در آستانه ازدواج
يكي از انگيزههاي زيبا و متعالي بشر، گرايش او به تشكيل خانواده و داشتن فرزند است. زندگي خانوادگي بشر صددرصد طبيعي است؛ به اين معني كه آفرينش انسان بهگونهاي است كه او را بهطور فطري و طبيعي بهسوي تشكيل كانون خانوادگي و داشتن فرزند سوق ميدهد. شواهد تاريخي نيز نشان ميدهد كه انسان در تمام طول تاريخ، زندگي خانوادگي داشته است و كساني كه قصد برانداختن خانواده را داشتهاند، همواره با شكست روبهرو شدهاند. نه تلاشهاي افلاطون در جهت حذف خانواده به جايي رسيد و نه در زمان ما كوششهاي ماركسيستها راه به جايي برد. زندگي قبايل وحشي عصر حاضر نيز كه نمونهاي از زندگاني بشر قديم به شمار ميرود، چنين است. انديشمنداني كه تاريخ را از سر بصيرت مطالعه كردهاند بر اين باورند كه در طول تاريخ هيچ رسم و قانوني به اندازه همسرگزيني و تشكيل خانواده اهميت نداشته است. علت اين حقيقت آن است كه ازدواج يك امر نوعي است، نه شخصي؛ يعني، هدف آن بقا و پرورش و استمرار نوع بشر است.
ويل دورانت- انديشمند نامي آمريكايي- در كتاب «لذات فلسفه» ميگويد:
«طبيعت خانواده را ساخته است تا مرد را به خدمت زن و زن را به خدمت كودك بپيوندد؛ مردان از روي طبع خادم و بنده زنان، و زنان از روي طبع خادم و بنده كودكان و نوع انسانند.»
او در جاي ديگري ميگويد:
«پيون ازدواج براي قانوني ساختن رابطه عشقي و شهواني زن و مرد نيست بلكه پيوندي است ميان پدر و مادر و فرزند براي حفظ و استواري بنياد نوع.»
آفرينش زن و مرد بهگونهاي است كه هيچيك از آن دو به تنهايي نميتواند به خوشبختي برسد و همه نيازهاي خود را برآورد. اين دو بهگونهاي آفريده شدهاند كه وجود يكي مكمل ديگري است و تنها در پيوند با هم است كه ميتوانند استعدادهاي خود را شكوفا سازند و به كمال برسند؛ به عبارت ديگر، برخي استعدادهاي زن و مرد پس از ازدواج و تشكيل خانواده به رشد شايسته خود ميرسد و آنها را به پختگي لازم ميرساند.
كساني كه تن به ازدواج نميدهند و از اين سنت الهي سرپيچي ميكنند، نوعي خامي در وجودشان باقي ميماند و برخي ابعاد وجودي آنها شكوفا نميشود.
پس از تشكيل خانواده زن و مرد از روي عشق و محبت در خدمت يكديگر درميآيند و هر يك خود را وقف آسايش و راحتي ديگري ميكند. در مرحله بعد، اين دو در خدمت پرورش و رفاه فرزندان قرار ميگيرند و به اين ترتيب از حصار تنگ خودخواهي- تنها براي خود كار كردن و جز خود كسي را نديدن- تا حدي خارج ميشوند؛ عواطف و ويژگيهاي روحي آنها با قرار گرفتن در محدوده اين پيوند صيقل ميخورد و جز خود، دغدغه كس ديگري نيز در درون آنها به وجود ميآيد؛ اين تمريني مناسب براي مبارزه با خودبيني و خودخواهي است كه اولين شرط رشد و كمال آدمي به حساب ميآيد.
بسياري از نيازهاي اساسي انسان در خانواده تأمين ميشود: نياز زيستي و غريزي به جنس مخالف، نياز به محبت و عاطفه، نياز به داشتن فرزند و ...
اساس رابطه زناشويي از نظر قرآن كريم
قرآن كريم اساس رابطه زناشويي را «مودت و رحمت» ميداند كه رابطهاي برتر و والاتر از پيوند شهواني يا بهرهگيري اقتصادي و سودجويانه است. بنياني كه بر اساس «مودت و رحمت» شكل ميگيرد، آثار بسيار پرخيرو بركتي نه تنها براي زن و شوهر و فرزندان بلكه براي جامعه دارد.
جامعهاي كه در آن نهاد خانواده گرفتار به هم ريختگي و نابساماني است، عاقبت روشني ندارد و دير يا زود از هم خواهد پاشيد.
از اينجا ميتوان به اهميت تحكيم بنيان خانواده پي برد.
