Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
جمعه 2 آذر 1403 - 14:49

10
مرداد
دکتر احمد میر: جراحی را زیباترین کار دنیا می دانم

دکتر احمد میر: جراحی را زیباترین کار دنیا می دانم

من احمد میر متولد 28 اردیبهشت 1340 هستم و در خانواده‌ای پزشک محور متولد شدم. پدر بزرگم دکتر یوسف میر از ایروان به سوییس رفت و در سال 1908 میلادی تحصیلات خود را در سوئیس آغاز کرد.

گفت‌وگو: رضا حسینمردی، عکس: وحید ریحانی طلب

 

گفتگوی اختصاصی ماهنامه دنیای سلامت با دکتر احمد میر، جراح عمومی و عضو هیات مدیره جامعه جراحان ایران

* پدربزرگ من اولین استاد جراحی و رئیس بخش جراحی دانشگاه تهران بود

* من در سوئیس و ایران جراحی‌های بسیاری انجام داده‌ام

* نامه دکتر مصدق را هنوز دارم

* کار با پدر و عمویم در ایران، یکی از بزرگترین شانس‌های زندگی‌ام بود

* هیچ کجا در دنیا این اندازه پزشکان برای خود تبلیغ نمی‌کنند

* یکی دو دهه پیش، آموزش در ایران شرایط بهتری داشت

* اگر آقای کیارستمی در ایران بودند، قطعا زنده می‌ماندند 

پدربزرگ من دکتر یوسف میر در سال ۱۳۰۰ به عنوان اولین جراح دانشگاه دیده و متخصص، کار خود را در ایران آغاز کرد و مسئول نخستین بخش جراحی دانشگاهی ایران بود.

در پی او پدر و عموی من که دو برادر همزاد بودند پس از پایان تحصیلات و کار در سوئیس به ایران بازگشتند و سال‌ها در بیمارستان هزار تختخوابی تهران و سپس در بیمارستان جم کار و تدریس کردند.

من نیز پس از 20 سال اقامت در سوئیس و اخذ تخصص جراحی عمومی به ایران برگشتم.

امسال، 31 سال است که جراحی می‌کنم، ۱۰ سال در سوئیس جراحی کردم و از سال ۱۹۹۰ جراحی لاپاراسکوپی را آغاز کردم و مسئول آموزش لاپاراسکوپی در بخش دانشگاهی سوئیس بودم و 20 سال است که در تهران کار می‌کنم.

چند سال جزو کادر علمی دانشگاه پزشکی ایران بودم. طی این سال‌ها بیش از ۵ هزار جراحی انجام داده‌ام.

متأسفانه بیشتر این عمل‌ها موارد سرطانی هستند.

شما سومین نسل جراح  از خانواده میر در ایران هستید، لطفاً از خود و خانواده‌تان بیشتر بگویید.

من احمد میر متولد 28 اردیبهشت 1340 هستم و در خانواده‌ای پزشک محور متولد شدم. پدر بزرگم دکتر یوسف میر از ایروان به سوییس رفت و در سال 1908 میلادی تحصیلات خود را در سوئیس آغاز کرد.

وی در سوییس در کنار استاد خود معروف به دکتر "سزار روو" (عمل سزار رو از اعمال مطرح دنیا است که طی آن قسمتی از روده باریک برای جایگزینی با معده و مری مورد استفاده قرار می‌گیرد و بر این اساس محتویات معده مستقیم وارد روده می‌شود. شکل عمل در اینجا شبیه حرف وای انگلیسی می‌شود) هنوز هم این تکنیک متداول است) جراح شد و کار خود را آغاز کرد. در آن روزگار پزشکان خوبی در ایران داشتیم ولی همه در داخل کشور تحصیل کرده بودند و به جراحی‌های پیشرفته روز دنیا وارد و آشنا نبودند؛ البته پزشک خارجی در ایران وجود داشت، ولی دکتر یوسف میر به عنوان اولین فرد ایرانی که در دانشگاه تحصیل کرده و مدرک دانشگاهی داشت در ایران مشغول به کار شد.

ایشان در مریضخانه‌های مختلفی از جمله بیمارستان وزیری فعالیت می‌کرد.

