شده است، و درسال 325 هجري قمري، بغداد كه درآن زمان جزو قلمروايران به شمار ميآمد، به كام حريقي فرو رفت كه دو شبانه روز ادامه داشت و شهر را به كلي ويران كرد. مغولان هم قسمتهاي وسيعي ازايران را به آتش كشيدند و درشب سه شنبه دوازدهم ماه شوال 1098 هجري قمري، آتشي كه دريكي از خانههاي ساري برافروخته شده بود، منجر به آتشسوزي مهيبي شد كه پس از ساعتي، دامنه اش تمام شهر را دربر گرفت و...
از يادآوري آتشسوزيهايي كه در ايران اتفاق افتاده بود، پشت امير لرزيد و به نظرش رسيد صرف نظر از آتشسوزيهايي كه عمدي بوده، وقوع حريق حادثهاي است كه هرزمان ديگر و در هر جاي ديگري از كشور نيز احتمال دارد اتفاق بيفتد و اين، درحالي است كه درهيچ كجاي مملكت، امكاناتي نيز براي مبارزه با حريقهاي اتفاقي و آتشسوزيهايي كه ناشي از بياحتياطي مردم باشد، وجود ندارد.
آن روز، ذهن اميركبير، مدتي طولاني با موضوع گزارشي كه خوانده بود، درگيري داشت و براي حل مشكل از هر راهي وارد ميشد، به بن بست ميرسيد و هر بار به خود ميگفت:
- كاري نميتوان كرد. هيچ قانون و قاعدهاي وجود ندارد كه بر اساس آن بتوان قهوهچي متخلف را مورد بازخواست قرارداد يا ازاين كار خطرناك منع كرد. تازه، اگر هم قانوني وجود داشت، با يك گل بهار نميشد. به فرض هم كه با ميرزا احمد برخورد شود، او تنها آدم متخلف نيست و نميتوان بالاي سر يكايك مردم مراقب گماشت تا مرتكب چنين تخلفي نشوند.
اما ناگهان، جرقهاي ذهنش را روشن كرد:
- يك كار ميتوان انجام داد... كاري كه گذشتگان غفلت كرده و هيچ وقت انجام ندادهاند. بايد فهم مردمي را كه به دليل جهل يا غرض فرمانروايان هميشه دربي خبري نگه داشته شدهاند، بالا برد تا خودشان بتوانند نفع و ضرر را تشخيص بدهند و از اقدام به كارهايي كه به صلاحشان نيست، خودداري كنند و چنين كاري، فقط از دو طريق امكان پذير است: اول احداث مدرسه درهمه جاي كشور و بعد انتشار روزنامهاي كه از طريق آن بتوان درزمينه مسايل مختلف، مردم را آگاه و به آنها اطلاع رساني كرد.
دقيقاً از همان روز، اميركبير به فكر اجراي سريعانديشههايي افتاد كه از مدتها پيش در ذهن داشت و به همت او درسال 1230 شمسي، ابتدا يك كارخانه كاغذسازي درشمال شرقي تهران تأسيس شد و كاغذهاي تحريري مرغوبي از آن بيرون آمد كه به كاغذ اميري شهرت يافت و وقتي خيالش از بابت تأمين كاغذ راحت شد، به موازات فعاليت كارخانه كاغذسازي، دستور به انتشار روزنامه «وقايع اتفاقيه» داد و از بين افراد صاحب صلاحيتي كه ميشناخت، «ميرزا جبار تذكره چي» را به عنوان مدير روزنامه تعيين كرد و كار مباشرتترجمه روزنامه را به «برجيس صاحب» داد و سپس در روز پنجم ربيع الاول 1268 (ديماه 1231) دربخش شمالي ارگ شاهي و درمحلي كه سابقاً سربازخانه بود، مدرسه دارالفنون را با مديريت «محمدعلي خان شيرازي» (وزير خارجه) افتتاح كرد و تصميم گرفت از دانش آموختگان آن مدرسه براي تأمين معلم بقيه مدارس كشور استفاده كند.