اولين گام به سوي تشكيل خانواده
اولين مرحله در تشكيل خانواده داشتن نيت و انگيزه صحيح از تشكيل خانواه است. اين مسأله از اين جهت اهميت دارد كه ما در جهاني زندگي ميكنيم كه آگاه و باشعور است و به نيتها و هدفهاي حقيقي ما پاسخ ميدهد. به قول مولوي:
اين جهان كوه است و فعل ما ندا
سوي ما آيد نداها را صدا
هرگاه قصد و نيت ما درست باشد، درخت زندگيمان به بار مينشيند و ثمرههاي نيكويي به ارمغان خواهد آورد. گاه آثار پرخير و بركت يك نيت چنان گسترده است كه بر زندگي انسان تأثير فراوان ميگذارد. تشكيل خانواده نيز چون اقدامي بزرگ و سرنوشتساز است، اگر از ابتدا بر پايه قصد و نيت درست استوار شود، در تأمين سعادت زوجين موثر ميافتد؛ از اين رو، زن و مردي كه با بستن پيمان مقدس زناشويي به تشكيل خانواده ميپردازند، بايد از همان آغاز بنياد كار خود را بر صداقت و پاكي و خشنودي خدا قرار دهند و تصميم بگيرند كه در پيوند الهي خود و در تمام مراحل زندگي زناشويي جز خشنودي خدا را طلب نكنند تا از لطف و عنايت الهي برخوردار شوند؛ در اين صورت، خانه آنها محل نزول رحمت و بركت الهي خواهد بود و از مودت و رحمتي كه خداوند وعده آن را داده است، بهرهمند خواهند شد. نخستين اثر از آثار رحمت و مودت الهي اين است كه دلهاي آنها در اين خانه سرشار از پاكي و فضيلت، آرام خواهد گرفت و دلهره و اضطراب خاطر از زندگي آنها رخت برخواهد بست.
انتخاب همسر
موثرين قدم در موفقيت يك خانواده، دقت و بررسي كافي در مرحله انتخاب همسر است. تجربه نشان ميدهد كه بسياري از ناكاميهاي خانوادگي از ناآگاهي يا غفلت و اشتباه در همين مرحله ناشي ميشود. برخي بهسادگي و بدون بررسي كافي اقدام به تشكيل خانواده ميكنند و بيآنكه از عواقب سهلانگاري خود در اين زمينه آگاه باشند، همسري برميگزينند و پس از گذشت مدتي درمييابند كه ميان آنها تناسب فكري و اخلاقي لازم وجود ندارد. برخي ديگر ملاكهايي را در انتخاب همسر براي خود در نظر ميگيرند كه جز خسران و پشيماني چيزي به دنبال نخواهد داشت؛ از اين رو:
موفقيت خانواده در درجه اول به اين بستگي دارد كه انتخاب همسر از روي آگاهي و با توجه به معيارهاي درست صورت گيرد.
كسي كه هنوز ازدواج نكرده و تجربه زندگي زناشويي را ندارد اغلب نميتواند اهميت دقت در انتخاب همسر را بهدرستي درك كند. پس از ازدواج و تشكيل خانواده است كه انسان به تأثير و نفوذ گسترده اين انتخاب در زندگي خود پي ميبرد.
كسي كه قصد ازدواج دارد قبل از هر چيز بايد اين نكته اساسي را براي خود روشن كند كه هدف او در زندگي چيست و از زندگي خود چه ميخواهد. آيا تنها به ثروتمند شدن و برخورداري هر چه بيشتر از لذتهاي مادي ميانديشد يا داشتن خانوادهاي سالم با حفظ اصالتهاي انساني و معنوي را هدف خود قرار داده است؟
پاسخ ما به اين پرسش، خط سير زندگي ما را روشن ميسازد و انتخاب همسر نيز در همين راستا خواهد بود. اما بايد توجه داشته باشيم كه:
اگر تنها مسائل و ارزشهاي مادي و ظاهري را ملاك تصميم و انتخاب خود قرار دهيم، ديگر نبايد انتظار وفاداري و صميميت و فداكاري و عاطفه را داشته باشيم.
و معلوم است خانوادهاي كه تهي از اين ارزشها باشد، عدمش به از وجود. بسياري از خانوادههايي كه گرفتار مشكلات اساسي هستند (خانوادههاي آشفته) يا خانوادههايي كه بهزودي از هم پاشيده ميشوند اغلب خانوادههايي از اين نوعند؛ يعني، خانوادههايي هستند كه بنياد آنها بر ارزشهاي اصيل نيست.
تجربه نشان ميدهد كه برخي جوانان ازدواج را با تجارت اشتباه ميكنند و هدف آنها از ازدواج به دست آوردن سود و ثروت است. برخي ديگر نيز تنها به شكل ظاهري و زيبايي طرف مقابل توجه ميكنند و از جنبههاي فكري و شخصيتي او غافل ميشوند. برخي ديگر نيز شغل و موقعيت اجتماعي را اصل قرار ميدهند و به عوامل ديگر چندان توجه نميكنند. در همه اين موارد، ادامه زندگي مشترك دشوار خواهد بود. از اين رو، يادآوري اين نكته اساسي به خانوادهها و جواناني كه در آستانه تشكيل خانواده هستند بسيار ضروري است كه در مرحله انتخاب همسر يا انتخابي ناآگاهانه و سطحي آينده خود را تباه نسازند؛ زيرا در پي اين اشتباه عمري را به پشيماني سپري خواهند كرد.
ويژگيهاي اخلاقي و شخصيتي همسر
يكي ديگر از معيارهاي اساسي در انتخاب همسر، اطمينان يافتن از اخلاق خوب و شايسته طرف مقابل است. زندگي كردن با افراد خشن، بداخلاق، تندخو و بدرفتار بسيار مشكل است. در روايات اسلامي آمده است كه همسر بداخلاق انسان را به پيري زودرس مبتلا ميكند.
