ركسانا خوشابی؛ كارشناس مشاوره بالینی
زندگی ما پر است از انواع برخوردها. برخوردهای مثبت و منفی. برخورد با انسانها و برخورد با وقایع واتفاقات و بسیاری دیگر از انواع برخوردها. كمتر كسی پیدا میشود كه در زندگی روزمره، در معرض برخوردها و رفتارهای پرخاشگرانه، تهمت، توهین یا تحقیر قرار نگرفته باشد. در بسیاری موارد ما در معرض برخوردها و واكنشهای افرادی قرار میگیریم كه ناعادلانه چیزهایی را به ما نسبت میدهند كه نیستیم، ما را زیر سوال میبرند، به ما زور میگویند، ابراز خشم میكنند، حتی خشمهای فروخورده قدیمی خود را به ما منتقل میكنند، فریاد میزنند، كم كاری میكنند، با كلمات زشت به طور مستقیم یا غیر مستقیم ما را مورد حمله آشكار یا پنهان قرار میدهند و همین طور الی آخر.
هر یك از ما با توجه به باورها، تجربیات، شخصیت و ارتباطاتی كه داشته ایم عكس العملها و واكنشهای متفاوتی در مقابل این كنشها نشان میدهیم. این واكنشها با توجه به شرایطی كه داریم، و انتظار یا هدفی كه از برقراری رابطه داریم متفاوت میشوند. برای مثال اگر چنین واكنشهایی در روابط دوستانه بروز كند برخورد ما با زمانی كه همین واكنشها در یك محیط كاری ابراز میشود، متفاوت خواهد بود.در این جا قصد ندارم در باره این شرایط و انواع واكنشها چیزی بنویسم. بلكه میخواهم راجع به زمانی حرف بزنم كه با هدفی بالاتر، وارد برقراری روابط با چنین افرادی میشویم.
مانند زمانی كه هدف یا كار مشتركی داریم و باید در زمان محدودی كار را به اتمام برسانیم. چون در این شرایط ضرورت كنار آمدن با همدیگر و رسیدن به نتیجه مورد نظر چند برابر میشود. ممكن است در حالت عادی و وقتی هدف مشتركی در كار نیست افراد از خیر رابطه با چنین افرادی بگذرند و چنین كسانی را به عنوان دوست، هم صحبت و همدل انتخاب نكنند. اما گاهی كار كردن با چنین افرادی به دلیل تخصص یا ضرورتهای كاری اجتناب ناپذیر است و ناچاریم به هر قیمتی كه شده رفتار هدفمند و پختهای را با آنها در پیش بگیریم تا به اهدافمان برسیم.
برخورد بالغ مدارانه
وقتی میخواهیم به هر شكلی با چنین افراد ارتباط برقرار كنیم از نظر روحی و روانی باید در سطح بالاتری نسبت به آنها قرار بگیریم. نباید عواطف و احساسات یا حتی دغدغههای پنهان خود را در دسترس چنین افرادی قرار دهیم. نباید برخوردهای واكنشی داشته باشیم. نباید ضربات متقابل وارد كنیم. نباید تبدیل به یك آیینه بی خرد شویم، بلكه برعكس باید فراگیر و دست نیافتنی باشیم، یعنی طرف مقابل را متوجه كنیم كه نمیتواند با دستكاری احساسات و عواطف، ما را تحت تاثیر یا سلطه خود بگیرد. چنین حالتی تنها زمانی بوجود میآید كه واقعا پخته و در مداری متفاوت از مدار طرف مقابل ظاهر شویم. در این جا میخواهیم همین مفاهیم را با هم باز كنیم.
قطع گفتگوی كودكهای درون
یكی از نظریههای روانشناختی كه در باره گفتگوهای متقاطع به بحث میپردازد، به این نتیجه رسیده كه وقتی مكالمات بین دو نفر تبدیل به مكالمات بین كودك درون یكی از آنها با والد درون دیگری میشود گفتگو به بن بست، مشاجره و عدم هم فهمی میانجامد. در واقع همه مكالمات و مذاكراتی كه به بن بست میانجامد و بینتیجه باقی میماند یا حتی منجر به دلخوری میشود از زمره مذاكرات متقاطعاتند. كودك درون بیمنطق است و میخواهد به لذت برسد، بازیگوشی كند، از زیر كار در برود و ... و والد ( یا مادر – پدر) درونی میخواهد او را تنبیه كند، زیر سوال ببرد، تحقیر كند و ... به همین جهت این مكالمات به بن بست میانجامند.
عوامل موثر در واكنشهای ناپخته
عواملی كه باعث میشوند نتوانیم در برابر توهین و تحقیر واكنش بالغانه و عاقلانهای داشته باشیم عبارتند از: باورهای غلطی كه به ما میگویند احساس ما میتواند توسط نظر دیگران دستكاری شود. باور به این كه ارزشمندی ما به نظر دیگران بستگی دارد. اعتقاد به این كه حتما باید همه افراد با ما مودب، مهربان و صادق باشند تا حس خوبی داشته باشیم یا انسان موفقی باشیم. اگر كسی به ما توهین كند، حتما باید توهین او را با توهین جواب دهیم اگر كسی رفتار نامناسب یا غیر قابل انتظاری با ما داشت، حتما باید واكنش نشان دهیم و ما هم رفتار پرخاشگرانه یا توهین آمیز با او داشته باشیم.