سابقه مبارزه با آتش
سابقه آتشسوزي دردنيا، چيزي كم از تاريخ كشف آتش توسط انسان ندارد و بدون آن كه نيازي به ارائه مدارك و اسناد تاريخي باشد، ميتوان حدس زد و باور داشت كه انسان از وقتي آتش را شناخت، پيوسته درمعرض خطرات ناشي از آن بود و البته، اسناد و مدارك متعددي نيز موجود است و تأييد ميكند افزون بر آتشسوزيهاي مهيبي كه درايران اتفاق افتاده و به برخي از آنها اشاره شد، مردمان كشورهاي ديگر نيز بارها صدمات سنگين ناشي از حريقهاي عمدي يا اتفاقي را تجربه كردهاند و به همين دليل، از ديرباز يافتن راههايي براي مقابله با آتشسوزي مورد توجه مردم بسياري از نقاط جهان بوده و شواهد موجود حكايت از آن دارد كه روميان باستان براي محافظت از جان و مال مردم، حراست از جنگلها و مراتع همچنين حفظ بناهاي عمومي كه حكم سرمايههاي ملي را داشت، تجهيزات ويژهاي تأمين كرده و افرادي را براي مقابله با آتشسوزيهاي احتمالي درنظرگرفته بودند، درمصرهم از قرن دوم ميلادي به بعد،اين امر جديتر گرفته شد و حتي فردي به نام « هرون « از اهالي اسكندران، دستگاه ويژهاي براي خاموش كردن آتش ساخت كه تا مدتي نسبتاً طولاني استفاده از آن فقط درانحصار مصريان بود، اما بعدها تكنولوژي ساخت و تكنيك استفاده از آن، توسط سياحان و مسافران به ممالك ديگر نيز راه يافت و مورد استقبال و تقليد قرار گرفت. درچين قديم هم، پايگاههايي به فاصله 500 متر از همديگر ساخته شده بود، كه سربازاني مجهز به وسايل اطفاء حريق درآنها مستقر بودند و چنانچه درجايي از شهرها آتشسوزي اتفاق ميافتاد، ميتوانستند دراسرع وقت خود را به آنجا برسانند.
بااين حال، تا حوالي قرن هفدهم ميلادي، مطالعات و اقدامات ملتها براي مبارزه با آتشسوزي، حالتي منطقهاي، پراكنده و غير منسجم داشت و مردمان هركشوري براساس امكانات و يافتههاي خودشان عمل ميكردند. اما از آن زمان به بعد، با پيشرفت علم و صنعت و رشد ناگهاني اطلاعات جوامع بشري درزمينه موضوعات مختلف كه زمينه ساز بسياري از اختراعات و ابتكارات بود، دستگاههاي آتشنشاني متعددي توسط ملل مختلف ابداع و درسطح دنيا پراكنده شد و درطول زمان تكامل يافت و چون معمولاً تمام ابداعات و اختراعات بشري زاييده احتياج است، آتشسوزي مهيب و گستردهاي كه درشهرهاي بزرگي مثل توكيو، لندن، نيويورك و... به وقوع پيوست، باعث شد تا مردم جوامع مختلف، براي مقابله با حوادث مشابه آنها، مراكزي تأسيس كنند و تجارب خود را دراختيار همديگر قراردهند و نتيجه آن همكاري، تأسيس سازمانهاي متعدد آتشنشاني بود كه امروزه در سطح دنيا داير است و مدرنترين تجهيزات اطفاء حريق را در اختيار دارند.
متأسفانه به دليل آن كه تا قبل از نهضت مشروطيت در ايران، نوشتن تاريخ اجتماعي، رونق و رواج چنداني نداشت و مورخان غير از رويدادهاي سياسي و جنگي، يا احوالات سران و سلاطين در مورد ثبت و ضبط بقيه رويدادها رغبتي قابل اعتنا نشان ندادهاند، درحال حاضر اطلاعاتي كه درباره وقوع آتشسوزيهاي كوچك و بزرگ در اختيار داريم، بسيار محدود است و فقط از دوره سلطنت ناصرالدين شاه كه كلانتران محلات موظف شده بودند گزارشهاي روزانهاي از اوضاع و احوال حوزه مسئوليت خود تهيه كنند و به دربار بفرستند، اطلاعات دست و پا شكستهاي از زمان و مكان برخي حريقها و بعضاً خسارات ناشي از آنها موجود است. از جمله اين كه:
14ذيعقده.... چند روز قبل سه باب دكان در شهر سبزوار آتش گرفت و ضرر فاحش به مالكان دكاكين و منازل رسانيد.
29محرم.... دو شب قبل بازار آتش گرفت. بيست و چهار باب دكان سوخت و دوازده هزارتومان خسارت به اهل بازار رسيد و ضمناً اسباب و اثاثيه مردم را اوباش شهر بردند.
