روش مواجهه با افراد بیانعطاف
برخی از افراد سرسخت و بیانعطاف هستند. كار گرفتن از این افراد به دلیل پافشاریشان برسر سختی و عدم توانایی نرمش برای اعمال تغییرات، معمولا دشوار است. آنها اغلب در باره پیادهسازی ایدههای جدید و اعمال تغییرات لازم در یك محیط كاری سرسختاند و به اصطلاح زیر بار نمیروند.
برخی از اینها حالت كینه توزانهای دارند و به برخی جزئیات بیاهمیت بیش از حد تاكید میكنند. یك مدیر خوب باید با انجام برخی تاكتیكها بتواند چنین فردی را با خود همراه كند و لزوم تغییر را برایش جا بیندازد. معمولا باید مدیر در برخورد با این افراد صبور باشد. تاریخچه كاری آنها را صبورانه از خود او بپرسد و بشنود. حتی برخی از حرفهای او را یادداشت كند و به شدت از جدل و بحث اضافه با ایشان بپرهیزد. مدیر باید بتواند در همین حین سوالاتی از او بپرسد كه در پاسخ، فرد بیانعطاف بتواند برجستگیها و نكات مثبت خود را نشان دهد.
رو بهرو شدن با منفعلها
متاسفانه تعداد این افراد در محیطهای كاری كم نیست. از ویژگیهای افراد منفعل در محیطهای كاری بی هدفی آشكار، بروز برخی رفتارهای پرخاشگرانه انفعالی مانند تمسخر، عدم تمایل به قبول هدف و حتی گاهی اكراه از پاسخگویی به مدیر را میتوان نام برد. یك مدیر دانا در مقابله با این افراد اول ضرورت كار را توضیح میدهد و تعهدات واقع بینانهای را كه انتظار دارد بیان میكند اما این كار را با ابراز همدلی و به لحنی نرم و آهسته بیان میكند. معمولا منفعلها تضادهای درونی دارند كه این تضادها لازم است توسط مدیر شناسایی شود.
مدیر در مواجهه با افراد منفعل باید از خود بپرسد دلایل انفعال این فرد چیست؟ موانع پیشرفتاش چه هستند؟ چگونه باید دراو اعتماد به نفس بیشتری ایجاد كنم ؟ و سعی كند به این سوالات و سوالات مشابه پاسخ دهد. مدیر باید مشكلات خاص منفعلها را شناسایی و مجزا كند، باید كارها را كاملا طبقهبندی شده و تفكیك شده به او واگذار نماید، انتقادات را در پوشش تحسین به فرد منفعل انتقال دهد، در او اعتماد به نفس ایجاد كند و در جای لازم از او حمایت كند و در واقع ساختارهای حمایتی از افراد منفعل را داشته باشد. برای واگذاری كار لازم است تصمیمات نهایی را با كمك خود آنها مشخص نماید، با كمك خود او گزینه یابی كند و گزینه را مثبت و منفی نماید، چارچوب زمانی مشخص كند و پیامدهای تصمیمات درست یا نادرست را مرور كند.
همچنین تعهدات كاری را با منفعلها باید به بخشهای كوچكتر تقسیم كرد، آنها را در تیمهای متناسب قرار دهد و با حمایت و پشتیبانی و زمان سنجیهای متناسب و پیگیریهای واقع بینانه كار را پیش برد. مسلم است كه دسته بندی افراد به همین سه مورد ختم نمیشود و انواع و طبقهبندیهای بیشتری در این زمینه وجود دارد كه در این مقاله، تنها به ذكر نمونههای شایعتر آن پرداختیم. نه تنها مدیران و همكاران در یك مجموعه، بلكه همه افرادی كه به نوعی با هم در ارتباط هستند باید رفتارهای به جا و پخته را در ارتباطات بین فردی بیاموزند. چه از طریق تفكر و تمرین و چه با استفاده از تجربیات و فنونی كه صاحبنظران پیشنهاد داده اند. این اموزش برای رسیدن به نتایج مورد انتظار و جلوگیری از هرز انرژی و امكانات ضرورت دارد.