يكي از ياران امام رضا(ع) از ايشان پرسيد كه يكي از بستگان من از دخترم خواستگاري كرده است اما اخلاق خوبي ندارد. آن حضرت در پاسخ به او فرمودند: اگر در او بدخويي سراغ داريد، دخترتان را به همسري به او ندهيد.
مردمآزاري، فحاشي و بدزباني، لااباليگري، داشتن دوستان نامناسب، ولگردي و برخي عادتهاي بد اجتماعي از قبيل اعتياد به مواد افيوني، اهميت ندادن به كار و فعاليت، داشت كار و شغل ناسالم از جمله ويژگيهايي است كه شايستگي يك نفر را براي همسري از بين ميبرد. ازدواج با فردي كه داراي اين گونه ويژگيها هستند، معمولاً آغاز گرفتاري است.
از جمله مسائلي كه در انتخاب همسر بايد بهطور جدي به آن توجه كرد، عفت اخلاقي و نجابت و پاكنظري است. زناني كه از نظر پايبندي به عفت و حيا و پوشش وضع مطلوبي ندارند يا مرداني كه از نظر اخلاقي سر به هوا و بيبند و بارند، شايستگي همسري را ندارند. ازدواج با اين گونه افراد معمولاً فرجام خوشي ندارد و موجب پشيماني است.
تناسب و تفاهم
اساس كار در روابط ميان زن و شوهر تناسب و تفاهم و هماهنگي در خواستهها است. در روايات اسلامي آمده است كه زن و شوهر بايد «كُفو» يكديگر باشند يعني همانندي و تناسب و هماهنگي لازم بين آن دو وجود داشته باشد. پيداست كه هر چه تناسب و هماهنگي در خواستهها بين زن و شوهر بيشتر باشد، زندگي مشترك آن دو استحكام بيشتري خواهد داشت. از اين رو، علاوه بر معيارهاي اساسي يادشده به معيارهاي ديگري نيز كه در پيدايش تفاهم نقش موثري دارند، بايد توجه كرد.
در ازدواج بايد تفاوتهاي موجود ميان دو طرف تا حد امكان كاهش يابد تا دستيابي به تفاهم آسانتر شود. بر اين اساس، هر چه طرفين از لحاظ فكري و فرهنگي و نيز موقعيت اجتماعي و اقتصادي به هم نزديكتر باشند، بهتر است؛ بنابراين، ازدواج فردي از خانواده فقير با فردي ديگر از خانوادهاي ثروتمند معمولاً با مشكلات احتمالي همراه است. به همين ترتيب، افرادي كه در شهرها و محيطهايي با فرهنگهاي متفاوت بزرگ شدهاند، اغلب در دست يافتن به تفاهم با مشكلات بيشتري روبهرو هستند؛ مگر اينكه به دليل وجود زمينههاي مشترك قويتر، بر تفاوتهاي موجود غلبه كنند. مانند اينكه دو نفر به علت برخورداري از ايمان و اعتقاد ديني قوي، زمينهاي محكم براي دستيابي به تفاهم داشته باشند. ميزان تحصيلات طرفهاي ازدواج نيز نبايد فاصله زيادي با هم داشته باشد تا زمينه بيشتري براي درك مشترك فراهم شود. اختلاف سن ميان زن و شوهر نيز نبايد زياد باشد و حداكثر از ده سال تجاوز نكند مگر در مواقع استثنايي كه وجود امتيازات مهم ديگر اين مورد را جبران ميكند.
همچنين دو طرف بايد از نظر ظاهر و زيبايي يكديگر را بپسندند و كشش و جاذبه لازم را نسبت به طرف مقابل در خود احساس كنند. جوانان پاك و بيآلايش كه دوران تجرد را به پاكي گذراندهاند، در انتخاب همسر به قدر لازم به اين عامل توجه نميكنند. اين قبيل افراد اغلب اظهار ميكنند كه زيبايي ظاهر براي آنها اهميتي ندارد و نجابت، معنويت و سلامت نفس طرف مقابل مجالي براي توجه به اين مسأله باقي نميگذارد. اما تجربه نشان داده است كه پس از گذشت مدت زماني كم و بيش كوتاه درمييابند كه علاقهاي را كه ميان زن و شوهر بايد وجود داشته باشد، ندارند و زن يا شوهرشان جاذبه خود را از دست داده است. سردي و بيميلي نسبت به همسر از نتايج اين مورد است. نگارنده در جريان موارد متعددي از اين گونه ازدواجها بوده و فرجام ناخوشايند آنها را مشاهده كرده است. جوانان بايد بدانند زن و مردي كه ميخواهند عمري را در كنار هم به سر برند، بايد جاذبه و كشش لازم را نسبت به يكديگر احساس كنند و اگر اين كشش و جاذبه در ميان نباشد، شرايط مناسب ديگر اين كمبود را جبران نميكند؛ از اين رو، دختر و پسر قبل از ازدواج بايد يكديگر را ببينند و از اين نظر اعتماد حاصل كنند. در دين ما نيز اجازه اين كار براي كساني كه واقعاً قصد ازدواج با يكديگر را دارند، داده شده است. البته در انتخاب همسر به مسأله زيبايي ظاهر بايد به ميزان لازم و معقول توجه كرد و در آن زيادهروي نكرد؛ زيرا چنانكه قبلاً نيز گفتيم:
آنچه ادامه زندگي را با همسر ممكن ميسازد، تنها زيبايي او نيست؛ وجود تفاهم و كمالات روحي و اخلاقي همسر در اين ميان نقش والاتري برعهده دارد.