تأسيس اولين آتشنشاني
اميركبير، كه برنامههاي اصلاحي متعددي براي تغيير سيماي كشور داشت و براساس ديدهها و شنيدههايش از زندگي مردم كشورهاي ديگر و بيش از همه براساس مطالعات و انديشههايش علاقهمند بود طرحي نو دراندازد و به عقبماندگي ديرينه كشور خاتمه دهد، نخستين كسي بود كه تصميم گرفت به موازات آگاه ساختن مردم در مورد خطرات آتش، نهادي هم براي مقابله با حريق درهمه جاي كشورايجاد كند و چون در دوره وليعهدي ناصرالدين شده سالها در تبريز خدمت كرده و به چشم ديده بود درآن شهر تأسيسات و تجهيزاتي به امر آتشنشاني تخصيص يافته است، قصد الگو برداري از اقدامات انجام شده درآن شهر و تعميم آتشنشاني درسطح كشور را داشت. اما افسوس كه عمرش كفاف نداد تا ايدههاي خود را به مرحله اجرا برساند و نابخردي شه جوان قاجار و توطئه و فتنهگري كساني كه به پشتوانه اغراض يا وابستگيهاي خود، چشم ديدن او را نداشتند، باعث شد تا بسياري ازانديشههايش براي تغيير سيمايايران و از جمله تأسيس نهادي براي مقابله با آتشسوزي، از مرحله طرح خارج نشود و اجرا نشده بماند.
تبريز، اولين شهري بود كه درآن بلديه تأسيس شد و « قاسم خان والي»، كه درتاريخ آن شهر نماد خدمت به مردم درسالهاي اوليه قرن 13 شمسي محسوب ميشود، 10 سال بعداز تولد بلديه، درگوشه ديگري از شهر، درخيابان خاقاني، نبش خيابان بهادري امروز، بنيان تشكيلاتي را گذاشت كه درارديبهشت ماه سال 1296 شمسي افتتاح شد و به دليل وظيفه خاصي كه براي آن تعريف شده بود، از همان ابتدا به اطفائيه شهرت يافت. پيش ازآن، درسال 1221 شمسي مأموران روسيه تزاري براي تأمين امنيت و حفظ منافعي كه درتبريز داشتند امكاناتي را به امر آتشنشاني اختصاص داده بودند، كه ازچند پمپ دستي دو طرفه، از جنس برنز و مس براي پمپاژ آب تشكيل ميشد. اقدامات روسها درتبريز، اگر چه حكم نخستين سند درباره تأسيس نهادي رسمي براي مبارزه با آتش درايران 165 سال پيش را دارد، ولي اسناد تاريخي گواهي ميدهد كه از آن امكانات فقط براي اطفاء حريق استفاده ميشد و براي مقابله با ساير حوادث كارآيي نداشت. درحالي كه قاسم خان والي، وقتي اداره اطفائيه تبريز را بنيان گذاشت، رسيدگي به ساير حوادث غير مترقبه، از سيل و زلزله گرفته تا آوار، سقوط از بلندي و... را هم جزو وظايف اطفائيه قرارداد و كوشيد ابزار و ادوات مقابله با آن سوانح نيز تهيه شود و دراختيار مأموران شاغل در اداره اطفائيه قرار گيرد.
يكي از شاخصترين ويژگيهاي اداره اطفائيه تبريز، كه درحد خود نوعي ابتكار بديع به شمار ميآيد، احداث برج «يانقين» است كه دركنار ساختمان اطفائيه قرارداشت و هماينك نيزايستگاه شماره يك و ساختمان مركزي سازمان آتشنشاني و خدماتايمني تبريز در مجاورت آن قرارداد.
واژه «يانقين»، در زبان مردم آذربايجان به معناي آتش و آتشسوزي است و فلسفه وجودي برج زيبا و ديدني يانقين كه با 23 متر ارتفاع، يكي از ابنيه معروف دوره قاجاريه درتبريز محسوب ميشود، آن بود كه چون درزمان تأسيس اداره اطفائيه هيچ گونه امكانات مخابراتي براي تماس سريع مردم با اطفائيه وجود نداشت و احتمال ميرفت درصورت وقوع آتشسوزي مأموران زماني درجريان حادثه قراربگيرند و به محل آتشسوزي برسند كه كار از كار گذشته و زيان فاحشي به بار آمده باشد، «قاسم خان والي»، برج را به عنوان ديده بان احداث كرد و دستور داد در تمام ساعات شبانه روز، عدهاي دراتاقك ديده باني بالاي آن به نگهباني مشغول باشند و در صورت مشاهده دود و آتش يا غبار غليظ در هر نقطهاي از شهر، محل را شناسايي كرده و سپس، با به صدا درآوردن زنگ برنزي بزرگي كه دربالاي برج تعبيه شده بود، مأموراني را كه به حالت آماده باشد درپائين برج مستقر بودند، مطلع سازند، تا به آنجا بشتابند.