در آن دوران دکتر حکمت و دکتر علی اکبر سیاسی به رضا شاه فشار  می‌آورند که باید دانشگاه در ایران داشته باشیم که بخش‌های پزشکی نیز داشته باشد.

بدین ترتیب و با ساخت دانشکده پزشکی، دکتر یوسف میر به عنوان اولین رییس بخش جراحی بالینی در دانشگاه تهران و بیمارستان هزار تختخوابی (امام خمینی) مشغول ادامه کار می‌شود.

پدرم علیمحمد میر و عموی من محمدعلی میر همزاد هستند و در سال 1302 متولد شدند، هر دو در رشته پزشکی تحصیل کردند و پس از اتمام تحصیلات و اخذ مدرک جراحی عمومی از سوئیس به کشور بازگشتند.

من مدرسه ایرانی- فرانسوی رازی می‌رفتم. در سال 57 دوران انقلاب وقتی مدرسه بسته شد، یکی از همان روزها من را سوار هواپیما کردند و گفتند برو فرانسه و دیپلم بگیر.

دوران سختی بود و تحصیل در مدارس فرانسه از دشواری خاصی  برخوردار بود، ولی در نهایت موفق به اخذ مدرک دیپلم شدم.

سپس در همان دانشکده‌ای که که دو نسل قبل از من در آن تحصیل کرده بودند، ثبت نام کردم و مشغول تحصیل شدم.

سال 1979 درسم را در دانشکده طب شروع کردم. پزشکی را همان جا تمام کردم، وارد همان بخش جراحی شدم که پدر و پدر بزرگم تحصیل کردند و تخصص جراحی را همانجا گرفتم؛ مدت پنج سال هم به عنوان هیات علمی در دانشکده پزشکی لوزان کار کردم و بالاخره آرزوی خودم که بازگشت به ایران و خدمت در وطن بود، محقق شد و به ایران بازگشتم.

پس از 20 سال دوری از وطن در نهایت با پدر و عمو در بیمارستان خصوصی جم مشغول خدمت و جراحی شدم.

در همان سال‌ها به عنوان هیات علمی در دانشگاه علوم پزشکی ایران استخدام شدم و از سال 1377 تا سال 1384 در مراکز درمانی دانشگاه خدمت کردم.

در سال 1384 به عنوان مدیر عامل بیمارستان جم انتخاب شدم و بر حسب وظیفه‌ای که بر من محول شده بود و به درخواست خودم از هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران استعفا دادم.

یکی از فرزندانم معماری خوانده و دیگر فرزندم هم اکنون در سوئیس مشغول تحصیل در رشته پزشکی است و چهارمین نسل پزشک در خانواده خواهد بود.

آرزو دارم که او نیز به ایران برگردد و خدمت به مردم ایران را سرلوحه کار خود قرار دهد.

از بازگشت و کار در ایران صمیمانه خوشحالم و با وجود مشکلاتی که پیش می‌آید هرگز از این تصمیم پشیمان نبوده‌ام. 

از دوران کودکی‌تان خاطره‌ای دارید که جالب باشد؟

من خاطرات جالبی از کودکی و نوجوانی دارم که یکی از آنها دیدار با دکتر مصدق بود. مرحوم دکتر مصدق دایی مادر بزرگ من است.

خاطره‌ای دارم از روزی که دکتر مصدق برای درمان بیماری به تهران آمده بود.

من شش سال داشتم که با پدر و عمو برای دیدارشان  رفتیم.

دکتر مصدق پسرش روان شاد مهندس احمد مصدق را صدا زد و گفت: «برو برای پسر دکتر میر که هم اسم توست ساعت مچی بخر.»

احمد مصدق رفت و پس از مدتی برگشت و دکتر مصدق با دیدن ساعت گفت: «این چه ساعتی است که خریدی؟ من به تو گفتم برو برای پسر دکتر میر ساعت بخر.»

او رفت و اینبار با یک ساعت نفیس و شیک برگشت.

البته این هدیه همراه با نامه دستخط دکتر مصدق در سن شش سالگی بود که متاسفانه روز 12 فروردین سال 58 که رفتیم برای انتخابات و همه پرسی، در کنسولگری فرانسه، ساعت را از من دزدیدند و شاید هم گم شد!

