مصطفی تبریزی - روانشناس و نویسنده
تحریریه زندگی آنلاین : کتابهای روانشناسی را میتوان به سه بخش تقسیم کرد؛ کتابهای علمی که ترجمه میشوند و نویسندگان آنها افرادی صاحبنظر یا صاحبمکتب هستند، این کتابها در دانشگاهها تدریس میشوند و بین خواص ردوبدل و مطالعه میشوند؛ گروهی دیگر، کتابهای روانشناسی کاربردی هستند که علمی به زبان عموم و برای همگان قابل فهم هستند؛ گروه سوم که آمار آنها بیش از دو گروه قبلی است، کتابهایی هستند که دانش روانشناسی را با یکسری باورهای شخصی (مثلاً در جهت تأمین معاش اقتصادی) تلفیق میکنند که ما به آنها کتابهای روانشناسی زرد میگوییم.
وضعیت در کشور ما در مورد کتابهای علمی خوب است؛ بسیاری از آثار جدید به سرعت ترجمه میشوند و در اختیار دانشگاهیان و افراد اهل تحقیق و دانش قرار میگیرند. ترجمهها عمدتاً ترجمههای خوبی است، هر چند ممکن است ضعفها و کاستیهایی هم داشته باشند اما این کاستیها جزئی هستند.
گروه دوم، کتابهای کاربردی، بیشتر برای جامعه مورد نیاز هستند؛ برخلاف کتابهای علمی که بیشتر بین افراد دانشگاهی ردوبدل میشوند و انگار در فرهنگ عموم رشدی ایجاد نمیکنند و فقط در دل گروهی خاص ردوبدل میشوند اما کتابهای کاربردی وارد تودههای مردم میشوند و در آنجا همه از آنها استفاده میکنند و به تبع آن، تغییر رفتار میدهند و این تغییرها موجب رشد فرهنگی جامعه میشود و خیلی مفید است.
برای مثال کتاب «درمان اختلالات یادگیری» من که صددرصد عملی آموزش داده شده تا به حال بالای ۳۵۰ هزار تیراژ داشته است و این موجب شده مردم با این روشها آشنا شوند. حتی اگر ۱۰ درصد این تیراژ هم کتاب را خوانده باشند، این افراد معلمان یا والدینی هستند که با کودکانی سروکار دارند و نتیجه این است که یک کتاب بین هزاران یا حتی میلیونها نفر تأثیر گذاشته است تا روشهای جدیدی جایگزین روشهای قبلی که در بچهها اضطراب ایجاد میکرد، آنها را مورد تمسخر قرار میداد و ... شود. این دست کتابها بسیار ضروری هستند.
سادهنویسی کتابهای روانشناسی نیز هنر خاص خود را میطلبد، اما کتابهای زرد که تعدادشان هم زیاد است، هم ترجمهاند و هم تألیف. چون افراد در دنیای سرمایهداری جهانی عمدتاً دنبال کسب درآمد هستند و خیلی به مسائل معنوی یا رشد فرهنگی توجهی ندارند، بنابراین بر روی هیجانها، امیدها، ترسها و آرزوهای مردم انگشت میگذارند و یکسری مسائل نادرست را به خورد آنها میدهند.
علت استقبال مردم از کتابهای عامهپسند روانشناسی به این دلیل است که نیازهای روانشناختی افراد ارضا میشود، این کتابها را میپسندند و نتیجه این میشود به جای اینکه تلاش درستی برای تحقق آرزوهایشان کنند، در دام یکسری الفاظ قرار میگیرند و سرانجام مأیوس میشوند و آسیب میبینند؛ متاسفانه این گروه کتابها زیادند.
کتابهایی که منتشر میشوند، مطالبی دارند که رها از فرهنگ هستند و اصطلاحاً گفته میشود که علم رها از فرهنگ است اما یکسری مسائل فرهنگی هم در این کتابها هستند و از فرهنگی به فرهنگی دیگر متفاوتند. البته این تفاوتها هم دو دستهاند؛ تفاوتهایی که حرفهای خوبی با خود دارند؛ برای مثال در ژاپن فرهنگ روح جمعی وجود دارد، یعنی به جای تشویق شدن فرد، گروه تشویق میشود. خوب است که این فرهنگ به فرهنگ ما هم بیاید، اما پارهای از چیزها به فرهنگ ما آسیب میزنند و قاعدتاً مضرند. منتها اگر بخشهای مثبتی از یک فرهنگ با فرهنگی دیگر مبادله شود، خوب است.
کتابهای عامهپسند روانشناسی مردم را از حقیقت و واقعیت دور میکنند برای مثال در قانون جذب گفته میشود که یک جمله را بگو؛ مثلاً مدام بگو که «من پول دارم» اما فرد به جای اینکه کار و تلاش کند، در نهایت تنبلی مینشیند و این جمله را میگوید و انتظار دارد پولدار شود. اینها آسیبزاست و متاسفانه وزارت ارشاد هم که گاهی کتابها را سانسور میکند، اینها را سانسور نمیکند. این در حالی است که وزارت ارشاد چیزهایی را که جایی برای سانسور شدن ندارند، سانسور میکند اما معمولاً به اینها که آسیبزا هستند، کاری ندارد.