بحران يك حادثه طبيعي و يا ساخته دست بشر است كه بهطور طبيعي منجربه مرگ، جراحت و ويراني ميشود، به نحوي كه نميتوان آن را از طريق اقدامات معمول، منابع و تجهيزات محلي مهار كرد. اين گونه رخداد احتياج به پاسخ فوري، هماهنگ و موثر براي برآوردن نيازهاي دارويي، تجهيزاتي و رواني افراد آسيبديده كه بهوسيله بخش دولتي و يا خصوصي اعمال ميشود، دارد. به سخن ديگر، بحران به موقعيتي اطلاق ميشود كه بيانگر درجهاي از تهديد نسبت به جان مردم، سلامتي آنها و امكانات زندگي ايشان است. بيشتر بحرانها به صورت خاموش و خفته و در عين حال بالقوه براي آفرينش آسيب هستند و هنگامي كه يك بحران خفته به صورت فعال در ميآيد، پاسخي سريع را طلب ميكند. بحرانها ممكن است آهسته اثر و يا سريع اثر باشند. بحرانهاي آهسته اثر، بحرانهايي هستند كه در طول يك دوره زماني نسبتا طولاني اتفاق ميافتند و پاسخ طولاني و فرسايشي را نيز طلب ميكنند. نمونه بارز چنين بحرانهايي، خشكسالي، قحطي و جنگ است. با اينكه برنامهريزي براي پاسخگويي به چنين بحرانهايي سادهتر از بحرانهاي سريع اثر به نظر ميرسد، اما حقيقت اين است كه ذات فرسايشي اين بحرانها و همچنين انواع آنها باعث ميشود تا پاسخ به اين بحرانها بسيار پيچيده باشد. از طرف ديگر، بحرانهاي آهسته اثر خاصيتي قابل استفاده نيز دارند، خاصيتي كه تحت عنوان هشدار زودرس شناخته ميشود. در مقابل، بحرانهاي سريع اثر قرار دارند، بحرانهايي از قبيل زلزله و سيل كه در لحظاتي كوتاه، خسارات و خرابيهاي بسياري را بهجا ميگذارند. اين بحرانها قابل پيشبيني نيستند، اما خسارات، عواقب و شدت تاثيرات آنها قابل پيشبيني است. بنابراين، برخلاف آنچه كه به نظر ميرسد، برنامهريزي براي مقابله با آنها كاملا امكانپذير است.
انواع بحران
بحرانهاي خفته: بحران خفته به شرايطي بالقوه براي خطرآفريني اطلاق ميشود، ولي هيچ يك از افرد جامعه مايملك آنها و يا محيط زيست تحت تاثير اين خطر قرار نميگيرد. براي مثال دامنه ناپايدار يك كوه ميتواند آماده رانش زمين باشد، ولي چيزي روي دامنه و يا پايين تپه وجود ندارد كه امكان آسيب مطرح گردد.
بحرانهاي بالقوه: اين نوع از بحران، هر لحظه ممكن است باعث خطرآفريني شود و در موقعيتي است كه ميتواند براي جامعه باعث مشكل شود. اين بحرانها بايد در روند سنجش و ارزيابي خطر مورد بررسي قرار گيرند.
بحرانهاي فعال: بحران بالفعل بهطورمسلم به جان انسان، اموال يا محيط زندگي آسيب ميرساند. براي جلوگيري از بروز آن، هيچ مداخلهاي موثر نيست و مداخلات صورت گرفته تنها ممكن است تاثيرات و عواقب اين بحرانها را كاهش دهد.
بحرانهاي تضعيفشده: بحران تضعيفشده، بحران بالقوهاي است كه قبلا شناسايي شده و اقداماتي در راستاي خطرزدايي آن انجام شده است. البته اين بدان معني نيست كه بحران رخ نميدهد، بلكه آسيب ناشي از آن تا حد زيادي كاسته شده است.
بهطور كلي بحرانها را از نظر منشا نيز به 5 دسته كلي طبقهبندي ميكنند:
بحرانهاي زمينشناختي؛ بحرانهاي آب و هوايي؛ بحرانهاي زيستمحيطي؛ اپيدميها؛ و سرانجام، بحرانهاي مرتبط با فعاليتهاي انسان.
بحرانهاي زمينشناختي: اين بحرانها شامل زمينلرزه، تسونامي، فوران آتشفشان و رانش زمين است.
بحرانهاي آب و هوايي: اين بحرانها در برگيرنده مواردي مانند طوفانها، سيلها، امواج سرد و گرم، خشكسالي و قحطيها، تگرگها، كولاكها، طوفانهاي موسمي، گردبادها و بادهاي شديد در مناطق غيراستوايي است.