ولی نامه دکتر مصدق را هنوز دارم. 

لطفاً بفرمایید لاپاروسکوپی یا جراحی درون بین که شما در سوییس مدرک این روش را اخذ کردید، اغلب برای چه اعمال جراحی کاربرد دارد؟

شایع‌ترین عمل لاپاروسکوپی تا سال‌ها عمل جراحی کیسه صفرا بود.

امروزه آپاندیسیت و کیست‌های تخمدان شایع‌ترین اعمال لاپاروسکوپی است.

از طریق چند سوراخ کوچک می‌توان ابزار‌های جراحی را با استفاده از دوربین مخصوص در داخل بدن، هدایت و جراحی را انجام داد ولی هزینه‌بر است چون باید از دستگاه‌هایی استفاده کنیم که بسیار گران است.

اگرچه اغلب اعمال را می‌توان انجام داد، ولی برای بیماران آنچه به صرفه است را انجام می‌دهیم.

فتق، آپاندیس، کیسه صفرا، کوچک کردن معده، عمل‌های سرطان کولون بطور متداول با لاپاروسکوپی در مراکز درمانی کشور انجام می‌شود.

وقتی بیمار با تشخیص کیسه صفرا بستری می‌شود با او مشورت می‌کنیم و می‌گوییم که برای خارج کردن کیسه صفرا حیف است که جراحی باز انجام شود، شکم برش بخورد، مدت بستری در بیمارستان افزایش یابد و درد فراوان بعد از عمل را تحمل کند.

بدین ترتیب جراحی لاپاروسکوپی کمترین تهاجم و برش و آسیب را ایجاد می‌کند و دوران نقاهت نیز کوتاه می‌شود.

فقط باید به بیمار اعلام کرد، گرچه شیوه متداولی است ولی هر تکنیکی در جراحی مزایا و خطرات خاص خود را دارد. 

جراحی شاخه‌های مختلف دارد چه شد که زمینه جراحی دستگاه گوارش بیشتر مورد توجه شما قرار گرفت؟

من جراحی را در بخشی فرا گرفتم که در اصل بخش جراحی عمومی بود.

امروزه تخصص‌های کوچک جای خود را در حیطه تخصص عمومی باز کرده‌اند.

در بخشی که من کار کردم جراحی قفسه سینه (توراکس) جراحی عروق، جراحی غدد مترشحه، جراحی شکم و جهاز هاضمه انجام می‌شد.

من به عنوان جراح عمومی همانقدر جراحی ریه کردم که آنوریسم آئورت دیدم، بای‌پس‌های عروقی یا عمل روده و معده انجام دادم.

زمانی که به ایران آمدم تخصص‌های زیر مجموعه جراحی عمومی وجود داشت یعنی جراح توراکس، جراح عروق داشتیم ولی من خود را در جراحی دستگاه گوارش، تیرویید، کیسه صفرا و پستان معطوف کردم.

در کار روزمره حدود 70 درصد فعالیت‌ام را روی جراحی سرطان پستان متمرکز کردم.

شاید روزی 30 تا 40 مراجعه کننده برای بررسی از نظر سرطان پستان دارم که خوشبختانه درصد زیادی از آنان مشکلی ندارند ولی متاسفانه این بیماری از شیوع بالایی در کشور برخوردار است. 

از نظر شیوع امراض چطور؟

آمار وزارت بهداشت نشان می‌دهد که شیوع چاقی در کشور بالاست و تغذیه بد موجب افزایش وزن و چاقی می‌شود.

اعمال کوچک کردن معده و بای‌پس معده مخاطب فراوانی پیدا کرده است.

شایع‌ترین عمل‌های جراحی دستگاه گوارش اسلیوگاسترکتومی است که طی آن مقدار زیادی از معده را برای کاهش گنجایش آن برمی‌داریم تا هضم وجذب غذا کم شود.

عمل دیگر، بای پاس معده است که مسیر غذا را از معده به روده باریک کوتاه‌تر کرده تا فرصت هضم و جذب غذا کم شود. عمل دیگر استفاده از حلقه برای کوچک کردن معده است.

اگر این کار بصورت علمی و توسط افراد کارآزموده انجام دهد مشکلی ندارد.