همچنين، نقل است برج يانقين كاركرد ديگري نيز داشت و بر فراز آن چراغي تعبيه شده بود كه شبها آن را روشن ميكردند و مسافراني كه شب هنگام وارد شهر ميشدند، درصورت ضرورت ميتوانستند براي جهت يابي و پيدا كردن راه خود از آن استفاده كنند و جالباين كه آن ابتكار دريكصد سال پيش، مورد توجه اغلب سياحاني كه به تبريز سفركرده بودند، قرارگرفت. تا جايي كه اغلب آنها درسفرنامههايشان به برج يادشده اشاره كردهاند و تأكيد آنها باعث شد تا مسئولان آتشنشاني چند كشوراز جمله فرانسه، با نحو ه كار و عملكرد آتشنشانهاي تبريزي آشنا شوند و با الگو برداري از آن، فناوريايراني آن مقطع تاريخي را به كشور خود انتقال و مورد بهرهبرداري قرار دهند.
پلان برج مورد اشاره، كه تا قبل از توسعه شهر تبريز بلندترين ساختمان شهر به حساب ميآمد و از بالاي آن تمام نقاط شهر به وضوح ديده ميشد، درداخل به شكل دايره بوده، يك رشته پله حلزوني به قسمت فوقاني آن راه دارد و داراي هشت نورگير هلالي است و بخش زيرين آن كه از يك چهارطاق تشكيل شده، به منزله پايه برج به شمار ميآيد و به قرنيزي سنگي منتهي ميشود.
در چند دهه گذشته، از يك سو به دليل توسعه شهر و رويكرد شهرنشينان تبريزي به بلندمرتبه سازي و از سوي ديگر به واسطه كم توجهي متوليان حفظ ميراث فرهنگي، كه باعث احداث بناهاي متعددي درحريم برج و گوشه و كنار آن شده، اندكاندك برج يانقين اهميت پيشين خود را ازدست داد و شهرتش رو به افول گذاشت. ضمن اين كه پيدايش امكانات جديد و پيشرفته ارتباطي، نظير تلفن، استفاده از برج را توجيه نا پذير ميساخت. با اين حال، هنوز چيزي از اعتبار و اهميت برج كاسته نشده و افزون بر اين كه از سال 1377 به عنوان قديميترين بناي مربوط به تشكيلات آتشنشاني كشور، درفهرست آثار ملي به ثبت رسيده است، سال گذشته آتش پاد دوم «امير كاردوست»، مديرعامل سازمان آتشنشاني و خدماتايمني تبريز پيشنهادي مطرح كرد مبني براين كه چون تبريز اولين شهر برخوردار از آتشنشاني بوده و برج يانقين قديميترين سمبل آتشنشاني در ايران محسوب ميشود، شايسته است همزمان با مراسم گراميداشت يكصدمين سال تأسيس شهرداري در تبريز، برج يانقين كه هم اكنون بخشي از وسايل، تجهيزات و ماشين آلات آن نيز درمحل اداره آموزش سازمان آتشنشاني تبريز موجود است و درمناسبتهاي مختلف مورد بازديد مسافران و ساير علاقهمندان قرار ميگيرد، به موزه آتشنشاني كشور تبديل شود.
آتشنشاني تبريز، تا سال 1371 به صورت واحد و ادارهاي وابسته به شهرداري، زير نظر بلديه سابق و شهرداري بعدي انجام وظيفه كرد. اما در سال 1371 اساسنامه تشكيل آن به صورت سازماني مستقل، به تصويب وزارت كشور رسيد و از آن زمان تاكنون به صورت نهادي مستقل با شرح وظايف مشخص، مشغول فعاليت است.