از چه راههايي ميتوان طرف مقابل را شناخت؟
اكنون اين پرسش مطرح ميشود كه از چه راهي ميتوان ويژگيهاي طرف مقابل را شناخت؟
در اين مورد، برخي، آشناييهاي قبل از ازدواج را پيشنهاد ميكنند؛ به اين صورت كه دختر و پسر مدتي را با يكديگر بگذرانند تا با روحيات و ويژگيهاي اخلاقي يكديگر آشنا شوند. اين عده معمولاً طرفدار روابط آزاد ميان دختر و پسر هستند. اين روش علاوه بر اينكه منطبق بر موازين شرعي نيست، از نظر اجتماعي نيز عواقب نابهجايي دربر دارد. اين گونه آشناييها گرچه به نام ازدواج صورت ميگيرد ولي معمولاً قصد واقعي براي ازدواج را به همراه ندارد و بهوسيلهاي براي كامجوييهاي نامشروع تبديل ميشود. اين گونه روابط، معمولاً براي دخترخانمها نتيجهاي مطلوب دربر ندارد. علاوه بر اين، تجربههاي فراوان و پژوهشهاي انجاميافته نشان ميدهد كه اين روش، شيوهاي مناسب براي انتخاب همسر نيست و ازدواجهايي كه از اين راه صورت ميگيرند، بيشتر از ازدواجهاي ديگر در معرض ناكامي و طلاق و از هم گسيختگي قرار دارند. البته بسياري از اين گونه آشناييها اصولاً به ازدواج نميانجامد و جز آسيبهاي رواني و اجتماعي- بهويژه براي دختران- چيزي در پي ندارد.
روش اصولي براي شناخت روحيات و ويژگيهاي طرف مقابل شامل چند مرحله است كه در زير به شرح آن ميپردازيم:
اصالت خانوادگي
يكي از عوامل مهم كه ما را در شناخت اشخاص كمك ميكند، مطالعه خانواده آنهاست. شخصيت اخلاقي و معنوي كساني كه در خانوادههاي نجيب و سالم بار آمدهاند، عمق و اصالت بيشتري دارد و به همين علت اين افراد بيشتر قابل اعتمادند. البته گاه ديده ميشود كه در خانوادههايي با شرايط نامناسب افرادي شايسته رشد مييابند و برعكس. از خانوادههاي خوب فرزنداني ناصالح برميخيزند. در واقع، منظور ما اين است كه معمولاً ويژگيهاي اخلاقي فرزندان بازتاب تربيت خانوادگي آنهاست و خانواده در شكلگيري بنيانهاي شخصيت انسان نقشي بسزا دارد. حتي نوع تغذيه- از نظر حلال و حرام بودن- در روحيات انسان تأثير عميق دارد و در تعاليم اسلامي بر اين مطلب تأكيد فراوان شده است. در خانوادههايي كه حساسيتي نسبت به حلال و حرام ندارند و از راههاي نادرست به كسب درآمد ميپردازند يا از پرداخت حقوق واجب طفره ميروند، فرزندان از نظر روحي و معنوي متحمل خسارتهايي ميشوند كه جبران آنها آسان نيست.
در روايتي از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است كه فرمودهاند: «از سبزه مزبله (زبالهدان) بپرهيزيد.» پرسيدند: «سبزه مزبله چيست؟» فرمودند: «زن زيبا در خانواده بد.» اين مطلب در مورد مرداني نيز كه از امتيازات ظاهري از قبيل زيبايي و مال و مقام برخوردارند اما در خانوادههاي فاسد و نامناسب بار آمدهاند، صادق است.
تحقيق و بررسي
يكي ديگر از راههاي شناخت افراد، تحقيق از كساني است كه از نزديك با او آشنايي دارند؛ از قبيل: دوستان، همسايگان، همكاران و ... چون از آنجا كه دوستي محصول همرنگي و تفاهم است، بررسي دوستان هر فرد در دستيابي به شناخت از او ما را ياري ميكند. معمولاً افراد درستكار و صالح با افراد ناشايست و بيبند و بار و ولگرد طرح دوستي نميريزند. دوستان هركس تا حدي منعكسكننده روحيات او هستند.
وجود دوست يا دوستان مشترك كه آشنايي كامل با فرد مورد نظر دارند و خود نيز از لحاظ امانت و صداقت مورد اطمينان باشند، بسيار باارزش است؛ زيرا از طريق آنها به شناخت كاملتري ميتوان دست يافت.