بیماران دچار چاقی باید از نظر متابولیک و غدد مترشحه مورد بررسی قرار گیرند و از نظر روحی و روانی نیز مورد توجه قرار گیرند و قبل از جراحی باید ثابت کنیم که رژیم‌های معمول نتوانسته موجب لاغری و کاهش وزن در این افراد شود و بدین ترتیب متقاضی جراحی چاقی شده‌اند.

متاسفانه برخی بیماران بدلیل سختی رژیم‌ها تن به این جراحی‌ها می‌دهند ولی باید بدانند که اعمال جراحی چاقی و کاهش حجم معده سنگین است و پیامدهای خاص خود را نیز به همراه خواهد داشت.

جراحی پستان نیز به دلیل بالا بودن آمار سرطان پستان در کشور شیوع بالایی دارد که البته این آمار مطابق اغلب کشورهای جهان است.

میانگین سنی در سرطان پستان در ایران پایین آمده است و باید گفت هوشیاری افراد به پیش آگهی‌ها و احتمال ابتلا به آنها بالا رفته است.

مردم ماموگرافی و سونوگرافی و آزمایش‌های غربالگری می‌کنند. هر چه این بیماری زودتر تشخیص داده شود نتایج درمان آن رضایت‌بخش‌تر خواهد بود. 

هنوز کار مدیریتی را در بیمارستان دنبال می‌کنید؟

نه. خوشبختانه هیچ مسئولیت مدیریتی را در بیمارستان ندارم و از این بابت خوشحال هستم.

فکر می‌کنم هر روز اداره بیمارستان‌ها در ایران پیچیده‌تر و سخت‌تر می‌شود، بخصوص با تنگناهای اقتصادی فعلی. 

انتخاب پزشک توسط بیماران باید چطور باشد؟ عده زیادی از مردم با توجه به تبلیغات محیطی و مجلات  اقدام به انتخاب پزشک جراح و درمانگر خود می‌کنند.

این یک پدیده کاملاً ایرانی است.

من سال‌ها در خارج زندگی کردم و مسافرت‌های متعددی به خارج از کشور دارم.

اینقدر تبلیغ برای پزشکان در هیچ جا نمی‌بینم.

هیچ دفتر یا مجله‌ای را تا کنون مانند ایران ندیده‌ام که برای پزشکان تبلیغ کند. فکر می‌کنم تبلیغ در مجموع یک جایی به ضرر پزشک خواهد بود.

تنها تبلیغی که یک پزشک می‌تواند برای خودش انجام دهد درمان خوب و به موقع بیماران خود است. توجه به همین مساله مهم بیماران بعدی را برای پزشک جذب می‌کند.

تبلیغ کار درستی نیست و بهتر است از تجربه دوستان و آشنایان استفاده کرد و به دنبال پزشک معالج مورد اعتماد بود. 

در مورد همراهی خود با جامعه جراحان ایران بفرمایید.

آقای دکتر کاظم عباسیون جراح مغز و اعصاب - نایب رییس جامعه جراحان، همیشه به من لطف فراوانی داشته‌اند.

من را حدود 10 سالی است که وارد جامعه جراحان کرده‌اند و با آشنایی‌های بیشتر با استاد ایرج فاضل فرصتی برای عضویت در هیات مدیره جامعه جراحان نیز برایم فراهم شد.

الان حدود 8 سال است که عضو هیات مدیره جامعه جراحان هستم. اگر وقت زیادی از من می‌گیرد ولی بسیار خوشحالم. جراحان سرشناس و پرکار کشور وقت می‌گذارند و بطور هفتگی یا دو هفته یکبار در جلسات و کمیته‌های مختلف جامعه جراحان حضور دارند و من نیز کنار آنان درخدمت جامعه پرتلاش جراحان کشور هستم.

جلسات متعدد برای کنگره‌ها، کمیته اخلاق پزشکی و جلساتی برای رسیدگی به مسائل پزشکان در کشور اوقات ما را در جامعه جراحان به خود اختصاص داده است. 