شكل گيري اوليه آتشنشاني
دومين و سومين واحد آتشنشاني كشور، باتوجه به ضرورت حفظ چاههاي نفت مسجد سليمان وپالايشگاه آبادان، توسط دولت انگلستان درخوزستان تأسيس شد و چون بعد از شهادت اميركبير دربهمن ماه 1231 جانشينان وي، نه تنها دنبالهانديشههايش را نگرفتند، بلكه كوشيدند تا برخي از اقدامات او را نيز خنثي كنند، اقدام ديگري دراين زمينه صورت نگرفت و تفكر تأسيس نهادي براي مقابله با آتش دركليه نقاط كشور، كه گويا اميركبير مقدمات آن را نيز فراهم كرده بود، به فراموشي سپرده شد. تااين كه درسال 1260 شمسي و هنگام سفر اول ناصرالدين شاه به فرنگ، هنگام اقامت وي درشهر «حاجي طرخان» روسيه، وقتي دستهاي از آتشنشانهاي آن شهر مانوري درحضورش برگزار كردند، چنان ذوق زده شد كه اظهار داشت آن مانور بسيار مورد توجهش قرارگرفته است و درجريان دومين سفر خود به فرنگ، هنگام بازديد از يكايستگاه آتشنشاني، تجهيزاتي كه براي اطفاء حريق درآن جا موجود بود، وي را بيشترغرق تعجب ساخت و تأسف آور آن كه به رغم مشاهده تلاشهايي كه مردم ديگر كشورهاي دنيا براي مقابله با آتشسوزي انجام ميدادند و با وجودي كه بعد از سفرهاي خارجي او چندين آتشسوزي مدهش دركشور به وقوع پيوست، حتي فكرايجاد تشكيلاتي مشابه آنچه دركشورهاي ديگر جريان داشت و به صورت امري بديهي درآمده بود، به ذهنش نرسيد و تا سالهاي پس ازترور او توسط ميرزا رضاي كرماني، كه روز جمعه 17 ذيقعده سال 1313 هجري قمري اتفاق افتاد،ايران همچنان فاقد سازمان و تجهيزاتي براي پيشگيري و مقابله با حريقهاي خانمان سوز بود و فقط درآخرين سالهاي سلطنت او ادارهاي با عنوان احتسابيه درتهران داير شد كه كارنظميه، بلديه و عدليه يعني شهرباني، شهرداري و دادگستري كنوني را به طور يكجا انجام ميداد و آن اداره كه شماري از كاركنانش با عنوان «محتسب» مورد اشاره قرارمي گرفتند، از دو شعبه با عنوانهاي «احتساب» و «تنظيف» تشكيل ميشد كه درهر كدام از شعبههاي وابسته، عدهاي نايب، فراش و رفتگر خدمت ميكردند. محتسبها كارشان را زير نظر حكومت و كلانتر شهر انجام ميدادند و بر رسيدگي به جرايم و گاهي داد و ستد و فروش كالاها نظارت داشتند و كاركنان شعبه تنظيف هم مؤظف بودند با وسايل و امكاناتي ابتدايي، زبالهها را از گوشه و كنار شهر جمع كنند و با 100 رأس اسب، قاطر و الاغي كه دراختيار داشتند، به بيرون از شهر انتقال دهند. همچنين شعبه تنظيف عدهاي سقا دراستخدام داشت كه موظف بودند با مشك، كوچهها و خيابانهاي شهر را آب پاشي كنند تا گرد و غبار ناشي از حركت مردم، وسايط نقليه و چهارپايان، باعث اذيت و آزار شهروندان نشود و علاوه بر آن مسئوليت، موظف بودند هنگام وقوع آتشسوزيها نيز درامر خاموش كردن آتش دخالت كنند، كه نگفته پيداست چون امكانات و تجهيزاتي كه دراختيار سقاها قرارداشت، نامتناسب با وظيفه شان بود، درمبارزه با آتش و اطفاءحريق نميتوانستند نقش قابل اعتناييايفا كنند و به بيان بهتر، بود و نبودشان تفاوتي نميكرد.
آن وضعيت، با شدت و ضعفهايي تا هنگام نهضت مشروطيت ادامه داشت. اما پس از امضاء فرمان مشروطيت درسال 1285 شمسي و تغييراتي كه درساختار اداره كشور به وجودآمد، مشروطه خواهان كه آشناييهايي با اصول تقسيم كار و شيوههاي اداره شهر درجوامع غربي داشتند، تصميم گرفتند طبق ضوابط خاصي به ساماندهي اوضاع شهر تهران و تأسيس نهادهايي مدني بپردازند و از جمله اقداماتشان دراين رابطه آن بود كه درهر شهر، كسي را به عنوان رئيس شهر تعيين كردند و اجراي امور شهري را برعهده اش گذاشتند و مدتي بعد، همان تفكر مقدمه تأسيس تشكيلاتي با عنوان بلديه شد.هدف اوليه از تأسيس بلديه، حفظ منافع شهرها و برآورده كردن حوايج شهرنشينان مثل اداره كردن اموال منقول و غير منقول، نگهداشت سرمايههاي متعلق به شهر،ايجاد تسهيلاتي براي دسترسي آسان مردم به مواد غذايي، تميز نگه داشتن كوچهها، ميدانها و خيابانها، روشن كردن شهر درشب، پاكيزگي حمامها و... بود و براي اولين بار، بيمه بناهاي متعلق به شهر دربرابر حريق و... مورد توجه قرار گرفت و اميد ميرفت بلديهاين امر را كه با حفظ جان و مال دربرابر آتش بستگي داشت، جدي بگيرد. بااين حال، بلديه درزمينه آتشنشاني اقدام چشمگيري انجام نداد و ازآنچه درسالهاي آخر سلطنت ناصرالدين شاه جريان داشت تجاوز نكرد و درنتيجه هيچ تغييري درابزار و ادوات مورد استفاده مأموران مبارزه با حريق به وجود نيامد.