گفتوگو و بيان شروط
از ديگر وسايلي كه براي شناخت بيشتر ميتوان از آن استفاده كرد، گفتوگو با طرف مقابل است. از اين راه ميتوان روحيات طرف را تا حدي شناخت و با شخصيت او آشنا شد. برخي افراد نسبت به بعضي گونههاي شخصيت حساسيت ويژهاي دارند و نميتوانند با دارندگان اين گونه شخصيتها زندگي مشترك داشته باشند؛ مثلاً افراد خونسرد و آرام يا افراد درونگرا و گوشهگير را نميپسندند و اشخاص خونگرم، پرتحرك و برونگرا را براي همسري ترجيح ميهند. بعضي افراد ممكن است كساني را كه احساسات تندي دارند و به شدت عاطفي هستند، مناسب حال خود تشخيص ندهند و تيپ «منطقي» و «عقلاني» را بپسندند و برعكس. در هر حال كسي كه در مقام انتخاب است بايد ببيند آيا با چنين فردي ميتواند زندگي كند يا نه. در اين گونه گفتوگوها هر يك از دو طرف صادقانه به معرفي خود و بيان خصوصيات اصلي خويش ميپردازند و خواستههاي خود را از طرف مقابل و زندگي مشترك با او بيان ميكند. همچنين روشي كه شخص ميخواهد در زندگي مشترك در پيش گيرد و شرايط موجود او، از مسائلي است كه در اين گونه گفتوگوها مطرح ميشود.
در اين گونه گفتوگوها ميتوان درباره محورهاي زير به تبادل نظر پرداخت:
مديريت خانواده و نقش هر يك از زن و شوهر در اين زمينه
شرايط مادي زندگي و اينكه چه نوع زندگي را ميپسندند؛ زندگي ساده و بهدور از تجملات يا ...
نظر مرد درباره حجاب و پوشش زن و حريم روابط زن و مرد در رفتوآمدهاي فاميلي
ادامه تحصيل و داشتن شغل براي زن
در صورت بروز اختلاف نظر چگونه بايد آن را حل كرد؟
در مورد مراسم و تشريفات مربوط به ازدواج و اينكه اين مراسم در چه سطحي برگزار شود.
و مسائل ديگر كه مورد علاقه و احياناً تأكيد هر يك از دو طرف است.
اگر هر يك از دو طرف شرطهاي درباره زندگي مشترك دارد، بايد بهروشني مطرح سازد. همچنين وجود هرگونه عيب يا معلوليت جسماني و ابتلا به هرگونه بيماري جسماني يا رواني مهم، بايد در اين گفتوگوها، با طرف مقابل در ميان گذاشته شود. البته ذكر عيبهاي جزيي كه معمولاً در روابط زن و شوهر اهميت چنداني ندارد، ضروري نيست. اگر پس از اين گفتوگوها و بيان شرايط و تعيين شرطها، دو طرف به توافق برسند، در آينده با مشكلات كمتري روبهرو ميشوند.
تجربه نشان داده است كه برخي مردان و زنان بعضي ويژگيهاي مهم اخلاقي يا شخصيتي همسر را ناديده ميگيرند و به اين اميد كه خصوصيات او را تغيير خواهند داد، با او ازدواج ميكنند. اين كار نوعي خطر كردن است و در انتخاب همسر جايي براي خطر كردن وجود ندارد. البته در مواردي ديده ميشود كه زن يا مرد پس از ازدواج تغيير كلي يافته و روحيات نامناسب خود را تا حد زيادي اصلاح كرده است اما اين نمونهها كليت ندارد و حتي در مواردي ناديده گرفتن اين مسأله به جدايي زن و شوهر انجاميده است؛ بنابراين، زن و مرد بايد در مسائل اساسي با احتياط عمل كنند و اجازه ندهند اميدهاي واهي و احياناً خوشخيالي آنها را گرفتار سازد.
در برخي خانوادهها، پس از طي اين مرحلهها و حصول توافق ميان دو طرف، قبل از ازدواج دايم، زمان محدودي را با عنوان ازدواج موقت و تحت شرايط مشخص و كنترلشده در نظر ميگيرند تا در صورتي كه ابهامي باقي است، در اين دورانِ نه چندان طولاني برطرف شود و آغاز زندگي مشترك دايم با بصيرت و اطمينان لازم همراه باشد. پيداست كه اين روش با شيوه كساني كه طرفدار روابط آزاد بين دختر و پسر هستند، بهكلي متفاوت است و صرفاً با ملاحظه مصلحت خانوادهها عملي ميشود.
هوشمندي لازمه زندگي اجتماعي است
تجربه نشان داده است دختراني كه در محيط بسته و محدود زندگي كرده و از واقعيتهاي اجتماعي اطلاع كافي ندارند و خانواده آنها نيز بصيرت لازم را ندارند، معمولاً در انتخاب همسر از روي بيخبري و سادهلوحي اقدام ميكنند و همين امر موجب مشكلات فراوان در آينده ميشود. دختران پاكسرشتي كه چشم و دل خود را با تقوي و پاكي مأنوس ساختهاند بايد در انتخاب همسر از مشورت خانواده و احياناً فرد آگاه در ميان بستگان و آشنايان خود حداكثر استفاده را بكنند و از برخورد سادهانديشانه با اين موضوع خطير بهشدت بپرهيزند؛ زيرا كساني كه خود پاك و بيشائبهاند معمولاً همگان را مانند خود ميپندارند و ممكن است در تشخص سره از ناسره اشتباه كنند. از اين رو، در دين ما به كياست و هوشمندي تأكيد شده تا افراد پاك و باايمان فريب انسانهاي رياكار را نخورند و خويشتن را گرفتار مكر و دسيسه افراد نابكار نسازند. در روايتي مشهور از پيامبر اكرم(ص) آمده است كه:
المومنُ كَيَّسٌ
مؤمن، صاحب كياست و هوشمندي است.