شخص دکتر فاضل، دکتر عباسیون، دکتر صحت و دکتر جابر انصاری توجه و اهتمام خاصی به برنامه‌ها و اهداف جامعه جراحان دارند. اکنون به عنوان دبیر اجرایی کنگره سالانه جامعه  جراحان در خدمت همکاران هستم.

ما از همه مشکلات مطلع هستیم و در حال تلاش برای رفع آنها بوده و خواهیم بود. 

مقایسه بین آموزش در ایران و خارج کشور چگونه است؟

من فکر می‌کنم آموزش در ایران نیازمند توجه بیشتر است، بگونه‌ای که فکر می‌کنم یکی دو دهه پیش آموزش پزشکی در کشور بهتر از شرایط کنونی بوده؛ آموزش در حال فدا شدن برای مسائل اقتصادی و کار روزمره است.

تعداد بیمار در ایران فراوان است و پزشکان کشور بخصوص جراحان ایران از بهترین پزشکان جهان هستند و از هیچ جای دنیا کمتر ندارند.

اگر امکاناتی که در خارج است در اختیار پزشکان قرار گیرد، مطمئن باشید کم نداریم و حتی بهتر هم هستیم.

نشانه خوب بودن پزشکان و مراکز درمانی، بیمارانی است که از خارج کشور هم اکنون به ایران می‌آیند.

من در مملکتی (سوییس) کار کردم که کل جمعیت آن 6 میلیون نفر بود و این مقدار به اندازه یک قسمتی از تهران هم نیست؛ ما واقعاً با کمبود موارد جراحی و بیمار مواجه بودیم.

در کشور ایران، تعداد بیماران برای خدمات درمانی توسط جراحان بی‌پایان است. 

 هفته کاری شما چطور می‌گذرد؟

هفته کاری من با شنبه آغاز می‌شود که فعالیت هفتگی را با کار در جامعه جراحان ایران آغاز می‌کنم.

صبح با جناب آقای دکترفاضل و دکتر عباسیون، دکتر میرفخرایی و دکتر جابرانصاری جلسه داریم سپس با عجله به درمانگاه بیمارستان جم و پس از ویزیت بیماران به اتاق عمل جهت اعمال جراحی می‌روم.

ساعت 4-8 عصر مطب دارم. اینکار هر روز انجام می‌شود. 

از علاقه‌های شخصی‌تان بگویید؟

روی هم رفته من آدم تنبلی هستم و اصلاً ورزش نمی‌کنم و این یکی از مشکلات من در منزل است. علاقه‌ام کتاب خواندن است.

مطالب پزشکی را زیاد می‌خوانم چون تخصص و کارم است و باید همیشه دنبال تازه‌ها باشم. در مواقع دیگر ادبیات فارسی و واژه شناسی مطالعه می‌کنم.

از صبح درباره ریشه واژه‌های فارسی، عربی، زبان‌های هند و اروپایی مطالعه می‌کنم. زبان فرانسه و انگلیسی را نیز صحبت می‌کنم. 

سینما می‌روید؟

من آدم سختگیری هستم در مورد فیلم و هر چیزی نگاه نمی‌کنم. من سینما را خبلی دوست دارم و فیلمی که نگاه می‌کنم هر فیلمی نیست و باید دستچین شده باشد.

در مورد کتاب هم هر کتابی نمی‌خوانم. وقتی کتابخانه می‌روم با یک دسته کتاب بیرون نمی‌آیم.

یا یک کتاب مورد علاقه را انتخاب می‌کنم و بیرون می‌آیم یا اینکه دست خالی می‌آیم فیلم هم همینطور است.

تئاتر خیلی دوست دارم. من فیلم‌های ایتالیایی  و فرانسوی را بیشتر دوست دارم و به فیلم‌های فراواقع گرایانه و تخیلی علاقه‌ای ندارم.

فیلم‌هایی که زندگی واقعی افراد را به نمایش می‌کشاند بیشتر مورد علاقه من است. البته سینمای ایران خیلی پیشرفت کرده و فیلم‌های خوبی ساخته می‌شود. 

شما جراح مرحوم آقای کیارستمی بودید. فیلم‌های ایشان را دیده‌اید؟

بله من همه فیلم‌های ساخته ایشان را دیده‌ام.

همه فیلم‌های ایشان را دوست دارم؛ بخصوص فیلم "خانه دوست کجاست". 

