دکتر سیما جعفری راد عضو هیات علمی گروه تغذیه، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز
ساده ترین تجلی انتخاب غذا در یک خانواده یا جامعه، مصرف نسبی آن است. بنابراین این نکته قابل توجه است که مصرف سرانهی برنج در کشورهای چین یا ایران بسیار بالاتر از کشور امریکاست و برعکس مصرف سرانه گوشت گاو در امریکا بیشتر است.
در بخشی، دریافت غذا با اولویت و تمایل به مصرف و دوست داشتن آن همراه است اما در بخش وسیعتری دریافت غذا با در دسترس بودن آن، شرایط جغرافیایی و عوامل اقتصادی همراه است.
اولویت به مفهوم مقایسهی بین دو یا چند ماده غذایی، در مجموعهای از مواد غذایی است که فرد میتواند انتخاب داشته باشد. دو نکته مهم در ارتباط با اولویت وجود دارد.
اول اینکه اگرچه اولویت ممکن است روی دریافت غذا تاثیر بگذارد اما تنها یکی از چند عامل تاثیرگذار است. بنابراین شاید مردم چین گوشت گاو را به برنج ترجیح دهند اما عوامل فرهنگی، جغرافیایی و اقتصادی نیز روی دریافت نسبی غذا تاثیرگذار است.
دوم اینکه اولویت و ترجیج در ارتباط با دوست داشتن است اما ممکن است کاملا وابسته به آن نباشد. مثلا فردی ممکن است بین بستنی و سالاد، بستنی را بیشتر دوست داشته باشد اما به دلیل ارزش سلامتی مصرف سالاد، آن را در اولویت مصرف خود قرار دهد.
دوست داشتن غذا یا تمایل به آن از نظر روانشناختی جالب ترین دیدگاه از انتخاب غذاست به این دلیل که در خیلی از اوقات به طور دقیق مشخص نیست آن غذایی را که مردم انتخاب نمودهاند دوست دارند یا نه.
اینجاست که می توان اثر مفهوم سلامتی و قیمت غذا را بر ترجیج انتخاب آن متوجه شد. تمایز بین اولویت و دوست داشتن، یک طبقه بندی روانشناختی از غذاها را پدید میآورد که به نوبه-ی خود، بخشی از مجموعهی مفهوم انتخاب غذا را رقم میزند.
سه محرک عمده در انتخاب یا رد غذاها
ویژگیهای حسی (مزه، عطر و بو و ظاهر)، اثرات خوردن (حس سیری، احساس تهوع و غیره) و مفاهیم ذهنی (نگرانی و توجه داشتن به طبیعت یا ذات و مبدا تولید غذا).
این سه محرک، چهار دسته بندی را در زمینهی پذیرش یا رد غذا میسازند. اگر عدم پذیرش غذا را درنظر بگیریم، دسته اول بدطعم بودن است که با ویژگیهای حسی در ارتباط است و به وضوح روی دوست داشتن غذا تاثیرگذار است (برای مثال فلفل تند، قهوه، بروکلی و غیره که کاملا به ذائقه فرد بستگی دارد).
خطراتی که در نتیجه خوردن غذا ممکن است رخ دهد به عنوان دسته دیگری درنظر گرفته میشود (برای مثال مصرف غذاهای حاوی چربی زیاد یا آنهایی که ممکن است حاوی سموم باشند).
دستهی دیگر غذاهای نامناسب بوده و ممکن است به غذاهایی که با تعاریف فرهنگی هر منطقه در تناسب نباشند نیز اطلاق گردد (برای مثال مصرف مار یا حشراتی مانند سوسک) و در آخر، تنفر به عنوان محرکی چندگانه در رد غذا درنظر گرفته میشود.
به این معنی که این غذاها در همان ابتدا توسط فرد رد میشوند به دلیل ذات خود غذا (نامناسب بودن/ بیزاری)، اما غالبا باور فرد بر این است که این غذاها هم مضر هستند و هم اینکه طعم بدی دارند.
از طرف دیگر اگر پذیرش غذا را درنظر بگیریم، این چهار دسته شامل پذیرش به دلیل ویژگیهای حسی غذا (طعم و بوی خوب مانند شکلات)، اثرات مفید (برای مثال مصرف میوه)، مصرف به دلیل تعاریف فرهنگی (برای مثال بوقلمون در مسیحیان برای روز شکرگزاری یا قهوه در مراسم ترحیم بعضی ادیان)، و آنچه را که ما تحت عنوان غذاهای نوارزش درنظر میگیریم، که نقطه مقابل غذاهای بیزار است که یا به علت ذات خود غذا یا به دلیل طعم مطلوب و اثرات مفیدی که مصرف آن میتواند داشته باشد.
درنهایت اینکه میل یا ترجیح غذایی به ماهیت آن بستگی دارد. غذاهای صبحانه تنها برای مصرف صبحانه ترجیح داده میشوند یا اینکه هندوانه و برنج مطلوب اکثر افراد است اما مصرف مخلوط آن دو مورد پسند نیست.
دیدگاههای مختلفی در خصوص انتخاب غذا توسط انسان وجود دارد که شامل تاثیرات بیولوژیکی (فیزیولوژیکی و تطابقی/تکاملی)، تاثیرات روانی، تاثیرات اجتماعی (جامعه شناسی) و تاثیرات فرهنگی (مردمشناسی) میباشند و در ادامه به طور مختصر به آنها پرداخته میشود...
برای خواندن بخش دوم -عوامل موثر بر انتخاب غذا- اینجا کلیک کنید.
برای خواندن بخش سوم -عوامل موثر بر انتخاب غذا- اینجا کلیک کنید.