از اين رو، خانوادههاي پاك و نجيب كه فرزندانشان در محيطي سالم بار آمده و بهطور طبيعي محدوديتهايي داشتهاند، حتماً بايد با آموزشهاي بهموقع، آنها را باواقعيتهاي اجتماعي آشنا سازند و نگذارند آنها افراد چشم و گوش بستهاي بار آيند كه بهسادگي فريب اين و آن را بخورند و در زندگي با شكست روبهرو شوند.
استخاره
بعضي افراد و خانوادهها، براي تشخيص صلاح از فساد، از استخاره استفاده ميكنند ولي چون حدود صحيح آن را نميشناسند، اغلب به شيوهاي نادرست آن را به كار ميبرند. نكته مسلم اين است كه استخاره نبايد جايگزين عقل و تجربه و مشورت و امثال آن شود. جايگزيني استخاره با تعقل و تفحص موجب ضعف عقل ميشود و از رشد عقلاني انسان جلوگيري ميكند. آدمي موظف است مسائل زندگي خود را با نيروي عقل و تجربه حل كند و اگر عقل او كافي نباشد، از عقل و تجربه ديگران بهره جويد (مشورت با صاحبنظران و اهل اطلاع) و پس از طي مراحل به تصميمگيري بپردازند. چنانچه با وجود بهكارگيري موارد يادشده ابهامها برطرف نشود و انسان در حيرت باقي بماند و ناگزير از انتخاب باشد، ميتواند با توسل قلبي به خداوند متعال، براي رفع تحير و سرگشتگي استخاره بكند. استخاره نوعي دعاست؛ يعني، كسي كه استخاره ميكند از خداوند ميخواهد كه راه را به او نشان دهد و او را از تحير خارج سازد؛ از اين رو، كسي كه استخاره ميكند بايد به لطف و ياري خدا حسن ظن و خوشبيني دعاكننده همراه باشد. بنابراين از نظر تربيتي درست نيست كسي از روي حسن ظن و به قصد رجاء استخاره كند و به نتيجه آن پايبند نباشد؛ همچنانكه درست نيست كسي دعا كند- البته دعاي صحيح- و اميد به قبولي آن نداشته باشد يا مطمئن باشد كه قبول نخواهد شد؛ چه اين، برخلاف حسن ظن است. با تمام اين احوال نتيجه استخاره حجت شرعي نيست و الزامآور نميباشد.
از آنچه گفتيم معلوم ميشود:
روش كساني كه بدون بررسيهاي لازم، در امر ازدواج به استخاره متوسل ميشوند، مطابق با الگوي شرعي و اسلامي نيست.
هزينههاي گزاف در آستانه ازدواج
يكي از مسائلي كه در آستانه ازدواج گريبانگير خانوادهها ميشود مراسم و تشريفات مربوط به ازدواج است. برگزاري اين گونه مراسم كه امري كاملاً فرعي است، گاه چنان اهميت مييابد كه اصل موضوع را كه همان تشكيل خانواده است، تحتالشعاع خود قرار ميدهد. مراسم پرخرج و هزينههاي گزاف و گاه كمرشكن در آغاز ازدواج و افزودن رسمها و بدعتهاي جديد بر آن، ازدواج را براي بسياري از جوانان و خانوادههاي آنها به صورت كابوسي وحشتناك درآورده است. اين نوع خرجتراشيها علاوه بر اينكه اقتصاد خانواده را از همان آغاز تضعيف ميكند، مانعي بزرگ بر سر راه بسياري از جوانان نيز ميگذرد و ازدواج را كه امري بسيار ساده و طبيعي است، به يك مشكل بزرگ اجتماعي تبديل ميكند، همچنان كه امروزه در جامعه ما چنين شده است.
نگاهي به سيره و روش پيامبر اكرم(ص) نشان ميدهد كه ايشان در زمان خود، اين امر طبيعي را چنان سهل و آسان و بدور از اين گونه پيراههها در ميان مردم برگزار ميكردند كه هيچ مانعي بر سر راه جوانان در تشكيل خانواده وجود نداشت و هركس در سن و سال طبيعي مناسب بهراحتي ميتوانست اين نياز طبيعي خود را برآورده سازد و اقدام به تشكيل خانواده كند. اما در روزگار ما، جهالتها و بوالهوسيهاي ما چنان پيرايههايي بر اين امر مقدس بسته است كه اغلب جز فشار و ناراحتي چيزي نصيب جوانان و خانوادههاي آنها نميكند.
خانوادههاي عاقل و با فرهنگ كه از ماهيت اين گونه مراسم و تشريفات و بدعتها آگاه هستند. از برگزاري آنها چشمپوشي ميكنند و با برپايي مراسمي ساده و باصفا خويشتن را در اين گرداب هولناك غوطهور نميسازند. در مورد مهريه و جهيزيه نيز وضع به همين ترتيب است. در مورد مهريه در مباحث بعدي سخن خواهيم گفت و به اين نكته اشاره خواهيم كرد كه:
مهريه در اصل، هديه و پيشكشي است از سوي مرد براي جلب نظر و رضايت زن؛ و در واقع، پيام محبت و فروتني مرد نسبت به زن است.