چه اتفاقی در روند درمان ایشان افتاد؟

متاسفانه آقای کیارستمی را که من عمل کردم دچار مشکلات بعد از عمل شد.

من تمام توان و تلاشم را برای ایشان صرف کردم تا مشکلات ایشان را حل کنم و خوشبختانه موفق شدم و ایشان به منزل رفتند و در منزل راه بهبود را طی می‌کردند؛ وقتی به فرانسه رفتند مشکل خونریزی مغزی برای ایشان بوجود آمد و فوت کردند و متاسفانه مردم بگونه‌ای این مسائل را از چشم من دیدند و در رسانه‌ها و فضای مجازی صحبت زیاد شد.

من از روز اول با خودم قرار کردم که هر چقدر این حرف‌ها سخت و ناجوانمردانه است هرگز به آن پاسخ ندهم.

با وجود تمام هجمه‌ها ولی تصمیم گرفتم با همان دقت لازم به بیمارانم رسیدگی کردم.

ممکن است سال‌ها طول بکشد که مردم متوجه بشوند من آنچه در توانم بود انجام داده‌ام.

شنیدن خبر فوت این هنرمند کشورمان در خارج از کشور برای من هم مانند سایرین بسیار دشوار بود.

متاسفانه فضایی پیش نیامد که این همدردی خودم را با جامعه هنری ایران بیان کنم.

پسر مرحوم کیارستمی مشکلاتی ایجاد کردند که متاسفانه من نتوانستم آنطور که شایسته است همدردی خود را بیان کنم. 

فکر نمی‌کنید رسانه‌ها هم بی تأثیر نبودند؟

رسانه باید خبر تولید کند تا به حیات خود ادامه دهد. گاهی فکر می‌کنم کاش با عدالت و تحقیق بیشتری روی این مساله کار می‌کردند.

شاید اگر من هم مانند پسر آقای کیارستمی مصاحبه می‌کردم و حرف می‌زدم و از خودم دفاع می‌کردم این هجمه‌ها کمتر می‌شد، ولی این رفتار را به دور از اخلاق حرفه‌ای و پزشکی می‌دانستم.

بارها از جانب رسانه‌ها و همکاران از من درخواست شد که حرفی بزنم و دفاعی کنم ولی فکر کردم درست نیست.

گفتم سکوت کنم تا روزی روزگاری حقیقت روشن خواهد شد. 

حقیقت چه بود؟

متاسفانه آقای کیارستمی به احتمال زیاد به دلیل دریافت داروهای ضد انعقاد خون در فرانسه دچار خونریزی مغزی شده و فوت کردند.

آنجا برای ایشان هیچ درمان خاصی انجام نشده بود و قرار بود مرخص شوند و به منزل برگردند. 

چرا رفتند فرانسه؟

به نظرم فشارها زیاد بود. طبیعتاً هر کسی پیشنهادی می‌دهد.

آقای کیارستمی از درمان‌ها خسته شده بود و روزهای آخر هم تب کرده بود.

گرچه می‌دانستیم علت تب ایشان چیست و درمان آن را نیز آغاز کرده بودیم. 

 عارضه اصلی ایشان چه بود؟

ایشان سرطان روده داشتند. در جراحی گاهی اوقات یک سری اتفاقات دست به دست هم می‌دهد.

بعد از عمل جراحی روده، به دلیل مصرف داروهای ضد انعقادی (که بخشی از روند درمان برای جلوگیری از آمبولی است) دچار خونریزی شدند.

من در اولین فرصت مجدد عملشان کردم و خونریزی برطرف شد و بعد از بهبود من رفتم سفر.

روز سیزده یا چهاردهم بعد از عمل ایشان دچار کوله سیستیت و عفونت کیسه صفرا شدند که ارتباطی با عمل اول نداشت.

وقتی کیسه صفرا عمل شد، ناحیه‌ای که دچار خونریزی شده بود و عمل کرده بودیم دچار عفونت شد، عفونت به بیمار آسیب رساند که اینها بصورت یک زنجیره اتفاق افتاد.