بعد از كودتاي ننگين رضا خان درسال 1299 شمسي و خصوصاً بعد از شروع سلطنت رضا خان، تشكيلات بلديه به نحو محسوسي تغيير كرد و براي آن كه شهر تهران سرو ساماني به خود بگيرد و از وضع سابق خارج شود، درسال 1303 شمسي، بلديه تهران يك دستگاه اتومبيل آب پاش براي آب پاشي خيابانهاي خاكي شهر خريداري كرد و يك سال بعد، هنگامي كه سرلشكر كريم بوذرجمهري كفالت بلديه تهران را برعهده داشت، وجود همان ماشين آب پاش، مقدمهاي براي شكل گيري نهادي براي مقابله با آتشسوزي در تهران شد. بهاينترتيب كه چند متر لوله، يك سر لوله و چند شير به آن ماشين افزودند تا براي اطفاء حريقهاي احتمالي نيز كارآيي داشته باشد.
در ابتداي تأسيس اداره اطفائيه، فردي آلماني به نام «هانري فردريش دوئل» كه از مكانيكهاي قشون به شمار ميآمد، به رياست فني و يكي از افسران روس سفيد به نام «كلنل وربا» (كه بهايران پناهنده شده بود)، به رياست نظامي آن منصوب شدند و اداره موصوف با 15 نفر پرسنل، كه همگي از درجهداران قشون بودند، كار خود را شروع كرد. ولي درسالهاي بعد، به موازات تجهيز اداره اطفائيه، دركادر اداره كننده آن تشكيلات نيز تغييراتي به وجود آمد و ادارهاش تحت نظر رؤسايايراني كه از بين افسران ارتش انتخاب ميشدند، قرار گرفت و بر تعداد كاركنانش افزوده شد.
اداره اطفائيه، فعاليت خود را ابتدا در300 متري ميدان توپخانه و در ابتداي خيابان چراغ برق (امير كبير بعدي)، و در محلي استيجاري درگاراژ حسيني كه متعلق به فردي موسوم به نام «سيد اسدا...» بود و قسمتي از گاراژ غرب كه مقابل كوچه عربها درشمال همان خيابان قرارداشت، شروع كرد و يك دستگاه اتومبيل آب پاشي كه تنها دارايي آن را تشكيل ميداد، اگر چه اسماً به امر آتشنشاني اختصاص يافت، اما عملاً براي امور ديگري نيز مورد استفاده قرار ميگرفت.
درآن هنگام، چون تنها منبع تأمين آب آشاميدني مردم تهران جويهاي روباز و به شدت آلودهاي بود كه از كنار خيابانها ميگذشت و مصرف آب آلوده هرچند گاه يك بار بيماريهايي مسري را درسطح شهر شيوع ميداد، عدهاي از افراد، با گاري اسبيهايي كه منبع فلزي بزرگي بر روي آنها تعبيه شده بود، از سرچشمه قناتها آب برداشت كرده و درمحلات مختلف، به منازل شهروندان ميرساندند و بابت تحويل هر سطل آب به متقاضيان، مبلغاندكي دريافت ميداشتند.
براثر استقبال مردم از آب سالم و رونق گرفتن كار صاحبان گاري اسبيها، كه اصطلاحاً با عنوان «آبي» از آنان ياد ميشد، مسئولان بلديه تصميم گرفتند دراين زمينه نيز فعاليتي انجام دهند. لذا، از اتومبيلي كه قبلاً فقط به آب پاشي خيابانها اشتغال داشت و پس از تأسيس اداره اطفائيه در اختيار آن اداره قرارگرفته بود، براي آبرساني به محلات مختلف شهر هم بهره گيري كردند.