و اين، دقيقاً منطبق بر موقعيت زن و ويژگيهاي فطري اوست. در عين حال، دخالت هوسهاي انسان، اين قانون ظريف و زيبا را مانند بسياري موارد ديگر از مسير خود خارج ساخته و جنبه تجاري به آن داده است. در روايات اسلامي در مورد سبك بودن ميزان مهريه و آسان قرار دادن شرايط همسري، بسيار توصيه شده است و زناني كه فقط با تعيين مهريههاي سنگين و شرايط مالي هنگفت حاضر به ازدواج ميشوند، شوم و بيبركت شمرده شدهاند.
تجربه نشان داده است كه مهريههاي سنگين هرگز نميتواند خوشبختي خانواده را تأمين كند يا مانع جدايي زن و شوهر شود.
آنچه براي خانواده خوشبختي ميآفريند، وجود علاقه، صميميت و صداقت ميان اعضاي آن است كه آنهم با تكيه بر اين عوامل به دست نميآيد.
نكتهاي را در اينجا نبايد از نظر دور داشت؛ اگر سخن از آسان قرار دادن شرايط همسري است، اين شرط شامل حال هر دو طرف است. اگر مهريه سنگين خواستن، كار درستي نيست، توقع جهيزيه سنگين داشتن نيز نابجاست. بايد دو طرف به امكانات موجود بسنده كنند و بيش از آن چيزي از طرف مقابل نخواهند.
انتظارات بيجا و توقعات غيرمنطقي از طرف مقابل داشتن همواره ريشه بسياري نارضاييها و اختلافات است.
از شايعترين مشكلات و مسائل خاص دختران در زمينه ازدواج، ميتوان به سنجيدن ارزش و منزلت دختران بر اساس ميزان مهريه، جهيزيه و حجم و سنگيني تشريفات و بهويژه رقابت با همسالان در انتخاب اين گونه معيارهاي مادي اشاره كرد. گسترش اين شيوههاي نادرست در همسرگزيني و توجه بيش از حد بعضي خانوادهها به مسائل مادي و تصور نادرست آنها از جايگاه ماديات در زندگيهاي نوپا، موجب بروز مشكلات فراوان در زندگي همسران جوان ميشود تا آنجا كه گاه پيوندها چنان سست و آسيبپذير است كه هنوز محكم نشده، از هم ميپاشند و جز سرخوردگي و پشيماني و آسيبهاي اجتماعي چيزي بهدنبال نميآورند.
ضرورت آشنايي با وظايف همسري
نكتهاي كه دانستن آن براي زوج جوان اهميت دارد اين است كه خانواده نيز مانند هر سازمان اجتماعي ديگر براي دستيابي به هدفهاي مورد نظر خود داراي اصولي است كه اعضاي خانواده بايد اين اصول را بشناسند و به انجام وظايف معين خود بپردازند. برخي زوجهاي جوان بدون آمادگي قبلي و بيآنكه با وظايف و حقوق خود بدرستي آشنا شوند و راه و روش رفتار و سازگاري در خانواده را بياموزند، اقدام به تشكيل خانواده ميكنند و آن را امري ساده ميانگارند؛ اما پس از گذشت ماههاي نخست با مشكلات جدي روبهرو ميشوند.
آنچه آشنايي با وظايف خانوادگي و دريافت آموزشهاي لازم در اين زمينه را ضروريتر ميسازد، وجود راه و روشها و عادتهاي نادرست در خانوادههاست. معمولاً هر خانواده براي خود راه و رسم خاصي دارد و از الگوي ويژهاي پيروي ميكند و فرزنداني كه در اين خانوادهها تربيت ميشوند، معمولاً همان شيوههايي را كه در خانواده خود ديدهاند و به آن خو گرفتهاند، الگوي رفتار خود قرار ميدهند؛ مثلاً، اگر خانواده آنها شيوه «مردسالاري» يا «زنسالاري» اداره ميشده است، آنها نيز معمولاً دانسته يا ندانسته چنان الگويي را براي زندگي زناشويي خود برميگزينند و با همان ذهنيت وارد زندگي مشترك ميشوند. يا مثلاً اگر در خانواده آنها پدر و مادر به جاي برقراري رابطهاي براساس احترام متقابل، در فضايي آكنده از تشنج و درگيري با يكديگر زندگي ميكردهاند، با انتظارات بيجا و توقعات بيمنطق از همديگر داشتهاند، يا به زندگي خانوادگي اهميت لازم را نميدادهاند و... آنها نيز در زندگي زناشويي خود اغلب چنان روشهاي نادرستي را در پيش ميگيرند؛ از اين رو، براي كساني كه در آستانه ازدواج هستند، هيچ كاري واجبتر از آشنايي با وظايف و حقوق همسران و راه و رسم زندگي زناشويي نيست.