بحرانهاي زيستمحيطي: در تمام اين بحرانها به گونهاي نقش انسان ديده ميشود. اين بحرانها همه در اثر اقداماتي كه به اسم توسعه و زندگي بهتر براي انسانها انجام ميشود، صورت ميگيرند. در مواردي، عواقب و ضررهاي درازمدت آنها، هرگونه سود و منفعتي كه ممكن است وجود داشته باشد را از بين ميبرد. آلودگي محيط زيست كه شامل آلودگي آبها، آلودگي هوا، كاهش ضخامت لايه ازون و گرم شدن زمين ميشود. جنگلزدايي يك بحران آهسته اثر است كه ظهور آن با جاري شدن سيلها، رانشهاي زمين، خشكساليها، و بيابانزاييها مرتبط است. تمام اين عوامل باعث نابودي جنگلها و زمينهاي حاصلخيز ميشوند. گسترش بيابانها كه شامل روند روزمره تخريب زمينهاي حاصلخيز به زمينهاي باير و نيمه باير است و عمدتا در اثر عدم استفاده صحيح انسانها از زمين صورت ميگيرد، از اين گونه بحرانها بهشمار ميرود.
همهگيريها: همهگيري ظهور غيرمنتظره و ناگهاني يك بيماري با شيوع بالاي خارج از انتظار است. اپيدميها بهطور معمول بيماريهاي شناختهشده و يا نوبروزي هستند كه به علت عوامل عفوني و خارجي شروع ميشوند، ولي گاهي وقوع ساير بحرانها باعث شيوع همهگيريها ميشوند، مثلا ويران شدن منابع آب آشاميدني سالم بر اثر سيل ميتواند سبب همه گير شدن برخي از بيماريها شود؛ به همين صورت، حوادث شيميايي، جنگلها و بيخانماني آوارگان و زلزله با نامناسبسازي شرايط بهداشتي و سلامتي، زمينه مساعد براي بروز همهگيريها را فراهم ميسازند.
بحرانهاي ساخته دست انسان: اين بحرانها به 4 دسته تقسيم ميشوند: آتشسوزيهاي شهري؛ جنگلها؛ تصادفات و سوانح؛ و سرانجام، حوادث صنعتي.
1- تصادفات و سوانح: شامل سوانح هوايي (مثل سقوط هواپيما و بالگرد و آتش گرفتن آنها روي باند فرودگاه)، سوانح ريلي (مثل آتشسوزي، خروج قطار از ريل و تصادفات حاصل از آن) و حوادث جادهاي (تصادفات، خروج از جاده و آتشسوزي خودروها) است.
2- حوادث صنعتي: اين نوع از بحران كه تهديدي براي جان انسانها و امكانات زندگي ايشان محسوب ميشود، ناشي از توليد انبوه وسايل و خدمات است. اين نوع بحران گاهي با عواملي كه عمدي ايجاد شدهاند، پديد ميآيند. مانند رها نمودن غيرقانوني مواد نفتي يا زبالههاي صنعتي در محيط و يا بروز آن بهصورت تصادفي، مانند نشت مواد نفتي يا وارد شدن مواد سمي به محيط. همانند بحرانهاي طبيعي، بحرانهاي صنعتي نيز جان مردم را به خطر مياندازند و بر شرايط اقتصادي و اجتماعي جامعه و وضعيت سلامت آن موثر واقع ميشوند. در سال 1984 ميلادي نمونهاي از اين نوع بحران در بوپال هند رخ داد كه در آن 14.400 نفر كشته و 5.000 نفر ديگر نيز دچار ناتواني دائمي گرديدند؛ اين حادثه در اثر نشت گاز از يك تانكر متيل ايزوكينات رخ داد.
3- حوادث هستهاي: با توجه به نگراني رو به افزايش در مورد كاهش منابع سوخت فسيلي و محدوديتهاي استفاده از آنها، نظر همگان به سوختهاي هستهاي بهعنوان منبع جديدي براي انرژي جلب شده است، ولي بايد توجه كردكه خطرات بسياري در رابطه با آزاد شدن تشعشعات هستهاي پرخطر از مواد مذاب هستهاي و زبالههاي اتمي وجود دارد. بين سالهاي 1940 تا 2000 ميلادي، حداقل 120 حادثه چشمگير هستهاي رخ داده است. اين حوادث پيامدهاي گستردهاي را به همراه دارند؛ از يك حادثه كوچك انفجار تانكر اورانيوم هگزا كلرايد در ايالت تنسي آمريكا كه در آن 2 نفر كشته و3 نفر زخمي شدند، تا حادثه عظيم چرنوبيل در اكراين در سال 1986 ميلادي كه در آن 31 نفر بلافاصله كشته شدند و مواد راديواكتيو آزاد شده به قسمتهايي از روسيه، اوكراين، اروپاي شرقي و سپس اروپاي غربي منتشر شد و 135000 نفركه در فاصله 31 كيلومتري از محل حادثه زندگي ميكردند، بيخانمان گرديدند.