همراه با همکارم دکتر ناصری، رادیولوژیست‌های بیمارستان، متخصصین عفونی و بیهوشی، پرستاران و سایر پزشکان همکار تلاش کردیم و بیمار را که عجیب ضعیف شده بود به لطف خدا نجات دادیم و به منزل فرستادیم.

آقای کیارستمی در منزل شخصی خود زندگی می‌کرد، غذا می‌خورد و رو به بهبودی بود و داشت وزن می‌گرفت، ولی متاسفانه به خارج از کشور رفت و آن اتفاق برایشان رخ داد.

من معتقدم اگر آقای کیارستمی در ایران مانده بود هرگز چنین اتفاق و پیامدی برایشان رخ نمی‌داد.

من و سایر پزشکان و پرستاران مستقر در منزل ایشان پیوسته ایشان را تحت نظر مراقبت‌های درمانی داشتیم.

این در شرایطی است که آقای کیارستمی در فرانسه حتی یک پرستار هم کنار خود نداشت.

آقای کیارستمی را صبح در اتاقشان با خونریزی وسیع مغزی پیدا می‌کنند که تقریباً در این شرایط  فرد از دنیا رفته است.

اگر در ایران بود این اتفاق نمی‌افتاد. ما در ایران چهار چشمی ایشان را مراقب بودیم. 

 چه کسی شما را به عنوان جراح به ایشان معرفی کرد؟

من ایشان را می‌شناختم و چند بار دیده بودم.

ایشان خودشان تشریف آوردند بیمارستان.

حتی من پیشنهاد کردم بعد از عید این عمل را انجام دهیم ولی تاکید داشتند که «در چین برنامه فیلمسازی دارم و باید زودتر جراحی شوم».

مطلبی که گاهی همه را متعجب و ناراحت می‌کرد این بود که من بارها گفته‌ام هر کاری که برای همه انجام می‌دهیم برای آقای کیارستمی هم انجام داده‌ایم.

ولی این حقیقت بود. من حساسیت‌های لازم را در نظر داشتم، چون آقای کیارستمی فردی عادی نبودند ولی کاری را برای ایشان انجام می‌دادم که برای همه باید انجام شود و به صلاح ایشان بود.

برای من بیمار با بیمار فرقی ندارد. برای شخص من ایشان ارزش بسیار داشتند، ولی کار و تلاش پزشکی برای نجات جان یک انسان، برای همه یکسان است.

بنده، پدر و مادرم، همسرم، بچه‌های خود را نیز عمل کرده‌ام.

لحظه‌ای که کار می‌کنم برای من تفاوتی ندارد که در حال جراحی چه کسی هستم.

فقط کار درست و تکنیک مناسب برای من مهم است.

من از جامعه پزشکی و جراحان ایران به دلیل حمایت‌های منطقی، کمال تشکر را دارم.

چون همکاران بهتر از هر کسی شرایط بیمار، نوع بیماری، عوارض و اتفاقات احتمالی که از توان یک جراح خارج است را به خوبی می‌دانند.

حتی از سکوت برخی از دو‌ستان و همکاران نیز سپاسگزارم. 

در پایان بفرمایید آرزوی شما چیست؟

سربلندی ایران و ملت ایران.

 

برچسب ها: زندگی آنلاین، گفتگو با پزشک، مصاحبه با پزشک، دکتر احمد میر، جراح عمومی، کیارستمی تعداد بازديد: 10002 تعداد نظرات: 1

نظرات

  • عبدالرضا غیایی شاملو
    سه شنبه 1 بهمن 1398 - 09:01
    من بیست و یک سال پیش بچه بودم بهمراه مادر و خواهرم برای سفر به تهران رفتیم در سفر یهو خواهر من درد شدیدی گرفت یکی از آشنایان بیمارستان جم رو به ما معرفی کرد و همونجا آقای دکتر احمد میر بهمراه پدر و عموی محترمشان خواهر من رو جراحی کردند بسیار حرفه ای کاربلد و خوش برخود و صبور بودند و من نوع رفتار خوبشون مخصوصأ بعد از اینکه فهمیدند ما در تهران غریب هستیم از یادم نمیره، با آرزوی موفقیت برای جناب دکتر احمد میر و پدرشان، یاعلی مدد

نظر شما در مورد این مقاله چیست؟

فیلم روز
تصویر روز