در جامعه ما اهميت اين موضوع هنوز آنچنان كه بايد براي همگان روشن نشده و آموزش قبل از ازدواج جايگاه لازم خود را نيافته است. لازم است زوجين قبل از تشكيل خانواده با شركت در كلاسهاي آموزشي ويژه، با مطالعه كتابهاي مفيد و كسب اطلاعات افراد صاحبنظر، آگاهيهاي لازم را كسب كنند. با اين گونه آموزشهاي اوليه ميتوان از بروز بسياري از مشكلات در خانوادهها پيشگيري كرد.
زندگي خانوادگي را جدي بگيريم
هر زوج جوان در همان آغاز زندگي زناشويي بايد به يك اصل اساسي توجه كند و آن را در همه مراحل زندگي مشترك نصبالعين خود قرار دهد. آن اصل اساسي اين است كه:
براي زن و مردي كه با يكديگر پيمان زناشويي ميبندند و وارد زندگي مشترك ميشوند، پرداختن به وظايف همسري و جلب رضايت خاطر همسر و بالاخره رونق بخشدن به كانون خانواده از مهمترين امور است.
اين امر به سبب اهميت ويژهاي است كه خانواده در زندگي فردي و اجتماعي انسان دارد؛ از اين رو، بعد از ازدواج زن و مرد بايد توجه داشته باشند كه در همه مراحل خود را جزيي از مجموعهاي بدانند كه خانواده ناميده ميشود. از اين مرحله به بعد، خوشبختي هر يك از آنها در گرو خوشبختي ديگري است؛ از اين رو، بايد از بسياري از خواستههاي شخصي خود بگذرند و خواستههاي خود را در قالب مصالح خانواده دنبال كنند؛ خوشيهاي خود را با يكديگر تقسيم كنند و در تمام مراحل شريك زندگي و يار و غمخوار يكديگر باشند.
لازم است زن و شوهر از پرداختن به اموري كه با مصلحت خانوادگي منافات دارد يا موجب تضعيف كانون خانواده ميشود و حقوق مشروع همسر را به مخاطره مياندازد، خودداري كنند. هر يك از آن دو صادقانه براي جلب رضايت طرف مقابل- در محدوده عقل و شرع- بكوشد و بداند كه در يك خانواده نابهسامان كه زن و شوهر از زندگي مشترك با يكديگر راضي و خرسند نيستند، هيچيك به خوشبختي نخواهد رسيد.
همسران جوان بايد سعي كنند از همان آغاز يكديگر را بهدرستي بشناسند و با خواستهها و انتظارات طرف مقابل آشنا شوند و تا آنجا كه ميتوانند در تأمين اين خواستهها بكوشند تا زندگي مشترك را به كام همسر خود شيرين و گوارا سازند. به همين ترتيب آنها بايد با نقاط ضعف اخلاقي يكديگر نيز آشنا شوند تا هم در اصلاح اين نقاط ضعف، يكديگر را ياري رسانند و هم با برخورد با اين نقاط ضعف، موجب ناراحتي و رنجش خاطر همسر را فراهم نسازند.
لازمه عشق و محبت اين است كه هر يك از زوجين به فكر راحتي، رضايت و رفاه طرف مقابل باشد و از آزردن و ناراحت كردن او بهطور جدي بپرهيزد و تا آنجا كه بتواند وسايل رشد او را فراهم سازد.
لازم است زن و شوهر از پرداختن به برخي امور غيرضروري از قبيل برخي رفتوآمدها، خريدها، اعمال سليقهها و رفتارها و... در صورتي كه با رضايت همسر منافات داشته باشد خودداري كنند و براي دستيابي به وحدت و يكپارچگي از پافشاري بر موارد غير اصولي بپرهيزند و در همه حال به اين نكته توجه داشته باشند كه داشتن روابطي گرم و صميمانه با همسر از همه اين امور غيرضروري مهمتر است و بنابراين نبايد آن را قرباني اين گونه امور فرعي كرد.
همچنين هر يك از طرفهاي ازدواج بايد با اين تصميم وارد زندگي مشترك شود كه در همه حال حقوق همسر خود را مراعات كند و در هيچ شرايطي حق او را زير پا نگذارد. اين تصميم قاطع از سوي زن و شوهر در آغاز زندگي خانوادگي مانع پيدايي بسياري از مشكلات در آينده خواهد شد و آنها را از عواقب دنيوي و اخروي حقكشي در امان نگاه خواهد داشت. اهميت اين تصميم از اين جهت است كه ما با هيچكس به اندازه همسر خود مرز مشترك طولاني از نظر حقوق و منافع نداريم. تماسهاي نزديك، مستمر و گسترده ميان زن و شوهر سبب ميشود كه پيوسته بين حقوق و منافع آن دو اصطكاك پيش آيد (معمولاً با هيچ فرد ديگري اين اندازه برخورد منافع وجود نخواهد داشت) از اين رو، احتمال تجاوز به حقوق مادي و معنوي همسر بيش از هركس ديگري است.
بر اين اساس، شرط تقوا و انسانيت اين است كه زن و شوهر هر دو همواره توجه داشته باشند كه به حقوق طرف مقابل و بهويژه حقوق معنوي او كه از ظرافت و حساسيت بيشتري برخوردار است، تجاوز نكنند. در مباحث بعدي باز هم در اين زمينه سخن خواهيم گفت.