پركردن منبع آبهاي تعبيه شده بر روي گاريها، بهاين دليل كه صاحبان گاريها ناچار بودند سطل سطل آب از قنات بردارند و به داخل منبع بريزند تا پرشود، با دشواري و اتلاف وقت زيادي همراه بود. اما ماشين مورد اشاره، چون يك موتور پمپ نيز داشت كه با استفاده از آن، منبع به راحتي و در زماني كوتاه پر ميشد. از طرف ديگر سرعت پايين گاري اسبيها باعث ميشد آب مورد نياز شهروندان دير به دست آنان برسد، درحالي كه ماشين يادشدهاين مشكل را نيز نداشت. نتيجتاً آبرساني بلديه به وسيله ماشين، دركوتاه مدت توانست نظر مردم را جلب كند. به همين جهت، بعدها بلديه براي گسترش امر آبرساني، پنج دستگاه اتومبيل مشابه آن خودرو را از كشور آلمان خريد و درنتيجه، اداراه اطفائيه صاحب شش دستگاه اتومبيلي شد كه همچنان براي آبرساني هم مورد بهره برداري قرارميگرفت.
از آنجا كه در يكي دو سال اول تأسيس اداره اطفائيه، چند حريق در تهران اتفاق افتاد و هنگام وقوع آنها ماشينهاي آب پاش درسطح شهر پراكنده بود و عملاً تجهيزات موجود نتوانست دراطفاء آن حريقها نقش قابل اعتناييايفا كند و از طرف ديگر تقاضاي مردم براي برخورداري از آب سالم هم رو به افزايش بود و ظاهراً اداره اطفائيه وظيفه داشت به موازات انجام وظيفه درحوزه آتشنشاني امر آبرساني شهري را نيز مديريت كند، درآذرماه سال 1307 با نيت تقويت توان فني اداره اطفائيه، يك دستگاه آب پاش بزرگ و چهار دستگاه آب پاش كوچك مارك«N.A.G» كه لاستيكهاي توپر داشت، از كشور آلمان خريداري شد و به طور كامل دراختيار اداره اطفائيه قرارگرفت. عدهاي از شوفرهاي (رانندگان) مستعد قشون و گروهبانهاي قديمي هنگهاي بهادري و آهنين هم براي به كارانداختن و هدايت ماشينهاي جديد به اداره اطفائيه منتقل شدند و اطفائيه، ظاهراً سامان پيدا كرد. بااين وجود، به دليل وسعت يافتن شهر، افزايش جمعيت آن و كارگاههايي كه درحومه تهران شروع به فعاليت كرده بود، گاهي اوقات، خصوصاً زماني كه حريقهاي شديدي روي ميداد، يا به طور همزمان درچند جاي شهر حريق به وقوع ميپيوست، تشكيلات آتشنشاني به تنهايي نميتوانست مشكل را حل كند و در نتيجه، از نيروهاي امدادي ساير ارگانها، از جمله نظميه (شهرباني) و قشون (ارتش) نيز براي كمك به مأموران آتشنشاني استفاده ميشد و طبق دستورالعملي كه براي مأموران وضع شده بود، آنان وظيفه داشتند پس از اطفاءهر حريق، گزارشي درخصوص چگونگي وقوع حادثه و اقداماتي كه دررابطه با آن انجام دادهاند، تهيه كنند كه مجموعهاي از آنها را درخلال كتب مختلفي كه درباره تهران قديم نوشته شده، ميتوان يافت و يكي از آنها چنين است: «وقوع حريق – سه ساعت قبل از ظهر امروز حريقي درعمارت مسكوني آقاي ناصر نداماني واقع درخيابان شاه آباد رخ داد. مأمورين نظميه و بلديه با جديت فوق العاده به وسيله اتومبيل اطفائيه و وسايل ديگر مشغول خاموش كردن آن شده، دراين بين يك دستگاه اتومبيل اطفائيه اداره قشون نيز رسيده و پس از دو ساعت اشتعال و سوختن سقف و مقداري از ديوارها و قسمت عمده اثاثيه، موفق به خاموش كردن آن و جلوگيري از سرايت به منازل ديگر گرديدند. آقايان كفيل بلديه و اديب السلطنه سرداري هم درآنجا حضور داشته و با مأمورين كمك مينمودند. علت حريق هنوز معلوم نيست و گويا از آتش سيگاري بوده است»
آمار موجود دلالت دارد براين كه تا حدود سال 1307 شمسي مجموع تجهيزات آتشنشاني تهران عبارت بود از 15 دستگاه ماشين آتش خاموش كن نو و آماده كار، 3 دستگاه «بنز مرسدس»، 4 دستگاه «اشكودا»، 2 دستگاه پورسك «N.A.G» و 4 دستگاه موتور پمپ، به علاوه 84 كاميون اسقاط كه پس از مستعمل شدن توسط ادارات ديگر در اختيار آتشنشاني قرارگرفته بود و تأثيري در امر اطفاء حريق نداشت. لذا، تجهيزات آتشنشاني چنان كه بايد و شايد جوابگوي احتياجات تهران نبود و مسئولان به جاي تجزيه و تحليل مشكلات، انجام مطالعه بر روي گسترش شهر و پيشبيني مشكلاتي كه بر سرراه انجام وظيفه آتشنشانها وجود داشت و توسعه آتشنشاني را فقط در حد خريد اتومبيل ميدانستند. تا اين كه وقوع يك حادثه مسئولان را ازخواب بيدار كرد. بهاينترتيب كه روز 8 مهرماه 1307 سالن سينماي صنعتي واقع در خيابان لاله زار آتش گرفت. آتشسوزي درآن سالن، كه يكي از مدرنترين و مجهزترين سينماهاي پايتخت محسوب ميشد و به نمايش فيلم براي بانوان اختصاص داشت، به دليل وسايل قابل اشتعال درآن، درزماني كوتاه شدت گرفت و بناهاي اطراف را نيز به خطرانداخت و مأموران آتشنشاني، گردان مهندسي ارتش و عوامل پليس ساعتها زحمت كشيدند تا توانستند آتش را خاموش كنند. اما متأسفانه با تمام فداكاري و از خودگذشتگي مأموران آتشسوزي اگرچه از نظر جاني به كسي لطمهاي نزد، اما وقتي خاموش شد كه از آن سينماي مجهز، فقط مشتي خاكستر بر جاي مانده بود.
فرداي آن روز، روزنامه اطلاعات، ضمن چاپ گزارش مشروحي از واقعه، به لزوم تقويت آتشنشاني تهران اشاره كرد و خاطر نشان ساخت: «... وقتي واقعاً فكركنيم متوجه ميشويم ماهيچ وسيله اطفائيهاي نداريم، ما يك اداره مخصوص اطفائيه ميخواهيم، براياين كه به مجرد وقوع حريق و صدا كردن زنگ تلفن آن اداره، سوت اتومبيلهاي اطفائيه هم از طرفي بلند شود. متأسفانه تاكنون بهاين امر توجهي نشده است و مأمورين نظميه و بلديه، بايد با نبودن وسايل كافي خود را درخطر حريق بيندازند. عليايحال اميدواريم بلديه زودتر درصدد تهيه وسايل كافي براي اطفاءحريق و تهيه چند دستگاه اتومبيلهاي اطفائيه و اداره و بودجه مخصوص براياين منظور برآيد كه از مشقت كاركنان و مأمورين فعلي اطفائيه و خطرات آن كاسته شود و اگر طالب كسب تمدن جديد دنيا هستيم، بايد لوازم آن را نيز از هرحيث فراهم كنيم.»
تشكيلات اطفائيه، چندين سال، همچنان درخيابان چراغ برق و در گاراژهاي حسيني و غرب داير بود. تااين كه براثر وسعت يافتن شهر وتعدد حريقهايي كه درمناطق مختلف اتفاق ميافتاد، مسئولان امر بالاخره متوجه شدند ماشين آلات و نفراتي كه دراختيار دارند، جوابگوي نيازهاي شهري با وسعت و جمعيت تهران نيست. به همين جهت، درسال 1310 شمسي با پيگيري « كريم آقا بوذر جمهري"، كه در رابطه با امر آتشنشاني بيشترين مسئوليت را برعهده داشت و به تعبيري مدير ارشد آن خوانده ميشد، براي احداث ساختماني متناسب با وظايف اداره اطفائيه و همچنين تأمين بودجهاي منطبق با حجم فعاليتهاي آن، پيشنهادي تهيه و تقديم مجلس شد، كه با تصويب آن پيشنهاد، درسال 1311 اداره اطفائيه ابتدا به قسمت شرقي آسايشگاه سابق بلديه و سپس به بيرون از محدوده شهر، به ميدان حسن آباد و محل گورستان متروكهاي كه درآنجا واقع بود (محل كنونيايستگاه شماره 1 سازمان آتشنشاني و خدماتايمني)، انتقال يافت و ساختمان جديدي درآن محل احداث و تدريجاً تكميل شد و كليه تشكيلات اداره اطفائيه را به آنجا منتقل كردند.
درسال 1313 «حسن خان معتضدي» به رياست اداره آتشنشاني منصوب شد. وي با علاقه منديهايي كه به كار خود داشت، از ابتداي قبول مسئوليت، شروع به تلاش گستردهاي براي سامان بخشيدن به امور اطفاء حريق كرد و ضم